16
Dec
2006
دیروز را تعطیلی گرفته بودم نه برای اینکه اَنتخابات را پیگیری کنم که پیشتر مجبور بودم برای تغییر آیدیاسال علیه سلام در منزل باشم، که عاقبت هم نیامدند و کار انجام نشد و در نتیجه اوقات بیکاری را روبروی تلهویزیون جمهوری پشم و شیشه نشستم. نتیجهای که میتوانم از این اَنتخابات بگیرم این است که درست همان طبقهای که حدس میزدم رفته بودن پای صندوق. همانهایی که بخاطر نابودی دهات و روستاها به مرور زمان به حاشیه شهرها هجوم آوردهاند و به شکلی شهر نشین شدهاند! همانها چرخ دندههای حکومت آخوندی را میچرخانند، تصاویر خود گویای این مدعا است. وقتی خبرنگاران صدا و سیمای جمهوری پشم شیشه با شرکت کنندگان صحبت میکردند میتوانستی به راحتی ببینی که چرا میخواهند رای بدهند (نا آگاهی). اکثرا حتی نمیدانستند که به چه چیزی رای میدهند، اکثرا فرق بین دولت، مجلس، شورا و الخ را نمیدانستند و این واژهها را با هم مخلوط میکردند. سخن آخر اینکه جمهوری اسلامی همانهایی را که تحمیق کرده و در سینه زنی و تظاهرات قادر است به خیابان بکشد همانها را هم قادر است به پای صندوقهای رای بکشاند. البته پشت این افراد هم عده بسیار معدودی هستند که برای منافعشان در این اَنتخابات شرکت میکنند. اینها همانهایی هستند که مسئول گله گوسفندان هستند، تا خدای ناکرده یک مرتبه به بیراهه نروند. تصاویر خود گویای این مدعاست.
در مملکتی که حکومت گران آن هنوز یک روز بعد از پایان انتخابات تصمیم نگرفتهاند که رای را با دست میخواهند بشمارند یا با ماشین، صحبت از رای گیری پوزخندی است به ملت. این تحقیر و تمسخر در شان ملت ایران نیست.
سخنگوی هیأت مرکزی نظارت بر انتخابات:
در خصوص شمارش آراء انتخابات شوراها توسط رایانه، ابهامات و سؤالاتی مطرح است و تا زمانی که این ابهامات برطرف نشود، شمارش آراء دستی خواهد بود. منبع
ایسنا
در بخش: انتخاباتی
14
Dec
2006
جهت کمک به پیش رفت دموکراسی!! خُسن آقا هم، هم آهنگ با دیگر وبلاگ نویسان اقدام به انتشار لیست مورد حمایت خود مینماید!! به امید اینکه اسلام عزیز هر چه بیشتر سوار بر خر مراد شود.
آقای روشنفکر دینی نامزد شماره یک مورد تایید خُسن آقا
برای اینکه دنیا فکر نکند که در حکومت عدل علی خانمها فراموش شدهاند این دوشیزه زیبا هم انتخاب خُسن آقا برای خانمها ست.
نتیجه انتخابات هم فردا شب یا پس فردا شب در همین وبلاگ ارائه خواهد شد
در بخش: انتخاباتی
13
Dec
2006
یک ماه پیش یکی از مسئولین فروش شرکت اینترنتی که اداره ما با آن قرارداد دارد تلفن کرد و گفت که شرکت نامبرده با اداره ما قرارداد بسته تا کارمندان بتوانند اتصال اینترنت با سرعت بالا را از آنها خریداری کنند. من هم که دیدم پیشنهاد خوبی است قبول کردم و حالا یک مرتبه دیروز میلی از آنها دریافت کردم مبنی بر اینکه روز 15 دسامبر یعنی پس فردا این اتصال را انجام خواهند داد. در نتیجه آی پی (IP) سرویس اینترنت من روز جمعه عوض خواهد شد. در نتیجه این تغییرات یقینا چند ساعتی یا حتی بیشتر سرور خُسن آقا و در نتیجه تمام وبلاگ های من برای همین مدت از صفحه اینترنت محو خواهد شد. یک مشکل دیگر هم هست اینکه تمام صفحههایی که نزد سرویس دهنده قبلی داشتم همگی پاک خواهند شد. از آن صفحهها هم همین امشب کپی برداری کردم تا در اسرع وقت در مکان دیگری قرار بدهم. یکی از نتایج این نقل مکان هم ممکن است گریبان بعضی از شما را بگیرد. اگر خاطرتان باشد بعضی از قالبهایی را که دوستان از قالبهای من استفاده کردهاند، بعضی از قطعات این قالبها روی این آدرسها هستند در نتیجه ممکن است وبلاگهای این دوستان هم کمی تا قسمتی کج و معوج شود بابت این موضوع هم پوزش میخواهم. باور کنید اصلا این یکی مشکل آخری اصلا یادم نبود. امشب که رفتم کپی صفحهها را بردارم این قالبها را دیدم و یادم به آنها افتاد. البته اکثر شما ممکن است قطعات قالبها را که عموما شامل فایلهای استایل (css) میشوند را خودتان در مکانهای دیگری نگهداری کرده باشید. اگر این کار را نکردهاید حتما با من تماس بگیرید تا کپی آنرا در اختیار شما قرار بدهم یا اگر امکان نگهداری این قالبها برای شما نیست، چند روزی صبر کنید تا خودم مکانی برای آنها دست و پا کنم.
این همه خبر بد، این هم یک خبر خوب. از پس فردا سرعت خُسن آقا و همه توابع سه برابر یا شاید هم بیشتر شود و این خودش نکته مثبتی است.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
12
Dec
2006
حادثه دیروز پلی تکنیک و حوادث روز 16 آذر دانشگاهها مرا به فکر دورانی انداخت که من و بیشتر هم سنهای من در سالهای 57 بازیچه دست آخوندها شدیم میاندازد.
چرا این حوادث مرا یاد آن دوران میاندازد به این دلیل است که یکی از خواص جوان بودن بی تجربگی است. انسان بی تجربه هر چه هم که هشیار باشد یا هرچه هم که از مسائل سیاسی آگاهی داشته باشد باز بخاطر نداشتن تجربه خیلی راحت میتواند فریب سیاست پیشگان را بخورد و وارد بازیهایی شود که گردانندگانش کسان دیگری هستند.
حاشیه روی کافی است واضح بگویم از این میترسم که این اتفاقات چند روز گذشته دانشگاهها، بازیهای سیاسی باشد که بوسیله اصلاح طلبان برای تاثیر گذاری بر انتخابات پیش رو ترتیب داده شده باشد. این که مینویسم یک حدس است، نه مدرکی برای این مدعایم دارم و نه حتی یقین دارم که اینچنین است، اما مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید میترسد. در اینکه خواسته دانشجویان بی حیله و نیرنگ است و اینکه آنها آرمان خواه هستند شکی نیست ولی اینکه آنها به بازی گرفته شده باشند دور از واقعیت نیست.
سناریو ساده است، اصلاح طلبان میدانند که در مقابل نیروهای احمدی نژاد و دیگر اقتدار گرایان هیچ شانسی برای پیروزی در انتخابات پیش رو ندارند و میدانند که آن گروههایی که در دوران خاتمی به اصلاح طلبان رای میدادند قشری از ملت بودند که از رژیم عاصی بودند و اگر به آنها رای دادند به این امید بود که منشاء حرکتی شوند تا بلکه اوضاع سیاسی ایران تا حدودی اصلاح شود، ولی وقتی که اصلاح طلبان برخلاف خواست رای دهندگان 8 سال ملت را دست به سر کردند، گمان نمیکنم که آن گروه از رای دهندگان دیگر تا چندین دهه حاضر شوند با آنها رای دهند. همچنین نیروهای اقتدارگرا نیروهای ثابتی هستند، آنها در هر شرایطی به اقتدار گرایان رای خواهند داد در نتیجه اصلاح طلبان تا فراموشی ملت دیگر در هیچ انتخاباتی رای نخواهند آورد. با این وضع اصلاح طلبان که میدانند در این انتخابات شانسی ندارند با بازیهای سیاسی و به بازی گرفتن جوانان دانشجو سعی میکنند به خیال خود جو را به نفع خود تغییر دهند و به خیال خودشان با رادیکال کردن جو جامعه در یک مقطع کوتاه بتوانند اوضاع را به نفع خود تغییر دهند.
امیدوارم که این تحلیل من درست نباشد و این تحرکات دانشجویی یک حرکت خود جوش یا حداقل یک حرکت دانشجویی مستقل و دور از بازیهای سیاسی نیروهای درون رژیم باشد.
به خاطر داشته باشید که این حرکتهای مقطعی به نفع جنبش آزادی خواهی ملت ایران نیست، مگر اینکه این حرکتها تداوم پیدا کنند. اگر چنین حرکتهایی مقطعی باقی بماند یقین داشته باشید که رژیم با شناسایی نیروهای بالقوه بعد از پایان هر مقطع، نیروهای فعال دانشجو را به شدت سرکوب خواهد کرد و در نتیجه به انفعال خواهد کشاند. درست مثل حوادث 18 تیر.
امیدوارم که نیروهای دانشجویی با هشیاری این مسائل را پیگیری کنند تا مبادا بوسیله اصلاح طلبان مکار به بازی سیاسی گرفته شوند.
پ.ن.:
این مطلب و خصوصا پیامهای نوشته شده برای این مطلب را بخوانید و ببینید که تنفر از اسهال طلبی تا چه اندازه رو به افزایش است.
در بخش: سیاسی
11
Dec
2006
اینکه آقایان علما پررو تشریف دارند پدیده جدیدی نیست، ولی اینکه نوحه خوانانی که سابقا پنج تومان میگرفتند و سر قبور نوحه میخواندن تا این اندازه پررو شده باشند دیگر واقعا نوبر است.
حضرت نوحه خوان دلقک آقای رئیس جمهور منتصب امام چلاق امروز در پلی تکنيک پس از سوال دانشجویان در باره حقوق بشر ، آزادی بیان و حق تحصیل و اخراج برخی دانشجویان نه زیر گذاشته و نه رو و فرمایش فرموده:
احمدی نژاد از معترضین خواست مطالب خود را با آرامش بیان کنند و گفته: “ما سالها در مقابل دیکتاتوری ایستادهایم و تا هزار سال دیگر نیز احدی قادر نیست در این کشور هر چند با نام آزادی، دیکتاتوری برقرار کند.” منبع خبر
اگر به این نمیگویند پررویی من نمیدانم به چی میتوان گفت پررویی!؟
اینها که خود جرثومههای فساد و دیکتاتوری و جنایت هستند مدعی هستند که تا هزار سال هم اجازه نمیدهند دیکتاتوری برقرار شود. یقنا چنین است چون دیکتاتوری مطلق برپا شده دیگر نیازی به برقراری دیکتاتوری نیست. رو که چه عرض کنم این یکی دیگه سنگ پای قزوینی را از رو برده با این پرروییاش.
در بخش: طنز
09
Dec
2006
من معمولا نوشتههای حقوق بگیران رژیم را نمیخوانم، ولی گاهی اوقات وقتی که کسی بحثی را در باره آنها نوشته و لینکی داده مجبور میشوم بروم بخوانم تا خودم قضاوت کنم، نه اینکه تحت تاثیر نوشته دیگران قرار بگیرم. معمولا هم پیامی نمینویسم، چونکه به آنها اعتماد ندارم، ولی گاهی اوقات از بس عصبانی میشوم یک چیز دندان شکنی برایشان مینویسم.
به دنبال لینکی سر از وبلاگ آخوند ابطحی درآوردم، با اینکه به آخوند جماعت اصلا حتی یک سر سوزن هم اعتماد ندارم ولی با خودم گفتم به اندازه کافی در وبلاگستان شناخته شده هستم که این حرامزاده نتواند نوشته مرا جعل کند، یا عوض کند و هر چیزی خودش دلش خواست منعکس کند. به همین خاطر یک متنی زیر مطلباش نوشتم حالا رفتم ببینم آیا پیام را منعکس کرده یا نه، دیدم یک چرندیاتی برداشته خودش بازنویسی کرده و با نام من گذاشته جای پیام من. شما خودتان این پیام را بخوانید و قضاوت کنید، آیا این پیامی است که خُسن آقا برای آخوند ابطحی مینویسد!؟
این هم پیام منعکس شده در وبلاگ آخوند ابطحی:
حسن آقا: خاطرات روانه اتو می نویسی توی وب نوشت اگه حرف درست و حسابی و سنجیده ای داری بزن یه وقتی آقای نسبیتا محترم می ترسم چشم بخوری برای این علم و ذکاوت ات مواظب باش ندزدن باشه بابا جون بامشاد جون
(۱۶ آذر ۱۳۸۵ – ۲۰:۲۲)
[لینک مستقیم برای پیام وجود ندارد]
آقای آخوند مُفنگی! آنهایی که خُسن آقا را میشناسند، میدانند که اصلا عادت به نوشتن به این سبک ندارم. تازه در جعل هم چنان ناشیانه عمل کرده است که دم خروس زیر عبایش پیداست. من همیشه خُسن آقا را به ح نقطه دار مینویسم و این هم خود داستانی دراز دارد و بصورتی شده امضای من و اگر جایی این نقطه را ندیدید یقین بدانید که کسی جعل امضا کرده.
متاسفانه برخلاف عادت همیشگیام کپی این پیام را نگه نداشتم وگرنه اصل پیام را مینوشتم تا شبههای نباشد.
سعی میکنم آن پیام را بازسازی کنم تا بدانید از چه نوشته بودم:
من نوشتم: مگر ملت کلید کاخ ریاست جمهوری و هم کلید مجلس را در اختیار شما نگذاشت!؟ چه غلطی کردید وقتی آن همه قدرت داشتید که حالا میخواهید با بدست گرفتن شوربای شهر بکنید؟ (نقل به معنی)
این معنی نوشته من بود. حالا خودتان قضاوت کنید که چرا این آخوند حرامزاده برداشته پیام مرا به سلیقه خودش تغییر داده و یک چیز بی سرو تهیی به سلیقه خودش نوشته. کسی که امانت داری یک پیام دو خطی را نمیتواند نگه دارد، چگونه توقع دارد که ملتی کل مملکت را به دست او و دوستان دزدش بسپارد!؟
—————–
حالا که صحبت از پیام گذاشتن شد این پیام را هم برای تبعیدی عصبانی گذاشتم دیدم پیام گیرش مثل آخوندها دارد پیام را سانسور میکند و بیشتر از 3000 حرف، یعنی 1500 حرف یونی کد را نمیپذیرد در نتیجه آنرا هم با کمی تصحیح میگذارم اینجا که یک وقت فکر نکنند که تحریمیها کم آوردهاند و از پاسخ عاجزاند.
کدام انتخابات! خجالت هم خوب چیزی است! بازی با واژه ها تا این اندازه!؟ شهروند ایران حتی حق انتخاب رنگ شورت خودش را هم ندارد چه رسد به انتخاب مسئولین مملکتی! لطفا جوک نگویید که از خنده میمیرم!
میفرمایی:
عجب دنیای بامزهای است. حق اظهار نظر نداری چون هر کلمهای علیه خودت استفاده میشود و جماعت، عین این پلیسهای آمریکا که حقوقت را یادآور میشوند و میگویند خفه! میخواهند خفقان بگیری!
میگویم:
اول از همه، کاکو قربان این اشتها ت برم من! تو حق اظهار نظر نداری!!؟ توکه ماشاالله ماشالله اندازه چهارتا آخوند حرف میزنی (هم حرف میزنی هم مینویسی) تازه اون هم نصف بیشترش از جیرهات بیشتر حرف زدی، اون هم چه حرفهایی!!
دوم مگه تو شهروند تهرانی که داری برای انتخابات تهران این همه تلاش میکنی (در حقیقت سینه زنی راه اندختی)!؟
می فرمایی:
در باب تفاوت حضور در انتخابات شورای شهر با انتخابات سیاسی، تنها یک نکته برایم اهمیت دارد و آن هم مشارکت شهروندی است. آهای حامد قدوسی! آن جزوه حقوق شهروندی چی بود در جلسه هی از رویش تندتند میخواندی و ما میخندیدیم؟
شهروند، به ۴ شرط شهروند است! ساکن شهر است، دارای وظایفی است، حقوقی دارد و مشارکت میکند در امور شهر.
می گویم:
قربان زبانت! حالا شما بفرما حقوق شهروندی شهروندان را چه کسی پایمال کرده!؟ اصلا حقوقی برای شهروندان قائل هستند؟ (هستید؟). نوشتم هستید، زیرا وقتی که در بازی ملاها شرکت کردی چه بخواهی چه نخواهی از دارو دسته آنها هستی! البته اگر باز هم مثل حاجی بازاریها دبه در نیاوری و خودت را به کوچه علی چپ نزنی!؟ تازه اینها حتی این اولین حقوق شهروندان را که “حق انتخاب” است را در همه زمینهها از مردم دریغ میکنند و زیرپا میگذارند، آنوقت زمانی که به آنها نیاز دارند کاسه گدایی دست میگیرند و به گدایی رای میآیند.
این هم از تحلیل انتخاباتیات که میفرمایی:
اولا، چون دکتر نجفی آدم باحالی است، استاد دوست نزدیکم بوده واز او آنقدر درباره نجفی خوب شنیدهام که حد ندارد. در زمان گلآقا اطلاعات زیادی در بارهاش داشتیم که نمیشد به سادگی از آن گذشت! خوشتیپ نیست، که هست! ریش اصلاحشده همراه با مردم همگام با مسوولین ندارد، که دارد. گمان میکنم کسی که در قامت رئیس جمهور باید ظاهر میشد، و کارگزاران احمق به خاطر منافع نفتی و قدرت هاشمی را دوباره علم کردند تا ائتلاف بین اصلاحطلبان دور نجفی شکل نگیرد، شانی بالاتر از شورای شهر دارد، ولی به نظر من وجودش ارزنده است.
میگویم:
حالا دیدی کاکو خیلی از مرحله پرتی! هنوز درک نکردهای که زرنگهای این سیستم آخوندی همگی ریشهایشان را یکی یکی تراشیدهاند و خود را آماده مرحله بعدی کردهاند، تا در آینده هم بتوانند خودشان را به پست و مقامی بچسبانند!؟ تازه خوش تیپ بودن که درد شهروندی ملت را دوا نمیکند!
میبینی کمال هم نشین در من هم اثر کرد! من هم شدم مثل ملاها و ملازاده ها و هی رو وراجی میکنم.
در بخش: انتخاباتی
08
Dec
2006
اوضاع نابسامان عراق و واماندگی ابر قدرت آمریکا و قدقد کردن آخوندها و دیگر جانواران شیعه، جهان را دارد به وضع بسیار خطرناکی نزدیک میکند. در چنین شرایطی تنها نوری که در انتهای تاریکی میتوان دید گروه بخصوصی از ملت ایران هستند که شاید در چنین شرایط حساسی بتوانند ریشه این حرامزادگان را از بیخ و بن برکنند.
ممکن است عدهای گمان کنند که این یک شعار است، خیر عزیز دلم این شعار نیست این ادعا بر اساس دادههایی است که در این سالهای شوم به مرور زمان شاهد آن بودهایم. چند مثال کوتاه میزنم تا یادآوری شده باشد، از روند قدرت گرفتن ملاها تا افول و حالا که در حقیقت دارند به آخر خط نزدیک میشوند. البته اگر آن گروه از ملت ایران که پیشتر نوشتم حرکت نهایی را با هشیاری انجام دهد. در غیر این صورت نه تنها خاورمیانه در خطر است، که جهان را نیز این شرایط خطرناک تهدید میکند.
روزهای اول حکومت آخوندی را بخاطر دارید؟ آقایان برای کوچکترین مخالفتی مخالف را بلافاصله اعدام میکردند. کار به جایی رسیده بود که گاهی اوقات حتی افراد خودی را هم اینها اعدام کردند. یادتان میآید آن دورانی را که فاصله بین اعدام و آزادی فقط خلق و خوی یک آخوند مافنگی بود بنام حاکم شرع؟ کجا رفت آن اقتداری که آقایان در اوایل انقلاب داشتند؟ همه را ملت ایران قدم به قدم به عقب راند. یادتان میآید که حتی تیغ صورت تراشی هم نمیتوانستید بخرید، چونکه تراشیدن ریش هم ممنوع شده بود. کجا رفت آن اقتدار!؟ حالا باید دنبال بوتیکهایی بگردند که لباسهای آنچنانی میفروشند، کجا رفت آن همه اقتدار!؟ همه این عقب نشینیها بدست با کفایت ملت ایران (همان قشری که در بالا از آن یاد کردم) همان قشری که در هر شرایطی آگاه است و هشیار، همانهایی که در بدترین شرایط با پذیرش بزرگترین ریسکها نوری بودند در انتهای تاریکی سیاه چال آخوندی.
یادتان میآید سالهای 60 را که در اروپا هم از دست اوباش رژیم آخوندی در امان نبودیم و حتی در خیابانهای پاریس هم با اسپرای فلفل تردد میکردیم تا اگر مورد تعرض اوباش رژیم قرار گرفتیم بتوانیم از خود دفاع کنیم!؟ کجا رفت آن اقتدار آقایان!؟ آن اقتدار هم با پشتکار عدهای از ملت شکسته شد.
یادتان میآید سالهای هفتاد را؟ همان دورانی که اقتدار آخوندیسم به اندازی افول کرد که مجبور شدند به کارهای سیاسی فرهنگی روی بیاورند و اسهال طلب بشوند و ملت را از این طریق فریب بدهند. آن دوران هم گذشت و ملت باز هم آگاه تر و قدرتمند تر شد و اقتدار آخوندی باز هم افول کرد.
وقتی مدعی میشوم که اگر کسی بتواند این رژیم را به زباله دان تاریخ بفرستد فقط ملت ایران است، دلیل دارم برای این ادعا.
ابر قدرت آمریکا که هم با سیاست نابخردانهاش در این 27 سال و هم با اقتدار نظامیاش در این چهار پنج سال گذشته تنها به قدرت گرفتن هر چه بیشتر رژیم آخوندی و بنیاد گرایی اسلامی کمک کرده، حالا هم یقینا میرود تا با توافقی با رژیم آخوندی خود را از باتلاق عراق نجات دهد و ملت ایران هم یقینا هیچ اهمیتی برای ابر قدرت ندارد. اینجاست که ملت ایران باید آستین بالا بزند و جهان را از یک حکومت فاشسیستی نجات دهد. این کار سترگ تنها از دست با کفایت ملت ایران بر میآید، زیرا در جهان امروز تنها ما هستیم که 27 سال این رژیم را از نزدیک مطالعه کردهایم و همه نقاط ضعف آنرا به خوبی میشناسیم و میتوانیم در بزنگاه تاریخ تیر آخر را شلیک کنیم و این هیولای خطرناک را به جهنم بفرستیم. نگاه کنید به دیگر کشورهای اسلامی، همگی روز بروز بیشتر به طرف اسلام گرایش پیدا میکنند در عوض ایران روز بروز از اسلام فاصله میگیرد. بی دلیل نیست این تفاوت، این تفاوت از آنجا سرچشمه میگیرد که ما تنها ملتی بودیم که 53 سال پیش دست بزرگترین قدرت استعماری جهان را از ثروت ملی خود کوتاه کردیم.
یقینا دسیسههای آخوندهای حاکم برای حفظ قدرت تا آخرین نفس ادامه خواهد داشت و در این میان تنها زمانی از شر آنها خلاص خواهیم شد که هشیار باشیم و فریب نخوریم.
یقین بدانید آنهایی که امروز در داخل و خارج از ایران برای رژیم تبلیغ انتخاباتی میکنند، همانهایی هستند که در سالهای 60 و 70 رژیم را در کشتار آزادی خواهان یاری میدادند. اینها همه نشانه افول اقتدار رژیم است تا سرنگونی رژیم راه چندانی باقی نمانده تنها باید مراقب این حقوق بگیران رژیم بود و افشایشان کرد.
وقتی تیر خلاص کن رژیم است.(تصویر زیر) برای جمع آوری رای شما در این نوع نمایشهای مسخره انتخاباتی شرکت میکند، باید نتیجه گرفت که رژیم با اینکه در مقابل ابر قدرت آمریکا نسق میگیرد در برابر ملت ایران در حال به زانو در آمدن
رای شما به این رژیم نیروی ادامه حیات میدهد و مخالفت و تحریم، شلیک همان تیر آخری است که از آن نوشتم، این نیرو را از دست آنها بگیرید تا افول بیشترشان را شاهد باشید.
این ویدئو را هم ببینید
در بخش: انتخاباتی