20
Jul
2010
آهای ملت گویا ترمز ولایت امر مسهلین جهان بریده! آقا در پاسخ به استفتاء یکی از ساندیس خورها فرمودند:
«ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامعالشرایط در عصر غیبت است و شعبهای است از ولایت ائمه اطهار که همان ولایت رسول الله میباشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است.»
در این رابطه خبرنگار خُسن آقا با دفتر ائمه اطهار تماس حاصل کرد تا نظر آنها را هم در این رابطه جویا شود.
متن کامل مصاحبه خبرنگار خُسن آقا با دفتر ائمه اطهار را در زیر میخوانید:
* الو! دفتر ائمه اطهار؟
– بفرمایید با کی کار دارید؟
* با خود ائمه اطهار میخوام صوبت کنم
– ائمه اطهار تشریف ندارن
* میشه بفرمایید کجا رفتن؟
– خیر نمیشه این اطلاعات امنیتی هست و فقط باید با دفتر آقا در تهران تماس بگیرید!
* میتونید شماره موبایل ائمه اطهار را به من بدیت کار بسیار فوری و جدی دارم؟
– نه خیر آقا مگه همین طوری کشکی میشه بدون اجازه آقا این جور اطلاعات رو داد دست هر ننه قمری!
* شماره دفتر رسول الله رو میتونید بدیت لطفا؟
– آی بابا مگه شما زبون سرت نمیشه؟ شماره ایشون رو هم باید از دفتر آقا در ایران بگیرید.
* آدرس میل، نما بر یا هر کوفت زهرمار دیگهای که میتونید بدیت بدیت قربون دستتون کار واجب دارم!
– گفتم که برید از دفتر آقا در تهران بگیرید
بوق بوق بوق…
پ.ن.
این هم کارتون امام امت همراه با ائمه اطهار و محمد رسول الله
کارتون از نیک آهنگ کوثر
پ.ن. دوم:
جالب است بدانید که خبر مربوط به فتوای سید علی گدا از چند خبرگزاری داخلی حذف شد:
ایسنا –
جام جم –
مهر
در بخش: ملای حیله گر
19
Jul
2010
شوربختانه هر زمان کسی به این مقولهها میپردازد به کمونیست و چپ و الخ بودن متهم میشود، یا هزار و یک انگ دیگر را باید به جان بخرد. خود من هزاران بار در بحثها به کمونیست و چپ بودن متهم شدهام. نه اینکه فکر کنید طرفداران سرمایه داری با این شگرد به مخالفین خود حمله کنند ها! خیر اکثر کسانی که این گونه مقولهها را درک نمیکنند اتفاقا خودشان جزو طبقه محروم هستند. فقط چنان گرفتار اسلام و کند ذهنیهای جانبی دیگر هستند که نمیتوانند بحثهای این چنینی را درست درک کنند.
مساله زیاد پیچیده نیست با این حال اکثریت مطلق یا این مسائل را درک نمیکنند یا منافع شان ایجاب میکند که خود را به خواب خرگوشی بزنند.
فکرش را بکنید شما فرزندی از فرزندان خود را در تنگناهای گوناگون قرار بدهید ولی در عوض به دیگر اعضای خانواده با محبت و توجه بیشتر برخورد کنید، این مساله به مرور زمان باعث جدایی افتادن و درگیریهای بیشمار در خانواده کوچک شما خواهد شد. وقتی شما مدام یکی از اعضای خانواده را سرکوب کردید و از محبت و منابع موجود در خانواده محروم کردید، به مرور زمان برای خود دشمنی میتراشید که کم کم به یک دشمن خونی تبدیل خواهد شد.
اگر میبینیم که در زاهدان حمله انتحاری انجام میشود، نمیتوان تنها با محکوم کردن آن به خیال خود مشکل را حل کرد، مشکل ریشهای تر از آن است که بتوان با سرکوب و محکوم کردن آن را حل کرد.
وقتی بخش بزرگی از شهروندان از پایهای ترین حقوق خود و منابع مورد نیاز یک زندگی ساده محروم باشند، این برخورد دوگانه به مرور زمان تبدیل به تنفر و رفته رفته هرچه این بیعدالتی بزرگتر و گسترده تر شود به دشمنی تبدیل خواهد شد. حالا شما هر چه در توان و قدرت دارید بروید و نیروی نظامی و امنیتی را در منطقه بیشتر کنید! یقین بدانید که راه حل این نخواهد بود و درست برعکس این گونه راه حلها به جداییها و دشمنیهای بیشتر منجر خواهد شد.
من به عنوان یکی از اعضای خانواده ایران نمیتوانم حملههای انتحاری زاهدان و دیگر درگیریهای چریکی منطقه را محکوم کنم، چرا که این معضل با برخورد امنیتی و محکوم کردن و داغ درفش حل نخواهد شد. بیعدالتیها بسیار عمیق تر از آن است که بتوان با ریش سفیدی هم حتی آنرا حل کرد. عمق فجایع چنان زیاد شده که نمیتوان بدون بررسی دقیق و عمق این فاجعه و رفع این بیعدالتیها آنرا کنترل و از بین برد.
شما که این حملهها را تروریستی مینامید و محکوم میکنید، خودتان را جای این بمب گذاران و به قول شما تروریستها بگذارید و بروید مدتی در سیستان و بلوچستان به عنوان یک شهروند سنی و بلوچ زندگی کنید تا درک کنید بیعدالتیها چه بلایی سر باورهای شما خواهد آورد.
این بیعدالتیها این روزها چنان گسترش پیدا کرده که به مرور زمان عناد و دشمنی دارد حتی به مناطق دیگر هم سرایت میکند و به مرور زمان این ناامنیها گسترش بیشتری پیدا خواهد کرد و اگر این رژیم به زودی سرنگون نشود و عدالت واقعی جایگزین درگیری نظامی امنیتی نشود، کل ایران درگیر این گونه حملههای تروریستی خواهد شد و حتی از این بدتر امکان یک جنگ داخلی هم غیر واقعی نیست. بیعدالتی و تنگ نظریها این روزها چنان گسترده شده که حتی خودیهای درون رژیم را هم غیر خودی کرده و وارد مبارزه با کل نظام کرده است.
به زبان ساده بگویم: وقتی گروهی هر چند قلیل را مورد بیعدالتی مفرط قرار دادید، به طور اتوماتیک مشروعیت یک قیام مسلحانه را مهیا کردهاید. نام اینگونه رفتار را نمیتوان تروریزم گذاشت و به خیال باطل آنرا محکوم کرد. این یک مبارزه مشروع است که مشروعیت اش را از بیعدالتی گرفته و تا زمانی که بیعدالتیها محو نشوند این رفتار را نمیتوان تروریزم نامید و محکوم کرد. چه بخواهیم و چه نخواهیم نام آن دفاع مشروع از حق حیات است، گروهی انسان که دیگر هیچ چیز برای از دست دادن ندارند، دست به هر عملی میزنند حتی کشتن انسانهای بیگناه. آن هموطن بلوچ یا کردی که دست به سلاح میبرد از نظر من یک چریک است و نه یک تروریست و دارد از حق حیات خود دفاع میکند. من هم اگر در چنین شرایطی قرار بگیرم دست به سلاح خواهم بد و اگر نبردم یقینا یا شهامت چنین کاری را ندارم یا شعور آنرا.
من هم از کشته شدن انساهای بیگناه ناراحت و نگرانم، با این حال مسئول جانهای از دست رفتن این انسانهای بیگناه را حکام خونخوار میدانم و نه آن بلوچ یا کرد هم وطنی که از حق حیات و زندگی محروم و مجبور به مبارزه شده است.
در بخش: مبارزه با رژیم
18
Jul
2010
در این مدتی که حقیر اینترنت نداشتم دو تا اتفاق جالب افتاد که هر دو بنده حقیر را بسیار به وجد آورد، اولی سخنان گه هر بار رئیس قبیله آذریهای مقیم تهران میر حسین خان موسوی بود و دومی هم فرار جیمزباند گونه شهرام امیری بود.
در مورد اولی مطلبی هم نوشتم که متاسفانه یا خوشبختانه دسترسی به اینترنت برایم میسر نشد در نتیجه منتشر نکردم، ولی خوب اگر خُسن آقا در مورد این مسائل اظهار نظر نکند انگاری لال از دنیا رفته.
در این یکی مورد یک سوال اساسی از هموطنان آذری دارم. تا آنجایی که همگی میدانیم مشکل ایران و اسلامی شدن(شیعه شدن) آن تنها در این 31 سال نبوده و ریشه یابی آنرا باید از دوران شاهان صفوی جستجو کرد. این سلسله هم که همه آگاهند از کجای ایران سر برآورد.
حالا هم اگر کسی زحمت بکشد و آمار آذریهای به قدرت رسیده در این 31 سال را جمع کند، یقینا سهم آذریها در قدرت از دیگر اقوام ایران بیشتر خواهد بود. از خود سید علی یک دست بگیرید و بیایید تا برسید به رهبر خود خوانده جنبش سبز امروز، جملگی آذری هستند، حالا گیرم آذریهای مقیم تهران هستند، ولی اصل و ریشه شان از همان دیاری میآید که شاهان صفوی آمدند.
سوال من حالا از برادران آذری این است که چرا با یک سوسک هوا کردن مانا نیستانی آن همه فیل هوا کردند و اعتراض سر دادند، ولی حالا که آمیر حسین خان موسوی یک جا یک گله فیل هوا کرده صدایشان در نیامد!؟ آقا اگر آن بیچاره مانا نیستانی ناخواسته به شما توهین کرد! این حاجی موسوی شما، دانسته با این چرندیاتی که در این تئوری اش صادر کرده به شعور کل ملت ایران توهین کرده، خوب حالا شما چرا اعتراض نمیکنید!؟ نه واقعا چرا حالا فیل هوا نمیکنید!؟
فعلا پاسخ این یکی سوال رو بدهید تا بعد برویم سراغ دیگر سوالها!
در مورد شهرام امیری هم باید به عرض شما برسانم که CIA خونه خاله نیست که آقای امیری همین طوری از دستش فرار کرده باشه! پشت این پرده یک معامله خوابیده که یقینا در روزهای آینده گندش بالا خواهد آمد. دروغ چرا من همینکه خبر را خواندم به خودم گفتم حتما جمهوری اسلامی میخواهد 3 تا آمریکایی گروگان گرفته را با او تعویض کند، وگرنه مگر آقای امیری جیمزباند است که به همین راحتی از دست مامورین امنیتی آمریکا، آن هم در خاک آمریکا فرار کند!؟ درسته ما ملت بعضی وقت ها جو گیر میشویم و هر حرف چرندی را باور میکنیم، ولی این یکی دیگه حتی مرغ پخته را هم به خنده میاندازد.
در بخش: اسلام و مسلمین
17
Jul
2010
آهای ملت ما از ایتالیا برگشتیم! مرسی از همه لطفی که به من دارید دوستان شرمنده که سرزیدید و مطلبی نبود این چند روز.
بابا به جدم قسم این ایتالیاییها خیلی عقب افتاده هستند. یک هفته در ونیز بدون اینترنت با هوای گرم کم مانده بود دق مرگ بشم. خوشبختانه برگشتم به دنیا متمدن. آقا بادبان جان به جدم قسم رفتم یه پریز برق هم خریدم ولی وقتی رفتم ونیز اصلا توی هتل که اینترنت نداشت، بعد هم اگر میخواستم بروم کافی نت باید از چند تا رودخونه رد میشدم، توی اون هوای گرم که انگاری بندرعباس توی چله تابستان بنشینم توی یک کافی نت که از جهنم آخوندی هم گرم تر بود از اینترنت استفاده کنم. این بود که به کلی از خیر اینترنت گذشتم. این اولین باری بود که بعد از سالها یک هفته آزگار به اینترنت دسترسی نداشتم، آن هم از تصدق سر ایتالیا!
در بخش: بدون دسته بندی
10
Jul
2010
با عرض پوزش از اینکه یک مرتبه بی خبر مفقود شدم. راستش رو بخواهید همان طور که قبلا گفته بودم رفتم ایتالیا برای استراحت. از شانس بد هتل مربوطه هم فقط در بخش ورودی اش اینترنت دارد و برای استفاده از اینترنت باید آمد مثل بچه آدم نشست توی ورودی هتل و اینترنت بازی کرد. درضمن خدا خفشان کند پریز برق شان هم به سیستم همه دنیا نمی خورد در نتیجه برق لپ تاپ هم کمی تا قسمتی مشکل دارم به غیر از این به کوری چشم آخوندها سرحال سرحالم
موید و پیروز باشید
در بخش: گوناگون
28
Jun
2010
اخبار امروز کانالهای نروژی همه خبر از کشته شدن 4 سرباز نروژی در افغانستان میدهند. شاید اگر چهار افغان کشته شده بودند فقط در خبرها یک بار یا دو بار خبر کوتاهی منتشر میشد و داستان تمام میشد. امروز اما چهار سرباز نروژی کشته شدهاند، یقینا اخبار مربوط به این اتفاق تا روزها بلکه هفتهها خبرهای دیگر را تهت الشعاع قرار خواهند داد.
روزانه دهها و گاهی صدها انسان در همان منطقه از جهان کشته میشوند، در این سوی جهان فقط خبر کوتاهی خوانده میشود و دیگر هیچ.
بر کسی پوشیده نیست که درگیری غرب با اسلام را بلکه حتی سوار شدن اسلام بر قدرت در منطقه را همگی مدیون همین غربیهای تیتیش مامانی صلح طلب! هستیم. همینها بودند که در سالهای 70 و 80 میلادی برای مبارزه با کمونیسم و بلوک شرق اسلام را سیاسی کردند تا آنرا در مقابل بلوک شرق قرار دهند. حتی حالا هم که کمونیسم و بلوک شرق از هم پاشیده باز هم غرب علاقمند به حفظ اسلام سیاسی است، این بار اما اسلام سیاسی را میخواهند که اخته شده باشد، تا بتوان از عواید آن استفاده برد بدون اینکه خطری برای منافع آنها باشد.
از همین رو است که غرب با ایران احمدی نژاد به جدال میپردازد و با اسلام اخته شده آقایان اصلاح طلب دست دوستی و برادری میدهد، تا با این ابزار بتواند در آینده بدون خطر یک اسلام سیاسی خطرناک، اسلامی بی خطر را در منطقه داشته باشد تا هم ابزار کنترل باشد و هم ابزار تحمیق. همینها هستند که امروز در دانشگاههای خود ملاهایی مثل آقای کدیور و ملاهای بی عمامه ای مثل سروش را پست و مقام می دهند، رسانه های خود را دربست در اختیارشان میگذارند، تا اسلام بی خطر را پرورش و تبلیغ کنند و آنرا در کنترل منابع دنیای اسلام (خاورمیانه) بکار گیرند. وقتی آقای کدیور صدای مردم ایران را عوضی میشنود و شعار “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” را “هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران” میشنود!! از آن جهت است که منافع دنیای غرب چنین میخواهد.
اسلام سیاسی اخته شده بهترین ابزاری است که این روزها دنیای غرب برای حفظ منافع خود در منطقه خاورمیانه در اختیار دارد. در نتیجه بن لادنها، احمدی نژادها و ریگیها باید حذف شوند و آنها را با کرزایها، کدیورها و سروشها جایگزین کنند.
در بخش: سیاسی
17
Jun
2010
تقدیم به نیک آهنگ کوثر که در این وانفسای آزادی کشی و قلم شکستنهای سانسورچی سبز، راست قامت در مقابل اراذل سبز ایستاده.
من دولت سبز تعیین میکنم! من قلمها را میشکنم، من تو دهن کاریکاتوریست میزنم!
آیا این واژگان به گوش شما آشنا نیست!؟ حداقل به گوش ما که انقلاب 57 را از سر گذراندهایم، یقینا این واژگان بسیار گوش خراش، آشنای آشنا است.
نیروی فاشیستی که این روزها دارد پا میگیرد دست کمی از حزب اللهیهای اوائل انقلاب ندارد، آنها حداقل صبر کردند تا حکومت را در کنترل خود بگیرند بعد شروع به قلم شکستن و بعد تر سر بردار کردن کنند، ولی این آقایان هنوز قدرت را بدست نگرفتهاند و حتی ممکن است به شدت بوسیله دولت کودتایی خامنهای سرکوب شوند، با این حال در استقرار حکومت تک صدایی چنان عجله دارند که دست از پا نمیشناسند.
حتما ماجرای کاریکاتور نیک آهنگ را خواندهاید! همان که به علت فشارهای سبز اللهیهای مقیم بالاترین از روز آنلاین حذف شد. پیش تر هم از این نمونهها دیده بودیم. اگر کسی در این جو موجود جرات کند و به یکی از سران سبز اللهی بگوید بالای چشمات ابروست، چنان بوسیله فالانژهای سبزاللهی مورد نوازش قرار میگیرد که دیگر جرات نکند انتقادی بکند. هرچه آقایان میگویند باید همان را چشم و گوش بسته مثل بره قبول کرد و گردن به آن نهاد وگرنه وای بر احوال انتقاد کنند.
اگر کسی هم خواسته باشد انتقاد کند، باید چنان پیش از هر انتقادی اول خایههای مبارک آقایان را بمالد تا پوستش برود، باور ندارید یک نگاهی به این لینکها و مطالب بیندازید آدم چندشاش میشود از این طرز تفکر و رفتار، از این همه عقب افتادگی!
هشداری به سران جنبش نیمه جان سبز، کاری نکنید که قبل از اینکه قدرت به دست تان بیفتد کوشندگان واقعی دموکراسی مجبور شوند مقابله با شما را از همین حالا شروع کنند. از قرار معلوم بجای اینکه انرژی خود را برای سرنگون کردن حکومت سید علی جلاد بکار ببریم مجبوریم در دو جبهه مبارزه کنیم و این تازه به دوران رسیدهها را هم کمی بنوازیم، تا خیال برشان ندارد. از امروز هر عمل ناشایستی که از این اراذل سبزاللهی سر بزند من یکی که در مقابل شان هیچ سکوت نخواهم کرد، گربه را باید دم در حجله کشت.
انحراف انقلاب ۵۷ از زمانی شروع شد که خمینی گفت من قلمها را میشکنم.
در آینده نیز تنها ضمانت دموکراسی حفظ آزادی بیان است با هر قیمتی که شده باید جلو این تعرضها را به آزادی بیان گرفت.
در بخش: آزادی بیان