Jun 05 2010
مسافرت سیاسی عبادی
یکی دو هفته‌ای است در منزل خُسن آقا درگیری جناحی درگرفته و خُسن آقا زیرفشار شدید امنیتی سیاسی قرار گفته و همه اینها برای اینکه خُسن آقای بیچاره را مجبور کنند که مسافرت تابستان را برویم ایتالیا! حقیر هم که بطور کلی با شارلاتانیزم و مافیاسالاری مشکل اساسی دارم با این مسافرت مخالفت داشتم. چه معنی می‌دهد آدم برود مملکتی که مافیا حرف اول را می‌زند، برلوس کونی سالها با رای مردم بر آنجا حکومت کرده، خلاصه اینکه مملکتی که این چنین ملتی دارد اصلا برای مسافرت جایز نیست!
خلاصه فشارها چنان زیاد شد که مجبور شدیم از مواضع سیاسی عقب نشینی کنیم و قبول کنیم برویم ایتالیا. بعد فرمودند باید یک سری هم برویم پیزا. اینجا بود که رگ گردنمان ورم کرد و فرمودیم: ایتالیا را با فشار قبول کردیم ولی الا و بلا اگر گردن به این ننگ بگذاریم و کلی پول خرج کنیم برویم یک برج کج مج را ببینیم که اگر آرشیتکت آنرا برای ما ساخته بود حتما از او به علت حیف و میل اموال و ساختن یک برج کج و کوله شکایت می‌کردیم. این دیگه چه صیغه‌ای است که آدم برای یک ساختمان معیوب این همه سر و دست بشکند! تو گویی خر دجال است این برج معیوب! جماعت مخالف، استدلال می‌کردند که درست است که کار آرشیتکت عیب و ایراد داشته ولی خوب حالا این برج تبدیل شده به یک بنای تاریخی! ما هم با یک بدل درست حسابی زیر یک خم مخالفین را گرفتیم و فرمودیم: پس حالا که این طور است ما هم شما را سال آینده وسط تابستان گرم و سوزان می‌بریم زیارت مقعد(مرقد) امام! یک دفعه دیدیم با این بدل جملگی چشمشان چهارتا شد. فرمودند مگر ما مسلمان هستیم که برویم زیارت مقعد امام. فرمودیم خوب این را هم به حساب یک مکان تاریخی بگذارید! مگر نه اینکه شما مثل بره افتاده‌اید دنبال بزها و می‌خواهید بروید به زیارت یک برج کج و معوج!؟ خوب حالا سال آینده هم بیفتید پشت سر بزهای مسلمان و بروید زیارت مقعد امام! هم زیارت است و هم سیاحت! خلاصه با این بدل خوشکل از دست برج پیزا خلاص شدیم و قرار بر این شد که تابستان برویم ایتالیا، به این شرط که هیچ کس حرف برج پیزا را بر زبان جاری نکند!
12 پیام
| 
خسن آقای عزیز ما هم سفر تابستان قصد ایتالیا کرده بودیم.
هم وطنان چکی!!!! فرمودند شما این جمهوری کوچک و بی نظیر رو گذاشتید ول دست خدا؟؟ بریت کشور مافیا؟؟
آقا زدیم گشتیم دیدیم آی عجب کشوری هست این چک.. نظر عوض شد.فعلن فلورانس و پیزا و ونیز رو گذاشتیم برای خودشون و شما البته D: ببینیم سال دیگر خدا ما را به کدام سو هول بده.
پاسخ:
اتفاقا پریسا جان من هم با ملت چک موافقم. مملکت زیبایی دارند و مردمش هم بسیار با تمدن تر از مافیوزهای ایتالیایی هستند.
حالا شما مثلا چی از ایتالیا دیدی؟
اگه یکی برینه به کل ایران واسه اینکه سرزمین ولایت فقیه هست حال میکنی؟
آپ کردن واجب کفایی نیست داداش
خسن آقا همینجوری پیش بری برعلیه شما جنبش هم راه می ندازن ها. با جناحههای مختلف راه بیا خسن آقا.
آقا خوش بگذرد . اگه اون کونی ( ببخشید برلوس کونی ) را هم زیارت فرمودید , تقبل الله زیارتکم .
عنایت فرموده با اسپاگتی مخصوص با پنیر فراوان یک بطر از آن شراب های قرمز ناب محمدی به نیابت از ما نوش جان فرمایید .
مرسی بهلول جان، حتما به سلامتی شما نه یک بطری که یقینا رزوی یک بطری حواهم نوشید.
خسن آقا هروقت هوس کردی بیایی پراگ بگو بیام ببرمت یه جای توپ که آبجوهای چک بزنی روشن بشی. هنوز رو دست آبجوهای چک آبجو ندیدم.
خسن آقای عزیز خوش بگذره . خوبی اروپا در اینه که کشورهاش’ همه خواهر برادر وار توی یه رختخواب بغل هم خوابیده اند . دو قدم که بر داری (!) رفتی یه کشور دیگه . اینجا اما در این کشور دراندر دشت شیطان بزرگ(!). چیزی نگم بهتره .
به هر حال ملتمس الزیاره ایم .
حسن آقای گرامی
با درود باید خدمتت عرض کنم که بلاگر خراب است و مرتبا
این نوشته میاید :
Blogger is currently unavailable
Blogger is unavailable right now. We apologize for this interruption in service.
فکرش را بکن درست این روزها که باید بیست و چهارساعته بنویسم
نتوانم !!!!!!!!!!!! تقاضا میکنم بیا برو ببین کاری میتوانی برای من
بنمائی یا نه
عاجزم کورم در راه خدای قرمساق کمکی به من و مردم بنما ………نانا زولا
———
پاسخ:
درستش کردم!! بابا فکر کردی خُسن آقا خداست که چنین توقع هایی داری!!؟؟
بلاگر خودش خدای عالم مجازی است زیاد نگران نباش بلاگر شاید دیر و زود داشته باشه ولی سوخت و سوز نداره!
خسن اقا یادت نره مردم ایتالیا بیشرین همکاری را با جنبش مردم ایران در دوران انتخابات گذشته کردن از حق نگذاریم مردم ایتالیا از مردم ایران نادانتر که نیستن که حکومت را به ملایان دادن خسن اقا برو ایتالیا خوش بگذران انجا مردم خوبی داره
خوش بگذره خسن آقا جان. یه سرم بیا این ور دنیا. پشیمون نمی شی. اینچا ته دنیاست!
چترِ خاطر سايه بر دزدِ امين افکنده بود
کو سرِ راهِ شتربانان کمين افکنده بود
با فراغت از خدا ره ميزد و سر می بريد
آسمان بهرش تبرزين بر زمين افکنده بود
خرمگس با خوره ای پر از خبر در خدمتش
گه هوا ميرفت و گه خود بر زمين افکنده بود
گه به گوشش وزِّ و وز ميکرد و، گاهش بر جبين
خود چو زنبوری به بُرجِ ان جبين افکنده بود
قادر مطلق که ماتحتش در آتش ديده بود
تانکِ «های-تکِ» کره خر را بر زمين افکنده بود
فاطرِ قاطر که مستغنی ز غير و غيرت است
کونِ سوزانش کنون محتاجِ اين افکنده بود
کره خر را با مسلسل هایِ شليکِ جفنگ
در ميانِ حلقه یِ خاصان نگين افکنده بود
گرچه خر شليک عر و گوز و سرگين مينمود
خالقش خود در نهان در جلدِ اين افکنده بود
«من منم» گويان بسيجی غيرت خود می ستود
بی سلاحی زير سمبش گر زمين افکنده بود
کره خر شيرِش ز مادر با خريت خورده بود
بختگی را بخت خر با خون عجين افکنده بود
از خر و قاطر لگد خوردن نمی باشد عجيب
ای بسا اهلِ خرد را خر زمين افکنده بود