May
10
2002
ديگه به به. ديگه آفرين. حالا ديگه بيا و درستش كن. گلي به گوشه جمال اين حسن آقا. حالا ديگه از ترس گفتار گهر بار حسن آقا بايد صمن بكم يگ گوشه بشينيم و به بچه مون هيچ چيز نگيم. آخه مرد مؤمن مجبور بودي حرف بزني؟ پسره ديروز رفته بود طبق معمول توي كوچه […]
May
08
2002
حسن آقا جون نشد. د نشد د. آمدي كه نسازي. آخه قربون اون قدت برم قرار نشده بود كه هرچه دستت رسيد زرتي توي اين صفحه چاپ كني كه. طبق اصل سوم قانون وب بند هشتم نظريات آشغال مصوبه همون روزي كه لب حوض نشسته بوديم و تخمه ميشكونديم كه بعدش هم همه مون رودل […]
May
05
2002
نامه در نبسته به شيطان رجيم اين دوست عزيز و محترم شيطان رجيم هم گندشو در آورده، اي آقا اگه نميتونی شيطون باشی بده به همون خدای ارحم الراحمين ما يک عالمه شيطون و شيطونک سراغ داريم، کليد بارگاه شيطانی رو بده ما ميديم تحويل. اينجوری که نشد بارگاه اداره کردن، ملت فريب خورده بدبخت […]
May
05
2002
آقا من ديگه با كسي درد دل نميكنم. اصلا ديگه با كسي حرف نميزنم. شما را به خدا اگرشما جاي من ميبوديد چكار ميكرديد؟ مي پرسيد چه شده؟ بفرما ييد پس بگذاريد اول تعريف كنم بعد سعي كنيد كه آرامم كنيد . بعد توقع داشته باشيد كه فشار خونم بالا نرود. بعد به من بگوييد […]
Mar
29
2002
امروز که از خواب بيدار شدم اولين چيزی که به مغز معيوبم خطور کرد واژه اصلاح بود، بله اصلاح کردن، بخودم گفتم خوب این فعل اصلاح کردن رو که دارو دسته خاتمی وردوشتن و بهش بازی میکنن فکر کردن چه لغت خطرناکیه!؟ البته نه بری ملت ايرون ، بری خودشون. اگه اجازه بدین توضیح میدم: […]