07
May
2004
یک نگاهی به این عکسها بیندازید بعد هم شرح حال عکسها و صحبتهایی که در این گردهمایی انجام شده را در زیر بخوانید.
شرح عکس شماره یک:
هاشمی رسمنجانی: ما که از تلاشهای شما راضی هستیم حالا محض اطمینان هم که شده از این بختالنثرهم یک سوالی بکنید ببینید چی چی میگه.
شرح عکس دوم:
خاتمی: قربان ما چاکریم
خامنه ای: ما اصلآ با شما قهر قهریم.
خاتمی: قربان جانم به فدای اون ریش سفیدت چرا!؟
خامنه: ما اصلآ محل سگ هم به شما نمیگذاریم.
شرح عکس سوم:
کروبی: چی چی گفتی بهش که اینهمه اخماشو مثل سگهار کرده تو هم؟
خاتمی:والله به خدا همش تعظیم و تکریم و خایه مالی کردم نمیدونم چه مرضیش بود.
کروبی: حتمآ سهم تریاکهای امروزش رو هاشمیها ملاخور کرده بودن، حتمآ خماره!
خاتمی: خوب خاک برسرش میگفت دستور میدادم از اداره مبارزه با مواد مخدر براش بیارن این همه اوقات تلخی نداره که!
شرح عکس چهارم:
هاشمی عراقی: احل ان و سهلن مرحبا حاج آقا!
کروبی توی دلش: برو خواهر کسته من محلسگ هم به توی مادر قهبه نمیگذارم.
هاشمی عراقی: (یک چیزی به عربی گفت مترجم نفهمید) بهمین خاطر هم ترجمه نشد.
در بخش: دیگران
07
May
2004
عزیزجان هر که هستی قربان دستت من را درگیر اینگونه بحث های بچه گانه نکن. اهداف من را همه دربالای وبلاگم خواندهاند، من تغییری در اهدافم ندادهام و هنوز در همان راه قدم برمیدارم . من هیچ مشکلی نه با اروتیک دارم نه با سکس، درست برعکس خیلی هم از هر دو مقوله لذت میبرم برعکس اگر نمیبردم باید میدادندم دست یک روان کاو. ولی باور کنید زندگی ما چنان غرق در مشکلات است که فرق بین اروتیک و سکس در ردههای صدم ویا شاید دویستم برای بحث قرار گیرد. تازه در آن محلی که چنین بحثی را راه انداختهاید یادتان رفته که معرفی شما از کجا شروع شد. فراموش نکنید که روز اول شما را سایت جگر معرفی کرد. پس بیخود جانماز آب نکشید. حداقل یک سانتیمتر روده راست توی شکمتان باشد و خودتان را پشت دروغهای شاخدار مخفی نکنید، یا شاید خدای ناکرده خوانندگان خود را احمق فرض کردهاید که بهمین زودی فراموش کرده باشند که شما کی هستید و چه میگویید.
چیزی را که من درک نمیکنم این ساده انگاری آریاست، عزیزجان مگر این نوشته را فراموش کردهای!؟ این خود دلیل تنگ نظری افرادی است که امروز نوک حمله شان را به طرف تو هدف گرفتهاند فردا هم کس دیگری خواهد بود و فرداهای دیگر هم دیگران.
در بخش: دیگران
05
May
2004
گرفتار عجب عاقبتی شدهایم گویا همه این عقوبت را مدیون دین کثیف اسلام هستیم. مگر دلیل دیگری هم میتونه داشته باشه؟
چیزی که منو کلافه میکنه این مساله است که حتی کسانی رو که فکر میکنید عقایدی شبیه عقایدتون دارند یک مرتبه شما رو شوکه میکنند. این مساله در این مدتی که وبلاگ مینویسم بیشتر برای من اتفاق افتاده تا در دنیای واقعی. زیاد حاشیه رفتم برم سر اصل مطلب و خودم و شمارو راحت کنم.
این مساله منو رنج میده وقتی می بینم شمری که چنین بی پروا برای آزادی بیان تلاش میکنه یک مرتبه چنین کاری رو بتونه بکنه و هنوز هم فکر میکنم که یک اشتباهی پیش اومده و چنین نیست که نانا نوشته. نانا توی وبلاگش نوشته:
“شمر عزیزم که ای پی مرا نمیدانم به چه دلیل بستهای میبینی برای رسیدن به دموکراسی نه تنها تحمل یکدیگر بلکه دوری جستن از این ضرب المثل که دیگی که برای من نمی جوشد بگذار سر سگ درش بجوشد حیاتی است .و تمامی این ها با ما شروع میشود و تازه این تنها تمرین دموکراسی است مدنیت که پیشکشمان .”لینک
شمری که در خانهاش را حتی بر روی شلهزرد خورها نمیبندد چگونه میتواند روی دوستانش ببندد!؟ من که باورم نمیشود آخه این کارا فقط باعث خوشحالی شلهزرد خورها میشه.
در بخش: گوناگون
04
May
2004
بحثی بین شوالیه ویک شهروند افغان درگرفته هاله زحمت کشیده همه رو اینجا جمع کرده خواندن آنرا به همه توصیه میکنم. بهمین دلیل هم مجبور شدم دوباره در این باره بنویسم.
هموطن عزیز نوشته شما را با رنج فراوان خواندم. مینویسم با رنج فراوان زیرا نگاه شما به شهروندان افغان درست به همان شکلی است که نگاههای شکاک و طعنه آمیز اروپاییها به من و امثال من بوده. من نیز این نگاهها را با همان شکلی که این دوست نادیدهام نوشته لمس کردهام. اینکه احمد (شهروند افغان) مینویسد که نگاهت به افغانها نگاه از بالا به پایین است من هم آنرا احساس کردم نه فقط احساس کردم که باور کن آنرا با گوشت و پوست خودم لمس کردم میدانی چرا؟ درست به همان دلیلی که احمد حس کرده.
نوشتهای که افغانها از فقر فرهنگی رنج میبرند درست همین نگاه را اروپاییها به ما ایرانیها یا افغانها یا هرکس دیگر که مثل خودشان نیست دارند.
آنها هم به ما میگویند که ما بیسوادیم، فقط جهت اطلاع شما میگویم که متوسط سواد ایرانیهای مقیم نروژ از خود نروژیها به مراتب بالاتراست. اینرا از روی عشق و علاقه به هموطنانم نمینویسمها، اینرا از روی آمار اداره آمار نروژ به عرض شما میرسانم.
خود من سالها با تحصیلات دانشگاهی به کارهای بسیار پایین مشغول بودم چرا چونکه نمیخواستم سربار جامعه نروژ شوم و میخواستم با افتخار زندگی کنم.
مینویسی افغانها مواد مخدر به ایران میآورند در جوابت مینویسم که یکی از بیشترین زندانیان زندانهای نروژ را از نظر مواد مخدر ایرانیها تشکیل میهند. مینویسی افغانها به زنهای ایرانی تجاوز میکنند باور کن همین تهمتهای ناروا را به ما در این دیار میزنند. اگر یک ایرانی کارخطایی انجام دهد درتمام نشریات و تلوزیونها خبر آنرا منتشر میکنند ولی اگر صد ایرانی در این مملکت به کشفیاتی دست یابند خبری از آن به گوش کسی نمیرسد. عجب دنیایی شده عزیزجان دلم میخواست جهت فراگیری هم که بود چندسالی به یک کشور دیگر میرفتی هر کشوری مهم نیست، درست همین اتهاماتی که تو به افغانها میزنی به تو خواهند زد حتی اگر بی گناه ترین موجود روی زمین باشی. درمورد کار و اینکه با رفتن افغانها کاری را که آنها انجام میدهند نسیب ایرانیها خواهد شد باید بگویم همین استدلالها را هم من سالهاست شنیدهام فقط یک اشارهای بکنم و از آن بگذرم. دولتها وقتی در مسائل داخلیشان شکست میخورند سعی میکنند که گناه را گردن دشمنان خارجی و نیروهای بیرونی بیندازند این حقه هم از همان حقههاست فریبشان را نخور.
سخن کوتاه کنم هموطن عزیز این نگاه شما به افغانها را ما در اینجا به آن میگوییم نژادپرستی. ناراحت نشو اینکه میگویم نژادپرستی نه اینکه تو واقعآ نژاد پرست باشی، نه اینچنین نیست ولی این رفتار همانطور که احمد می گوید بخاطر اطلاعات نادرستی است که دستگاه سخن پراکنی دولتی به خوردت داده وگرنه تو هم همان اندازه بیگناهی که یک شهروند نروژی است. روی هر دوی شما را میبوسم.
در بخش: گوناگون
04
May
2004
من که مارمولک را ندیده ام ولی ف. م. سخن نقد خوبی بر این فیلم و چند فیلم دیگه نوشته که خوندنش رو به همه توصیه می کنم.
در بخش: گوناگون
03
May
2004
آقای قوانلو قاجار در مطلبی در وبلاگشان اشاراتی کرده اند به انجمن وبلاگ نگاران و لینکی داده اند به مطلبی از حضرت ابول بلاگر وایشان دوباره مثل همیشه آیت الله وار خود را آن بالابالاها قرار داده اند و فرمودهاند:
– من با هر جور کار جمعی تحت عنوان وبلاگنويسان مخالفم، مگر اينکه مستقيما به وبلاگ ربط داشته باشد. بنابراين هرگز از اين چيزها حمايت نکرده و نمیکنم: اعتراض وبلاگنويسان به اخراج افغانیها، انجمن وبلاگنويسان، اعتراض وبلاگنويسان به خاتمی دربارهی شورای نگهبان، اعتراض به نتايج انتخابات مجلس، اعتراض وبلاگنويسان به اعدام کبری رحمانپور، و…
اما در مقابل با اين اعتراضها که به موضوع اصلی اين اجتماع مجازی، يعنی وبلاگ، مستقيما ربط دارد شديدا موافقم: اعتراض به دستگيری وبلاگنويسان، اعتراض به سانسور وبلاگها، اعتراض به مشکلات فنی شرکتهای سرويس دهندهی وبلاگ، و… لینک مطلب
مساله ضرورت ایجاد اتحاد بین وبلاگ نگاران به صورت یک انجمن یا اتحادیه را من حدودآ یک سال و چند ماه پیش بارها به بحث گذاشتم و چندبار سعی کردم تا بلکه این کار عملی شود و با چند نفری هم توافقهایی شد ولی متاسفانه مشکل بزرگ ما ایرانیها این است که برعکس جوامع شهر نشین مدرن عادت به کارهای گروهی نداریم و همیشه از این گونه حرکتها ترس داریم.
این اشارههایی که آقای درخشان میکنند چیز تازهای نیست ایشان با هر حرکتی که باعث اتحاد شود مخالفت ورزیدهاند و به شکلی گمان می کنند که ایشان مالک وبلاگ شهر هستند، و چون این کار را بر نمیتابند دیگر هیچ کس حق چنین کاری را ندارد. آقا جان دوران رهبری ازنوع خامنهای بسر آمده حالا چه رهبری وبلاگ شهر باشد چه بر مملکتی به وسعت ایران.
درمطالب قبلی که در این باره نوشتم همیشه این هشدار را دادم که اگر ما انجمنی راه اندازی نکنیم آنها (ازمابهترانها) این کار را برایمان خواهند کرد و به نمایندگی از طرف ما همگونه تصمیمی خواهند گرفت، کو گوش شنوا.
مطلبی در همین زمینه
در بخش: دیگران
03
May
2004
یک جایی که یادم نیست کجا، کسی این سوال رو مطرح کرده بود که جریان چی هست که یکمرتبه زندانیان سیاسی رو میفرستند بروند مرخصی و شاهرودی دستور میده شکنجه ممنوع و خلاصه اتفاقاتی از این دست.
اگر اخبار دیگر رو کنار این چند پدیده قرار بدیم میتونیم حدس بزنیم که جریان از چه قرار است. اگر دقت کرده باشید سفر خرازی به اروپا با افتضاح بیحدی انجام شد و چیزی نمانده بود شیراک یک فحش خواهر و مادر نثار آقا کنه و همچنین تلاشهایی که دولت بوش این اواخر انجام میدهد، برای اینکه یک نعل درست و حسابی کف سم آخوندا بکوبه. آقایون اروپاییها گویا برای اینکه قافیه رو پیش بوش نبازند و بتوانند در ادامه حمایت از ایران مثل گذشته رفتار کنند، مجبور شدند یک ضربالعجل برای آقایون تعیین کنند و به ایشان بفهمانند (بخوانید خرفهم کنند) که این توبمیری از آن توبمیریهای قبلی نیست و باید آقایون یک کم از توحششون بکاهند وگرنه اروپا مجبور میشه در مقابل بوش کوتاه بیاد. به همین خاطر هم هست که آقایون با عجله یکی یکی بدون سروصدا زندانیارو آزاد کردند و حتمآ جریان خارج کردن پروند حقوق بشر ایران از کمیسیون اروپا هم جزو یکی از همین بده بستانها بوده.
چیزی رو که باید بیشتر زیر زره بین گذاشت رفتار انگلیس هست تا مشخص شود که در این مساله ایران بلر کنار دست رفیق کابوی خود قرار خواهد گرفت یا رفقای سابقش اروپا. با پیوستن بلر به اینها وزنه اروپا درمقابل بوش سنگینتر خواهد شد و شاید همین امر باعث شود که تا حدودی از فشار بر ایران کاسته بشه.
در بخش: دیگران