05
Oct
2008
چند مدت پیش در مطلبی نوشتم که این رویارویی آمریکا با ایران یا منجر به سقوط حکومت ایران خواهد شد یا باعث فروریزی اقتدار آمریکا و راه فراری هم از این جبر روزگار نیست.
بدون اینکه بخواهم مدعی شوم که مشکلات امروز آمریکا مستقیما از رویارویی آن کشور با ایران سرچشمه میگرید ولی با این حال این سراشیبی بدجوری دارد آمریکا را حداقل به ته درهای خطرناک سوق میدهد.
رویارویی آمریکا با ایران حداقل به شکل نظامی تقریبا غیر محتمل شده است و با وضع اقتصادی که آمریکا با آن دست به گریبان است بعید به نظر میآید که یک رویارویی نظامی در کوتاه مدت اتفاق بیفتد، گرچه بعضی بر این نظراند که گاهی اوقات سیاستمداران برای فرار از دست مشکلات داخلی روی به جنگ میآورند تا افکار عمومی را از مشکلات داخلی خود منحرف کنند.
در رابطه با مشکلات ایران با آمریکا موقعیت روسیه هم مزید بر علت شده و با جنگ گرجستان چنین به نظر میرسد که خرس خفته شمال ایران دوباره از خواب زمستانی بیدار شده و با پوستین جدید تا حدودی آماده رویارویی با ابرقدرت آمریکا میشود.
افزایش فعالیتهای اخیر هوشنگ امیر احمدی نوکر حکومت ایران هم نشان از این مساله دارد که رویارویی آمریکا دارد رو به افول میرود و باید در آیندهای نه چندان دور منتظر این بود که سید علی چلاق هم در سفری به نیویورک در کاخ سفید با رئیس دولت دوست و برادر(!) آقای بوش یا رئیس جمهور آینده افطاری کوفت کنند.
با اینکه سناریوی بالا غیر واقعی به نظر نمیرسد، ولی وضع اقتصادی حکومت ایران صد برابر بدتر از دولت آمریکاست و همین مساله هم در کوتاه مدت یا باعث طغیانهای کور اجتماعی خواهد شد، یا اینکه همین مساله باعث تسریع بخشیدن در رابطه بهتر با آمریکا خواهد شد، تا بلکه حکومت آخوندی را از فروپاشی نجات دهد.
پارادوکس جالب این مساله در آن است که بر خلاف سخنان رهبر به جهنم رفته رژیم، که فرمودند “اقتصاد مال خَرَ” گویا حالا باید ایشان زنده میبودند تا با چشمان خود میدیدند که همان اقتصاد خرکی چه فلاکتی برای حکومت ایران به ارمغان خواهد آورد، یعنی یا باید به دامان شیطان بزرگ بخزند یا راه سقوط را طی کنند.
در بخش: روابط خارجی
01
Oct
2008
وبلاگی را با عنوان گفتگو راه اندازی کردم به این امید که با مطرح کردن بحثهای اساسی و جمع آوری نوشتههایی در باره و نقد اسلام، بتوانیم با هم یک منبع مفید بسازیم تا جوانان سرگردان در جو مسموم ایران اسلام زده بتوانند با مراجعه به آن به عنوان یک مرجع کسب اطلاعات دقیق و صحیح راه خود را در دنیای مسموم اسلام بیابند و از چنگال این بیماری که نامش اسلام است رها شوند.
منظور از راه اندازی این وبلاگ این نیست که من بنویسم و دیگران بیایند و بخوانند، برعکس منظور من این است که همه بنویسند و همه بخوانند.
پس اگر علاقمند به نوشتن در این وبلاگ هستید با ارسال مطلب برای من از طریق ایمیل یا از طریق پیام گیر در نگارش این وبلاگ همراهی کنید. متاسفانه به خاطر اینکه سرور این وبلاگ در منزل من هست نمیتوانم اجازه نگارش مستقیم در آن را به کسی بدهم در غیر این صورت ممکن است کل سرور به خطر بیفتد.
در بخش: مبارزه با رژیم
30
Sep
2008
اسهال طلبها دوباره راه افتادهاند تا بلکه ملت بیچاره از همه جا رانده شده را هشت سال دیگر سرکار بگذارند. به همین منظور هم چند سایت اینترنتی راه انداختهاند و از همه خنده دار تر تازگیها ترانه هم ساختهاند تا بلکه مجددا ملت بیچاره را سرکار بگذارند. در همین راستا از وبلاگ نویسها هم خواستهاند تا مطلب بنویسند و توضیح بدهند که خاتمی چگونه بیاید!
ما هم که از هر نوع انشاء نویسی خوشمان میآید، دعوت اسهال طلبها را لبک میگوییم و انشاء مینویسیم.
راستش را بخواهید وقتی که مطلب را خواندم یادم افتاد به انشاءهای دوران دبستان که همیشه هم یک موضوع یکنواخت و بی ارزش داشت به این مضمون “علم بهتر است یا ثروت” حقیر هم که همیشه حتی در دوران کودکی دندهام میخواریده و دوست داشتهام با ارباب قدرت دست به یقه بشوم این بار هم به روال گذشته انشاء مینویسم تا کور شود هر آن که نتواند دید.
چرا خاتمی باید بیاید!؟ چونکه اگر او نیاید پس چه کسی بیاید تا بهتر از او بتواند بیضه اسلام (بخوانید بیضه نداشته سید علی) را حفظ کند. اگر خاتمی نیاید ملت یقینا چنان فشار به آن چه نه بدترش خواهد آمد و یک وقتی دیدی ریخت توی خیابون و آنوقت است که باز هم بیضه اسلام ناب محمدی (باز هم بخوانید بیضه نداشته سید علی) به خطر خواهد افتاد، شاید هم بیضه چنان به خطر بیفتد که یک وقتی دیدی خدای ناکرده زرده و سفیده این بیضه با هم قاطی بشود و آنوقت است که دیدی هر چی عمامه به سر هست را توی خیابان پهلوی سابق قطار کنند کنار خیابان و یکی یکی از درخت آویزون بکنند درست مثل پاندول ساعت.
اگر خاتمی نیاید چه کسی بیاید که بهتر از او بتواند منافع غرب و بخصوص اروپاییها را حفظ کند، درست مثل همان 8 سال قبل که ایشان آمد و خنده تحویل مردم داد و هی رفت اروپا و قرار داد امضا کرد و هی پول نفت را بجای آوردن سر سفره مردم برد سر سفره اروپاییها.
خدا وکیلی اگر سید مممد چاخان نیاید، پس چه کسی بیاید تا بتواند به این خوبی ملت را سرکار بگذارد و بعد از 8 سال سرکار گذاشتن مردم، باز مثل دوران قبل بگوید عدهای نمیگذارند!
حالا خدا وکیلی یکی برود به این الاغهای اسهال طلب بگوید، خوب الاغها اگر سید مممد بی خایه غلطی میتوانست بکند در آن 8 سال قبلی کرده بود، چرا باید دوباره ملت 8 سال دیگر سرکار گذاشته شود.
آهان یادم رفت بنویسم خاتمی چگونه بیاید!
به نظر بنده خاتمی اگر با الاغ بیاید خیلی بهتر است، چونکه این طوری هم با محیط زیست سازگاری دارد و هم میتواند وقتی رفت در طویله ولایت خرش را همانجا ببندد در آخور ولایت.
در بخش: طنز
27
Sep
2008
توی وبلاگ چنچنه یکی از اراذل و اوباش اسلامی پیامی گذاشته که در زیر میخوانید و در پس آن هم به خواسته این نوکر سید علی لبیک گفته و انشای خُسن آقا در رابطه با موضوع میآید.
ایشان مینویسند:
سلام دوست عزیز
شما می توانید در مسابقه وبلاگ نویسی سایت آسمانیان ثبت نام نموده و با گذاشتن حد اقل یک پست به عنوان “اگر من یک روحانی بودم…….. تا تاریخ 28 ماه مبارک رمضان در قرعه کشی مسابقه شرکت نموده و از جوایز آن بهره مند گردید .
http://www.asemanian.com/fa/reg
با تشکر مدیریت سایت آسمانیان
انشای خُسن آقا برای شرکت در مسابقه!!
به جهت اینکه یقین داشتم اگر در آن خراب شده چیزی بنویسم یقینا منتشر نخواهد شد، مطلب را همین جا میگذارم اگر مسئولین سایت خواستند جایزهای به حقیر بدهند میتوانند جایزه را لوله کنند بچپانند توی آن چه نه بدتر سید علی چلاق.
اگر بنده یک روحانی بودم چه میکردم؟
اولین کاری که میکردم یقینا این بود که عبا و عمامه را در میآوردم و میانداختم توی مستراح و پس از آن یکی دو ساعت میرفتم زیر دوش و با چند نوع مواد ضد عفونی بدنم را از این کثافت پاک میکردم تا شپشها و موجودات موزی دیگری، را که به علت این بیماری خانمان سوز بدن مرا آلوده کرده بزدایم. پس از دوش، با یکی از روانشناسان حاذق ملاقات میکردم تا بلکه با کمک ایشان روانم را هم از این بیماری لاعلاج رها سازم.
بعد از اینکه دو پروسه بالا انجام گرفت، یک ندامت نامه مینوشتم و از ملت ایران و جهان طلب بخشش میکردم و وقتی که روح و روانم از این اسارت آزاد میشد، یک طناب کلفت میخریدم، می رفتم زیر یک درخت تنومند و آنرا از درخت آویزان میکردم و با آویزان کردن این تن و روان فاسد جهانی را از شر این کثافت آسوده میکردم.
در بخش: طنز
25
Sep
2008
دیدم این پیام از چنان استحکام و استدلال قویی برخوردار است که دلم نیامد در پیام گیر بماند و خوانده نشود. استدلالهای این پیام درست همان گونه استدلالهایی است که سالها پیش برای خودم کردم و باعث شد که از اسلام دور شوم، شاید این نوشته باعث شود عده دیگری را هم آگاه سازد.
این پیام در زیر مطلب روز قبل نوشته شده:
ویرایش دوم
با عرض پوزش از حسن آقا برای اینکه از سایت شما برای این مطالب استفاده میکنم.
جناب مجتبا (مجتبی)
چون احساس میکنم که میخواهی بیاموزی و در عین حال جرات نداری که از اعتقاداتی که به قول خودت در گوشت گفته اند فاصله بگیری. برایت چند مطلب کوچک را میگویم. برای درک اینها و فهمیدن درستی و نا درستیشان احتیاج به مدرک تحصیلی بالا و یا تحقیقات نیست. فقط کمی به آن بیاندیش.
1- خداوند همه جیز را میداند. بنابراین در دینی که بوسیله او آورده شده باشد. نباید مرتب خداوند خودش را اصلاح کند. یا نظرش را عوض کند. و یا اینکه احتیاج داشته باشد که بندگانش اشتباهات اورا اصلاح کنند. شما در قرآنتان چندین آیه ضد و نقیض دارید وحتی در یک مورد خداوندتان دوتا از آیه هایی را که آورده بود پس گرفت. اگر شمای بنده خدا میفهمید که بریدن دست و پاغلط است. پس چرا خدایتان نمی فهمد؟
2- کتابی که توسط خدا فرستاده میشود (قرآن – انجیل – تورات) برای راهنمایی بندگانش است که باید به آسانی و بدون بدون هیچ شک و شبهه ای دستورات او را بفهمند و اجرا کنند. بنا براین این کتاب نمی تواند مثل کتاب معما باشد که هر کسی آن را یک جوری بفهمد و تفسیر و اجرا کند. ما میدانیم که در کلیه کشورهای مسلمان دستورات قطع اعضای به یک گونه تفسیر شده است. پس اگر این تفسیر اشتباه است نشان دهنده یک نقص بسیار بزرگ در کتاب است و خدایی که آن را آورده. او در آوردن چننین کتابی اشتباه کرده است.
3- آیا اسلام یک دینی است که برای همه مردم و در همه زمانها آمده است؟ اگر جوابتان بله است. پس بفرمایید که مردم قطب شمال و مردم شمال کشورهای اسکاندیناوی چگونه باید فرامین اسلام را که بیشتر بر اساس حرکات سماوات است اجرا کنند؟ در قطب شمال شش ماه روز است و شش ماه شب. پس همه این روزی چندین بار نماز خواندن قبل از آفتاب و بعد از غروب و غیره تبدیل میشود به اعمال سالیانه. و روزه گرفتن هم بر اساس حرکات ماه اصلا میسر نخواهد بود. اگر جوابتان خیر است. پس چرا قرآن بطور واضح نمیگوید که این دین برای مردم بدبخت این منطقه است و بقیه مردم دنیا میتوانند زندگی خوب وبی دغدغه ای داشته باشند. مگر اینکه خدای شما از گرد بودن کره زمین اطلاع نداشته که در اینصورت خدایتان خدا نیست. بلکه انسان شیادی بوده که به اسم دین و با وحشت دادن مردم از جهنم و امید دادنشان به بهشت از آنها سوئ استفاده کرده است.
4- اگر شما قرآنتان را نخوانده اید که بتوانید جواب من را بدهید . من آن را خوانده ام. در یک مکان نوشته شده که این دین برای مردم هم زبان محمد است. پس لطفن ما ایرانیان پارسی زبان و متمدن را آسوده بگذارید و حشیگری ها و جنایات و دزدی اعراب به عهده خودشان بگذارید.
5- میدانم که با دیدن جملات بالا رگهای گردن اسلامیتان سیخ شده است. اجازه بفرمایید توضیح بدهم. به دلایل زیر, اسلام دین قتل و دزدی و تجاوز و دروغگویی و وحشیگری و بت پرستی و حماقت است.
ا- اولین اقدام بزرگ مسلمانان غارت کاروان مکه بود. یعنی سرقت مسلحانه از مشتی بازرگان و کشتن آنها که از مالشان در برابر محمد دزد (محمد امین !!) و پیروان غارتگرش دفاع میکردند. محمد در 63 غزوه شرکت داشت که سه تای آنها دفاعی بود و شصت تای آنها تهاجمی. توجه داشته باشید که غزوه حرب نیست. حرب جنگ دو لشگر است. غزوه سرقت مسلحانه است که مشتی دزد به مردم شبیخون میزنند.
ب- محمد تجاوزگر بود. من فقط به تجاوز او به دخترک کوچکی مثل عایشه اشاره نمیکنم. برای آنها که نمیدانند، عایشه 9 ساله نبود. عایشه 9 ساله به سال قمری بود که میشود 8 سال و 7 ماه. اشاره من به بقیه زنانی است که محمد به آنها تجاوز کرد. مثل آن زن یهودی زیبایی که محمد شوهر و پدر او را کشت و در همان شب او را به عقد خود در آورد. مگر نه اینکه اسلام میگوید که زن شوهردار باید 3 ماه عده نگه دارد تا مشخص شود که او حامله نیست؟ پس چرا محمد عده او را نگه نداشت؟ آیا هیچ زنی حاضر است با کسی که همانروز شوهر، پدر و بقیه قبیله اش را قتل و عام کرده ازدواج کند؟ اگر زنی با میل خود ازدواج میکرد، روز بعد که محمد از چادرش بیرون می آمد، همه صورت و بدنش از جای ناخن هایی که به او کشیده شده بود خونین نبود.
پ- دروغگویی. علاوه بر اینکه تقییه یکی از واجبات اسلام وبخصوص شیعه گری است. کلیه اسلام بر اساس دروغ هایی که سلمان پارسی اختراع کرد و به محمد آموخت ساخته شده است. این بحث بسیار مفصلی است که وبلاگ حسن آقا محل آن نیست. ولی شما آثار دروغگویی را همه داستانهای اسلام و وعده های داده شده و عمل نکرده را در همه جا میتوانید ببینید.
ت- وحشیگری مسلمانان احتیاجی به توضیح ندارد. از سنگسار و چشم کور کردن و قطع عضو و سر بریدن بگیر و برو تا ظلمهایی که به زنان میشود برسی.
ث- بت پرستی. محمد بت پرست به دنیا آمد و بت پرست از دنیا رفت. هنوزهم رفتار مسلمانان بت پرستانه است. معنی آلله و اکبر خدا بزرگ است نیست. این را از هر عرب زبانی میتوانید بپرسید. معنی آلله و اکبر، الله بزرگترین است میباشد. الله بزرگترین بت خانه کعبه بود ( میگویند حجر ال اسود – سنگ سیاه- همان الله است). خانواده محمد پرستندگان الله بودند و به همین دلیل اسم پدر محمد عبدالله بود که معنیش بنده الله است. سال اولی که محمد به مدینه رفت، برای زیارت سالانه الله به مکه باز گشت و مکییان او را راه ندادند و گفتند که تا دست از دزدی و غارتگری و مسلمانی بر نداری نمتوانی به زیارت الله بیایی. محمد برای اینکه بتواند وظایف دینیش را انجام دهد، لشگر جمع کرد و به مکه حمله کرد. و پس از فتح مکه همه بت ها شکست بغیر از سه بتی که دختران الله بودند. اگر به مراسم امروز حج دقت کنید آثار بت پرستی را بطور کامل می بینید. مردم بدور خانه الله طواف میکنند. شما با عقل خود بمن بگویید، چگونه خانه خداوندی که این جهان پر عظمت و زیبا را ساخته میتواند یک اتاق کوچک سنگی وسط بیابانهای بی آب و علف عربستان باشد؟ سنگ انداختن به شیطان هم در حقیقت سنگ انداختن به بت رقیب الله بوده. هفت بار از کوهی به کوه دگر رفتن هم در حقیقت هفت بار از بتی که در بالای هر کدام از این کوه بوده به بت دیگر رفتن بوده.
ج- باور داشتن به دینی که هیچ از آن ندانید و فقط از آن کور کورانه و با تعصب پیروی کنید دلیل حماقت است. اجداد ما به ضرب شمشیر و از ترس کشته شدن بوسیله عرب وحشی که با شمشیر آغشته بدر خانه شان آمده بود و میگفت یا مسلمان شو یا کشته میشوی و زن و بچه هایت به بردگی میروند مسلمان شدند. مسلمان یعنی تسلیم شده. آنها کسانی بودند که تسلیم شدند و قبول کردند که جزیه و خمس و ذکات بدهند تا کشته نشوند. و بعد اعراب ممنوع کردند که ما به زبان پارسی صحبت کنیم و یا هر چیزی از آداب خود را داشته باشیم و کم کم این دین پلید در کشور ما خانه پیدا کرد. و مردم ما چیزی نمیدانستند بجز جفنگیاتی که آخوند بخوردشان میداد. حتی آخوندها مجبورشان کردند تا قرآن را به عربی بخوانند تا نفهمند چه مزخرفاتی در آن نوشته شده. ولی در زمان حال که بیشتر مردم سواد دارند و قرآن ترجمه شده است، فقط احمق ها باور دارند که کتابی که میگوید زمین پهن است و کوهها را روی آن گذاشته اند تا آن را برسر جایش نگه دارد و خورشید شبها به داخل لجن می نشیند، از طرف خدا آمده است. قرآن کتابی است پر از غلط های انشایی و بی سر و ته که بر خلاف آنچه که میگویند هیچ کس نمیتواند نظیر آن و به فصاحت آن را بنویسد، هر بچه دوازده ساله عرب زبان میتواند نظیر آن را بنویسد. با این تفاوت که بچه دوازده ساله اشتباهات فاحشی مثل غروب خورشید در لجن و باران از کوهی در آسمان میریزد روی ابر را نمیکند.
چ- بر خلاف نوشته شما، علم پزشکی معتقد است که روزه گرفتن برای انسان ضرر دادن و بدن را دچار شوک میکند. و ننوشیدن آب برای ساعتها بخصوص در فصل تابستان و دفع نکردن سمومات بدن از طریق آبی که مینوشیم برای بدن و کلیه ها بسیار زیان بار است. این هم یکی دیگر از مزخرفاتی است که تحویلتان داده اند و شما هم تحقیق نکرده قبول کرده اید.
من یکبار دیگر از حسن آقا و بقیه خوانندگان بلاگش برای نوشتن کامنت به این بلندی پوزش میطلبم.
ارادتمند پیلتن پاکزاد
در بخش: نقد اسلام
24
Sep
2008
بابا چه خبره اینجا!؟ ما دو روز و نصفهای رفتیم مسافرت، مثل این میمونه که سیل اومده اینجا! این همه فحش خواهر و مادر به مسلمین بدبخت ندین بابا! بدخبتها خودشون تو سری خورده و خدا زده هستند(بنده خدا هستند) نیاز نیست شما هم این همه توی سرشون بزنید!
آقا مجتبی من مسلمونهای بی سواد مثل شما زیاد دیدم، نمونهاش رو هم توی مطلب قبلی برات مثال زدم. من واقعا دیگه با این گونه مسلمین بحث نمیکنم، یعنی همین که دیدم سطح سوادشون به اندازه شما هست، دیگه ولشون میکنم در خماری بمانند، چونکه با بحث کردن با مسلمین نمونه شما توهین به شعور خودم کردم. آخه حیف ما ها نیست وقت با ارزش خودمون رو صرف این (بندگان خدا) بکنیم!؟ بابا اینها با تمام وجود و بدون هیچ قید و شرطی (unconditional) خودشان را بنده خدا میدانند، با چنین آدمهایی که نمیشود بحث کرد که! بابا اینها مجنوناند بر انسان مجنون هم هیچ حرجی نیست.
در بخش: نقد اسلام
19
Sep
2008
یکی برام میل فرستاده و نوشته:
اگر شما مخالف مذهب هستید چرا این لینک (اخبار زرتشتیان) را در قسمت لینکها قرار دادهاید. فکر میکنید مذهب زرتشتی بهتر از اسلام هست؟
(متن از فینگلیسی به فارسی برگردانده شده). از متن میل ایشان چنین به نظر من رسید که نگارنده نگران گریز مسلمانان از دین اسلام به دیگر ادیان هستند.
اولین نکته این که، قرار دادن یک لینک در این وبلاگ به معنی تایید یا رد محتویات سایت یا وبلاگ مربوطه نیست. همان گونه که مشاهده میکنید در بالای لینکها نوشتهام “وبلاگهایی که میخوانم” این به آن معنی است که من این وبلاگها را میخوانم، اصلا به این معنی نیست که من به هر نوشتهای که میخوانم را باور میکنم!
دوم اینکه اگر هم که به فرض محال فکر کنیم که گذاشتن این لینک باعث تبلیغ برای مذهب زرتشتیان میشود چه باک بهتر از این است که اسلام دین عربی مچ پای ملت را بگیرد.
دوست عزیز اگر قرار باشد عدهای از هموطنان من دین گرا باشند، ترجیح میدهم پیرو یک دین ایرانی باشند تا یک دین خارجی.
یک چیزی رو میدونی دوست عزیز؟ من به این عقیده رسیدهام که مذهب یک پدیده ژنتیک یا چیزی در همین حدود است. یعنی بعضی انسانها هر بلایی سرشان بیاوری، اینها با یک دین به دنیا میایند و با همان دین یا یک دین دیگر هم از دنیا خواهند رفت و اگر هم من و شما دنیایی مبارزه کنیم و یا دنیایی افشاگری کنیم و یا حتی دنیایی توی ملاج خنگ این افراد بزنیم، عاقبت مثل گربه مرتضی علی چهار چنگول میفتند پائین.
یک ماجرایی را که همین دو هفته پیش برایم اتفاق افتاد را تعریف کنم تا بهتر درک کنید که چه میگویم.
سه نفر از نزدیکان برای چند روزی میهمان ما بودند. این دوستان خارج از ایران زندگی میکنند و از دست نابسامانیهای ایران و از دست رژیم آخوندی فرار کردهاند وگرنه با شناختی که از آنها دارم گمان نمیکنم علاقه چندانی به زندگی در غرب داشته باشند.
این دوستان (فامیل) از دوران کودکی مسلمان بودهاند، نه اینکه مسلمان سفت و سخت، ولی در حد اکثر ایرانیها، یعنی بدون خدا نمیتوانند زندگی کنند.
در یک بحثی که داشتیم بعد از استدلالهای من، ایشان و همسرشان فرمودند:
ما اعتقاد به خدا داریم، کاری هم به کار اسلام نداریم، اصلا ما اسلام را قبول نداریم.
مجبور شدم از ایشان سوال کنم، خوب به من بگویید از کجا شما این خدا را پیدا کردهاید، وقتی که میگویید اسلام و محمد را اصلا قبول ندارید!؟
یک مرتبه از دهان این دوستان خارج شد که: “از قران”!! باور کنید در همان لحظه، بحث را متوقف کردم و رفتم یک بطر شراب باز کردم ریختم توی گیلاس یکی دادم دست هر کدامشان و خودم هم یک گیلاس برداشتم. با خودم فکر کردم در چنین جو بی منطقی بهتر است مست شویم تا شاهد این همه ناهنجاریهای فکری نباشم!
پ.ن.:
کسی میتواند این معما را برای من حل کند؟
از روزی که ماه رمضان شروع شده، آمار وبلاگ چنچنه 30 تا 40 درصد افزایش نشان میدهد!! پارسال هم یادم میاید همین وضع بود. با این اوصاف چنین به نظر میرسد که مسلمین در ماه رمضان بدجوری به خوردن روی میآورند.
در بخش: نقد اسلام