09 Nov 2008

انتخاباتی

نوشته:     :::       11 پیام

خمینی ملعون علیه وقتی می‌خواست به جناح های درون رژیم هشدار بدهد، اغلب هشدار می‌داد که باید مراقب اسلام آمریکایی بود و از آن پرهیز کرد. او در مقابل اسلام آمریکایی اسلام ناب محمدی را مطرح می‌کرد.
حالا بعد از گذشت 30 سال از حکومت اسلامی آخوندی، پرده‌ها کنار رفته و هر دو اسلام روبروی ما قرار گرفته.
اسلام ناب محمدی همین هست که خامنه‌ای و عمله اکره‌اش آنرا نمایندگی می‌کنند و اسلام آمریکایی هم همان است که ما آنرا اسهال طلب می‌نامیم. جالب اینجاست که همان ها که سفارت آمریکا را اشغال کردند امروز خود از همه غرب گرا و آمریکایی تر شده‌اند و حاضرند در صورت تضمین ماندن در قدرت به دامان آمریکا هم بخزند.
فرق این دو جناح رژیم را بعد از 30 سال همگی به خوبی می‌شناسیم و اکثر ملت ایران هم امروز فقط منتظر یک راه برون رفت از این دو نکبت هستند.
آقای سعید حجاریان که متعلق به شاخه اسلام آمریکایی رژیم است، در این تحلیل خود به این نتیجه رسیده است که باید به هر شکل ممکن خاتمی را از 7 خوان عبور داد و او را مجددا به قدرت رساند. یکی از هفت خوان‌های حجاریان هم تحریمی‌ها هستند. متن پیام او بسیار صریح و بدون لاپوشانی است و به وضوح توضیح می‌دهد:

در دوم خرداد جنبش دانشجویی به شدت فعال بود و یکی از علل مهم جمع‌آوری رأی برای خاتمی همین جنبش بود. اما اکنون این جنبش دیگر وجود ندارد. در عوض، تحریمیون وجود دارند که معتقدند نظام، تصمیم خود را برای بقای احمدی‌نژاد گرفته است و هر تلاشی بیهوده است. از نظر آن‌ها شاید بهتر باشد که احمدی‌نژاد چهار سال دیگر زمام امور را به دست بگیرد تا نظام به آستانه سقوط نزدیک‌تر شود. این گرایش شکست‌طلبی امروزه در میان بخشی از جوانان رایج است و گمان می‌کنند که سقوط نظام راه را برای توسعه و دموکراسی هموار خواهد کرد و وجود امثال خاتمی این سقوط را به تأخیر می‌اندازند.

این تحلیل بسیار درست و دقیق است و درست به همین دلیل هم هست که عمله اکره رژیم مدام روی همین نکته مانور می دهند و با شل کن سفت کن هایشان در مسائل اجتماعی، سعی می‌کنند از رویارویی بیشتر با جامعه خودداری کند. چه به خوبی می‌دانند که فشارهای بیشتر می‌تواند جامعه را به سوی یک شورش کور و یا حداقل یک نافرمانی عمومی سوق دهد. اداره کنندگان رژیم به خوبی می‌دانند که یک تحریم همه گیر بسیار سریع آنها را از قدرت به پایین خواهد کشید. دلیل شعبده بازی‌های انتخاباتی هم درست در همین نکته نهفته که رژیم به افکار عمومی القا کند که شعبده بازی انتخابات روزنه‌ای است برای مردم تا بتوانند از این بن‌بست خارج شوند. حکومت به شکلی همیشه “در بهشتی” برای خوش باوران باقی می‌گذارد تا با عوام فریبی ساده دلان را در این گمان نگاه دارد که با رای دادن به این یا آن گروه می‌توان رفتار رژیم را تغییر داد!
ما که خواهان سرنگونی رژیم هستیم به خوبی می دانیم که همه این بازی‌های سیاسی، انتخاباتی و جناحی برای خریدن وقت است و فرار از سرنگونی.
در این میان ما که خواهان سرنگونی رژیم هستیم باید بدون هیچ تردیدی این بازی را بهم بزنیم و اجازه ندهید این حکومت مجددا هشت سال دیگر ملت بیچاره را دنبال نخود سیاه بفرستد و به حکومت ننگین خود ادامه بدهد. وظیفه ماست تا با افشاگری مانورهای حکومت آنها را خنثی کنیم. وظیفه ماست تا با مبارزه با این بازی که آنرا انتخاب بین بد و بدتر گذاشته‌اند مبارزه کنیم و با صدای بلند فریاد تحریم را به گوش ملت برسانیم.

11 پیام   |    |     |     

08 Nov 2008

حلقه سرهنگ‌های باز نشسته ملکوتی!

نوشته:     :::       1 پیام

توضیح: در متن اصلی که من دیشب خواندم از واژه سرهنگ برای رئیس جدید زمانه استفاده شده بود که در متن جدید حذف شده. به گمان حقیر تماس وکلای زمانه با حلقه ملکوت باعث تغییر در متن اولیه و حذف بعضی واژه‌های دردسر ساز شده است. در ضمن در متن جدید ملکوت هم به تغییر متن اشاره شده است.
حلقه ملکوت ترکمان زده و تازه بعد از یک سال و اندی همان چیزی را کشف کرده که ما روزهای اول سبز شدن رادیو زمانه در اینترنت کشف کردیم و در باره آن گفتیم و نوشتیم.
مگر ما نگفتیم و ننوشتیم که بودجه زمانه از دولت‌های استعماری تامین می‌شود و در نتیجه این رسانه را یک رسانه دست نشانده نامیدیم، مگر ننوشتیم کسانی که در آن کار می‌کنند مزدور بیگانه هستند!؟ جل الخالق گویا آقای “داریوش میم” شق القمر فرموده‌اند و تازه از خواب بیدار شده‌اند و تازه دوزاری شان افتاده است که یک سال آزگار خودشان و دیگر شرکاء حقوق سرهنگی از دولت‌های بیگانه می‌گرفته‌اند!! البته نباید ساده انگار بود و گمان کرد که ایشان و آن کسی که به ایشان حقوق می‌دهد نمی دانسته‌اند که این نشریه نشریه سرهنگ‌ها ست، فقط ایشان از این موضوع گچی و جری هستند که دیگر آنهایی که بودجه سرهنگ‌ها را تامین می‌کنند حاضر نیستند به ایشان و شرکاء بدون دلیل حقوق بدهند. از من نپرسید چرا! بنده علم غیب ندارم، اینها حدسیاتی است که زده‌ام، شاید هم آن رئیس جدید همان که می‌گویند صرب است، کمتر از این عمله اکره قبلی زمانه حقوق می‌گیرد و ارزان تر مزدوری می‌کند و سر به راه تر است و یا حداقل نمی‌تواند مستقیما از طهران دستور بگیرد. (این تهران را که با طا می‌نویسم هم خودش حکمتی دارد که رندان درک خواهند کرد!)
ما فکر می‌کردیم حلقه ملکوت چنان که دست اندارکارانش می‌گویند حلقه‌ای است از این دست:

این وبلاگ از مجموعه وبلاگ های حلقه ی ملکوت است و آداب و زبان مناسب و سنجيده مانع از نشر مطالب حاوی استهزاء و سخنان سخیف است. اگر مطلبی از جنس استدلال دارید، لینک آن را زیر همین مطلب بگذارید تا منتشر شود.
با این وجود، لینک شما در لینکدونی قرار داده شد تا اگر کسی مایل است آن را در وبلاگ خود شما بخواند.
(نقل از عمله اکره حلقه سرهنگ‌های سابق!)
البته این را تا دیشب گمان می‌کردیم، ولی دیشب وقتی متن زیر را خواندیم متوجه شدیم حد و مرز استهزاء و سخیف بودن نوشته هم کمی آن طرف تر رفته است و رسیده است به اینجا:
برگرفته ازملکوت دیشب:

عجب حماقت بزرگی! نويسنده، یا واقعاً سواد انگليسی ندارد، يا هوش و حواس‌اش به جا نبوده! مگر همه‌ی کسانی که امکان دارد آن کار را به عده بگيرند، «مذکر» هستند که ايشان از ضمير مذکر استفاده می‌کند؟ يعنی از قبل تعيين کرده‌اند که چه کسی بايد این کار را به عهده بگيرد؟ (يا از ميان چه کسانی فرد مورد نظر بايد انتخاب شود؟)

نگفتیم آقایان ملا نقطه‌ای و قرون وسطایی هستند!؟ آخه فلک زده‌ها فکر می‌کنید اگر زمانه می‌خواست نمی‌توانست از خود ناف لندن یک نفر را بیاورد برای شما به “کوئین انگلیش” انگلیسی بلغور کند!؟ آخه بدبخت‌ها مفلوک مگر همه چیز در نوشتن خلاصه می‌شود!؟ مگر ملاهای خودمان بد می‌نویسند یا غلط می‌نویسند!؟ آخه عقب افتاده‌های فکری، مگر می‌شود مشکلات دنیا را با دستور زبان حل کرد و با یک متن ملا نقطه‌ای نوشتن مشکلات دنیا را حل کرد!؟
نه خیر قربان این آقایان، ببخشید این سرهنگ‌های بازنشسته به زبان و فرهنگ یا سرهنگ بودن رئیس زمانه نیست که اعتراض دارند، خیر! این سرهنگ‌های بازنشسته از غیر دموکراتیک بودن زمانه هم نگران نیستند، چه خودشان تا همین دیروز حقوق سرهنگی می‌گرفتند و برای اجنبی پا می‌کوبیدند. نگرانی و ناراحتی و گریان شدن سرهنگ‌های باز نشسته از این منظور است که دیگر قدرت هنگ در دست ایشان نیست و از چندی پیش این هنگ به سرهنگ‌های زبده تری سپرده شده است.
رفرانس:
این هم متن کامل نامه‌ای است که سرهنگ جدید هنگ زمانه صادر کرده‌اند.

1 پیام   |    |     |     

05 Nov 2008

حلقه ننگین ملکوتی

نوشته:     :::       22 پیام

هر چه می‌خواهیم زیر سبیلی در کنیم، نمی‌شود که نمی‌شود!
درگیری و شیون و زاری که در رابطه با زمانه راه افتاده را قصد نداشتم اصلا وقعی بنهم، چه رسد به اینکه وقتم را صرف آن کنم. ولی اینجا خاک اینترنت است و چه بخواهیم و چه نخواهیم از یک لینک به لینک دیگری هدایت می‌شویم و عاقبت می‌خوانیم آنچه دوست نداریم بخوانیم و گاهی باعث می‌شود که خونمان بجوش بیاید و یک جمله‌ای را برای خالی نبودن عریضه بنویسم. ولی هیهات که بعضی حتی همین یک ابراز عقیده‌های یک جمله‌ای ما را هم بر نمی‌تابند. اینها از نژاد حلقه ملکوت هستند! درست انگاری که آسمان ترکمان زده و فقط همین حلقه از آن بالا تالاپی افتاده پائین.
بعضی از این آقایان جملگی از نژاد همان‌هایی هستند که در این مطلب به آن پرداخته‌ام. تولید کنندگان تفکر عقب افتاده قرون وسطی. هیچ چیز نو و خارج از تفکرات خود را بر نمی‌تابند.
داستان از آنجا شروع شد که از این لینک به آن لینک از این آدرس به آن آدرس از اینجا سر در آوردم. بعد از خواندن مرثیه و شیون و زاری آقایان، مجبور شدم یک جمله! باور کنید فقط یک جمله بنویسم، و در پائین جمله لینک یکی از طنزهای ملاحسنی را هم گذاشتم، این هم آن جمله کذایی و لینک مطلب ملاحسنی:
شما همیشه عادت دارید فقط نظر موافقین را بنویسید!؟
http://mollah.blogspot.com/2008/11/blog-post.html
بعد از نوشتن این جمله دیگر حتی یادم رفته بود که چنین جمله‌ای نوشته بودم، تا اینکه دیشب میلی دریافت کردم که مرا به این آدرس هدایت کرد.
وقتی جملات پایین را زیر نوشته خودم دیدم، نزدیک بود از خشم آتش بگیرم.

این وبلاگ از مجموعه وبلاگ های حلقه ی ملکوت است و آداب و زبان مناسب و سنجيده مانع از نشر مطالب حاوی استهزاء و سخنان سخیف است. اگر مطلبی از جنس استدلال دارید، لینک آن را زیر همین مطلب بگذارید تا منتشر شود.
با این وجود، لینک شما در لینکدونی قرار داده شد تا اگر کسی مایل است آن را در وبلاگ خود شما بخواند.

عجب! طنز از نظر آقایان سخنان سخیف محسوب می‌شود!! فکرش را بکنید کسانی که حتی یک جمله ساده مخالفین خودشان را هم نمی‌توانند تحمل کنند و با استدلال اینکه سخنان ” استهزاء و سخنان سخیف” است حذفشان می‌کنند با این حال ادعاهایشان در باره آزادی بیان کون آسمان و زمین را پاره می‌کند. باور کنید آن یک جمله را هم تنها برای این نوشتم که نکند یک وقتی آقایان امر برشان مشتبه شود که فقط خودشان می‌توانند نفس بکشند.
آهای اهالی اینترنت! اینجا خاک پاک و آزاد اینترنت است، شما که کوچکتر از آن هستید، حتی حکومت ننگین تان هم نمی‌تواند ما را از اینجا بیرون کند ما آمده‌ایم که بمانیم.
اگر یکی از شما شهامت آنرا داشتید که مثل من در سیستم پیام گیر خودتان را واز و ولنگ بگذارید تا هر رهگذری خواست نظر بدهد، آنوقت بیایید اینجا نسق آزادی بیان بگیرد، تا آن روز بروید در کون مبارک ملکوتی‌تان را بگیرد.
پایان پیام!

22 پیام   |    |     |     

04 Nov 2008

توهم قدرت

نوشته:     :::       11 پیام

majless_kordan.jpgبعضی ها وقتی سوار موج می‌شوند اگر حد و اندازه خودشان را نشناسند گاهی قمارهایی می‌کنند که عاقبت آن شبیه به ماجرا کردان می‌شود. ضرب المثلی است که می‌گوید : دزد نگرفته پادشاه است . حکایت کار کردان مفلوک از این دو جنبه قابل بررسی است. ایشان تا زمانی که گیر رندان رند تر از خودش نیفتاده بود، بر موج سوار شد و یکه تاز تا مقام وزارت کشور پیش رفت. همزمان در محاسبه‌اش این اشتباه را کرد و نمی‌دانست که هر وقت به نوک هرم قدرت نزدیک شدی آنوقت دیگر مثل پائین پلکان قدرت نیست، آنجا در اوج قدرت درست مثل یک موج سی چهل متری می‌ماند که در اقیانوس بالا و پائین می‌رود و اگر موج سوار خوبی نباشی یقینا سقوط خواهی کرد و به قعر اقیانوس خواهی رفت.
حکومت آخوندی چنان بی در و پیکر هست که هر شیادی کافی است، دستمال یزدی بدست بگیرد و دور و بر آنهایی که بر قدرت سوار هستند بچرخد و هر از چندی با دستمال یزدی فلان مبارک این یا آن آخوند را پالیش بدهد، تا کم کم پلکان ترقی را طی کند. کافی است صبر و حوصله داشته باشد و در پروسه مالش و ماساژ خایه علما از خود عجله به خرج ندهد. وقتی شخصی مثل علی کردان (یا همان عوضی علی کردان) از زندان (غیر سیاسی) قبل از انقلاب آزاد می‌شود و در یک پروسه 30 ساله بر مسند وزارت کشور یعنی یکی از مهم ترین پست های وزارت می‌نشیند، این پدیده دو حقیقت را برای ما آشکار می‌سازد.
حقیقت اول این است که اکثر آقایانی که پلکان قدرت را در حکومت آخوندی طی کرده‌اند روزی به همین آسانی از اریکه قدرت پرت خواهند شد و مثل کردان از همه چیز به هیچ تبدیل می‌شوند. این اتفاق اجتناب ناپذیر است، وقتی که بر موجی به این بلندی سوار شدی یا باید موج سوار خوبی باشی یا نابودی ات حتمی است.
حقیقت دوم اینکه این حکومت چنان بی در و پیکر شده که شخصی مثل علی کردان می‌تواند تا آن حد بالا برود. ساختار خود حکومت هم در این پروسه 30 ساله درست مثل زندگی سیاسی علی کردان است. آقایان روزی که به قدرت رسیدند حتی خوشبین ترینشان هم فکر نمی‌کردند بتوانند حکومت را 30 سال نگهدارند. کل حکومت هم امروز دچار همان دردی شد که کردان به آن گرفتار است و آن چیزی نیست بجز توهم. توهم موج سواری بدون اینکه قانون اقیانوس را بدانند. دلیل گلاویز شدن حکومت آخوندی با قدرت‌های بزرگ هم از همین توهم سرچشمه می‌گیرد. صدام حسین و ملا عمر هم همین توهم را داشتند، هیتلر هم دچار همین توهم بود و بلاخره سید علی هم مثل دیگر دیکتاتورها دچار همین نوع توهم است. توهمی که عاقبت این نادانان را به قعر اقیانوس سرنگون خواهد کرد، توهم قدرت.
این فایل صوتی را گوش کنید و قدرت توهم را ببینید!
عکس کنار وضع موجود در ایران را به خوبی به تصویر کشیده است. اگر علی کردان دکترا نداشت به نظر من وضع این نمایندگان صد مرتبه از عوض علی کردان بدتر است. انگاری گله گوسفندان دور بزی که هدایت کننده گله است جمع شده‌اند.
صدای کردان در مجلس
بنا به گفته کردان در مجلس امروز، اکثر قضات در جمهوری اسلامی به همین سبکی که کردان لیسانس و فوق لیسانس گرفته لیسانس گرفته‌اند.
پ.ن.:
گروه کیوسک رو خیلی دوست دارم، این گروه واقعا یکی از بهترینی هستند که در این سالهای اخیر ظهور کرده اند. این یکی به نظرم بسیار به وضع امروز ما هموخانی بسیار دارد.
Peragmatism e eshghi

11 پیام   |    |     |     

01 Nov 2008

تایید دکترای ازاله بکارت به سبک مدرن

نوشته:     :::       14 پیام

ezale_bekarat.png
آقای کردان را که می‌شناسید! ایشان برای اینکه نشان دهند چقدر مردمی هستند! یک سایت باز کرده‌اند تا بلکه با رای من و شما و دیگر هموطنان از استیضاح خود جلوگیری کنند. حقیر هم که همیشه به این جور مقولات (آمارگیری و رای مستقیم و …) علاقه زیادی دارم و همچنین برای پایداری اسلام و حکومت سید علی کوشیده‌ام!! رفتم و در این رای گیری دشمن شکن شرکت کردم.
از شما عزیزان هم می‌خواهم که در این شنبه عزیز بروید و ازاله بکارتی بکنید و مشت محکمی بزنید به دک و پوز استکبار جهانی و با یک رای ناقابل همراه با امت همیشه در صحنه و پشت صحنه به سید علی چلاق لبیک بگویید.
انشاالله تعالی (چه کرده‌ای تا حالا!؟)
برای اینکه فکر نکنید دروغ می‌گویم! عکس رای خودم را هم در اینجا می‌گذارم، برای مشاهد تصویر به اندازه بزرگ روی آن تقه بزنید.
پس مثل همه امت همیشه در صحنه پیش به سوی صندوق رای!!

14 پیام   |    |     |     

30 Oct 2008

‎وقتی که واژه وقاحت بی رنگ می‌شود

نوشته:     :::       8 پیام

حکومت ایران به جایی رسیده که دیگر نیازی به لاپوشانی و رودربایستی ندارد، گرچه از اول هم هیچ وقاحتی نداشته‌اند ولی این چند سال آخر به قول معروف شمشیر از رو بسته‌اند و از هیچ جنایت، خیانت و وقاحتی حتی در روز روشن هم کوتاهی نمی‌کنند.
وقتی به دستور سید علی رهبر، احمدی نژاد دست بوس، کردان را به مجلس معرفی کرد، یقینا همه دست اندرکاران بالای رژیم وضع کردان را می‌دانستند. با این حال به علت قحط الرجال که چه عرض کنم بیشتر به دلیل کم بود عمله اکره ولایت این متخصص و دکترای ازاله بکارت را به پست وزارت کشور گماردند.
حالا گیریم که اشتباه کرده باشند و پیشینه کردان از زیر دست سیستم تو در توی امنیتی رژیم در رفته باشد، پس حالا دیگر چرا اسرار به نگهداشتن او دارند!؟ کار به جایی رسیده که گروه‌های فشار مزد بگیر سید علی در مجلس چک 5 میلیونی می دهند و دست به درگیری فیزیکی هم می‌زنند تا دکتر کردان(دکترای ازاله بکارت) را در این پست نگهدارند.
دلیل این امر ساده است. وقتی سید علی چنین اوباش و اراذلی را دور خود جمع کند، اگر روزی یکی از آنها خواستند در کارها فضولی کند با همین مدارکی که از آنها دارند به راحتی کنارشان می‌گذارند. وقتی شما بخواهید بر اوضاع کنترل کامل داشته باشید چند نفر بی کفایت را بر امور می‌گمارید تا هر وقت طرف مربوطه زیاده خواهی کرد به سادگی زیرابش را بزنید.
حالا سوال اساسی که این میان مطرح است این است که با این وضع موجود، چند درصد ملت ایران حاضرند باز به پای صندوقهای رای بروند، البته منظورم عوام است، چه نخبگان مدت زیادی است که این رژیم را رها کرده اند و دنبال یک آلترناتیو مشروع می گردند و فریب این گروه آخری دیگر در شرایط موجود غیر ممکن است.
هر انسان آگاهی، باور کنید نیازی هم نیست زیاد آگاه باشد، کافی است کمی حساب و کتاب بلد باشد و باز به همین نتیجه که مطرح می‌کنم برسد.
سید علی چلاق شورای نگهبان را می‌گمارد، شورای نگهبان گماشتگان حکومت را پیش از شرکت در هر انتخاباتی غربال می‌کند. بعد وقتی همه غیر خودی‌ها و نخودی‌ها را از هم جدا کردند، یک شعبده بازی راه می‌اندازند به نام انتخابات و حتی در چنین جو و فضایی هم بعد از اینکه نتیجه مشخص شد، اگر کمی نتیجه برخلاف خواست صد در صدی سید علی باشد، باز جر می‌زنند و مهره‌ها را جابجا و با تقلب در انتخابات یا با باطل اعلام کردن آرا باز هم تغییراتی انجام می‌دهند و عاقبت یک دسته اراذل و اوباش کاملا گوش به فرمان سید علی را می‌فرستند سر پست‌های کلیدی، مثل مجلس و دولت. تازه بعد از این همه تسویه‌های بنیادی و غربال کردن های مختلف، باز هم می‌بینی اگر یک وقت خدای ناکرده بعضی از این آقایان دست به سینه، یک میلیمتر از خواسته‌های سید علی دور شدند، تازه سیدعلی به میان میدان می‌پرد و با حکم حکومتی ترکمان می‌زند به هیکل نماینده و کل جماعت رای دهنده.
حالا به چه منظور هنوز عده‌ای ساده انگار گمان می‌کنند اگر این یا آن منتخب رهبری به مجلس یا دولت برود فرقی در ماجرا خواهد داشت بر من روشن نیست! باور کنید اگر کسی بتواند این معما را برای من حل کند، بیچاره ای را از حیرانی نجات داده است. راستی چرا هنوز عده‌ای خود فریبی می‌کنند و به پای صندوق‌های رای می‌روند و هنوز در این گمانند که می‌توانند تاثیری بر روند حکومت ایران بگذارند!؟

8 پیام   |    |     |     

26 Oct 2008

روانشناسی سوتین، G-string و انتخابات آخوندی!

نوشته:     :::       37 پیام

زیتون را یقینا همه وبلاگ خوانها می شناسند! آنهایی که نمی‌شناسند می‌توانند بروند و وبلاگ ایشان را از سر تا ته بخوانند تا شناخت شان بره بالا!
ایشان معمولا از مسائل بسیار عادی زندگی و سیاست می‌نویسند، چیزی که وبلاگ ایشان را بسیار جالب و متمایز از دیگران می‌کند، تکنیک‌هایی است که ایشان برای مطرح کردن مسائل استفاده می‌کنند. معمولا نوشته‌های ایشان بسیار هوشمندانه و زیرکانه نوشته می‌شود، با این حال از یک سادگی و بی گناهی کودکانه‌ای برخوردار است، که این خود نشان از استعداد ایشان دارد که چگونه قادر است با نوشتن جمله‌ای همزمان با دو یا حتی چند گروه خواننده ارتباط برقرار کند و همزمان دو یا حتی چند معنی متفاوت از همان یک مطلب بتوان استخراج کرد. به زبان ساده می‌توان نوشته‌های ایشان را نوشته‌های چند بعدی نامید. بعضا همگی گمان می‌کنیم که مطالب شماره بندی شده ایشان به هم ربطی ندارند(منظورم خوانندهای بی سوادی مثل بنده هست)، ولی گاهی اوقات یا بهتر است بگویم بیشتر اوقات این نوشته‌ها بهم مربوط می‌شوند. یعنی یکی را می‌نوسیند تا مشروعیت ببخشد به آن یکی دیگر، یا یکی از مطالب نوشته می‌شود تا کشش و جذابیت مطلب بعدی را بیشتر کند، یا یک مطلبی می‌نویسند تا مشتری برای بخش بعدی پیدا کنند. خلاصه این سبک نگارش را من تنها در این وبلاگ دیده‌ام. معمولا هم وقتی چیزی را مطرح می‌کنند چنان دو بعدی یا چند بعدی نوشته شده که خواننده نمی‌تواند به راحتی گریبان این عزیز را بگیرد. آخه گاهی اوقات مقولاتی که القا می‌شوند کاملا با سیاست‌های حکومت ایران همراهی و همخوانی دارد و مثلا حقیر که ضد رژیم هستم، در چنین شرایطی باید معمولا گریبان ایشان را بگیرم، ولی این چند بعدی نویسی ایشان مرا در نشان دادن عکس العمل مردد می‌کند. نمی‌دانم شما هم به چنین مواردی بر خورده‌اید یا نه!
فکرش را بکنید اگر یک وبلاگ نویس بیچاره بیاید و مستقیما از رای دادن به حکومت آخوندی دفاع کند همه حمله ور می‌شویم و به سرش می‌ریزیم و خلاصه صدایش را خفه می‌کنیم، در صورتی که همین مساله را ایشان بارها و بارها نوشته و تکرار کرده‌اند ولی کسی جرات گرفتن گریبان ایشان را به خود نداده است. مثلا اگر حسین هودر همان موضوع را که ایشان نوشته‌اند بنویسد، همه ساکنان وبلاگ شهر گریبان این مادر مرده را می‌گیرند، ولی اگر زیتون خانم بنویسند، کسی عکس العملی نشان نمی‌دهد و یا اگر نشان دهد با احتیاط بسیار این کار را می‌کند تا مبادا نازک تر از گل به ایشان گفته باشد و احتمالا ایشان را ناراحت کرده باشد. من خودم هم این دوگانگی را درک نمی‌کنم. البته همان طور که نوشتم این برخورد دوگانه بیشتر مربوط می‌شود به تفاوت روش نگارش ایشان و سید حسین هودر. سید حسین درخشان ننه مرده یک مرتبه کون برهنه می‌پرد وسط معرکه، در صورتی که زیتون خانم با احتیاط سوتین و G-string از تن بر می‌کنند بعد با عشوه، احتیاط و الگانس (Elegance) می‌خرامند میان میدان. فرق معامله را می‌بینید، یا بهتر است بگویم درک می‌کنید!؟
مطلب آخر ایشان را بخوانید تا متوجه شوید چه می‌گویم. ایشان با همان روش‌های شناخته شده خودشان، با احتیاط چنان به انتخابات پیش رو در ایران مشروعیت می‌بخشند که آب هم از آب تکان نخورد! انگاری که دارند از انتخابات یک کشور دموکراتیک و مشروع صحبت می‌کنند! به این می‌گویند استعداد! استعداد نویسندگی که در کمتر کسی دیده می‌شود! استعدادی که قادر است سفید را سیاه نشان دهد و سیاه را سفید، باید به ایشان مدال داد! فقط بدبختی در این است که ایشان این استعداد را در جای نادرستی بکار می‌برند. ای کاش استعداد ایشان را من داشتم تا به وسیله آن دندان یک به یک ملاها را بدون سوزن بی حسی می‌کشیدم!

37 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی