16 Jun 2010

بازار مکاره عوامفریبی

نوشته:     :::       11 پیام

باور کنید از روز اولی که اصلاح طلب‌ها بازی فرار به جلو خود را سامان دادند، بنده حقیر هیچ اعتقادی به آنها نداشتم و هنوز هم ندارم. بر همین اساس هم نام اسهال طلب بر آنها گذاشتم و خیال خودم و دیگران را راحت کردم. برای این نظرم هم هزاران بار مطلب نوشته‌ام و با دوستان مختلف بحث کرده‌ام و هنوز که هنوز است بر همان نظریه اولیه‌ام ایستاده‌ام، نه به این خاطر که یک انسان خود رای هستم، بلکه به این خاطر که هیچ نشانه‌ای برای اثبات خلاف آنرا کسی به من نشان نداده است.
ببینید اگر بخواهیم قبول کنیم که اصلاح طلب‌ها همانها که در دو دهه اول انقلاب با زندان و شکنجه و گلوله از مخالفین خود پذیرایی می‌کردند یک مرتبه بعد از 20 سال متحول شده‌اند و یک شبه دموکرات مسلک به تمام عیار شده‌اند باید بگویم که بسی در خواب غفلتیم! اگر هم بخواهیم استدلال کنیم که رفتار ایشان در آن 20 سال از روی نا آگاهی بی تجربگی و الخ بوده، که وضع بدتر می‌شود و می‌شود مصداق عذر بدتر از گناه و در این حالت باید بگویم که چنین افرادی که 20 سال طول می‌کشد تا از مسائلی به این پیش پا افتادگی باخبر شوند پس وای بر احوال ما اگر بخواهیم دوباره به آنها اعتماد کنیم و قدرت را دستشان بدهیم تا مجددا بیست، سی سال دیگر به خواب غفلت یا خرگوشی فرو بروند و مجددا حمام خون راه بیندازند.
نگاه کنید به بیانیه اخیر آقای موسوی و نامه جدید مصطفی تاج زاده ، در هر دو مورد نشانه‌های زیادی از فرار به جلو به چشم می خورد و این فرار به جلو چنان ناشیانه انجام می‌شود که مرغ پخته را هم به خنده می‌اندازد.
آقای نخست وزیر سابق که در هر جمله‌اش اگر از اسلام ناب محمدی و امام نورانی‌اش ننویسد انگاری هیچ برای گفتن ندارد. گرچه هر از گاهی برای رد گم کردن هم که شده نامی از ایران و فرهنگ آن هم می‌برد ولی خلاصه و لب کلام حضرت رهبر سبز جملاتی است از این دست:

جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند.
تاکید ها از من است
یکی نیست از ایشان بپرسد کدام دین رحمانی! کجای تاریخ اسلام دین اسلام رحمانی انسانی و الخ عمل کرده که شما با استناد به آن می‌خواهید دوباره مردم را وارد همان خرابه شومی کنید که 31 سال است بیچاره ملت را از آن خلاصی نیست. شعار دادن کار آسانی است همان گونه که در این 31 سال شعار دادید و همچنین پیش تر قبل از انقلاب با همین نوع شعارها مردم را فریب دادید و همگان دیدند که بجز فلاکت و بدبختی، فقر و گرسنگی، جنگ و خونریزی، زندان و شکنجه و اعدام هیچ چیز دیگری برای ملت به ارمغان نیاوردید.
این روزها هم دوبار شاهد همان روش‌ها و منش‌های 31 سال گذشته شما هستیم، مجددا نیروهایی را دور خود جمع کرده‌اید که درست به سبک و سیاق حزب الله، عمل می‌کنند و از شما بت می‌سازند و دیگران را اگر کسی جرات مخالفت ورزی داشته باشد با تیر غیب می‌زنند و ترور شخصیت می‌کنند.
ما دیگر فریب دین رحمانی، رحمتی، شفقتی، معنوی و اخلاقی شما را نمی‌خوریم، دین شما همان است که در قران نوشته شده و رحمت آن هم بجز قتل و غارت و تجاوز چیز دیگری نیست، همان رحمت‌هایی که ایران 1400 سال گرفتار آن بوده و در این 31 سال به همت شما و امام نورانی‌تان افزایش هم پیدا کرده.
خلاصه بگویم آن دین رحمانی شما دو زار(دو ریال) ضمانت اجرایی ندارد و قرن‌ها است که ورشکسته به تقصیر شده است.
پ.ن.:
عرض نکردم!؟
اگر کسی جرات مخالفت ورزی داشته باشد با تیر غیب می‌زنند و ترور شخصیت می‌کنند.
یک ساعت طول نکشید تیرهای غیب شان را پای مطلب بخوانید تا متوجه شوید از کدام تیر غیب و از کدام بت پرستی صحبت می‌کنم و کدام سبز اللهی‌ها هستند که حتی از حزب الشیطان هم خطرناک تراند!

11 پیام   |    |     |     

10 Jun 2010

گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم

نوشته:     :::       17 پیام

دو کاندید انتخابات و به گفته خامنه‌ای رهبران فتنه، در بیانیه‌ای تظاهرات روز 22 خرداد را منتفی اعلام کردند و برخلاف تقاضاهایی که از اینجا و آنجا برای شرکت در تظاهرات شنیده می‌شد آب پاکی روی دست مخالفین رژیم ریختند. اول که این بیانیه را خواندم شدیدا نا امید و عصبانی شدم. با خودم گفتم خوب این هم سالگرد آن قیام شکوهمند، حالا چه خواهد شد؟ ولی بعد از اینکه خشم اولیه‌ام فروکش کرد و کمی از روی تعقل به مساله نگاه کردم، دیدم اتفاقا همان بهتر که بیخود مردم هزینه ندهند! چرا باید بی خودی هزینه داد. یک سرمایه گذار خوب همیشه سعی می‌کند با کمترین سرمایه گذاری و کمترین ریسک بیشترین سود را ببرد، خوب ما چرا نباید از همین منطق استفاده کنیم و بجای هزینه زیاد و سود کم، هزینه را کم کنیم و سود را زیاد؟
با این روند شاید بعضی فکر کنند که دیگر رژیم می‌تواند خودش را تثبیت کند! اگر واقعا چنین فکر کنید باید بگویم که تجربه ما را که سی سال با این رژیم مخالف بوده‌ایم و بدون هیچ امیدی در این 31 سال هر گونه که توانسته‌ایم با این رژیم مبارزه کرده‌ایم، حتی اگر هیچ کاری هم از دستمان بر نمی‌آمد، حداقل سعی می‌کردیم با تبلیغات منفی خود بر علیه رژیم در خارج از کشور تصویر بدی از آن در افکار عمومی جهانیان ایجاد کنیم. گمان می‌کنید برای چی است که رژیم هیچوقت نتوانسته در این 31 سال خود را تثبیت کند؟ دلیلش همین مبارزات کوچک و بزرگ بوده.
فکرش را بکنید آن روزهایی که ما با این رژیم مخالف بودیم اکثریت مطلق ایرانیان داخل با رژیم موافق بودند، این روزها اما حتی ستون یا به قول خودشان ستون‌های خیمه انقلاب هم با این رژیم مخالف شده‌اند، نامه‌های نوری زاد را بخوانید، او یکی از خودی ها بوده که این روزها بی وقفه با تازیانه قلم به جان رژیم‌اش افتاده. نامه دیروز دفتر هاشمی را خوانده‌اید!؟ چه کسی حتی فکرش را می‌کرد که اختلافات درون حکومت به اینجاها بکشد، که هاشمی بشکل رسمی و علنی با خامنه‌ای گلاویز شود!؟ واقعا چنین چیزی حتی یک سال پیش هم قابل پیشبینی نبود، چه برسد 30 سال پیش. رژیمی که تا یک سال پیش یک دست بود یا حداقل در ظاهر چنین به نظر می‌رسید، امروز حداقل سه تا چهار شقه شده. تازه این اول کار است، به مرور این شکاف‌ها عمیق‌تر، شدیدتر و غیرقابل ترمیم‌تر خواهند شد. به قول معروف “گر صبر کنی ز غوره حلوا سازم” حال ببینید نتیجه آن صبر را، همین صبر 31 ساله را اگر چند ماه دیگر داشته باشیم، خواهیم دید که این رژیم مثل برف در مقابل آفتاب آب خواهد شد.
حتی اگر بدترین سناریو را هم بخواهیم در نظر بگیرم این خواهد بود که رژیم عزیز ترین و نزدیک ترین یاران خودش را سرکوب خواهد کرد. خوب چه پدیده‌ای می‌تواند بهتر از این باشد که رژیم با دستان خودش یاران قدیمی خودش را سرکوب و نابود کند؟ فکرش را بکنید در این 31 سال آرزوی ما بوده که مثلا هاشمی رفسنجانی به شکلی نابود شود، خوب حالا این خواب و خیال دارد عملی می‌شود، البته اگر خود خامنه‌ای در این درگیری نابود نشود، و به قول معروف “از هر طرف که شود کشته به سود ایران است”.
آقای خامنه‌ای مثل همه دیکتاتورها یک اشتباه کرد، فکرش را بکنید اگر خریت نکرده بود و اجازه داده بود موسوی انتخاب شود، در بدترین حالت می‌شد مثل دوران هشت ساله خاتمی، ولی همان طور که همه دیکتاتورها روزی اشتباه می‌کنند و سرنگون می‌شوند او نیز اشتباه تاریخی خودش را کرد و همین اشتباه او را سرنگون خواهد کرد. شاید نه فردا و پس فردا ولی یقین بدانید با این اوضاع و احوالی که می‌بینم این رژیم یک تا دو سال بیشتر دوام نخواهد آورد. نکته جالب تر و مهم تر این صبر کردن این است که هرچه مبارزه طولانی‌تر شود، مثل سنگ خارا تر و مثل آئینه صیقل‌تر می‌شود و قوام بهتری پیدا می‌کند و بد سیرتان رسوا تر و رهبران واقعی پدیدار تر می‌شوند و سودجویان و موقعیت طلب‌ها رسوا تر می‌شوند و خلاصه اینکه آینده انقلاب نوین ایران روشن تر و بهتر.
همه اینها که نوشتم چالش‌های درونی رژیم است، چالش‌های اجتماعی، اقتصادی و خارجی رژیم پیش کش آسید علی آقا یک دست. این رژیم رفتنی است هرچه هزینه سرنگونی کمتر بهتر.

17 پیام   |    |     |     

05 Jun 2010

مسافرت سیاسی عبادی

نوشته:     :::       12 پیام

یکی دو هفته‌ای است در منزل خُسن آقا درگیری جناحی درگرفته و خُسن آقا زیرفشار شدید امنیتی سیاسی قرار گفته و همه اینها برای اینکه خُسن آقای بیچاره را مجبور کنند که مسافرت تابستان را برویم ایتالیا! حقیر هم که بطور کلی با شارلاتانیزم و مافیاسالاری مشکل اساسی دارم با این مسافرت مخالفت داشتم. چه معنی می‌دهد آدم برود مملکتی که مافیا حرف اول را می‌زند، برلوس کونی سالها با رای مردم بر آنجا حکومت کرده، خلاصه اینکه مملکتی که این چنین ملتی دارد اصلا برای مسافرت جایز نیست!
خلاصه فشارها چنان زیاد شد که مجبور شدیم از مواضع سیاسی عقب نشینی کنیم و قبول کنیم برویم ایتالیا. بعد فرمودند باید یک سری هم برویم پیزا. اینجا بود که رگ گردنمان ورم کرد و فرمودیم: ایتالیا را با فشار قبول کردیم ولی الا و بلا اگر گردن به این ننگ بگذاریم و کلی پول خرج کنیم برویم یک برج کج مج را ببینیم که اگر آرشیتکت آنرا برای ما ساخته بود حتما از او به علت حیف و میل اموال و ساختن یک برج کج و کوله شکایت می‌کردیم. این دیگه چه صیغه‌ای است که آدم برای یک ساختمان معیوب این همه سر و دست بشکند! تو گویی خر دجال است این برج معیوب! جماعت مخالف، استدلال می‌کردند که درست است که کار آرشیتکت عیب و ایراد داشته ولی خوب حالا این برج تبدیل شده به یک بنای تاریخی! ما هم با یک بدل درست حسابی زیر یک خم مخالفین را گرفتیم و فرمودیم: پس حالا که این طور است ما هم شما را سال آینده وسط تابستان گرم و سوزان می‌بریم زیارت مقعد(مرقد) امام! یک دفعه دیدیم با این بدل جملگی چشمشان چهارتا شد. فرمودند مگر ما مسلمان هستیم که برویم زیارت مقعد امام. فرمودیم خوب این را هم به حساب یک مکان تاریخی بگذارید! مگر نه اینکه شما مثل بره افتاده‌اید دنبال بزها و می‌خواهید بروید به زیارت یک برج کج و معوج!؟ خوب حالا سال آینده هم بیفتید پشت سر بزهای مسلمان و بروید زیارت مقعد امام! هم زیارت است و هم سیاحت! خلاصه با این بدل خوشکل از دست برج پیزا خلاص شدیم و قرار بر این شد که تابستان برویم ایتالیا، به این شرط که هیچ کس حرف برج پیزا را بر زبان جاری نکند!

12 پیام   |    |     |     

02 Jun 2010

دایی جان خُسن آقا

نوشته:     :::       10 پیام

اسرائیل در آبهای بین المللی دست به قتل عام فعالان حقوق بشر زد که برای شکستن محاصره غزه دست به اقدام…
اینگونه جملات در اکثر تحلیل‌ها و خبرهای این چند روز گذشته در اکثر رسانه‌ها منعکس شد و کسی هم به آن اعتراضی ندارد، فقط این وسط یک نکته باریک درست به باریکی موی سر بر خُسن آقا آشکار نشد. و آن اینکه چرا این آدم‌های بشر دوست و حقوق بشری همراه بعضی سیاسیون عازم بنادر غزه شدند!؟ تا آنجایی که من خبرش را داشتم، دست کم چند نفر از یکی از احزاب دست چپی نروژی، که عموما در اینگونه آکسیون‌ها شرکت می‌کنند هم همراه این کاروان تا روز قبل از درگیری بودند، ولی درست روز قبل از درگیری سیاسیون از کشتی‌ها پیاده شدند، یا گفته شده اجازه نیافتند سوار کشتی‌ها شوند!
در ضمن تعداد زیادی از آنهایی که در درگیری شرکت داشتند و بعضی از آنها کشته و زخمی شدند هم عموما از احزاب افراطی حزب الله بودند. در این شکی نیست که همراه این سیاسیون سیاسی کار عده‌ای هم آدم‌های غیر سیاسی و انسان دوست از همه جا بیخبر هم بودند، ولی!
کار سیاسیون سیاست ورزی است و از اینکه انسانهای بی گناه را فدای اهداف سیاسی خود بکنند هیچ عبایی ندارند، این را حداقل ما ایرانی‌ها با گوشت و پوست خود لمس کرده‌ایم.
یک نکته باریک تر از موی دیگری هم مرا در این ماجرا و ماجراهای مشابه شدیدا رنج می‌دهد و آن هم اینکه هرگاه ملت ایران خودش را آماده خیزشی بزرگ می‌کند یک اتفاقی از این دست می‌افتد و اذهان عمومی جهانی را از ایران به سوی چیز دیگری جلب می‌کند. عاقلان دانند شاید هم خُسن آقا به بیماری دایی جان ناپلئونی گرفتار شده!
می‌خواستم در این باره بیشتر بنویسم! می‌خواستم بنویسم که این چه ماجراجویی سیاسی است که آقای اردوغان را یک روز در آغوش آیت الله یک دست خودمان می‌اندازد، یک روز او را می‌فرستد گدایی در خانه اروپا برای ورود به بازار مشترک اروپا، یک روز او را شریک و یار و هم پیمان اسرائیل و آمریکا می‌کند، یک روز از حق اتمی شدن ایران دفاع می‌کند، حالا هم که شده سردسته صلح دوستان آدم و عالم و به اسرائیل قشون کشی می‌کند. خلاصه بگویم، می‌خواستم همه این چیزها را بنویسم ولی با خود فکر کردم حتما عده‌ای خواهند گفت خُسن آقا زده به سرش و دیوانه شده!

10 پیام   |    |     |     

28 May 2010

ما همه مسئولیم

نوشته:     :::       9 پیام

لطفا قبل از خواندن این مطلب، نوشته وبلاگ لویاتان (کرم به قلاب می زنیم، برای صید لجن خوار) را بخوانید
خیر قربان! مساله به این سادگی‌ها که شما توضیح می‌دهید نیست! اگر بخواهیم بر اساس محاسباتی که شما مطرح کردید پیش برویم، سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و عاقبت همه با این نوع استدلال بیگناه از آب در می‌ایند! مثلا همین احمدی نژاد و خامنه‌ای را هم می‌توانیم با استدلال شما بیگناه جلوه دهیم.
عرضم به حضور مبارک شما که، بنده حقیر بیش از 30 سال است که با این رژیم مخالفم. خودم را نه انسانی رادیکال می‌دانم و نه چندان آگاه و نه مبارز. تنها چیزی که در من و آنهایی که آن طرف قضیه ایستاده‌اند متفاوت است این است که من خودم را مسئول می‌دانم، مسئول گفتار، رفتار و کردار خودم. همین یک زنجیر کفایت می‌کند که پای مرا ببندد و نگذارد که قدمی در راه پیشرفت رژیم منحوس جمهوری اسلامی بردارم. هیچگاه هم در این 30 سال سعی نکرده‌ام قهرمان باشم و نه حتی مبارزه آنچنانی که در خور مطرح کردن انجام داده‌ام، ولی یک کار را در این سی سال کرده‌ام و آن هم همکاری و همراهی نکردن با رژیم است.
خانم رضایی یا هر انسان مطرح دیگری درست به همین خاطر که بر جامعه تاثیر گذار تر از خُسن آقای یک لا قبا هستند مسئولیت بسیار بیشتری در مقابل جامعه دارند.
توجه داشته باشیم که ما انسانهای مدرن، خود را عضوی از جامعه می‌دانیم و در مقابل این جامعه که به ما هزار و یک هدیه بی مزد و منت می‌دهد، باید چیزی را در عوض پس بدهیم، اینگونه نیست که کسی در جامعه خود فقط از مزایای آن جامعه استفاده کند، ولی همین که موقع پرداخت هزینه شد پای خود را پس بکشد و حاضر به پرداخت هزینه نباشد. توجه داشته باشید که خانم رضایی نیازی ندارد زندان برود و حتی ابراز مخالفتی با رژیم بکند ولی این حداقل را (همراهی و همکاری نکردن بار رژیم) باید بپردازد و اگر نپرداخت و در عوض با رژیم همکاری کرد و از مزایای بیشتری هم در قبال این خدمت دریافت کرد، به این می‌گویند نمک خوردن و نمکدان شکستن، به این می‌گویند خیانت.
اگر استدلال شما را ملاک تشخیص قرار بدهیم می‌توانیم استدلال کنیم که فلان قاضی هم تنها برای منفعت خودش است که حکم اعدام صادر می‌کند و اصلا هم سیاسی نیست!؟ خُسن آقا هم می‌تواند از فردا با رژیم دست رفاقت و برادری بدهد و تعطیلات را برود ایران عشق و حال و خاطره این همه سال دوری از وطن را زنده کند! خیر قربانت گردم این استدلال شما از اساس غلط است. هر انسانی در برابر جامعه خود مسئول است و این نمی‌شود که بگوییم خوب طرف سیاسی نیست پس هر غلطی دلش خواست بکند. اگر کسی بخواهد به این شکل با جامعه برخورد داشته باشد باید برود به دوران غار نشینی در آن صورت دیگر مسئولیتی ندارد!
اصلا این داستان سیاسی بودن و نبودن یک حرف مزخرف است، همه سیاسی هستند حتا آنهایی که تنها در جامعه نفس می‌کشند و هیچ غلط دیگری نمی‌کنند. همین که من و شما در جامعه‌ای نفس کشیدیم مسئول هستیم که در پاک نگاه داشتن هوای آن خراب شده برای تنفس هوای پاک هم که شده تلاش کنیم.
پ.ن.:
اگر فرزاد کمانگر نیمی از این عشوه‌هایی که خانم رضایی و پدر گرامشان برای رژیم می‌آیند برای رژیم آمده بود و تقاضای عفو کرده بود امروز زنده بود، ولی فرزاد سر بردار داد تا وظیفه و مسئولیت اش را در برابر جامعه انجام داده باشد. همشهری بیچاره من مجید توکلی هم اگر عشوگری به سبک خانم رضایی می‌دانست امروز بجای زندان و شکنجه در ناز و نعمت زندگی می کرد.

9 پیام   |    |     |     

22 May 2010

داستان قمار قدرت و کشتی شکسته امام امت!

نوشته:     :::       4 پیام

گفته‌های اخیر دادستان تهران و نامه سرگشاده مهدی کروبی به آلت الله موسوی اردبیلی در همین رابطه مهم ترین سند پس از افشاگری‌های آیت الله منتظری در رابطه با قتل عام 67 است. وقتی اشخاصی مثل دادستان تهران و مهدی کروبی که همه این سی سال گذشته در پست‌های مهم و کلیدی قدرت بوده اند، چنین اشکارا اقرار به کشتارهای 67 می کنند، دیگر راه برگشتی باقی نمی‌ماند. نامه اخیر درست مثل این می‌ماند که قاتلی محل اختفای آلت قتاله را به دادستان نشان بدهد.
گرچه هیچگاه در کشتارهای 67 شکی وجود نداشته و قاتلان هم معلوم بوده‌اند، ولی اقرار شرکای جرم قاتل کجا و نشانه‌های قتل کجا؟ وقتی دادستان سعی می‌کنند قتلی را به اثبات برسانند، بهترین راه و روش این است که خود قاتل به قتل اقرار کند، ولی اگر قاتل حاضر به اقرار نشود، باید از مدارک و نشانه‌های موجود برای محکوم کردن متهم استفاده کرد. این روش دوم چندان ساده نیست و اکثرا اتفاق می‌افتد که دادستان از اثبات جرم عاجز می ماند، ولی وقتی که متهم خود اقرار کرد دیگر کار تمام است.
جالب ترین بخش این داستان غم انگیز اینجاست که یکی از شرکای جرم سعی دارد با اقرار به اتفاق افتادن قتل، قاتل اصلی را از اتهام تبرئه کند! جل الخالق این نمونه از شعبده بازی دیگر تا امروز نادر بوده و دیده نشده که یکی از شرکای جرم سعی کند متهم اصلی را از اتهام تبرئه کند. به نظر شما دلیل این کار چیست!؟ چرا یکی از متهمین که یقینا در رده بندی متهمین شاید متهم ردیف دهم، یازدهم یا شاید هم بیستم باشد، سعی می‌کند متهم ردیف اول را از اتهام تبرئه کند!؟ این گونه اتفاق‌های خارق العاده تنها در حکومت امام زمان ممکن است!
این بخش از سخنان مهدی کروبی را بخوانید:

مصیبت‌بارترین مساله‌ای که اخیرا مطرح شده است و برای اولین بار چنین روندی را شاهد بودیم، اینکه در روزهای اخیر دادستان محترم تهران برای توجیه اقدام تشکیلات قضایی در رابطه با اعدام ۵ نفر از شهروندان ایرانی و در پاسخ به مواضع کاندیداهای معترض انتخابات و به‌ویژه در رد سخنان نخست‌وزیر زمان امام به سال ۶۷ اشاره کرده و اعلام می‌کند که چرا آقای موسوی در آن زمان به اعدام‌هایی که با حکم حضرت امام صورت گرفت اعتراض نکردند. ایشان همان حرفی را می‌زند که دشمن می‌گوید. تاکنون کسی در این باره این گونه حرف نزده است، چرا که تاکنون هیچگاه ریز آن قضایا بررسی نشده و چرایی آن مشخص نیست و هنوز ماجرا در ابهام قرار دارد و معلوم نیست که تا چه اندازه امام در این ماجرا دخالت داشته‌اند و به نظر می‌رسد که ایشان برای توجیه عملکرد فعلی دستگاه قضایی در این شرایط چنین مسائلی را بیان می‌کند. اگرچه هدف اصلی وی از این صحبت‌ها تهدید متعرضین به روش حکومتداری آقایان است اما غافل از آنکه کسی که وارد این صحنه‌ها شده این تهدیدها برایش ارزشی ندارد و هراسی در ادامه مسیر و هدف به خود راه نمی‌دهد.

درست فهمیدید! مهدی کروبی متهم ردیف دهم یازدهم یا چمیدانم بیستم، سعی و قصد دارد از متهم ردیف اول به عنوان تخته نجات باقی مانده از کشتی قرق شده امام استفاده کند! در نتیجه نیاز دارد که تخته(کشتی شکسته) را اول از قرق شدن کامل نجات دهد، بعد خود را به این کشتی غرق شده آویزان کند؟ عجب آش شله قلمکاری دارد می‌شود این سیاست ایران! یکی نیست به حاج آقا کروبی بگوید آقاجان کشتی شکسته امام امت، حتی قبل از مرگ جسمی آن جنایت کار اعظم هم درهم شکسته بود، تنها شما ملوانان نادان و قدرت طلب درک نداشتید، چه اگر درک کافی داشتید باید می‌دانستید که کشتی شکسته امام امت شما را هم با خود به قعر دریا خواهد برد. باور کنید این اسهال طلب‌ها اگر شعور سیاسی داشتند باید خیلی زودتر از اینها از آن کشتی شکسته بیرون پریده بودند.
——-
از نکات جالب دیگر نامه کروبی، این پاراگراف را هم داشته باشید، برای خنده بد چیزی نیست!

جای تاسف است که در شرایط فعلی هیچ مرجع قضایی که پناهگاه مردم باشد وجود ندارد، گویی که دستگاه قضا تنها شکل نمادینی است که عنوانی از آن باقی مانده و قرار نیست که مسوولانه و بدون دخالت گرایش سیاسی به بررسی مسائل پس از انتخابات بپردازد.

حاج آقا چنان حرف می‌زند که انگاری قبلا مرجعی برای دادخواهی ملت بیچاره ایران وجود داشته!؟ خیر آقا جان! این بساط از اول همین گونه بوده، فقط حالا گریبان خود شما را گرفته!
پ.ن.:
برای آنها که مدعی هستند خمینی از کشتارها خبر نداشته پیشنهاد می کنم سخنان خمینی را بشنوید. او در این ویدئو بصورت بسیار شفاف مدعی است که کم کشته و باید بیشتر کشت.
خصوصا ار دقیقه ششم ویدئو را ببینید آنجایی که خمینی جلاد عملا دستور کشتار صادر می کند.

4 پیام   |    |     |     

20 May 2010

نمک گیر شدن مادران سه گروگان آمریکایی!

نوشته:     :::       8 پیام

داشتم در خبرها، خبر مربوط به مادران این سه گروگان آمریکایی را می‌دیدم، دیدم ای بابا این دولت اسلامی ما حداقل هر کاری نتوانسته بکند، توانسته جهان و جهانیان را به وحشت بیندازد و جو ترور در افکار جهانیان بکارد. به همین دلیل هم هست که به درستی این حکومت را حکومت تروریست پرور می‌نامند.
این سه مادر بیچاره از همه جا بی خبر و وحشت زده، چنان مسخ ابهت حکومت سید علی تروریست قرار گرفته‌اند که از خود فاطی کماندوهای سیدعلی هم بیشتر خودشان را لای چادر و چاقچورهای اسلامی پوشانده بودند، تو گویی که همه عمر مسلمان بوده‌اند!
دلم می‌خواست یک خبرنگار تخس تصویر آنها را زمانی که برای اولین بار وارد خیابان‌های تهران شدند را ثبت کرده بود و تصویر ایران واقعی را همراه با تصویر این مادران وحشت زده به دنیا نشان می‌داد، همان ایرانی که دخترانش دل شیر دارند و هر روز و هر ساعت، دولت آدمخوار سیدعلی را به چالش می‌کشند، دهن کجی می‌کنند و به گزمه‌های سید مافنگی انگشت بیلاخ نشان می‌دهند.
جالب اینجاست که حکومت سیدعلی فرزندان این سه مادر را ربوده به گروگان گرفته و بیش از ده ماه در زندان نگاه داشته، با این حال چنان ترسی در دل این بیچاره‌ها انداخته‌اند که بجای پرخاش و تقبیح سیدعلی و حکومت‌اش، از محبت‌های دولت تروریست پرور تشکر هم می‌کنند. بیچاره‌ها چنان مسخ شده‌اند که اگر به زودی از ایران خارج نشوند نمک گیر سیدعلی و آدمکش هایش خواهند شد.

8 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی