21
Feb
2005
وبلاگ نویسهای ایرانی را دارند در دنیا جدی میگیرند اگر هشیار باشیم میتوانیم نقش مهمی در تحولات سیاسی ایران بجای روزنامههای تعطیل شده بازی کنیم، البته اگر هشیار باشیم و از این موقعیت به نحو احسن استفاده کنیم. مطلبی در بیبیسی
رنگ و وارنگ از همه رنگ، آقای بادمجان تنوری آمد نروژ و رفته، نکرده یک تلفن خشک و خالی بزنه به یکی از فدائیان اسلام ناب محمدی !! گرچه گاو گوسفند برای قربانی کردن جلو پای مبارک نداشتیم حداقل میتوانستیم با تخم مرغی گندیده یا گوجه له شدهای برویم به پیشوازاش.
حضرتاش در این سمینار میخواسته اهداف این سمینار را هم مثل همه چیز دیگر ملاخور کند و در نتیجه در سخنرانی شان در این کنفرانس فرمودهاند:
ابطحی: من در سخنرانی خود به این نکته اشاره داشتم که خطراتی که صلح را تهدید می کند، از سوی جوهر ادیان نیست، خطر از سوی مدعیان دینداری است که برای منافع خود تلاش می کنند و لذا نه بن لادن، نه شارون و نه حکومت مداران امروز آمریکا، هیچکدام نماینده ی اسلام و مسیحیت و یهودیت نیستند.
بنا به سخن آقای بادمجان تنوری نماینده ادیان ملاهای تهران هستند و بس!! به این میگویند ملاخور کردن. باور بفرمایید اینها در ملاخور کردن نتایج زحمات دیگران استادند.
محققین اسلام را ببینید:
اخوی میشه چند تا از این سایتهای سکسی را که حکومت ناب محمدی سانسور کرده نشان بدهی ما هم تجزیه و تحلیل بکنیم!!؟
گروهی که خود را کمیته دفاع از وبلاگرها مینامند فردا را روز مبارزه برای آزادی مجتبی سمیعی نژاد و آرش سیگارچی قرار دادهاند. سایت انگلیسی زبان بیبیسی هم مطلبی در باره آن نوشته که میتوانید در این آدرس بخوانید.
این هم لوگوی آنها:
بیانیهى جهانى حقوق بشر، منشور سازمان ملل متحد و معاهدات بینالمللى، که ایران آنها را امضا کرده ایران را متعهد میسازد که این قوانین را در ایران هم اجرا کنند. حالا اگر آقای بوش و هم پالکیهای اروپاییشان خیلی دلشان به حال ملت ایران میسوزد میتوانند با اهرمهای موجود در این مراجع بین المللی با چماق تکفیر این رژیم را در این مجامع چنان بکوبند که نای بلند شدن نداشته باشد و آن را مجبور به اجرای کامل این معاهدهها نمایند. کاری است بسیار ساده البته اگر هدف آقای بوش و شرکای اروپائیشان غارت نفت ایران نباشد که در آن صورت بهترین گزینه برای اینها یا همین رژیم است یا گروه های سیاسی دیگری که با بدست آوردن کمی قدرت حاضرند مال و ناموس ایرانی را بر سر آن به حراج گذارند.
سفر بوش به اروپا
در بخش: بدون دسته بندی
20
Feb
2005
باز هم یک توضیح جدید درباره انفجار در نزدیکی بوشهر. البته اینبار با (بررسی دقیق تیم کارشناسی!!) انجام شده و دیگر نباید به آن شک کرد!! فوتینا! در مملکتی که هر گونه خبری بر روی شایعه پیریزی میشود، یعنی اول شایعهای پراکنده میشود و بعد دولت پاسخگو!! مجبور به پاسخگویی و یافتن حقیقتی!! میشود، دیگر این نوشداروهای کارشناسی بعد از مرگ سهراب اثر چندانی ندارند و فقط مثل نمکی میماند که در زخمی ریخته میشود. وقتی حکومتی مشروعیت از دست میدهد و اکثریت شهروندانش دیگر حرفهای آن را نمیپذیرند در چنین شرایطی هیچ کار کارشناسی کارساز نیست. و اینگونه اظهار نظرهای کارشناسانه دقیقا برعکس عمل میکند! چرا؟ برای اینکه حکومت دروغگو ست و چوپان دروغگو هم وضعاش مشخص است.
این هم متن خبر از قول بازتاب:
خبرنگار بازتاب از بوشهر گزارش داد،با بررسی دقیق تیم کارشناسی از محل انفجار در حوالی دیلم، علت انفجار جنجالی در استان بوشهر مشخص شد.
بنابر این گزارش، براساس بررسيهاي بعمل امده دقیق تیم کارشناسی از محل این رویداد، علّت انفجار 50 کيلوگرم ديناميت، 1500 کيلوگرم آنفو و 180 چاشني الکتريکي بهبهان بوده که موجب انفجاری شدید و بلندشدن گردوخاک شده و صدای مهیب آن در مناطق اطراف شنیده شده است.
این گزارش می افزاید:از آنجا که هواپيماهاي شکاري پايگاه اميديه اهواز از محل فوق قابل رؤيت مي باشد، پرواز یک هواپیمای جنگنده ایرانی همزمان با وقوع انفجار مذکور باعث به وجودآمدن فرضیات دیگری شده بود.
بندر دیلم که در غربی ترین نقطه استان بوشهر می باشد،به استان خوزستان و شهر اهواز نزدیک است.
گفتنی است انفجار مهیب صبح چهارشنبه در بندر دیلم (230 کیلومتری نیروگاه اتمی بوشهر ) با انعکاس شدیدی بویژه در رسانه های خارجی همراه شد و عده ای آن را حمله به نیروگاه اتمی بوشهر اعلام کردند. منبع خبر
در بخش: بدون دسته بندی
19
Feb
2005
مدیار هنوز دربند است. رادیو فردا در این باره مصاحبهای داشته با آقای سیف زاده وکیل مدیار، او اتهامات مدیار را چنین توضیح داده:
اتهامات مجتبا سمیعی نژاد (مدیار) از قول آقای سیف زاده وکیل ایشان: اهانت به بنيانگذار جمهوري اسلامي، اهانت به رهبري، اهانت به مقدسات اسلام، اهانت به مقررات نوراني قرآن، اين عين چيزهايي است که تفهيم اتهام شده، نشر اکاذيب، اقدام عليه امنيت، تبليغ عليه نظام، روابط نامشروع از طريقه اشاعه فحشا، چنين چيزهايي را به او نسبت دادند.
همچنین بنا به گفته آقای سیف زاده ایشان را بخاطر داشتن کراوات در دادگاه بازداشت کردهاند.
از من میپرسید اگر این اتهامات مجتبا باشه باید رژیم در زندانها رو باز کند و بجای زندان یک دیوار بکشد دور کل ایران و همه رو زندانی بکند، چون این اتهاماتی که ایشان برشمردند اتهامی است که میشود به هر ایرانی عاقل، بالغ و با شرفی زد، چون همه صبح تا شب دارند به همه این اشخاص نامبرده بالا اهانت میکنند و حتی بدتر از اون هم توهین میکنند. اقدام علیه امنیت شما هم که در حقیقت جرم نیست این یک نوع خدمت به اون آب و خاک هست. تبلیغ علیه نظام رو که دیگه نگو که اون جزو واجبات هر ایرانی باشرفی است. فحشا هم که ماشا الله ماشاالله خود آخوندا سردسته اون هستند. پس دیگه فقط میمونه کراوات زدن آقای سیف زاده که اون هم ربطی به مدیار نداره.
مصاحبه آقای سیف زاده رو میتونید در این آدرس بخوانید در ضمن فایل صوتی آن هم در همین آدرس است.
یک آدم مشنگی بود یک بار توی وبلاگاش نوشته بود (نقل به مزمون) بجای اینکه خبرنگارها گزارش زندانیان سیاسی رو بنویسند خود زندانی ها یک وبلاگ راه بیندازند و خودشون بنویسند!! جل الخالق به این میگن آدم با فکر تازه کار ما هم کمتر میشد. مثلا فکر کنید مدیار از توی اون سوراخی که زندانیش کردن برامون گزارش تهیه میکرد!! نخدید بابا طرف فقط یه خورده مشنگه.
حالا که جمهوری اسلامی شیون و گریه براتون توی ایران راه انداخته برید یک نگاهی بیندازید به دنیای قدیم ایران. ببین کجا بودیم به کجا رسیدیم.
با سپاس از پولاد بخاطر لینک
در بخش: بدون دسته بندی
19
Feb
2005
ساعت نزدیک دو نیمه شب است. شبح همین الان رفت خوابید البته برای او ساعت سه و نیم نیمه شب بود. بچه های دیگر هم هر کدام از یک گوشه گیتی با هم بودند نوشتند و نقد کردند و همیاری.
این هفته بچههای پنلاگ واقعا زحمت زیادی کشیدند تا صدای آزادی را به گوش همه برسانند. کنفرانس ژنو باعث شده بود که بچه ها تا نیمههای شب با صمیمیت روی نت مدام با هم کلنجار بروند نظر بدهند راه چاره پیدا کنند و … خلاصه یکی میبرید یکی میدوخت و یکی پرو میکرد تا لباسی برازنده آزادی آماده عرضه شود.
جی به ژنو رفته بود، پولاد هم مراقب بود تا رابطه او را با گزارشگران برقرار کند، خستگی ناپذیر هر کدامشان به کاری مشغول بودند. اینجا گویی تقسیم کار اصلا معنی ندارد، هر کس گوشهای از کار را میگیرد تا کار پیش برود. روزهای انقلاب را به یاد من میآورد البته قبل از اینکه ملاها سوار بر خر مراد بشوند. همان روزهایی که ایران پر شده بود از عشق و محبت دوستی و گذشت و فداکاری.
حاصل کار بچهها را حتما تا چند روز دیگر خواهید دید، گوشههایی از این تلاشها را میتوانید در این دو مصاحبه بشنوید.
مصاحبه پولاد با رادیو فرانسه.
مصاحبه جی بخت ملقب به جی لندنی با رادیو فردا.
تا روشنایی صبح مرا غافل گیر نکرده من هم برم بخوابم.
در بخش: بدون دسته بندی
18
Feb
2005
روزی که همراه دوستان وبلاگ نویس صحبت از راه اندازی کانونی برای وبلاگ نویسان را میکردیم عدهای از همه جا بیخبر و مغرضین با تمسخر میگفتند وبلاگها مرکزیت ندارند که بتوان برای آنها کانون یا سازمان درست کرد. همان روزها بدون توجه به آنهایی که مارا به تمسخر گرفته بودند دست بکار شدیم. امروز نتایجی را از کارهای شبانه روزی عده زیادی از وبلاگ نویسان را که واقعا دل برای آزادی بیان میسوزانند در این جا خواهید دید.
دوستان همراه دست همگی شما بخاطر این زحمت بزرگ درد نکند، این کار یکی از پرثمر ترین کارهایی است که در این سالها در آن شرکت کردهام و خود را عضو کوچکی از آن میدانم.
نشست مقدماتی اجلاس جهانی جامعه اطلاعاتی در تاریخ ٢٩ بهمن در ژنو گشایش یافت
این هم بخشی از اطلاعاتی که بر روی سایت گزارشگران بدون مرز در باره نماینده ایرانی شرکت کننده در اجلاس است:
گزارشگران بدون مرز در این اجلاس به همراهی هیئت نمایندگی از وب نگاران معترض و وبلاگ نویسان جهان شرکت کرده است. گزارشگران بدون مرز میخواهد سرکوبی را که برخی از کشورهای شرکت کننده در این اجلاس اعمال میکنند، با حضور کاربرانی که قربانیان اصلی این سیاست سانسور هستند، نمایان کند و پنج پیشنهاد در باره ی آزادی بیان بر روی شبکه اینترنت را به همگان ارایه کند.
هیئت نمایندگی گزارشگران بدون مرز در این اجلاس عبارتند از :
از کشور ایران جی بخت – عضو کانون وبلاگ نویسان ایران- پن لاگ – وی مقیم کشور انگلستان است و برای آزادی وب لاگ نویسان زندانی و رفع سانسور و مسدود کردن اینترنت که توسط مسئولان ایران اعمال می شود مبارزه میکند.
جی جان برو حق ما را از ملاها بستان چشم همه دوستان آزادی خواه به تلاشهای تو و دیگر دست اندرکاران این اجلاس دوخته شده.
در بخش: بدون دسته بندی
17
Feb
2005
من تصمیم داشتم مطلبی در باره درگیری اخیر بنویسم ولی دیدم پولاد عزیز زحمت این کار را بهتر از من کشیده در نتیجه دیگر نیازی به این کار نمیبینم. تنها دو نکته را برای رفع شبهات بوجود آمده بنویسم تا فردا مجددا عدهای نتوانند از نا آگاهی دیگران سوء استفاده کنند.
نکته اول اینکه برخلاف دروغ پراکنی های آقای درخشان که مینویسند:
کمی از قلم خسن آقا، بنیانگذار کاانون ولاگنویسان ایران بخوانید که از نوشتهی قبلی من خوشحال نیست.
بنده در پنلاگ نه سر پیازم نه ته پیاز من تنها یک عضو عادی هستم و همچنین در کارهای فنی پنلاگ را یاری میدهم. پس خواهشمندم از این ببعد نوشتههای مرا به حساب پنلاگ نگذارید. اگر نیازی به اعلام مواضع پنلاگ باشد آنها را در این آدرس خواهید یافت نه در وبلاگ خُسن آقا.
نکته دوم اینکه بنا به اصل هفتم منشور پنلاگ که آن هم در این آدرس قابل دسترسی است میخوانیم:
نويسنده يا نويسندگان وبلاگها را نمیتوان تحت هيچ شرايطی و به هيچ بهانهيی به نوشتن يا ننوشتن مطلبی مجبور کرد.
شمر عزیز هم به همین موضوع در وبلاگاش اشاره میکند که بد نیست آنرا هم بخوانید.
در بخش: بدون دسته بندی
17
Feb
2005
گمان نمیکنم کسی بتواند با صراحت بگوید که عاقبت یک حمله نظامی از طرف آمریکا به ایران چه نتایجی را در بر خواهد داشت. در این نوشته سعی خواهم کرد نکتههایی را از احتمالات چنین حملهای را باز بینی کنم. من ادعا ندارم که این پیشگوییها درست هستند فقط بررسیهای منطقیام را از دادههای تاریخی و اقتصادی موجود و در دسترس تجزیه و تحلیل میکنم.
برای بررسی چنین جنگی سعی میکنم از دو جنگی که در همسایگی ما رخ داده استفاده کنم و پدیده احتمالی جنگ بین ایران و آمریکا را بررسی کنم.
نکته اول جمعیت ایران است ایران با 68 میلیون جمعیت در مقابل عراق 24 میلیون و افغانستان با 28 میلیون از وزنه بیشتری برای مبارزه برخوردار است.
نکته دوم وسعت خاک ایران و صعب العبور بودن مناطق مختلف ایران است، البته در مقایسه با عراق. اینکه آمریکا در تهران نیرو پیاده کند به معنی شکست آخوندیسم یا حکومت آنها نیست. مگر افغانستان فقیر و خسته از جنگ را نمیبینیم با اینکه بیش از دو سال است پایتخت افغانستان در اختیار آمریکا ست ولی هنوز در کوهها و خارج از شهرهای بزرگ، طالبان و القاعده جولان میدهند و هر از چندی حملهای را ترتیب میدهند. وضع ایران باز هم پیچیدهتر از افغانستان است. البته در این معادله نباید القاعده و طالبان را با آخوندهای تن پرور ایران یکسان مقایسه کرد، اینکه مثلا آقای رفسنجانی و خامنهای یا حتی آخوندهای جوانترشان با منقل و وافور به کوه و بیابان بزنند و مبارزه بکنند بسیار بعید و حتی خنده آور مینماید، ولی ممکن است نیروهایی از سپاه پاسداران، نوشتم نیروهایی از سپاه نه همه آنها و حتی بعضی ارتشیها حاضر باشند برای حفظ قدرت مبارزهای چریکی را سامان دهند، فراموش نکنید برای یک جنگ چریکی نیازی به نیروی زیاد نیست چند ده هزار نیروی زبده با تجهیزات پیشرفته کافی است تا ارتش آمریکا را از رسیدن به اهدافاش باز دارد و آنها را سالها در ایران زمین گیر کند.
نکته دیگری را که باید در نظر بگیرید نیروهای واقعا وفادار به اسلام هستند. اینجا باز منظورم آخوندها نیستند. منظورم همان نیروهایی هستند که در جنگ با عراق به روی مین میرفتند و حاضر بودند برای اسلام جان خود را فدا کنند، از همان نمونههایی که در فلسطین هم با بستن بمب به کمر خود به جنگ سلاحهای سنگین اسرائیل میروند.
نکته اساسی دیگر خواست مردم عادی ایران است، همانها که امروز برای حمله آمریکا لحظه شماری میکنند. فراموش نکنید در یک حالت جنگ فرسایشی، گرانی و فقر چند برابر خواهد شد و در نتیجه به مرور زمان این خواسته جوانان برای بدست آوردن یک زندگی به سبک غرب و آمریکا را از بین خواهد برد. باز تکرار میکنم فراموش نکنیم که نیروهایی در سپاه و حتی ارتش وجود دارند که حاضرند برای حفظ قدرت دست به چنین جنگ چریکی فرسایشی بزنند، در آن صورت ممکن است این جنگ به درازا بکشد و این به درازا کشیدن جنگ است که آمریکا را نیز وارد یک فاز فرسایشی خواهد کرد و با درنظر گرفتن اقتصاد نابسامان آمریکا میتواند در دراز مدت حتی ابر قدرت آمریکا را هم به زانو در آورد. فراموش کردهاید عاقبت جنگ افغانستان را که باعث فروریختن ستونهای قدرت شوروی سابق شد. آیا فراموش کردهایم که تبلیغات آمریکا قبل از حمله به عراق بر این موضوع متمرکز شده بود که ملت عراق بدون مقاومت تسلیم آمریکا خواهند شد و همان طور که دیدیم درست نتیجه برعکس داد یعنی رژیم صدام بدون مقاومت تسلیم شد ولی در عوض عدهای از عراقیها دست به مبارزه زدند و هنوز که هنوز است پس از یک سال از پایان جنگ هنوز کشت و کشتار ادامه دارد و کشتههای آمریکایی در این مدت بیشتر از کشتهها در طول زمان عملیات جنگی با ارتش منظم عراق بوده است.
نتیجه گیری اینکه، جنگ آمریکا با ایران اگر به این سادگیها بود، یقین بدانید که تا کنون شروع شده بود یا حداکثر تا قبل از فصل تابستان باید به نتیجه قابل قبول رسیده باشد. پس بیخود منتظر حمله آمریکا ننشینید و خود دست بکار سرنگون کردن ملاها بشوید.
سعید هم مطلبی در همین زمینه نوشته که بد نیست آنرا هم بخوانید.
در بخش: بدون دسته بندی