16
May
2004
همانطوری که حتمآ همگی متوجه شده اید بلاگر تغییرات زیادی توی سیستماش داده. یکی از تغییراتی که داده شده اینه که توی همون بلاگر میشه سیستم نظرخواهی هم داشت. من هم که کنجکاوی گاهی اوقات زیا د فشار به یک جایم میآورد رفتم و دیدی زدم و آزمایشی کردم و وبلاگی را هم که برای اینجورکارها درست کرده بودم مزین به یکی از این قالبهای جدید کردم، البته تمام امکاناتش را هنوز آزمایش نکرده ام ولی حداقل سیستم نظرخواهیاش را توی این وبلاگ میتونید با قالب جدید ببینید. یک چندتا قالب هم ضرب العجلی درست کردم که همگی را میتوانید توی این آدرس ببینید. البته برای اینکه نظرخواهی کار بکنه شما در قسمت تنظیمهای بلاگر باید سیستم نظرخواهی رو آکتیو کنید تا قالب بانظرخواهی کار کنه. قالب بدون نظرخواهی هم کار میکنه فقط نظرخواهی تا زمانی که آنرا در بلاگر اکتیو نکرده باشید کار نمیکنه.
قالبهای شماره 100 تا 104 بر اساس جعبه ها یا جدولهای CSS تنظیم شدهاند ولی من خودم همیشه جدول یا همان Table ها را بیشتر ترجیح میدهم. قالبهای 200 تا 206 بصورت جدولی (Table) درست شدهاند.
روش اکتیو کردن سیستم نظرخواهی:
پس از ورود به بلاگر بر روی Settings تقه بزنید و سپس در زیرمجموعه Settings روی Comments تقه بزنید تا وارد صفحه تنظیمهای نظرخواهی شوید. (عکس مربوطه).
بعد با انتخاب Show در مقابل Comments سیستم نظرخواهی را اکتیو کنید.
اگر دوست ندارید هر کس و ناکسی در وبلاگ شما نظر بدهد و میخواهید فقط کسانی که برای خود یک شناسه (شناسنامه) در بلاگر درست کردهاند حق نظردادن داشته باشند در مقابل گزینه Who Can Comment جملههای Only Registered Users (فقط اعضای ثبت نام کرده) یا حتی میتوانید نظرخواهی را محدود کنید به اعضای وبلاگ برای اینکار باید گزینه Only Members of this Blog را انتخاب کنید.
از تنظیمها یکی هم این است (Default for Posts) که من واقعآ نفهمیدم به چه درد می خورد چونکه شما یا نظرخواهی را اکتیو می کنید که در آن صورت حتمآ دوست دارید نظر خواهی داشته باشید یا نظرخواهی را اکتیو نمیکنید، در هر صورت این قسمت هم باید روی New post have Comments تنظیم بشه.
تنظیم آخری هم ( Comment Notification Address) برای این است که اگر شما آدرس میلی را در این قسمت قرار دهید هر بار که یک نفر نظری توی وبلاگ شما نوشت بلاگر بوسیله میل به شما خبر می دهد.
فراموش نکنید دیکمه Save Settings را پس از انجام تغییرات فشار دهید.
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
16
May
2004
این مطلب رو دیروز نوشتم ولی بخاطر قطع بودن اینترنت نتونستم پستش کنم.
دوران آموزش سربازی یکی از بچههای هم دوره ما شبکور بود. اینکه مینویسم شبکور واقعآ شبها تقریبآ هیچ چیزی را نمیدید. معمولآ اینجور آدمها رو به سربازی نمیبرند ولی از سیستم تخمی زمان شاه هم یکیش از اینگونه کارها بود. ما هم که بدمان نمیآمد همه چیز را توی اون مدت سربازی به مسخره بگیریم و اخلال ایجاد کنیم هنگام رزمهای شبانه این بیچاره را میانداختیم جلو یک گروه، یک دفعه میدیدی کل گروه گم شد. چون هرکسی بخاطر تاریکی پیروی از نفر جلو خودش را میکرد و چون نفر جلو این گروه هم شب کور بود سر از ناکجا آباد در میآوردند. بعد هم تمام گروهان را بسیج میکردند تا گروه را در بیابانهای اطراف پادگان پیدا کنند.
روشنفکرنماهای ما هم امروزه مرا بیاد اون سرباز میاندازند که بجز افزودن مشکلی بر مشکلات جامعه کار دیگر نمیتوانند بکنند.
اینگونه روشنفکران هرچه قلمشان گویاتر باشد خطرشان هم برای جامعه بیشتر است. مگر شریعتی را یادتان رفته!؟ هم او و همفکرانش بودند که با نوحه خوانی هایشان نسلی را به ناکجا آباد بردند. امروز هم وضع بهتر از آنزمان نیست عدهای که قلمشان از زهر مار کشندهتر است قلم بدست گرفتهاند و همان کار را که پیشینیان خلفشان بر سر جامعه ایرانی آوردند دارند می آورند. آن دوران ما فریب خوردیم و امروز فرزندانمان فریب این مارهای باریک اندام و خوش زهر را میخورند. نیازی نیست که این افراد غرضی یا مرضی داشته باشند همین که کورهستند کفایت میکند و همین کوری آنها کافی است که ما را به جهنم دیگری سوق دهند.
در بخش: گوناگون
15
May
2004
آریا در زوزه نوشته:
نه اين و نه آن (عمومی)
« …. براي انديشيدن در باره ي خدا بايستي يا مومن به او بود يا منكر او. مشكل من اينست كه نه منكر خدا هستم نه مومن به او. فقط آنچه باعث شگفتي ام مي شود، قاطعيت و حق به جانبي آنانيست كه به يكي از اين طرفها، گرايش محض دارند. وقتي مومنان با استدلالها و برهانهايم روبرو مي شوند، بلافاصله مثل خر به گل مي تپند و شروع به فحاشي و تهمت و افترا مي كنند. وقتي منكران خدا نيز با استدلالها و برهانهايم، روبرو مي شوند، بسان خر در گل فرو مي مانند و شروع به تهمت و بدنامي و افترا و پرخاش مي كنند. به نظر شما، گير مسئله در كجاست و چيست؟. » ///لینک
یکی از هنرهای مهندسین شهرسازی اینه که طرحی رو ارائه بدن که کمتر کوچههای بنبست داشته باشه. نوشتههای آریا منو اکثرآ وارد کوچههای بنبست میکنه.
آریا جان به تو پیشنهاد میکنم یک کم کمتر مطالعه کنی و یک کم بیشتر تفکر تا شاید کمتر کوچههای بنبست طراحی کنی.
راستی نگفتی به خدا ایمان داری یا نه؟ طفره رفتن در این عمرکوتاه کار عقلانی نیست، می نویسی “نه اين و نه آن” می توان از جنابعالی پرسید پس کدام.
در بخش: دیگران
15
May
2004
فقط جهت اطلاع!
مراسم ازدواج پرنس فردریک (ولیعهد دانمارک) و ماری دونالدسون را دیدید؟ از تصاویر قابل ذکر این مراسم باید حضور فرح دیبا در این مراسم در کلیسای کپنهاگ را مورد توجه قرار داد.
در بخش: گوناگون
10
May
2004
ماه نوامبر که رفته بودم ایران مثل همیشه شبها با خانواده دور هم جمع میشدیم و با خوردن چند قوطی آبجو و چند پیک ودکا شروع به چرندگویی میکردیم یکی از شبها به خانمها یک پیشنهاد دادم، گرچه شوخی بود ولی نزدیک بود کار دستمان بدهد. شوخی از این قرار بود که به خانمها پیشنهاد دادم که اگر آنها بدون حجاب اسلامی با دوچرخه طول خیابان قصردشت شیراز را طی کنند من به آنها یک بلیط مسافرت به فرانسه همراه با مخارج چهارهفته اقامت را به عنوان جایزه خواهم پرداخت و خودم هم حاضرم کون برهنه طول همین مسافت را با دوچرخه طی کنم. از بخت بد ما یک خواهر داریم که شیرزنی است، باور کنید گمان نمیکردم که قبول کند چنین کاری را بکند یک مرتبه دیدم دوچرخه را برداشته میخواهد از خانه خارج شود با التماس خواستم متوقفش کنم ولی او با حالتی خیلی جدی میخواست به من ثابت کند که قادر است این کار را انجام دهد.

من بیچاره هم که از ترس کون خودم مجبور بودم به او التماس کنم که بابا دست بردار من از اصل شوخی کردم ولی او ول کن نبود. عاقبت گفتم که حاضرم بلیط و مخارج مسافرت را بپردازم اگر او دست از این کار بردار ولی مگر حریفش میشدیم او چانه میزد که حاضر است از این کار دست بردارد به شرط آنکه من کون برهنه با دوچرخه مسافت را طی کنم. خلاصه با مداخله مادرم مشکل حل شد و خانم دست از لجبازی برداشت.
امشب که این خبر را خواندم یادم به خواهرم افتاد که میخواست با دوچرخه از خانه بیرون برود. حالا اما دیگر چیزی نمانده که خانم ها با دوچرخه نه فقط بدون حجاب که حتی با کون برهنه به خیابان بریزند و ملاها را از رو ببرند. عکس کنار را ببینید چه دهن کجی از این بالاتر. زنده باد شیرزنان از این نوع و از نوع خواهرم.
در بخش: مبارزه با رژیم
09
May
2004
از اینکه کوتاه می نویسم باید مرا ببخشید سرم شدیدآ گرم کاری است که وقت پاسخگویی ندارم. اگر همین چند خط را هم می نویسم برای آن است که حمل بر بی ادبی نشود. آقا جان ما اصلآ با کسی دشمنی نداریم. داستان را کوتاه می کنم. شما در زوزه نوشته بودید سیاسی نمی نویسید! ماهم قبول کرده بودیم که با شما کاری نداشته باشیم ولی متاسفانه برخلاف اساسنامه خود در زوزه، سیاسی نوشتید و کارهایی را که ما می کنیم زیر سوال بردید و به “تمسخر” گرفتید. من هم عصبانی شدم و گفتم آنچه نباید می گفتم. متاسفم از اینکه گاهی اوقات از کوره در می روم.
در بخش: دیگران
08
May
2004
عدهای چنان احمقاند که خودشان هم نمیداند که احمقاند این یک مشکل بسیار بزرگی میشه برای چنین موجوداتی. برای چنین موجوداتی با این مختصات فقط میتوان گریست.
در بخش: دیگران