Aug 21 2002
البعثت الا سلامیه الی البلاد الافرنجیه (قسمت یارزدهم)
قسمت دهم … قسمت دوازدهم
آقاي سنت : ” آقاي مترجم ! مخصوصآ به رئيس خودتان بگوئيد كه من در بازي يد طولائي دارم و در تعزيه ها رول نعش را بازي ميكردم . وقتيكه روي لنگه در خوابيده بودم و مرا دور ميگرداندند, هفت قران در ميان همه گمان ميكردند كه من مرده ام .
آقاي عندليب : ” چه ميگويد ؟ آيا از كفار ميخواهند بدين حنيف اسلام مشرف بشوند؟.
مترجم : ” خير قربان ! كمپاني ” اوفا ” از شما دعوت كرده .
عندليب : ” گمان ميكنم مجلس ختم است يا كسي مرده .
مترجم : ” چون فرمايشات سركار در لفافه است و درست نميفهميم , بهتر اينست كه فردا در مهمانخانه شرفياب بشويم ”
همينكه آنها رفتند, چند قدم دورتر نماينده سيرك معروف برلين ” سيركوس بوش ” ما را جلو بر كرد . ولي چون مترجم نداشت نتوانست مطالب خودش را
حالي آقايان بكند . او هم آدرس مهمانخانه را گرفت و رفت تا فردا داخل مذاكره بشود .
چند نفر از عكاسهاي معروف بحالت هاي گوناگون از ما عكس برداشتند . از طرف ديگر دستهء زيادي زن و مرد دور ما را گرفته بود و كارت پستال خودمان
را ميدادند تا زيرش برسم يادگار امضاء بكنيم . اما بواسطهء نداشتن زبان بيشتر اسباب حيرت طرفين ميشد . درين ميان آقاي سنت موقع را براي لاس
زدن با دختران غنيمت دانست و از سه تا صيغهء موعود دو تايش را انتخاب كرد . وقتيكه خسته و مانده به مهمانخانه برگشتيم , جمعيت زيادي از پليس ,
مخبر روزنامه و مردم متفرقه دور مهمانخانه بودند . اول سراغ آقاي سكان الشريعه را گرفتيم . صاحب مهمانخانه گفت كه از قرار اطلاع پليس با هواپيما
مسافرت كرده : اما پيش آمد بدتري رخ داد . وارد اطاق آقاي تاج كه شديم ديديم ايشان بحال اغما پاي منقل وافور خشكش زده است , درحاليكه سه نفر پليس همهء گره بسته ها و لباس و زير شلواري او را بازرسي ميكردند .
ايندفعه به جريمهء تنها هم اكتفا نميكردند و حضور همهء جمعيت بعثة الاسلامي در عدليه لازم بود . هرچه ميان جيگري شد كه آقاي تاج ناخوش بوده .
و نميدانسته و عادت به ترياك داشته بخرج آنها نميرفت . آقاي تاج ميفرمودند “نگوئيد نميدانسته , بگوئيد آمده مردم را بدين حنيف اسلام دعوت بكند
مردكهء كافر نجس چه حق دارد با من بلند حرف بزند ؟ باو حالي بكنيد كه من رئيس بعثة الاسلاميه هستم و پشت سرما از جبال هندوكش گرفته تا جزاير وقواق پانصد هزار مليان مسلمان گويندهء لاالله الا الله است و يك اشارهء من كافي است كه همهء مسلمانان شما را با سيخ وافور تكه تكه بكنند . اگر هم رشوه ميخواهد بگو در شرع مبين اسلام بغير از براي علماء براي سايرين رشوه حرام است وانگهي آقاي سكان الشريعه از آنوقتيكه رفته هنوز پولها را نياورده . ”
آقاي عندليب و سنت كه ديدند هوا پس است بطرف در برگشتند . ولي درين بين دونفر با كلاه و نشان مخصوص جلو آنهارا گرفتند و مترجم اينطور گفت .”
آقايان محترم ! من مفتخرم كه از طرف رئيس ” سوئو گارتن ” باغ وحش برلين بشما سلام برسانم . ميدانيد كه كوس شهرت شما در همهء آفاق پيچيده
است .
سنت : ” از جبال هندوكش گرفته تا اقصي بلاد جابلقا و جابلسا و جزيرهء وقواق .
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 11:32 pm در بخش: اجتماعی,اسلام و مسلمین,سیاسی,طنز,نقد اسلام
Comments Off on البعثت الا سلامیه الی البلاد الافرنجیه (قسمت یارزدهم) |