26
Aug
2008
درگیری ها و انتقادات اخیر هاشمی از احمدی نژاد پر سر و صدا تر از آن بود که بتوان آنها را انکار کرد. این انتقادات یک بار و دوبار هم نبوده و تقریبا هاشمی روزانه یک انتقاد شدید از دولت احمدی نژاد داشته. از آن طرف هم حمایت تمام و کمال سید علی رهبر از احمدی نژاد خصوصا سخنان خبرساز او در رابطه با ادامه دولت احمدی نژاد تا پنج سال دیگر، هم پر سرو صدا تر از آن بود که بتوان آنها را انکار کرد. حال چه خبر شده که اکبر شاه یک مرتبه این جملات را میگوید و سخنان خامنهای در تایید دولت احمدی نژاد را به این صورت به حساب خود می گذارد!؟:
رییس مجلس خبرگان با تشکر از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با مسوولان دولت، گفت: «اظهارات مقام معظم رهبری باعث شد شرایط کشور آرامش بیشتری پیدا کند؛ چراکه تاکید بر ضرورت نظارتهای قانونی، تعیین مرز و خطی برای تخریب و انتقاد و تاکید بر همدلی مسوولان و جلوگیری از التهابهای بیجهت ـ که در جهت تمایل دشمنان ماست ـ مسائل بسیار مهمی است». منبع سایت آفتاب
این وسط معلوم نیست اکبر شاه خرفت شده و حرف و حدیثهای سید علی رهبر را درست دریافت نمیکند! یا اینکه ما فارسی یادمان رفته و حرفهای این دو را درست درک نمیکنیم!؟ یا شاید هم این رفتار اکبر شاه به این دلیل باشد که سعی میکند خود را به کوچه علی چپ بزند!
پرخاشگریهای اخیر هاشمی به دولت احمدی نژاد و حمایتهای سید علی از احمدی نژاد همه خبر از این میدهند که درگیریهای جناحی به بالاترین سطوح رژیم راه یافته و یقینا در انتخابات آینده اگر این گروههای چندگانه یک دیگر را ندرند یقینا معجزهای باید رخ داده باشد.
در بخش: ملای حیله گر
24
Aug
2008
فرق انسان و دیگر حیوانات تنها در اجتماعی بودن و شهر نشینی او ست و شاید هم یک کمی هوش و عقل او! که در این آخری شک بسیار است، چه حتی درنده ترین حیوانات هم همنوع خود را مثل انسان نمیدرند، پس در عاقل بودن انسان هم شک بسیار است البته بعضی از انسانها.
شهر نشینی انسان باعث شده که قواعد و قوانینی را برای همزیستی سر هم کند تا بتواند در پناه این قواعد و قوانین از گزند دیگر انسانها در امان باشد و این قوانین بناست ابزاری باشد برای همزیستی بهتر.
گاهی اوقات این قوانین و قواعد که روزی قرار بوده برای همزیستی بهتر به اجرا در آیند، تبدیل میشوند به ایدئولوژیهای رنگ و وارنگ و ادیان گوناگون و تاثیر شان برعکس آن میشود که در اول منظور بوده.
قواعد و قوانین اجتماعی اکثرا زمانی که بوجود آمدهاند، قواعدی بودهاند که در زمان بوجود آمدنشان برای پیشرفت انسانهای آن دوران بوده و به مرور زمان همان قوانینی که روزی به پیشرفت انسان کمک کردهاند، پس از مدتی و به مرور زمان کهنه میشوند و دیگر نه تنها ابزار پیشرفت نیستند، که درست برعکس عمل میکنند و حتی میتوانند بسیار مخرب باشند. تقریبا میتوان گفت که این قاعده هیچ استثنائی ندارد و یا اگر استثنائی وجود داشته باشد بسیار ناچیز است. پس میتوان نتیجه گرفت که قوانین ابدی نیستند و همه قوانین پس از مدتی باید تغییر یابند.
دین اسلام نیز آن روزی که بوجود آمده یقینا برای سامان دادن به مشکلات 1400 سال پیش مفید و موثر بوده و اگر روند رشد جوامع را با یک تحقیق سطحی هم بررسی کنیم، میتوانیم به این نتیجه برسیم قوائدی که با اسلام پدید آمدهاند، کهنه شدهاند و دیگر هیچ اثر مثبتی در روند زندگی انسان امروزی ندارند و حتی برعکس، اکثر این قواعد و قوانین بطور کلی مخرباند و باید منسوخ شوند. این را حداقل ملت ایران به تجربه با پوست و گوشت خود لمس کرده است. حکومت اسلامی ایران در کمتر از 30 سال توانسته ایران را بیش از صد سال به عقب برگرداند، این را حتی آنهایی که به مذهب اسلام ایمان دارند تایید میکنند.
حالا اگر انسانی به این نتیجه رسیده باشد که قوانین اسلام دیگر قابل اجرا نیست، آیا همان انسان میتواند باز هم مسلمان باشد و به همان قواعد و قوانین پایبند و از آنها حمایت کند!؟ یقینا پاسخ این سوال منفی است، مگر اینکه انسان مسلمان را انسانی بی منطق فرض کنیم و او را بی عقل بدانیم.
این همه داستان سرایی کردم تا برسم به این شلوغ بازیهای اخیر برخی زنان مسلمان ایرانی خودمان.
فکرش را بکنید، خانم شیرین عبادی که بیرق مبارزه با قانون حمایت از خانواده رژیم آخوندی را بدست گرفته، بصورت آشکار در یک تناقض و پارادکس عجیب و غریب گرفتار افتاده که خودش هم نمیداند یا میداند ولی مثل کبک سر خود را زیر برف کرده.
مگر همین خانم چند هفته پیش در دفاع از خود در مقابل اتهام ایرانا، شیعه بودن خود را مجددا تایید نکرد!؟ خوب اگر ایشان و دیگر خانمها اسرار دارند شیعه باشند! پس این علم شنگه در آوردند بر سر به اجرا در آمدن قوانین اسلامی چیست و به چه جهت ایشان به این قوانین اعتراض دارند!؟
آیا ایشان فراموش کردهاند که این قوانین از اسلام سرچشمه میگیرد!؟ آیا ایشان اسلام را نمیشناسند!؟ آیا در قوانین اسلام چند همسری وجود ندارد!؟ اگر وجود دارد، پس چرا ایشان سعی دارند هم مسلمان باشند و هم قوانین آنرا نفی کنند!؟ پس در جواب خانم شیرین عبادی و دیگر هوچی گران اسلامی که بر علیه این قوانین اعتراض کردهاند باید گفت، شتر سواری دولا دولا نمیشود! یا اسلام را دینی منسوخ شده میدانید و در نتیجه حق دارید قوانین عقب افتاده آنرا عوض کنید، یا خود را مسلمان میدانید و در نتیجه باید همه قوانین آنرا هم اجرا کنید.
وقتی خانم عبادی بعد از کسب جایزه نوبل فرمودند، اسلام با دموکراسی منافاتی ندارد! حالا بیایند جواب آن چرندگویی قبلی خود را بدهند و ثابت کنند که اسلام ضد دموکراسی نیست و اسلام دینی است مدرن!!
در بخش: نقد اسلام
20
Aug
2008
آقای نیک آهنگ کوثر و حقیر بر سر یک مساله بسیار مهم اختلاف عقیده داریم، چند بار در وبلاگ ایشان این مساله را گوشزد کردهام و توضیح دادهام ولی گویا ایشان و همچنین عده دیگری از وبلاگ نویسان که بعضی شان جایگاه بسی بالاتر از بنده حقیر در محیط وبلاگ ها و اینترنت دارند در اشتباه بزرگی هستند و همگی گمانشان بر این است که وبلاگ حیطه شخصی ایشان است و در نتیجه آزادند هر چیزی که خواستند مطرح کنند و اگر کسی هم گریبانشان را گرفت، داد و فریاد بر میآورند که وبلاگ یک حیطه خصوصی شخصی است، در نتیجه میتوانند هر جور دلشان خواست بنویسند و هر چیزی را بدون پاسخگو بودن مطرح کنند!
آقای نیک آهنگ در پاسخ به این سوال من:
از شوخی که بگذریم! یک نکته اساسی از نظر مبارک شما که این همه تیزبین هم هستید دور مانده است، که بد نمی دانم به آن اشاره کوچکی بکنم.
دوست عزیز شما به عنوان یک روزنامه نگار به خوبی می دانید و آگاه هستید که اعتقادات وقتی در حیطه خصوصی باشد، یقینا که حق شما و من و همه هست که هر اعتقادی می خواهیم داشته باشیم، ولی همین که این اعتقادات به حیطه عمومی (مثلا وبلاگ شما یا من) کشیده شد، دیگر این یک مساله شخصی و خصوصی نیست و می توان با شدیدترین انتقادات با آن برخورد کرد.
وقتی که شما بصورت رسمی و علنی ترویج مهدویت میکنید، یقینا این حق را به من می دهد تا با این ایدهها برخورد کنم و هر نوع انتقادی را که لازم بدانم بر آن جاری کنم. مشکل اساسی امروز ما با اسلام این است که اسلام را سیاسی کردهاند و آنرا به عنوان ابزاری برای کسب قدرت استفاده میکنند.
اگر برخلاف این عقیده فکر کنید! یقینا دروس روزنامه نگاری را با دقت کافی نخواندهاید که امیدوارم این چنین نباشد. لینک پیام
ایشان در پاسخ سوالهای بنده در بالا زحمت کشیدهاند و این پاسخ را دادهاند:
از منظر دیگه، وبلاگ، نوستن در باب مسائلی هست که نویسنده دوست دارد به عنوان یادداشتهای روزانه بنویسد، و صرفا تبلیغ نیست، و میتواند نگاه و هویت او را برساند. هر وقت هم که تولد قمری اوست، دوست دارد آنرا ذکر کند! اما تبليغ گمانم برای خودش تعریفی دارد. من نه مبلغ مهدویت هستم، و نه با مبلغانش موافقم. وبلاگ نویسي، در قالب و فرم وبلاگنویسي، روزنامهنگاری نیست! خسنآقاجون، وقتی می کواهی گیر بدهي، فرق اين دو تا يادت میرود!!! منبع: همان جا
حالا صحبت من با آقای نیک آهنگ و شاید دیگران
اومدی و نسازی ها! پس از قرار معلوم وبلاگ رئیس جمهور هم یک سایت (وبلاگ) شخصی است و هر غلطی دلش خواست می تواند در آن بکند!؟ وبلاگ احتمالی سید علی چطور! آن هم شخصی است!؟ راستی فرق بین شخصی و غیر شخصی، حیطه عمومی و حیطه خصوصی را می توانی برایم توضیح بدهی!؟
اول از همه دوست عزیز با کشف وبلاگ نویسی بوسیله پدر(!!) وبلاگ نویسی ایران! تعاریف هم دچار تغییر و تحول شدهاند، در ضمن وبلاگ نویسی هم با دفتر خاطرات که من و شما در دوران بچگی مینوشتیم و آنرا زیر متکای خود قایم میکردید فرق بسیار دارد!
عزیز دل هر وقت یک محیط بسته بر روی اینترنت برپا کردی و در آنرا قفل کردی که دیگران نتوانند وارد آن شوند، آنوقت میتوانی آنرا حیطه خصوصی و شخصی خود بنامی و تا زمانی که این وبلاگ به قول شما شخصی، دسترسیاش برای همه باز و آزاد باشد، دیگر حیطه شخصی و خصوصی من و شما نیست. فکرش را بکن یک وبلاگ به قول شما شخصی، خصوصی، چه بد آموزیهایی میتوانند برای فرزندان من و شما و جامعه داشته باشد! آیا هنوز هم این وبلاگها شخصی هستند!؟ قربانت گردم تا زمانی که من و شما با نوشتههای خود افکار عمومی را (((تحت تاثیر))) قرار میدهیم، در حیطه عمومی قرار داریم و هر وقت در ِ وبلاگ یا سایت خود را (((چفت و بست وقفل))) زدیم در آن صورت میتوانیم مدعی شخصی و خصوصی بودن آنرا داشته باشیم.
ای کاش ما هم مثل ملل پیشرفته دنیا مجبور نبودیم همه چیز را از پایه دوباره برای خودمان تعریف کنیم! ایکاش میتوانستیم از تجربیات دیگران برای پیشرفت خود سود ببریم و حداقل از تعاریفی که در جوامع پیشرفته پس از سالها کوشش و تلاش بدست آمده، مفت و مجانی سود ببریم، ولی گویا فعلا ما همه چیز را میخواهیم وطنی کنیم و همه چیز را باب سلیقه خود تعریف کنیم. دموکراسی را دینی میخواهیم، حقوق بشر را اسلامی کردهایم، پیتزا را هم با قرمه سبزی درست میکنیم! خلاصه همه چیز را میخواهیم وطنی کنیم آن هم وطنی که دیگر حتی در و پیکر هم ندارد، چه رسد به دموکراسی و الخ.
توضیح: اولین انتقاد من در پاسخ به این مطلب آقای نیک آهنگ کوثر نوشته شده، برای اینکه شبههای پیش نیاید، لینک مطلب را هم اینجا میگذارم تا دوستانی که میخواهند قضاوت کنند به اصل ماجرا دسترسی داشته باشند.
در بخش: آزادی بیان
19
Aug
2008
می گوییم به فرض که خدایی وجود داشته باشد! خدا پرستان نیازی به رابط ندارند! مگر آن خدایی که شما مدعی قدرت لایزالش هستید! تا این حد کوته فکر و خرفت بوده که نتوانسته دینی بیاورد که بندگانش آنرا درک کنند و نیازی به مترجم و مفسر نداشته باشند!؟ میگویند خیر! امامان و این قوم عمامه به سر برای این بوجود آمدهاند که قرار است دین را متحول کنند و با زمان تطبیق بدهند! میگوییم خوب جانشان در برود چرا بعد از 1400 سال هنوز تحولی انجام نگرفته و هنوز مثل دوران بربریت هنوز گردن میزنند و دست میبرند و چشم در میآورند!؟ اگر یک الاغ کمر به متحول کردن این دین ترکمانی شما بسته بود، یقینا بعد از 30 یا 40 یا حداکثر 100 سال آنرا متحول کرده بود، در عوض این علمای مفت خور ریز و درشت که ماشاالله ماشاالله بجز گردن کلفت کردن و مفت خوری هنر دیگری نداشتهاند، روز به روز هم وضع این دین ترکمانی تان را خر تو خر تر کردهاند!
دیگربار استدلال میکنند که خدایشان انسان را اینجوری خلق کرده تا امتحانش کند! میگوییم، مگر خدا کرم داشته که به دست خودش بندگان بی عقل تولید کرده است، که بعد مجبور شود برای ایشان منجی و پیغمبر و امام و مفتی و ملا بفرستد!؟ باز مثل خر عصاری دور خودشان چرخ میخورند و دوباره بر میگردند روی استدلال اول و دوباره میگویند، خدا انسان را برای امتحان اینجوری خلق کرده. میگوییم خوب ترکمان بگیرند چنین خدایی را که چنین جانوران دو پایی آفریده که قادر نیستند کوچکترین مشکلات خود را خودشان حل کنند و حتی برای رفتن به بیت الخلا هم نیاز به دستورات خدا دارند، تازه آن هم بوسیله رابط، آن هم رابطینی که خودشان اندازه الاغ نمیفهمند.
خلاصه بگویم، مسلمانان در ترکمانی گیر کردهاند که بیرون آمدن از آن به این سادگیها میسر نیست، مگر اینکه به زور چماق آنها را به راه راست هدایت کنیم.
پ.ن.:
نگوید که چرا به دین و ایمان دیگران توهین میکنی! اگر دین اسلام را ترکمان مینامم واقعیت است، مگر نیست!؟ وقتی پدیدهای ترکمانی شد، ترکمان خواندن آن پدیده توهین به آن پدیده نیست، این اصل واقعیت است.
در بخش: نقد اسلام
17
Aug
2008
ما ایرانیها انسانهای با هوشی هستیم، حالا چرا به این روز افتادهایم برای من یک معما ست! ما برای هر چیزی، یک ضربالمثل داریم. کمتر ملتی از ادبیاتی چنین قوی برخوردار هستند. تیتر مطلب مدل شیرازی شدهی ضربالمثلی است که گمان میکنم اصل آن به این شکل باشد: “آب که از سر گذشت، چه یک ذرع چه صد ذرع، چه یک نی چه صد نی. (شیرازیها به سر میگویند کله).
حالا برویم سر اصل مطلب.
چند روز پیش دانشگاه آکسفورد رسما با انتشار این بیانیه یکی از مهمترین وزرای دولت ایران را متهم به تقلب در مدرک دانشگاهی کرد. اگر چنین مسالهای حتی در کشورهایی مثل بورکینافاسو هم پیش آمده بود، یقینا وزیر مربوطه نه تنها از کار برکنار میشد که حتی او را برای حفظ آبروی حکومت مجازات میکردند. نه اینکه فکر کنید در دیگر حکومتها تقلب نمیشود، چرا در هر حکومتی تقلب میکنند، اول اینکه تقلبها به این اندازه و ابعاد نیست و دوم اینکه اصولا در اکثر حکومتها دولتها سعی میکنند تقلبها و حقه بازیها را به شکلی قابل قبول لاپوشانی کنند و اجازه نمیدهند این تقلبها علنی شوند، چه این مساله رابطه مستقیم دارد به مشروعیت این حکومتها. حجم تقلب و دزدیهای رژیم ایران چنان زیاد شده که دیگر لاپوشانی ممکن نیست.
شاید بطور کلی حرف از تقلب و عواقب آن (از دست دادن مشروعیت) در مورد رژیمی مثل حکومت آخوندی اساسا بی مورد باشد، چونکه اصولا حکومت ایران برای افکار عمومی در ایران ارزشی قائل نیست و تنها با زور و ایجاد جو ترور تصمیم دارد به ادامه حکومت خود تداوم بخشد. ولی حداقل در روابط بینالملل این مشروعیت برای رژیم حائز اهمیت است، در غیر این صورت در مراودهها و بده و بستانهای بینالمللی مسلما باید آوانتاژ های بیشتری بدهد.
مساله اساسی تر تنها این تقلبها نیست، رژیم ایران این اواخر به قول معروف به سیم آخر زده و حتی سعی هم نمیکند این گونه مسائل را مخفی نگاه دارد. رژیم به خوبی میداند که دیگر دستش حتی برای اقشار پائینی جامعه هم رو شده و دیگر نیازی به مخفی کاری نمیبیند. در عوض جو ترور و فشار را بیشتر میکند و با این وسیله اوضاع را کنترل میکند. درگیری جناحی چنان شدید شده که اصولا جلوگیری از افشای مسائلی از این دست را غیر ممکن میکند. افشاگریهایی از نوع آن یکی که پالیزدار انجام داد نیز مثل این آخری از طرف جناحهای درونی رژیم انجام شد. وقتی نیروهای درون حاکمیت که همگی به طریقی بر اطلاعاتی از این دست دسترسی دارند دست به افشا گری میکنند، دیگر جایی برای انکار و لاپوشانی باقی نمیماند و رژیم نیز ناگزیر میشود که از کنار این مسائل به آسانی بگذرد، وگرنه در مدتی بسیار کوتاه همه نیروهای آن قلع و قم خواهند شد. من به شخصه بعید میدانم تقلب در مدرک سازی کردان هم عواقبی برای او در پی خواهد داشت، همان طور که برای مددی معاون دانشگاه زنجان پیامد چندانی نداشت و همچنین افشاگری پالیزدار هم همان گونه که دیدیم عواقبی برای هیچ کدام از گروه های متخاصم نداشت، گرچه پالیزدار را دستگیر کردن ولی یقین بدانید بعدا مدتی از یک جای دیگر سیستم سر بر خواهد آورد.
در بخش: ملای حیله گر
14
Aug
2008
اگر مسائل ایران رو زیر زرهبین داشته باشید، میبینید که این روزها در بین دولتمداران و حکومت چیهای آخوندی، درگیریها ساعتی شده و همه گروهها دارند به طریقی خشتک گروه مقابل را میکنند. تازه معلوم هم نیست کی با کی است و چه کسی دشمن چه کسی است و چه گروههایی قرار است از داخل این درگیریها شکل بگیرد، به قول معروف سگ صاحابشو نمیشناسه. آدم متعجب میشود این دستگاه قدرت چگونه سرپا ایستاده. فقط کافی است به ده خبر کنار نگاه کنید، اکثر خبرها در همین رابطه است. جالب ترینشون سخنان فاطی رجبی همسر الهام است او نه زیر میگذارد و نه رو و در باره رحیم مشایی (پدر زن پسر احمدی نژاد) میگوید:
گفتههای رحیم مشایی این نتیجه را به دست میدهد که او در قد و قواره دولت اصلاحات میباشد.
یادمان نرود که این فاطی خانم در حقیقت کشته مرده و عاشق سینه چاک احمدی نژاد است، نامههای عاشقانه او را در ستایش از احمدی نژاد را هنوز همه بخاطر دارند. حالا چه شده که با این شدت به پدر زن پسر احمدی نژاد چنین میتازد، بر من پوشیده است.
او نه تنها به رحیم مشایی فحش میدهد که با یک تیر دو هدف را نشانه میرود و بجای فحش خواهر مادر به رحیم مشایی دادن، او را اصلاح طلب خطاب میکند. به زبان ساده یعنی که در زبان فاطی رجبی اصلاح طلبی فحش خواهر مادر به حساب میآید. مشایی هم حملات را بی پاسخ نمیگذارد و یک ضرب در نامهای مینویسد: برخورد واماندگان بهنتیجه نمیرسد!
یک تیکه جالب دیگر توی خبرها هم حمله تمام عیار هاشمی به احمدی نژاد هست، او هم به سبک فاطی رجبی با یک تیر دو نشان را هدف قرار میدهد و هم توی تخم احمدی نژاد میزند و هم چشم و چار سید علی چلاق را نشانه میرود، جمله هاشمی را بخوانید:
مقام معظم رهبری در ابتدای فعالیت دولت نهم از ما خواستند مدتی با این دولت مدارا کنیم، ما هم در این سه ساله با قوه مجریه مدارا کردیم اما میتوانیم بگوئیم این مدت تمام شده است.
هاشمی این حمله را در حقیقت به سید علی چلاق میکند و نه احمدی نژاد، به همین خاطر هم هست که در جملهاش اشاره میکند به رهبر و در حقیقت خود رهبر را مقصر نابسامانیها مینامد. از اینها گذشته، همه میدانند که احمدی نژاد چاکر دست به سینه سید علی چلاق است و خودش هیچ تصمیمی را بدون تایید خامنهای نمیگیرد و همان طور که همین چند روز پیش هم در مجلس گندش در آمد وقتی کردان و دو وزیر دیگر به دستور خامنهای به مجلس معرفی شدهاند.
خبر جالب دیگر اینکه هفته نامه همشهری جوان، که فرزند غلامعلی حداد عادل، سر دبیر آن است را میبندند. وقتی حداد عادل (پدر داماد آقا) و خاندانش را هدف قرار میدهند، یعنی که سید علی چلاق را دارند انگولک میکنند. جالب اینجاست که اینها همه به صورتی قوم و خویش هم هستند و هر کدام به طریقی با دیگری وابستگی خانوادگی دارند، همه این اراذل و اوباش حکومتی یک نوع هزار فامیل هستند .
تازه این هنوز اول کار است، هنوز ماه ها به انتخابات باقی است. با این شکلی که همه چیز دارد پیش میرود، یا گروهی تصمیم دارند کودتا کنند، یا اینکه وضع بزن بزن آقایان تا انتخابات دیگر چیزی از حکومت باقی نخواهد گذاشت. باور کنید هر حکومت دیگری با این همه نابسامانی صد بار کفن پوسانده بود، من مانده ام چرا این حکومت هنوز پابرجا است!
در بخش: سیاسی
13
Aug
2008
داشتم این مطلب را میخواندم، (دروغ و راستش گردن سایت حزب توده!) با خودم گفتم خدا ذلیل کند این آمریکایی ها را که از هر چیزی که بگی اینها برای استقرار قدرت خود بر جهان استفاده میکنند! ذلیل مردهها آمدهاند از روی کله ستونهای تخت جمشید و حیوانات عجیب و غریبی که در اینجا و آنجای تخت جمشید پیدا میشود، کپی برداشتهاند و چیزی بنام سگشیر درست کردهاند! ذلیل شدهها حق کپی رایت را هم به ما ندادهاند!
حالا ببین ما چقدر بدبخت شدهایم که بجای اینکه خودمان حیوانی با این مختصات بسازیم و دنیا را در کنترل خود در آوریم! گرفتار چه جانوران دو پایی شدهایم.
همین طوری که نا امیدانه داشتم به عکس نگاه میکردم، مثل اینکه نوری بر افکار من تابیده باشد، به این فکر فرو رفتم که وضع ما هم چنان که فکر میکنم بد نیست ها! اگر اینها یک جانور عجیب الخلقه درست کردهاند! تازه آن هم از خود ما کپی برداری کردهاند، در عوض ملت ایران در عرض کمتر از 30 سال موفق شدهاند این همه جانورهای عجیب و غریب و درندهای مثل “الاغچموش یک دست“، “سگ هار ریش دار“، “شمپانزه سخنور“، “کوسه دو پا و دوزیستی” و خلاصه اگر فکرش را بکنید، ما موفق شدهایم در این مدت کمتر از 30 سال یک باغ وحش از حیوانات عجیب و غریب خلق کنیم. آقا علیرضا بگیر از این یک داستان خوب نه طنز گونه بساز که به گمانم بزرگترین اختراع دنیا را کشف کردهایم ما ایرانی ها.
ادامه… »
در بخش: طنز