01
Jul
2007

از دیشب تا حالا گیر بودم تا یه سرور جدید رو جای اون قبلی راه بندازم، البته اگه چشمش نزنید! آخه از دیروز تا حالا سه بار بارش گذاشتم، سه بار به لقا الله پیوست و مجبور شدم دوباره سوار کنم، هر بار هم دیتاها رو روش بار میزاشتم و هی سقوط می کرد و من هم سمج مجددا بار می گذاشتم، آخه از روز جمعه تعطیلات تابستان رو شروع کردم به همین خاطر هم دیشب تا نصف شب گیرش بودم و صبح که بلند شدم دیدم تلنگش در رفته! (اونی که سفید رنگه قدیمی هست و سیاهه سرور جدید)
در خبرها هم گفته شد و هم نوشته شد که آقای چاوز دوباره قدم رنجه فرمودهاند، آمدهاند ایران به پابوس رهبر و احمقی نژاد. حتما ایشان هم مثل دیگر گدا گشنههای جهان آمدهاند گدایی. آخه ملت ایران به اندازهای پولدار هستند که آقای احمدی نژاد بنزین رو که بنا بود بیاره سر سفره ملت پشیمون شد و قرار بر این شده که به جاش سوبسید بنزین رو هم حذف کنه. در ضمن در همان خبرها گفته شده که احمدی نژاد قول داده در ونزوئلا بیشتر سرمایه گذاری کنه (تا حالا یه چیزی حدود یک میلیارد دلار سرمایه گذاری کردن)، در ضمن قول داده 7 هزار خانه هم در ونزوئلا بسازه، آخه تو مملکت گل و بلبل جمهوری اسهالی خودمون، تمام مشکلات مسکن رو احمدی نژاد در همین دو سال حل کرده! حالا میخواد بره ونزوئلا رو هم آباد کنه! شاید هم فکر کرده که اگر ایران انقلاب شد بره ونزوئلا برای آن دیار بیل بزنه. آخه این احمق رو جای دیگهای راه نمیدن، در ضمن بجز بیل زدن عرضه کار دیگری هم نداره، پس همون بهتر که به قول سعدی به کار گل گماشته بشه.
در همان خبرها همچنین گفته شد که آقای چاوز یک هواپیمای قراضه به ما هدیه داده، البته پولش رو قبل از دادن گرفتن. از همه جالبتر این که هواپیمای اهدایی آقای چاوز اجارهای هست، یعنی خودشون اجاره کردن و دادنش به ایران. آخه مگه نمی دونید، این هواپیما ایرباس هست و ایرباس هم مال استکبار جهانی هست و به همین خاطر حکومت آخوندی نمیتونه بره از بازار آزاد بخره و مجبوره از قاچاقچی های ونزوئلایی اجاره کنه. یک نکته جالب دیگری که در خبری شنیدم این بود که قراره این هواپیما رو در مسیر کاراکاس استفاده کنند و آقای سعيد حسامی، مديرعامل هواپيمايی جمهوری اسهالی ايران قول دادن قبل از به کار انداختن هواپیما حتما اون رو با فرستادن به مشهد غسل تعمید هم بدن.
بفرمایید:
این هم توت فرنگیهای پروش داده در حیاط منزل، نوش جان کنید!

در بخش: طنز
30
Jun
2007
آیا تب و شورش بنزین فروكش کرده است!؟ اگر کسی پاسخ مثبت به این سوال بدهد، یقینا هیچ اطلاعی از اقتصاد و تاثیر گذاری قیمت بعضی از اقلام بر تورم و بطور کلی اقتصاد ندارد.
وقتی قیمت بنزین را افزایش دادند باید میدانستند که همه اقلام دیگر خصوصا اقلام ضروری افزایش خواهند یافت. اشتباه نکنید من مخالفتی با افزایش قیمت بنزین یا بطور کلی حذف سوبسید ندارم، ولی برای این کار باید از راههایی رفت که طبقه محروم جامعه را آسیب نرساند و برعکس باید برای بهبود بخشیدن به وضع این طبقه طراحی شود، مگر نه این است که سوبسید را برای بهبود بخشیدن به وضع اقتصادی طبقه محروم منظور میکنند!؟ اینکه این شورش مجددا کجا سربرآورد را نه من میدانم نه هیچ کس دیگری، ولی این نارضایتیها کم کم و قطره قطره روی هم انباشته میشوند و مثل یک غده سرطانی روزی دیگر در جایی دیگر سربرخواهد آورد. بهترین پزشکها هم نمیدانند وقتی در بدن یک بیمار سرطان شروع به رشد کرد کجای بدن غده بعدی سر بر خواهد آورد، پزشک هم فقط میداند که غده روزی در جایی دیگر در بدن بیمار سر بر خواهد آورد و مشکلات بیشتری را برای بیمار بوجود خواهد آورد. یقین بدانید که غدههای سرطانی در اقتصاد ایران هم روزی در جاهایی دیگر سر بر خواهند آورد و هر بار هم شدت بیماری بیشتر خواهد شد تا اینکه این بیمار را روزی هلاک کند.
در اینکه قیمت بنزین و بطور کلی همه اقلامی که با سوبسید فروخته میشود باید افزایش یابد و به قیمت طبیعی فروخته شوند شکی نیست، چه بطور اصولی سوبسید بدترین نوع تقسیم ثروت در یک جامعه است.
وقتی دولت بنزین را با سوبسید میفروشد به این معنی است که این کمک اقتصادی را بیشتر به جیب طبقه متوسط به بالا سرازیر میکند تا آنها که واقعا به این کمک نیاز دارند. آنها که پول خرید یک وسیله نقلیه را در ایران داشته باشند یقینا از طبقه فقیر جامعه نیستند، درصورتی که آنها که واقعا نیاز به سوبسید و کمک دارند از طبقه دیگری هستند. آنها که نیاز به کمک اقتصادی برای ادامه حیاط خود دارند نه ماشین شخصی دارند و نه حتی یک موتورسیکلت تا بتوانند به طریقی از این سوبسید سود ببرند، انکار نمی کنم که این سوبسید کمکی هم برای طبقه محروم هست ولی بیشترین سود را به جیب طبقه مرفه سرازیر میکند. سوبسید بنزین بیشترین سودش به جیب آن قشر از اجتماع ریخته میشود که نه تنها یک وسیله نقلیه بلکه هر یک از اعضای خانواده یک ماشین بزرگ، پرمصرف و گران قیمت دارند، این گروه هم یقینا پول خرید بنزین به قیمت بدون سوبسید را دارد و نیازی به سوبسید ندارد.
تقسیم عادلانه ثروت در جامعه مهم ترین وسیله برای برقراری امنیت در آن جامعه است. وقتی قشر بزرگی از یک جامعه بطور غیر طبیعی به فقر مطلق کشانده شود، شورشها و بی امنیتیهایی از نوع شورش بنزین را اجتناب ناپذیر میکند. در جامعه امروز نمیتوان ثروت را در دست گروه کوچکی از جامعه قرار داد و بقیه را برده وار به کار کشید و بعد توقع داشت که امنیت را با پلیس و نیروی سرکوبگر برقرار کرد، این کنترل ممکن است در کوتاه مدت جواب بدهد ولی در دراز مدت یقینا چنین نخواهد بود و دیر یا زود باید منتظر عواقب این سیاست غلط بود.
عواقب جیره بندی و تغییر قیمت بنزین یقینا در روزها و هفتههای آینده خودنمایی بیشتری خواهد کرد. تورم لجام گسیختهای که اقتصاد بیمار ایران را فلج کرده یقینا در روزها، هفتهها و ماههای آینده شورشهای دیگری را در جاهای دیگر و برای اهدافی دیگر پی ریزی خواهد کرد.
در بخش: اعتراض و تظاهرات
26
Jun
2007
جریان دست دادن خاتمی با خانمهای ایتالیایی در جریان مسافرتاش به ایتالیا را حتما شنیدهاید؟ بعد از این جریان عدهای از غوغا سالاران حکومت آخوندی کم مانده بود حاج آقا محمد چاخان را بر سر این مساله خلع لباس کنند. وقتی این جمله خلع لباس را خواندم، داشتم از خنده میمردم! فکرش را بکنید ممد چاخان لخت و عریان راه بیفتد برود مسجد برای نماز جمعه، یا مثلا بخواهد یک روضه کربلا بخواند.
بعد از اینکه روزنامه کیهان و دیگر رسانههای غوغا سالار رژیم دست به کار تخریب خاتمی شدند، عدهای از اسهال طلبها هم بیکار ننشستند و شروع کردند به بدل سازی و حتی خود خاتمی هم کل ماجرا را انکار کرد و مدعی شد که فیلم مونتاژ شده.
کار حتی به جایی رسید که سایت آفتاب وابسته به مجمع تشخیص مصلحت نظام هم وارد معرکه شد و کل این فیلم را زیر سوال برد. در همین رابطه سایت آفتاب متعلق به اکبر شاه (ارباب محمد چاخان) چنین استدلال میفرمایند:

پس از آن کاربران اینترنتی آشنا با فضای مجازی و فنون مونتاژ تصاویر دست به کار شدند و با تحقیقات گوناگون اثبات کردهاند که این فیلم دستکاری شده است. شنیدههای خبرنگار آفتاب حاکی از آن است که سید محمد خاتمی نیز توسط پسرش متوجه این دست کاری در فیلم و جعلی بودن آن شده و با اطمینان بیشتری به صورت علنی و شخصاً این صحنه را تکذیب کرده است.
دقت کردید!؟ دم خروس را دیدید!؟ تقیه ملای عبا شکلاتی را دیدید!؟ ندیدید!؟ ای بابا شما باید کور باشید اگر دم خروس را در پاراگراف بالا نبینید! برای اینکه روشن شوید دوباره بخش کوتاهی از همان پاراگراف را با هم مرور میکنیم.
شنیدههای خبرنگار آفتاب حاکی از آن است که سید محمد خاتمی نیز توسط پسرش متوجه این دست کاری در فیلم و جعلی بودن آن شده و با اطمینان بیشتری به صورت علنی و شخصاً این صحنه را تکذیب کرده است.
اگر تقیه حاج آقا ممد چاخان را به زبان آدمیزاد ترجمه کنیم میشود یک چیزی در این حدود:
ممد چاخان خودش نمیدانسته که داده یا نه (منظور دست هست فکر بد کنید!)، پسرش پا پیش گذاشته و به حاج آقا با عکس و دلیل و مدرک ثابت کرده که حاج آقا دست نداده، بعد از این ماجرا حاج آقا یک مرتبه از خواب بیدار شده که ای دل غافل اصلا دستی به کسی نداده بوده، همه این ماجرا ساخته دست استکبار جهانی است.
اول از همه باید به ممد چاخان تبریک و تهنیت گفت که بعد از 8 سال سرکار گذاشتن مردم برای اصلاحات، هنوز ایشان و دستگاه عریض و طویل اسهالات نتوانستهاند حتی همین مسائل جزیی را هم اصلاح کنند چه رسد به مسائل مهم تر را.
برای اینکه عاقبتی برای این دادن و ندادن ممد چاخان ترسیم کرده باشیم، به عرض مبارکتان میرسانیم که رادیو فردا دو روز بعد از جنجالهای موضوع دست دادن یا ندادن خاتمی، مصاحبهای داشت با کسی (یک استاد دانشگاه) که فیلمها را گرفته بود و ایشان با صراحت کامل تایید کردند که این ویدئو مونتاژ نشده و اگر کسی شک دارد میتوانید بیاید و از خود آن خانمهایی که به آقای خاتمی دست دادند بپرسد و برای محکم کاری مامورین محافظت از خاتمی را هم به شهادت طلبیده بود.
همچنین آنهایی که چند سالی در اروپا زندگی کرده باشند به خوبی میدانند که این کفار معمولا بدون دلیل دروغ نمی گویند، خصوصا آنهایی که سرشان به تنشان میارزد، اینها آخوند نیستند که صبح تا شام دروغ و حقه بازی سر هم کنند.
اگر واقعن میخواهید ببینید که خاتمی نه تنها دست به خانمها میدهد بلکه دست به جاهای دیگر خانمها هم میزند و حتی بیشتر از آن کمی هم میچلاند این فیلم را ببینید.
این هم ویدئوهای بیشتر.
در بخش: ملای حیله گر
24
Jun
2007
داستان عجیبی است. چند روزی است تعدادی افغان که مدتها پیش به نروژ پناهنده شده بودند را دولت نروژ تصمیم گرفته آنها را به افغانستان برگرداند. چند روزی هم این گروه در مقابل مجلس نروژ دست به تحصن زدند ولی عاقبت دولت تصمیم گرفت که آنها را به افغانستان بازگرداند. دیروز یک کشیش معروف نروژ اعلام کرد که عدهای از این افغانها به مسیحیت گرویدهاند و در نتیجه اگر آنها را دولت نروژ به افغانستان بازگرداند جانشان در خطر خواهد بود. امروز هم چند نفر از این افغانها مدارکی را ارائه دادند که نشان میداد این چند نفر به مسیحیت گرویدهاند.
داستان عجیبی است نه!؟ کسانی که تا وقتی که در افغانستان هستند برای اسلام حاضراند جان خود را فدا کنند وقتی چند سالی میآیند بلاد کفر و مزه زندگی این کفار میرود زیر دندانشان یک شبه تغییر مذهب میدهند. آن هم برای چی، یقینا برای اینکه بتوانند در بلاد کفر باقی بمانند. حالا باید به آقایان علما تبریک گفت که در عرض مدت چند سال موفق شدهاند وضعی را در بلاد اسلام بوجود بیاورند که مسلمین حاضراند برای فرار از آن جهنم تغییر مذهب بدهند.
چند مدت پیش هم رسم شده بود بعضی از ایرانیهایی که دولت نروژ پناهندگی شان را نمیپذیرفته، خود را یک شبه همجنس باز معرفی کردند و مدعی میشدند که بخاطر اینکه همجنس باز هستند در ایران جانشان در خطر است.
نتیجه اخلاقی از این اتفاقات:
مسلمین حاضراند مهر همجنس بازی و خروج از مذهب را بر خود بپذیرند تا بلکه به بلاد اسلام برگردانده نشوند.
در بخش: نقد اسلام
22
Jun
2007
من هرگاه بخواهم خانه را سرو سامان بدهم اول همه چیز را میریزم بیرون وسط یکی از اتاقها و بعد از آن شروع میکنم به مرتب کردن. این تجربه را کسب کردهام که تا زمانی که همه چیز را از پستو، گاراژ، کمد و دیگر مخفیگاههای خانه خارج نکنم، قادر نخواهم بود نظم قابل قبول را در خانه برپا کنم.
از وقتی که تحریم انتخابات گزینه اکثریت ملت ایران شد، آقایان اصلاح طلب، داد و فریاد بپا کردند و هشدار دادند که اگر آنها قدرت را به دست نگیرند، تمامیت خواهان رژیم دمار از روزگار ملت در خواهند آورد.
بعد از گذشت دو سال از به روی کار آمدن احمدی نژاد و دار و دسته چماق دارش، عملا به همه ثابت شد که حتی خشن ترین جناح حکومت هم دیگر قادر نخواهد بود قدرت مطلقه را به رژیم باز گرداند. امروز میتوان با اطمینان گفت که دیگر رژیم قادر نیست به سالهای اول انقلاب برگردد و درست برعکس روز به روز هم قدرت مطلقه و کنترل خود را از دست میدهد.
با کمی دقت به اوضاع ایران میتوان به این نتیجه رسید که هرج و مرجی که امروز حکومت را در برگرفته دیگر امکان جمع و جور کردن حکومت به هیچ جناحی از رژیم را نخواهد داد.
در انتخابات آینده هم یقینا اصلاح طلبان که اولین بار من آنها را به حق اسهال طلب نامیدم، سعی خواهند کرد مجددا رای دهندگان را از جناح تمامیت خواه بترسانند و نوید اصلاح رژیم را بدهند.
خنده دار نیست آقای خاتمی که مدعی بود آمده تا رژیم را اصلاح کند، حالا خودش برای بقای خود مجبور است دست دادن با یک خانم ایتالیایی را انکار کند، تصاویری را که همه در یوتیوب دیدند آقای خاتمی با وقاهت کامل انکار میکند و همزمان مدعی است که میخواهد رژیم را اصلاح کند. باید از ایشان پرسید چه گونه است که شما پس از 8 سال اصلاح رژیم هنوز قادر نبودهاید این رژیم قرون وسطایی را تا همین حد اصلاح کنید که به شما اجازه بدهد با یک خانم دست بدهید! واقعا باید دید در انتخابات آینده گروهی که خود را اصلاح طلب مینامد با چه استدلالی میخواهد ادعا کند که قادر است رژیم را از درون متحول کند!؟
من به سهم خود وقتی مردم را تشویق به تحریم انتخابات میکردم هدفی بجز ایجاد هرج و مرج سیاسی نداشتم، به همان دلیلی که در بالا نوشتم، وقتی میخواهیم در جایی نظم برقرار کنیم، گاهی مجبور میشویم اول هرج و مرج لازم را ایجاد کنیم تا بعد نظم را برقرار کنیم. وضع رژیم هم امروز دقیقا به همین شکل است، بی نظمی و هرج و مرج از بند بند این رژیم نمایان شده، در سیاست خارجی کاملا منزوی است، تحریم ها دارد کم کم رژیم را از نفس میاندازد. همین هرج و مرج هم در اپوزیسیون رژیم برقرار شده، چپ و راست جایگاه خود را عوض کردهاند (از دست دادهاند) آنها که روزی چپ بودند، امروز ندای راستگرایانه سر میدهند و آنها که راست بودند گاهی ندای چپ سر میدهند و نهایتا انتخاباتی دیگر در راه است، اگر با هشیاری عمل شود میتوان این انتخابات را به آخرین میخ تابوت رژیم بدل کرد و بعد از یک دوره هرج و مرج نظم دلخواه را به ایران داد.
در بخش: انتخاباتی
17
Jun
2007
حقیر بارها در این وبلاگ نسبت به نقش مقتدا صدر و نیروهای تحت فرمانش مطلب نوشتهام. بارها موقعیت او و گروهش را در عراق و رابطهاش را با حکومت آخوندی ایران مورد تردید قرار دادهام و بارها سوال کردهام که چه دلیلی دارد که آمریکا نیروهای او را که تقریبا به صورت علنی در جنوب عراق فعالیت میکنند را سرکوب نمیکند و خود مقتدا صدر نیز به راحتی بین ایران و جنوب عراق رفت و آمد میکند!؟
حالا گویا نقش آقای مقتدا صدر و نوکران تحت فرمان او مشخص شده و عملا نشان داده که رژیم آخوندی مجددا از سیاستمداران کارکشته انگلیسی رو دست خورده. این خبر را بخوانید:
نشریه اینترنتی عصرایران از قول روزنامه الحیات مینویسد:
معاون مقتدی صدر: ایران عمق استراتژیک القاعده عراق است
“اوس الخفاجی” معاون مقتدی صدر روحانی جوان عراق، مدعی شد که ایران به عمق استراتژیک القاعده عراق تبدیل شده است و اضافه کرد که “سرویس های اطلاعات و امنیت در اقدامات خرابکارانه در جنوب عراق دخالت دارند.”
سرویس های امنیتی ایران در عراق، اتاق عملیاتی به مدیریت شخصی به نام محمد تقوی ایجاد کرده که ماموریت آن برهم زدن امنیت و ثبات در جنوب عراق است.
در صورت علاقه میتوانید کل خبر را در اینجا بخوانید.
از قرار معلوم سیاست پیشگانی که عملیات را در عراق طراحی میکنند مقتدا صدر را به ایران نزدیک کردهاند تا او نقش یک جاسوس دوجانبه را بازی کند و در این راه، اول رژیم ایران را به دخالت داشتن در عراق متهم کنند و هم زمان از طریق رابطه او با ایران، اطلاعات امنیتی رژیم را به دست استراتژیستهای دولت انگلیس و آمریکا برسانند. اینکه اول نام انگلیس را بردم به این دلیل است که دولت فخیمه همیشه این ملاها را زیر چتر حمایتی خود داشته و یقینا این طرح بوسیله انگلیسی ها اجرا شده، یانکیها بی سیاستتر از آن هستند که بتوانند عملیاتی این چنینی را طراحی کنند.
حالا باید دید چه گروههای دیگری در عراق همین نقش را برای آنها بازی کردهاند.
آقای مقتدا صدر نیز در این مدت هم از توبره خورده و هم از آخور و یقینا در آینده هم نقش مهمی در عراق به او واگذار خواهد شد تا پاداش این خوش خدمتی را به او داده باشند.
در بخش: روابط خارجی
16
Jun
2007
رویارویی کامل و غیر قابل بازگشت شده. باید کور باشیم اگر این رویارویی کامل را نبینیم. دولت فلسطین منحل شد و نیروهای دو گروه عمده به جان هم افتادهاند، لبنان هم به همین شکل، هر دو گروه اسلامیستها و غیر اسلامیها به جان هم افتادهاند، عراق که وضعاش واقعا کوک کوک است. همه به جان هم افتادهاند، شیعه سنی را میکشد و سنی شیعه را. القاعده هم افتاده به جان هر دو، آمریکا هم آن وسط مثل یک ننه مرده بدبخت گرفتار شده. افغانستان هم که عددی نیست که بخواهیم در بارهاش فکر کنیم، این آخری یقینا وقتی دیگر کشورهای اسلام زده مشکل شان حل شود، مشکل آنها هم حل خواهد شد. پس میتوان گفت که دیری نخواهد پایید که وضع امروزی به نتیجهای خواهد رسید، ادامه این وضع غیرممکن شده و به نقطه جوشش رسیده. یا نیروهای اسلامی نابود خواهند شد و سفره اسلام برای همیشه از سیاست برچیده خواهد شد، یا غرب به لقاالله پرتاب خواهد شد، البته بعید تر به نظر میآید که غرب با آن همه نیرویش به این راحتی نابود شود. در مورد همزیستی هم اصلا حرفش را نزن که این کار از اسلام بر نمیآید، اسلام یا همه را ختنه خواهد کرد یا خود ساقط خواهد شد، اگر کسی فکر میکند که اسلام قادر خواهد بود خود را اصلاح کند و وارد یک بازی معقول سیاسی شود، اسلام و مسلمین را نشناخته است. اسلام به هیچ شکلی اصلاح شدنی نیست، پس باید به پستوی خانهها رانده شود، در غیر این صورت این رویارویی تا نابودی کل منطقه به پیش خواهد رفت.
این که میگویم رویارویی کامل شده، نشانههای دیگری هم دارد، وقتی حرمهای امامان شیعه را که هزار و اندی سال بجا مانده بودند در مدت کمتر از یکی دو سال روی سر شیعیان خراب میکنند حداقل به این معنی است که تاریخ مصرف شیعیسم (شیعه سیاسی) پایان یافته و این رویارویی به مرحله نهایی نزدیک شده است.
اگر باور ندارید سخنان از روی استیصال رفسنجانی را در نماز جمعه دیروز بخوانید. ترس و وحشت در تک تک کلمات او خودنمایی میکند، زنگ خطر به گوشه آقایان رسیده، همین روزها ست که یا تسلیم شوند یا رویارویی شروع شود.
در بخش: بحران اتمی، جنگ