09
Sep
2009
اوضاع ایران اگر در حال انفجار نباشد حداقل در مراحل آخر برای یک انفجار است. سخنان مجنون گونه بعضی از سران کودتا نشان از این دارد، هر چه هم سعی میکنند وضع را عادی جلوه دهند گند کار بیشتر در میآید.
سخنان لاریجانی رئیس مجلس را بخوانید! طرف بجای ملا رفته روی منبر و لاطائلات بهم میبافد. حتی ایشان هم فهمیده که موتور ولایت آب روغن قاطی کرده(1). ایشان میفرماید (لاریجانی: در شرایط کنونی کشور، حق و باطل مخلوط شده اند)
ببینید کار به جایی کشیده که نزدیکترین افراد رژیم را دستگیر می کنند. همانهایی که رژیم 30 سال آنها را مثل بت مردم را ترغیب به ستایششان میکرده. فرزند بهشتی را وقتی میگیرند این یعنی چاقوی جراحی رژیم به استخوان رسیده و از این به بعد باید آمپوتاسیون(amputation) انجام شود. قانقاریا چنان در بدن حکومت رسوخ کرده که دیگر نمیتوان با داروی نظافت آنرا ترمیم کرد.
درگیری جناحی همان چیزی بود که من سالها امید به شروع آن داشتم و این مهم امروز بوقوع پیوسته. این درگیری جناحی دیگر قابل بازگشت نیست، آخوند خون آخوند میمکد و این روز آزادی ایران است. اینکه کدام گروه در این مرحله حذف شود زیاد مهم نیست، مهم تر از آن این است که اول از همه چهره کریه رژیم برای قشرهای پایین جامعه کاملا برملا شده و دیگر نمیتوانند با دست یازیدن به ابزارهای دینی مردم را فریب دهند، در نتیجه فرق چندانی نمیکند کدام جناح در این مرحله حذف شود. مساله اصلی این است که این رژیم نتواند بعد از این جراحی خود را تثبیت کند، که این مساله هم تقریبا غیر ممکن است.
اول به این دلیل که مشکلات خارجی رژیم با حذف اسهال طلبها نه تنها ساده تر نخواهد شد، که برعکس کار بسیار مشکل تر از قبل خواهد شد. قبول کنید وقتی سید علی مدام دارد در بوق میکند که اسهال طلب ها آمریکایی هستند، بعد از حذف آنها نمیتواند خودش دست به سازش بزند و تا زمانی که رژیم با غرب سازش نکند تثبیت آن غیر ممکن خواهد بود.
نکته اساسی دیگر این است که بعد از این درگیری شدید جناحی، دیگر آبرویی برای رژیم نزد اقشار پایین جامعه، همانها که پایگاه رژیم هستند باقی نخواهد ماند.
نگاه بیندازید به وبلاگ خزعلی، کسی که فرزند یکی از سران رژیم است، هم جبهه رفته و هم برادر شهید دارد، حالا ببینید چه نفاقی بین این جماعت افتاده. وقتی این نفاق را میبینم خندهام میگیرد از اینکه همین رژیم سالها سازمان مجاهدین و حتی دیگر مخالفین خود را منافق مینامید! حالا در بین خودی ها باید این واژه را بکار ببرند. کار به جایی رسیده که دارند خودشان مثل زالو خون یکدیگر را میمکند. آتش چنان بر خرمن حکومت زده که اطفای آن با ابزار سیدعلی ممکن نیست.
باید منتظر بازگشایی دانشگاهها شد و دید چه حرکتهایی در محیطهای دانشگاهی رخ خواهد داد، صبر داشته باشیم سحر بسیار بسیار نزدیک است.
1. اصطلاح آب روغن قاطی کردن در مواردی استفاده میشود که موتور ماشین واشر سرسیلند بسوزاند، یا در بدنه موتور شکستگی ایجاد شود و در نتیجه روغن و آب در موتور قاطی میشود، در چنین حالتی دیگر باید با این موتور وداع کرد.
پ.ن.: شاهد از غیب رسید! لینکی را که نیکی در پیامگیر گذاشته ببینید تا هذیان گویی حکومتیان را بهتر درک کنید. اینها مثلا شعرای دربار سید علی هستند!!!
در بخش: مبارزه با رژیم
05
Sep
2009
یکی از مشخصههای حکومتگران ایران این است که تقریبا هیچکس پیشنه، روابط و وابستگی خانوادگی آنها را به درستی نمیداند، یا اگر اطلاعاتی در دست است، همگی بدون منبع مطمئن هستند. خبری (منبع اولیه: لوموند) که در آن گفته میشود مرضیه وحید دستجردی دختر سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی و همسر حسین شریعتمداری است مرا بر آن داشت که این مطلب را بنویسم. ما به خیال خودمان خیلی اطلاعات داریم! با این حال این رژیم است که اطلاعات دارد و بعضا هم اطلاعات غلط را به جامعه تزریق میکند تا بتواند مخالفین خودش را سردرگم کند.
آیا مملکت ما تا این اندازه بی در و پیکر است که کسی را به پست وزارت، آن هم وزارت بهداشت انتخاب کنند با این حال کسی نداند همسر او کیست، پدرش کی و وابستگی خانوادگی، اجتماعی او چیست!؟ باور کنید در عصر اطلاعات این یک ننگ بزرگ است که ما نتوانیم منابعی مطمئن را برای خود داشته باشیم تا از شر اطلاعات و ضد اطلاعات غلط رژیم خلاص شویم.
در اینکه اکثر آنهایی که در این حکومت دستی در قدرت دارند از جمله بی پدر و مادر ترین ایرانیان هستند شکی نیست و حتی بیشتر آنها ریشههای اصلی شان یا از مهاجرین عراقی، لبنانی یا دیگر کشورهای عربی هستند نیز شکی نیست، ولی با این حال ما باید بتوانیم اطلاعات مطمئن از حکومتگران بدست بیاوریم.
اگر کسی بتواند منبع مطمئنی برای ارائه چنین اطلاعاتی برپا کند، یقینا خدمت بزرگی به جنبش آزادی خواهی ملت ایران کرده است. باور کنید هیچ چیز مهمتر از این نیست که انسان حداقل دشمن خودش را بشناسد و وابستگیها و سلایق آنها را بداند و همچنین نقاط ضعف شان را بشناسد.
مطالبی در این رابطه به اختصار مینویسم تا متوجه شوید از چه مینالم:
در بعضی منابع (Le monde) پدر خانم مرضیه وحید دستجردی را افسر رکن دوم دوران شاه و رئیس شهربانی کل کشور جمهوری اسلامی سرهنگ هوشنگ وحید دستجردی معرفی کردهاند که در انفجار دفتر ریاست جمهوری کشته شد.
همسر بازجو حسین شریعتمداری کیست!؟ خانم عصمت باروتی یا همان مرضیه وحید دستجردی که در خبر لوموند آمده!؟ نظر به اینکه در اسلام مردها خصوصا از جنس حسین آقای بازجو میتوانند تا چهار زند عقدی داشته باشند، بعید نیست که هر دو زنهای او هستند!
راستی این آقا مصطفی (Mostafa) که در لوموند به عنوان برادر مرضیه وحید دستجردی معرفی شده کیست آیا او برادر مرضیه خانم است یا آقا احمد که در این عکس بقل دست آقا ایستاده
فقط برای اینکه کمی بیشتر گیج شوید و ریسمان از دستان شما بیشتر در برود، یک نگاه به این نوشته بیندازید(منبع کش گوگل). نویسنده این مطلب کسی نیست جز حمید رضا ذاکری، همان که مدعی است یک مامور امنیتی سابق رژیم است! عاقلان دانند شاید او هنوز هم “مامور است و معذور” به همین دلیل هم اطلاعات غلط میدهد تا من و شما را بیشتر در بی خبری و گیجی نگاه دارد!
تو گویی که گیجی ما کم بود که آقای نوری زاده کعب الخبار(!!) اوپوزیسیون خارج نشین هم، پدر خاندان وحید دستجردی را رئیس جمعیت هلال احمر معرفی میکند و از همه بدتر احمد وحیدی وزیر دفاع دولت کودتا را با احمد وحید دستجردی قاطی میکند! ایشان مینویسند:
درباب وزیر دفاع دولت دهم چه بگویم که فرزند رئیس جمعیت هلال احمر یعنی سردار احمد وحید دستجردی، درست مثل دکتر جکیل و مستر هاید است. یک وجه او همان احمد وحیدی است که عامل بسیاری از عملیات تروریستی در زمان فرماندهیاش بر نیروهای سپاه قدس بوده است. گروگانگیریها، بمبگذاریها در لبنان، الخبر عربستان سعودی، ترور مخالفان رژیم در خارج ضمن مسؤولیتهای برون مرز ایشان بوده است. وجه دیگر سردار نیز در سازمان صنایع هوا فضا جلوهگر شده است و بسیاری از پروژههای موشکی در زمان ریاست ایشان از طرح به اجرا درآمده است.
امیدوارم تا اینجای مطلب زیاد گیج نشده باشید ها! درضمن جهت تذکر میگویم: احمد وحیدی با احمد وحید دستجردی فرق میکنند! اولی وزیر دفاع کودتاست و همان که در انفجار بامیان مقصر بوده و در عوض دومی احمد وحید دستجردی همانی هست که رو به دوربین در مراسم تنفیذ بین رهبر دولت کودتا و مموتی دیده میشد، همان که حکم تنفیذ را از دست مموتی گرفت برد پشت پرده!
احمد وحید دستجردی به روایت ویکی پدیا
احمد وحید دستجردی به روایت ایران کریم واچ
در بخش: ملای حیله گر
04
Sep
2009
چند روز پیش بحثی با یکی از دوستان می کردم بر سر فیلتر، آخه ناسلامتی 15 سال از زندگی من پشت انواع و اقسام فیلترها گذشته، انواع مختلفش رو هم امتحان کردهام.
خاصیت فیلتر در این است که اجرامی را از خودش عبور میدهد و اجرامی را پشت فیلتر متوقف میکند و اجرامی را که از فیلتر عبور دادهایم یا بر عکس آنهایی که پشت فیلتر ماندهاند آن محصولی را تشکیل میدهند که مورد نیاز ماست.
مشکل اصلی در کار فیلترها اجرامی که در پشت فیلتر میمانند یا آنهایی که از فیلتر عبور میکنند نیست! درست برعکس اجرامی که داخل منفذهای فیلتر گیر میکنند مشکل اصلی ماست. مثالی میزنم تا مساله روشن تر شود.
فرض کنید شما مایعی دارید و میخواهید آنرا فیلتر کنید، منفذهای فیلتر هم ده میکرون است. در چنین حالتی همه اجرام موجود در مایع که ابعادی کمتر از ده میکرون باشند از فیلتر عبور میکنند و برعکس همه اجرامی که بیشتر از ده میکرون باشند داخل فیلتر میمانند. مشکل اما اجرامی است که دقیقا ده میکرون هستند و این اجرام مثل بیماری گریبان فیلتر را میگیرند، تا اینکه بعد از مدتی تمام منفذهای فیلتر را مسدود میکنند و در چنین حالتی دیگر فیلتر قابل استفاده نخواهد بود و باید آنرا تعویض کرد. اگر هم فیلتر عوض نشود از آن لحظه به بعد دیگر مایع از فیلتر عبور نمیکند و سر ریز میشود.
فیلتر جمهوری اسلامی برای انتخاب نوکرانش هم این روزها دچار چنین مشکلی شده، خصوصا اینکه سوراخ و منفذهای این فیلتر هم متغیر هستند و روز به روز تنگ تر میشوند و کسی هم پیدا نمیشود آنرا تعویض یا تمیز کند. اینکه میبینید این روزها در کوی و برزن در هر محیطی از این ظرفی که نامش ایران است همه چیز مسدود شده، همین فیلتر ناکار آمد ولایت فقیه است. حالا دیگر یا باید فیلتر را عوض کنند یا بگذارند همه چیز بهم بریزد.
حالا وضع حکومت سید علی به این روز رسیده که درست مثل آدمی که یبوست گرفته و نمیتواند مدفوعش را دفع کند، می رود تا بترکد، به همین سادگی!
در بخش: سیاسی
03
Sep
2009
لطفا نگاه نکنید
اگر خواستید روزی خامنهای را دار بزنید به این سبک دار بزنید تا مزه جنایاتش را بچشد!
لطفا نگاه نکنید، صحنه اعدامی است بسیار وحشتناک، چنین جنایاتی تنها از مسلمانان سر میزند، انسانی که از انسانیت بویی برده باشد چنین جنایاتی را مرتکب نمیشود!
در بخش: جنایات رژیم
31
Aug
2009
همان گونه که اطلاع دارید سید علی رهبر دیروز رفته منبر و فرموده:
آموزش علوم انسانی در دانشگاه ها منجر به ترویج شکاکیت و تردید در مبانی دینی و اعتقادی خواهد شد
گویا آنها که در آن جلسه بودهاند یا شعور نداشتهاند یا لال بودند وگرنه باید سوال میکردند، کدام علم امروزی در دین مردم شک ایجاد نمیکند که علوم انسانی نکند!؟
اگر بر اساس خواسته سید علی بخواهیم عمل کنیم باید همه چیز را تعطیل کنیم و در مملکت را هم تخته کنیم و برویم با ابزار و باورهای 1400 سال پیش امور بگذرانیم.
یکی در آن جلسه نبود که از سید علی بپرسد، آخه مردک اگر تو شعور نداری و میخواهی از داده ها و علوم 1400 سال پیش استفاده کنی، این مشکل خودت هست، 70 میلیون ملت ایران میخواهند با زمان جلو بروند، اگر هم عده معدودی هستند که میخواهند مثل تو در عصر حجر بمانند، خوب به جهنم بمانند به ملت چه مربوط است!؟
حضرت رهبر در این روضه خانی در ادامه فرموده:
این مسئله نگران کننده است زیرا توانایی مراکز علمی و دانشگاه ها در زمینه کار بومی و تحقیقات اسلامی در علوم انسانی و همچنین تعداد اساتید مبرز و معتقد به جهان بینی اسلامی رشته های علوم انسانی در حد این تعداد دانشجو نیست.
یکی نیست به این مردک بگوید، خوب پس شما در این 30 سال گذشته چه غلطی میکردید!؟ مگر نه این است که شما مفت خوران وظیفه دارید تا جامعه و علوم امروز را با اسلام تطبیق بدهید!؟ مگر نه اینکه شما شیعیان گوش زمین و زمان را کر کردهاید و مدام میگویید که اسلام پیشرو ترین دین است، اسلام چنین است و اسلام چنان است و برای همه مسائل یک جامعه مدرن راه کار دارد!؟ خوب پس این چرندیاتی که مدام گوش مردم را با آن کر میکنید به چه منظور است!؟
از قرار معلوم علمای اسلام حکومت آخوندی در این 30 سال فقط به جمع آوری مال دنیا مشغول بودهاند وگرنه امروز میباید می توانستند پاسخگوی نیازهای جامعه امروزی باشند. دین پیشرو(!!) اسلام که میگویید همین است آقای سید علی فقیه!؟ دینی که واقعا آماده سرازیر کردن به زباله دان تاریخ است.
پ.ن.:
بد نیست به آقای رهبر گوشزد کنیم که اگر بنا باشد با علوم و جهانبینی اسلامی دنیا را ادراه کنیم نیاز به معلمینی مثل سردار زارعی داریم که متاسفانه تعدادشان کم است!! چیه به همین زودی سردار رشید اسلام یادتان رفت!؟
در بخش: ملای حیله گر
28
Aug
2009
وقتی میگوییم باید از آزادی بیان به هر قیمت و بدون قید و شرط دفاع کرد و اما و اگر در این مقوله وارد نکرد، دلایل زیادی برای آن داریم. اینکه عدهای تا گفتار یا نوشتاری کمی به طبع شان خوش نمیاید داد وانفسا سر میدهند و فریاد میزنند که توهین به این یا آن شده. عمق و ارزش واقعی آزادی بیان را درک نمیکنند. فرض بفرمایید کسی برای ابراز عقیدهاش به من یا شما توهین کرد، خوب مگر آسمان به زمین آمده!؟ در عوض وقتی که با تنگ نظری جلو گفتار و نوشتار آزاد را میگیریم، جامعه ما دچار بیماری حادی میشود که عواقب آن هزاران مرتبه بدتر از این است که به کسی مثلا توهین شده باشد.
نگاه کنید به وضع اسفبار آزادی بیان در ایران! هنوز کسی چیزی نگفته یا ننوشته، کفن پوشان راه میافتد که چه شده!؟ به اسب شاه گفتهاند یابود!
روزی که خمینی فرمان شکستن قلم را صادر کرد، ستون فقرات من به لرزه افتاد و از همان ثانیه فهمیدم که راه ما به ناکجا آباد ختم خواهد شد. دیدیم همگی که گرفتار جایی شدیم صد مرتبه بدتر از ناکجا آباد.
اوضاع امروز بیچاره ملت که نگو و نپرس! کار به جایی رسیده که اگر کسی به خر آخوند هم بگوید بالای چشمت ابروست چنان بلایی سر آن بیچاره که جرات چنین گفتاری را داشته خواهند آورد، که در بهترین حالت باید برود چند سالی زندان آب خنک بخورد.
مطلب افشاگرانهای را امروز در رابطه با مدارک تحصیلی کامران دانشجو خواندم که مرا به نوشتن این مطلب ترغیب کرد. در این نوشته نگارند با استفاده از روش های جورنالیستی ثابت کرده که آقای دانشجو هم مثل کردان دروغ گفته و مدرک او نیز از زیر عبای ملا بیرون آمده و نه از دانشگاههای معتبری که خودش مدعی است.
فرض را بر این بگذاریم که نوشته این خبرنگار کاملا دروغ و کذب باشد! خوب مگر آسمان به زمین آمده که باید او را به سلابه بکشیم یا به غل و زنحیرش کنیم که به اسب شاه توهین کرده!؟
خیر عزیز دلم! حتی اگر در این نوشته عیب و ایرادی هم وجود داشته باشد در یک کشور آزاد آقای دانشجو میتواند به سادگی با ارائه مدارک ادله پسند، هم مدرک خودش را ثابت کند و هم مچ خبرنگار را بگیرد. در عوض در ایران چه اتفاقی میافتد؟ اگر این روزنامه نگار با نام و نشان مینوشت، آنوقت باید مثل دیگران که به لقا الله پیوستند او هم با زندگی وداع می گفت.
خلاصه مطلب اینکه، اگر میخواهیم جامعه ما از این همه کلاشی و فریب، دزدی و نیرنگ و جعلیات و هزار عیب و ایراد دیگر رهایی یابد، باید با چنگ و دندان از آزادی بیان دفاع کنیم و پاسخ یاوه گویانی را که مدام مثل مگس وز وز میکنند و سعی دارند جلو جریان آزاد اطلاعات را با انگ زدن بگیرند را به یک تو دهنی محکم بگیریم.
پاسخی هم به یک استدلال دندان شکن:
آقای سروش در پای مطلب قبلی پیامی نوشتهاند و به جمله بالای وبلاگ حقیر که نوشتهام “من یک وبلاگ نویس ملحدام و به الحاد خود افتخار میکنم” اعتراض کردهاند و نوشتهاند “اصولا کافر دیگر کدام صیغه ای است؟ مهدور الدم کدام است؟”
درپاسخ باید به ایشان بگویم که حق با شماست دوست عزیز اگر و تنها اگر حکومتهای خودکامه وجود نمیداشتند. تا وقتی این حکومتهای خودکامه هستند ما هم مجبوریم با ادبیات آنها به جدالشان برویم.
در بخش: آزادی بیان
26
Aug
2009
نزدیک بود از خنده و تعجب بترکم! هیچوقت از ابطحی خوشم نیامده بود، اصولا از آخوند جماعت بسیار متنفرم، چونکه آنها را مفت خور و زالو میدانم. کسانی که از سادگی انسانهای دیگر سوء استفاده میکنند و با این وسیله زندگی خود را اداره میکنند.
همین آخوندها هستند که امروز از سر ناچاری همپالکیهای خود را به غل و زنجیر کشیدهاند تا به خیال خودشان بقای خود را تضمین کنند. یقینا حکومت گران از بیدادگاههای فرمایشی نتیجهای را که میخواستند نگرفتند در نتیجه میخواهند از ممدعلی ابطحی و وبلاگاش استفاده کنند تا به خیال خودشان تاثیر منفی را از افکار ملت بزدایند! عجب خیال باطلی! اینها نمیدانند که در باتلاقی گرفتار شدهاند و هر چه دست و پا بزنند بیشتر فرو میروند.
خواستم در بخش پیامگیر وبلاگ ابطحی پیامی برای بازجوی او بگذارم نشد که نشد، البته توقع هم نداشتم که آقایان تا این اندازه میخ باشند. با این حال یقین بدانید تمام تحرکاتی را که در اطراف وبلاگ ابطحی اتفاق بیفتد زیر نظر دارند و به گوش بازجویان خواهد رسید. به همین دلیل هم این مطلب را نوشتم و این لینک را میدهم تا باعث شود حضرات بازجو رد پا را بگیرند و به اینجا بیایند و بیانات خُسن آقا را بخوانند.
آقای بازجو باور کن از تو باهوشتر هم بودهاند در تاریخ، از حکومت شما مستبد تر هم در این دنیا بوده و یقینا از سیستم ترور و وحشت شما هم وحشتناک تر در تاریخ وجود داشته، با این حال باید به شما نوید بدهم که جملگی از روی زمین محو شدهاند. یقین بدانید شما هم دیر یا زود به همان زباله دان فرستاده خواهید شد، دیر و زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد.
از قول من به اربابات سید علی یک دست بگو روز مرگ رژیم آخوندی نزدیک است.
به همه دوستان وبلاگ نویس پیشنهاد میکنم در همین رابطه بنویسند و به این مطلب ابطحی لینک بدهند تا جنایت کاران مزدور سید علی خامنه بدانند نظر ملت در باره آنها چیست.
در بخش: ملای حیله گر