10
Apr
2004
سخنان رفسنجانی و مقتدا صدر در نمازهای حمعه این هفته تهران و کوفه را اگر بادقت مطالعه کنید و نکتههایی از این دو پیام را باهم مقایسه کنید در خواهید یافت که چیزی را که در اوایل این شورش اخیر شیعیان نوشتم بیربط نبوده. دیگر در اینکه ملاهای ایران پشت اقتشاشات شیعیان در عراق هستند شکی نیست.
اینکه ممکن است عراق ویتنامی دیگر برای آمریکا شود را در همان روزهای قبل از جنگ خیلی ها به آقایان کاخ نشین گوشزد کرده بودند، مخصوصآ با این سیاست کجدار مریضی که آمریکا با ملاها اجرا میکند. چیزی را که دنیا باید درک کند غیر قابل انطباق بودن اسلام با دنیای مدرن است و دیر یا زود باید این رژیمها را برچید، با یا بدون کمک دنیای غرب.
اینکه شیعیان (آخوندها) درحال خودکشی سیاسی هستند را میتوان در حرکتهایی که در این روزها در ایران و عراق انجام میدهند دید. آخوندها برای نگه داشتن قدرت حاضراند منطقه را به خاک و خون بکشند.
روز جمعه این هفته اتفاق دیگری هم بوقوع پیوست که آنرا میتوان شاهدی دیگر بر این ادعا دانست که دوران حکومتهای اسلامی رو به پایان است. شعیان و سنیها در بغداد با هم نماز گذاردند. تصورش را بکنید شمر و امام حسین با هم متحد شوند. چنین اتحادی فقط و فقط نشان از ترس و وحشت مسلمین دارد. باور کنید که یک ملای شیعه هرگز حاضر نمیشد نماز جمعه را با یک ملای سنی تقسیم کند اگر موقعیت خود را متزلزل نمیدید.
اینکه غرب موقعیت را درست تجزیه و تحلیل کند یا نه فقط در دیر یا زود سرنگون شدن ملاها تاثیر میگذارد ولی تایین کننده نیست. اگر تحلیلشان غلط از آبدرآید خودشان هستند که ضرر میکنند، مردم منطقه راه خود را یافتهاند و دیر یا زود از شر این پارازیتها خلاص خواهند شد.
در بخش: روابط خارجی
09
Apr
2004
روزی که روش ساختن وبلاگ در بلاگ اسپات را توضیح دادم قول داده بودم که روش قراردادن یک سیستم نظرخواهی را هم در بلاگ اسپات بنویسم، ولی متاسفانه هیچ یک از سیستمای نظرخواهی که میشناسم چندان خوب نیستند تنها یکی (Yaccs) است که قابل استفاده هست و آن هم دیگر عضو نمیپذیرد. انیتیشن چندان خوب نیست و حتی مشکلات هم ایمنی دارد. دیگران هم یا قابل استفاده برای زبان فارسی نیستند یا اینکه اصلا بدرد نخورند. تنها سیستمی را که من پیدا کردهام که تا حدودی قابل استفاده است هالواسکن است. این یکی هم حتی چندان خوب نیست چون نظرها نمیتوانند بیشتر از 1000 حرف باشند و باقیمانده نظر را قیچی میکند ولی بهتر از هیچ است. از اینرو روش روبراه کردن این نظرخواهی را برای بلاگ اسپات نوشتم و پنج عدد قالب هم برای آن درست کردم البته قالبهای هالواسکن در دسترس استفاده کنندگان مجانی نیست ولی میتوان با استفاده از یک فایل استایل شکل و شمایل آنرا تا حدودی کنترل کرد.
آدرس این روش ساختن اینجاست و قالبها هم اینجا هستند. تمام روشهای ساختن وبلاگ، نظرخواهی، روش استفاده از پراکسی، فارسی نویسی در ویندوز اکسپی را هم در این آدرس جمع کردهام که لینکی هم برای آن در بالای صفحه قرار دادم بنام (نیازمندیها) تا در دسترس دوستان باشد. اگر عیب و ایرادی در این نوشته ها یافتید لطف کنید خبر بدهید تا اصلاحشان کنم.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
08
Apr
2004
در همسایگی ما مردی مرد. پس پریروز خبر مرگش را شنیدم. دختر برادرش این خبر را به من داد، آخر چندسال پیش در مراسم مرگ پدرش شرکت کرده بودم،دختر را می گویم، هر دو برادر درهمسایگی ما زندگی میکردند. پدرش را بخوبی میشاختم حدودآ شانزده هیوده سالی میشد. انسانی بود آرام و منطقی. از این نظر که هر دو از دین بری بودیم بحث های زیادی باهم در این زمینه داشتیم.
مرگ را به همان شکلی مینگریست که اکثر ما تولد و زندگی را مینگریم، “جزئی تفکیک ناپذیر از زندگی”، نه کمتر نهبیشتر. از این رو همیشه طنزهایش در این زمینه خنده آور بود، انسان شوخی بود. یادم میآید روزی بحث بر سر این بود که در آینده نه چندان دور دولت نروژ توانایی پرداخت این همه مخارج ملتش را که روز بروز پیرتر میشوند را نخواهد داشت با خنده گفت: به دولت پیشنهاد میکنم در سن مشخصی سیانور برای مسن ها تجویز کند تا از شر پیرها خلاص شود، بهمین راحتی. تا آنجایی که میدانم در این گفتارش هیچ گونه اثری از شوخی نبود وبسیار جدی این موضوع را مطرح کرد.
یادم میآید بحثهای زیادی در باره مذهب داشتیم و هر دو در این موضوع هم نظر بودیم که مذهب بدون ترس ازمرگ، هیچ پایگاهی نخواهد داشت. دلیل می آورد که فکرش را بکن مذاهب بدون ترس از مرگ و روز قیامت و جهنم و بهشت دیگر چیزی نخواهند داشت تا مردم را بترساند و آنها را مجبور به اطاعت کند.
یادم میاید آخرین باری که در بیمارسان به ملاقاتش رفته بودم به من گفت می دانی تو تنها کسی هستی که هر روز به دیدنم میآیی. گفتم بخاطر این است که میترسم بمیری و من تورا ندیده باشم. خندید و گفت چه فرقی میکند یک روز کمتر یک روز بیشتر. دوباره تکرار کرد ترس از مرگ را مذاهب بوجود آوردهاند تا حکومت کنند وگرنه فرقی بین مرگ و خواب وجود ندارد تنها فرقش این است که ابدی است، مگر تو از خواب طولانی لذت نمیبری؟ گفتم چرا.
او مرد و حالا نوبت برادرش بود. باید بعد از تعطیلات پاک به مراسم خاک سپاری او بروم. انسانهای خوبی بودند و اکنون بجز خاطرهای از آنها باقی نیست.
راستی میدونستید درمراسم خاک سپاری توی نروژ موزیک مورد علاقه طرف را پخش میکنند؟ اگر(اصلاح میکنم: خیلی احمقانه است، نوشته بودم اگر من مردم که اصلا غلط است باید نوشته میشد هروقت من مردم، اگری درکار نیست) من مردم برام این موزیک رو از استینگ (Sting) گفتم بزارن چراشو نمی دونم گوش کنید: The Book Of My Life
در بخش: گوناگون
08
Apr
2004
قدقد قدقد قد قدااااا ، قدقد قدقد قد قدااااا ،خبر میرسد که خاتمی قول داده همین روزها یک تخم دو زرده برامون بگذار!! چشم همگی روشن عاقبت این مرغ کُرُک هم تخمگذار شد.
همچین خبر میرسد که از ملاقاتی که بین رهبر ضعیفالجثه و امام مفقودالثراثر پایی بجا مانده، تا کور شود هر آنکه نتواند دید!! شنیدی فضولک؟؟ حق با ما بود!! امام امت واقعآ ملاقاتی با آقام امام زمان داشته!! البته گفته نشده که ایشان توی دیگ سمنو رفته بودن چیکار کنن!! راویان اخبار خبر میدهند که یقینا دلیل تخم گذاشتن خاتمی هم گویا دستان معجزه بخش آقام امام زمان بوده که گویا با انگش مبارکش یک انگولکی به سید خندان رسونده.
در بخش: طنز
07
Apr
2004
جریان استات اویل و مهدی هاشمی که یادتان هست. همان شرکتی که آقای مهدی هاشمی آقازاده بهرمانی با عقد قراردادی با آنها، مبلغ 115 میلیون کرون باج سبیل گرفته بود را می گویم. امروز یک روزنامه نروژی بنام dagbladet مطلبی به طنز ازقول یک نشریه چپ که متعلق به گروهی است بنام (Fremtiden i våre hender) که در زیمنه محیط زیست فعالیت میکنند

نوشته به این مضمون که لوگوی جدید هیدرو (Hydro) یک شرکت نیمه دولتی دیگر نروژی که این شرکت هم دست بر قضا در امور نفتی فعالیت میکند شباهت زیادی دارد به کلمه الله. شاید برای نروژیها این مساله طنز گونه باشد ولی برای ملت بدبخت خاورمیانه که اموالشان به تاراج میرود اصلا بهیچوجه من الوجوه طنز گونه نیست و برعکس بسیار هم جدی است.
اینکه دفعه قبل استات اویل باجی به هاشمی زادهای داد و سبیل مبارک را چرب کرد و قراردادی را منعقد کرد و این شامورتی بازی برملا شد و باعث باز شدن چشمانی بر اینگونه روابط گشت. حالا اما این مساله باعث شده که شرکت دیگر نروژی از طریق دیگری وارد شود و بجای پرداخت رشوه، عشوههای ایدئولوژیک برای سران حکومت بیاید تا شاید از این طریق به نان و نوایی برسد. عاقلان دانند ما که در خریت و نادانی شهرهی خاص و عامیم.
نماینده هیدرو انکار میکند که این لوگو با کلمه الله شباهت دارد و لوگو یک کشتی بادبانی را نشان میدهد. حالا یکی نیست از این آقا بپرسد خوب عزیزجان شما بفرمایید که به چه دلیل یک شرکت نفتی لوگوی خود را بصورت یک کشتی بادبانی ترسیم کرده!! گوز به شقیقه چه ربطی دارد!؟ درصورتی که بدانیم که بزرگترین مراودات هیدرو با ایران است تازه متوجه میشویم که این گوز به کدام شقیقه مربوط میشود.
در بخش: طنز
07
Apr
2004

عده ای در صددند ایران را دوباره درگیر جنگی کنند تا بتوانند بوسیله و در پوشش آن از پاسخگویی به مشکلات داخلی در ایران رهایی یابند.
اینکه یک ملای یک لا قبا موفق می شود شهری (نجف) را از کنترل نیروهای آمریکایی دربیاورد خود به تنهایی نشان از خطری دارد که کل منطقه را تهدید میکند حداقل ما که آشنایی با نیروهای لومپن داریماین را به خوبی میدانیم. شهروندانی که از حداقل نیازهای روزمره بی بهرهاند به آسانی قابل سوء استفاده میباشند با یک وعده غذای روزانه میتوان آنها را اجیر کرد. این ابزار امروز در عراق در دسترس افرادی مثل مقتدا صدر است که به وضوح مشخص است که خود او از منابعی تغذیه میشود. او نیز دست نشانده دستهای پلیدی است که قادرند چنین نیروهایی را تهیج و بر روی آنها سرمایه گذاری کند. چه کسانی از این هرج و مرج سود میبرود؟ آیا نیروی دیگری بجز ایران در منتطقه وجود دارد که از این هرج و مرج و یا از یک جنگ احتمالی در این منطقه سود ببرد؟
منطق دوم این تحرکات هم بسیار واضح است دعوا بر سر تقسیم منابع طبیعی ملت عراق و باورکنید در این معرکه هر قدرتی حاضر است از جان و دل سرمایه گذاری کند چه مالی چه جانی چه از لحاظ آبروی سیاسی. این وسط هم، ملای مفت خور مردهای را می بیند که بناست اموالش تقسیم شود و معلوم است که ملا هم سهم میخواهد.
در بخش: روابط خارجی
06
Apr
2004
شبح همیشه بحث های داغی را راه می اندازد که این خود بدون درنظر گرفتن نتیجه این بحث ها نعمتی است تا ملت وبلاگ نویس حداقل تمرین کنند که چگونه با هم همزیستی کنند گرچه گاهی اوقات کار به چاقو چاقو کشی میکشد ولی باز نعمتی است.
یک مسالهای که اکثرآ دراین گونه بحثها در میگیرد این است که قانون باید چنین باشد یا چنان. چیزی که در این بحثها اکثرآ از آن غافل می مانند آن است که قانون درجای خود چیز خوبی است (اگر) اجرا شود. از اینکه قانونی هرچقدر درست و نوگرا نوشته شود ولی در اصل اگر زمینههای اجرای آن بررسی نشود و نبض جامعه قبل از نوشتن چینین قانونی گرفته نشود تا مشخص شود که آیا جامعه آماده پذیرش چینین قانونی هست یا نه، چنین قانونی حتی بی ارزش تر از کاغذی است که قانون بر آن نوشته میشود.
یک جوکی توی ایران قدیما شنیده بودم که میتونه این رو که میگم بخوبی توضیح بده.
سه تا هم کلاس باهم از شغل پدراشون تعریف و تمجید میکردند. اولی گفت شغل پدر من آنچنان مهم است که او در مجلس قانون مینویسد تا همه ملت آنرا اجرا کنند. دومی گفت شغل پدر من مهمتر است چون اوست که در دادگاه قانونی را که پدر تو مینویسد به اجرا میگذرد. سومی به ریش هر دو خندید و با غرور گفت شغل پدر من که پارسبان است خیلی مهم تر است چون او با گرفتن 10 تومان میریند به قانونی که پدر تو مینویسد و حکمی که پدر تو صادر میکند.
حالا عزیزانی که این بحث رو در وبلاگ شبح پیگیری میکنند اکثرآ به یک نکته توجه نمیکنند و آن اجرا کردن این قوانین خیالی است که مینویسند.
قانون گذاران، دولت و ملت فرانسه بیشتر از یک سال درگیر بحث ممنوعیت حجاب در مدارس بودند و عاقبت این قانون ممنوعیت را تصویب کردند و من با اینکه شناخت زیادی از جامعه فرانسه دارم تمام مدت میگفتم امکان ندارد قانون گذاران فرانسه تا این حد کوته فکر باشند که چنین قانونی را تصویب کنند ولی متاسفانه این کار را کردند و خواهید دید که این قانون یا اجرا نخواهد شد و بصورت یک قانون مرده در خواهد آمد یا اینکه تنشهای بیشماری را در جامعه فرانسه باعث خواهد شد.
در فرانسه حدودآ چهار میلیون عرب و دیگر ملیتهای مسلمان زندگی میکنند که اکثرآ کم و بیش به اسلام اعتقاد دارند ممنوعیت باعث میشود که این شهروندان خود را شهروندان درجه دو احساس کنند و این خود زمینه منفی خواهد داشت و تشنجی را ایجاد خواهد کرد که از قبل در فرانسه وجود داشته و آن را تشدید خواهد کرد. بگمان من اجرای این قانون حتی در ایران هم ساده تر خواهد بود تا در فرانسه. حالا اگر من قانونگذار بودم و میخواستم این مشکل جامعه را حل کنم حداقل قانونی مینوشتم که مقصر را تنبیه کند نه بچههای بی گناهی را که خودشان مورد تجاوز قرار گرفتهاند. این قانون بیشتر فشار را بر فرزندان مهاجرین در فرانسه وارد می کند تا پدران گردن کلفتشان که مقصر اصلی هستند.
دوستانی که گمان میکنند با نوشتن قانون میتوان همه مشکلات را حل کرد باید به درون خود بروند و فکر کنند و به این سوال ساده پاسخ دهند که چرا جمهوری اسلامی که یکی از خشن ترین حکومتهای عصر حاضر است قادر نبوده قانون حجاب را آنطور که قانون گذاران میخواسته اند اجرا کند؟ اگر پاسخ این سوال را دادید به همان دلیل هم نه در فرانسه و نه در ایران آینده قانون منع حجاب قابل اجرا نخواهد بود هرچقدر هم که من و شما برای آن سینه سپر کنیم. پس بیخودی جامعه را به تشنج نکشید، البته اگر این شانس را داشتید که چنین قانونی را به تصویب برسانید.
اگر بخواهم قانون را بصورت عریان تعریف کنم تعریفم چیزی میشود در این مایه ها:
قانون ابزار تروریسم اکثریت (دولت) بر اقلیت است. شوکه شدید؟ اشکالی ندارد ولی قانون چیزی نیست بجز همین که گفتم. قانون چیزی نیست بجز روش زندگی از دید زورمندان در بهترین حالت آن اکثریت.
قوانین نانوشته بیشتر کارآمد دارند تا قوانین نوشته شده.
پس سعی کنید جامعه رو بسازید، البته با قوانین نانوشته.
در بخش: گوناگون