30
May
2004
گویا لرزش زمین لرزه شمال ایران بر خطوط مخابرات نروژ هم تاثیر گذاشته!! از دیروز اینترنت ما شده کش تنبانی یک دقیقه هست یک دقیقه نیست.
آیا صحت داره که در بم هم دوباره زلزله آمده یا اینکه این خبرنگارهای گیج نروژی خبر رو اشتباهی خوندند!؟ تا اونجایی که من شنیده بودم زلزله در شمال ایران آمده و ربطی به جنوب ایران نداشته.
در بخش: گوناگون
29
May
2004
بخش دوم
من و برادرم در آن زمان بیشتر از دوازده سیزده سالی نداشتیم روزی او دلیل برتری خوش را با زبان بچه ها برایم توضیح داد و اینکه چرا او با اینکه از نظر فیزیکی خیلی از من کوچکتر بود قادر بود بر من غلبه کند. دلیلش در برتری روانی او بود برمن. از آن روز به بعد دیگر پیروزی درکار نبود چون دیگر من دلیلش را فهمیده بودم و همین باعث شده بود که ضعف روحیام را برطرف کند.
کسانی که با بازی پوکر آشنایی دارند میدانند که در این بازی داشتن برگهای خوب به تنهایی دلیل پیروزی نیست یک پوکرباز خوب با دست بد هم برنده خواهد شد دلیلش همین برتری روحی و اعتماد به نفس است.
مثال دیگری میزنم. شخصی در همسایگی ما زندگی میکند (چند خانه آن طرفتر) بنام (Børge Ousland بُرگه اوستلاند) او را کسانی که با سفرهای قطب شما آشنایی دارند حتمآ میشناسند. ناماش عالم گیر شده. این شخص را اگر مشاهده کنید از خودتان میپرسید او چگونه قادر است با یک جفت اسکی پای پیاده ماهها در برف و یخ بندان به تنهایی به قطب شمال یا جنوب برود.
از لحاظ فیزیکی شاید قدرتاش کمتر از یک کشتی گیریا یک دونده معمولی باشد ولی از لحاظ قدرت روانی حتی از یک تیم کشتی هم قویتر است. دلیل موفقیت او نه در قدرت فیزیکی اش بلکه در قدرت روحی روانی او است.
اینکه نوشتم چیزی بنام غیر ممکن وجود ندارد از این نظر بود. اینکه خواستن توانستن است، نکته اصلی است. وقتی چیزی را تا سرحد مرگ خواستی حتمآ یا مرگ را بدست خواهی آورد یا آن خواستهات را.
اگر چیزی را خواستی اولین قدم برای بدست آوردناش قبل از هر چیز ایجاد محرکه لازم روحی روانی است که باید فراهم شود. باید به خود بقبولانی که خواستار آن چیز هستی. وقتی که نوشتم برای غلبه بر دشمنت (در این مورد خاص جمهوری اسلامی) باید از نظر روحی برتری در مقابل رژیم بدست آورد. اینکه مدام به خودت و من تلقین کنی که ما قویتریم عاقبت قویتر خواهیم شد. این یک مساله روانی است. سخن آخر اینکه، این بیشتر یک جنگ روانی است تا یک جنگ فیزیکی.
در بخش: گوناگون
29
May
2004
آخه بیخود نیست ملت موندن تورو آیت الله بنامند یا حجت الاسلام!؟ با این فتواهایی که تو میدی باور کن درجه طلبه گی هم از سرت زیاده! آقا جان نماز وحشت باید خوند نه نماز آیات!!
در بخش: دیگران
29
May
2004
من همیشه بر این باوره بودهام که انسان اگر بخواهد میتواند. نه یک کلام کمتر نه یک کلام بیشتر.
تصورش را بکنید قبل از اینکه فکر پرواز به مغز برادران رایت برسد مسله پرواز برای انسان یکه مساله غیر ممکن مینمود. حالا فکرش را بکنید امروز یکی بشما بگوید پرواز غیر ممکن است. آیا به ریش طرف نمیخندید؟
نکتهای که انسانها را از هم متمایز میکند بلند پروازی، جاه طلبی (ambition) آنهاست. این واژه جاه طلبی یا بلندپروازی در زبان فارسی کمی گنگ و دارای بار منفی است، درصورتی که جاه طلبی بنظر من کلید پیشرفت انسانهاست. فکرش را بکنید اگر برادران رایت این جاه طلبی پرواز را نداشتند شاید انسان هیچوقت قادر به پرواز نمیشد. دقیقآ این نکتهای که نوشتم کاملآ غلط است، میدانید چرا؟ چونکه اگر برادران رایت چنین بلندپروازی را نداشتند یقینآ کس دیگری این بلند پروازی را روزی میداشت و همان کاری را که انها کردند میکرد.
این مقدمه را نوشتم تا برسم به مشکل همیشگی خودمان، قدرتِ قدرت مداران و معضل جامعه ایران.
چرا کسی مثل خامنه ای میتواند بر 70 میلیون ایرانی حکومت کند و زورگویی کند؟ آیا فکر این موضوع را کرده اید!؟ مگر او کیست؟ ابرانسان است؟؟؟ خیر او ضعیف تر از خیلی از ما هاست، فقط چیزی که او را از ما متمایز میکند در درجه اول بلندپروازی اوست. البته یک مقدار هم حرامزادگی است ولی برای اینکه به بالا ترین نقطه قدرت در یک سیستم رسید نیازی به حرامزادگی نیست، بلندپروازی کفایت میکند.
من وقتی میخواهم بر مشکلی یا شخصی فایق آیم مشکل یا شخص مقابلم را کوچک میکنم، درست خواندید همیشه نیاز آن نیست که خود را بزرگ کرد گاهی اوقات میتوان قدرت مقابل خود را کوچک کرد. مساله این است که همیشه قدرت بزرگتر(برتر) برنده است مهم نیست که این قدرت چقدر بزرگتر است مهم فقط بزرگتر بودن قدرت است حتی اگر این قدرت (نیرو) یک گرم بزرگتر باشد، بر اساس قوانین فیزیکی پیروز است.
برای فایق آمدن بر نیرویی یا باید نیروی خودتان را افزایش دهید یا نیروی مقابل را تقلیل، فرقی نمیکند در هر دو حالت پیروزید. حالا میخواهم توجه شما را به نکته دیگری جلب کنم.
برادری دارم دوسال از من کوچکتر است. من و او در دوران کودکی مثل تمام برادران دائم با هم زدو خورد داشتیم و مدام مثل سگ و گربه به پروپای هم میپیچیدیم با اینکه او از نظر هیکل و قدرت فیزیکی از من ضعیف تر بود ولی همیشه در جنگ های ما او بود که پیروز از مبارزه بیرون میآمد. (ادامه دارد)
در بخش: گوناگون
28
May
2004
*
اول اينکه اگر از بچههای تورنتو کسی فيلم شرک دو را ديده، شماره تلفنش را برايم ايميل کند تا برای برنامهی روز هفتم اين هفته چند کلمه باهاش صحبت کنم.
کی میره این همه راه رو!! منظورم تا تورنتو هست بابا سخت نگیرید!
دوم اينکه قيمتهای آگهی را کمی پايين آوردهام. همزمان آگهیها هم در صبحانه و هم در همين وبلاگ نمايش داده میشود که اين مساله آمار بازديدهايش را به ماهی حدود ۴۰۰هزار میرساند که در ومقايسه با وبسايتهای ايرانی عدد قابل توجهی است. به اضافهی اينکه خوانندگان اين دو وبسايت اصولا با خوانندگان وبسايتهای دامبولی ايرانی خيلی فرق دارند. هم از نظر تحصيلات بالاترند و هم از نظر نفوذ اجتماعی. اگر میخواهيد قيمتها را ببينيد يا اينکه درجا يک آگهی يک هفتهای برای آزمايش بدهيد، صفحهی سفارش آگهی را ببينيد.
بشتابید که غفلت حرام شرعی است
سوم اینکه صبحانه آرام آرام دارد تبديل به يک وبسايت معتبر خبری میشود که هر موقع به آن سر بزنيد، چيز به درد بخوری در ان هست که احتمالا در خيلی از جاهای ديگر هم نيست. يک جورهايی مثل يک روزنامهی دستهجمعی شده که خود خوانندگانش مطالبش را هر روز تهیه میکنند. اگر دوست داريد لوگوی آن را در وبلاگتان بگذاريد میتوانيد از کد پايين استفاده کنيد:
سلف سرویس است آقاجان، خودتان بنویسید، خودتان بخوانید، فقط سهم امام یادتان نرود.
* برای جوانترها (ما هم خودمان جوانیم آقاجان متلک نگویید) عینالله کاراکتری بود در یک سریال تلویزیونی زمان شاه که پرویز صیاد آنرا ساخته و بازیگر آن هم بود. یک بچه کدخدایی بود توی اون ده بنام عینالله که بخاطر اینکه چند روزی رفته بود شهر و در شهر به او پیشنهاداتی شده بود از این رو بدش میآمد که صمدآقا او را عینالله خطاب کند و مدام هرگاه صمدآقا او را عینالله مینامید عینالله خان با عصبانیت تکرار میکرد “باقرزاده”.
در بخش: دیگران
28
May
2004
مجددآ امروز خبر از سانسور دیگری رسید: آیات شیطانی
چندان سانسور کنند که تیغشان کند شود. عزیزانی که سانسور شدهاند باید چند مساله رو حتمآ در نظر بگیرند.
اول: از همه اینکه این مساله سانسور یک مبارزه دوطرفه هست سانسور کننده و سانسور شونده. اگر سانسورچی دید که با یکبار سانسور شخص یا اشخاص سانسور شده از خیر نوشتن گذشتند در آن صورت سانسورچی احساس غرور و پیروزی میکند و این خود باعث میشود که به سراغ سایتهای دیگر برود. حال چه باید کرد؟ اولین و موثرترین کار در این مبارزه روانی برپا کردن سایت (وبلاگ) جدیدی است تا سانسور کننده را در تلاش خود شکست خورده بنماید. و تازه فراموش نکنید که رژیم جمهوری اسلامی هم از محدودیتهایی برخوردار است و آن تعداد است. فراموش نکنید که تعدا مبارزین (مخالفین) همیشه بیشتر از نوکران سانسورچی رژیم است.
دوم: مساله فنی کار است. یک سیستم سانسور تشکیل شده از یک دیتا بیس (Database) یا همان لیست سایتهای سانسور شده و یک ابزار سانسور. هرچه این لیست سانسور طولانی تر شود کار آمدی سیستم را پایین تر خواهد آورد. البته به آن اندازه که این کار را غیر ممکن کند خیر ولی به اندازه ای که دردسر ساز باشد آری. پس مساله دوباره سازی وبلاگها و سایتها خود از اینرو هم برای رژیم دردسرساز است.
سوم: نکته دیگری که در این کار باید در نظر گرفت این است که تا رژیم بخواهد آدرس جدید وبلاگ شما را پیدا کند مدت زیادی طول خواهد کشید درصورتی که برای شما کافی است آدرس جدید را به دوستانتان خبر بدهید و آنها هم برای مبارزه با سانسور هم که شده لینک شما را با سرعت بروز خواهند کرد. در چنین محیطی باید حتمآ به فکر یک زنجیره خبررسانی بود تا اینگونه اطلاعات به سرعت به دیگران هم منتقل شود.
خلاصه مطلب اینکه این مساله سانسور یک جنگ روانی است و اگر شما با اولین کوشش رژیم وا دادید، دیگر نباید توقع پیروزی بر چنین رژیمی را داشته باشید.
مبارزه روانی مبارزه روانی مبارزه روانی مبارزه روانی مبارزه روانی مبارزه روانی مبارزه روانی مبارزه روانی ….
در بخش: آزادی بیان
27
May
2004
سعید درنظرخواهی مطلب دیروزم مینویسد:
سعيد 33
حسن آقا، هستم
ولی در رابطه با فرستادن پول به ايران ميخواستم پيشنهادی بدهم همانطور که ميدونی الان رژيم شروع کرده به دستگيری و زندانی کردن مبارزين در داخل دوست داشتم که پولی برای خانواده اين عزيزان تا حدی که در توان داريم جمع کنيم و بفرستيم، خودم در ايران امکان پخش اين پول رو ندارم، چون شما رو قبول دارم ميتونم پول رو به حسابی در اروپا براتون واريز کنم و اگر ديگر دوستان هم مايل هستند ميتونند کمک کنند و به نحوی اين پول رو به خانواده های اين مبارزين برسونيم هرچند ناچيز ولی شايد بتونه دردی رو از آنها دوا کنه چی فکر ميکنی، من که آنجا نيستم که در مبارزه از خودم مايه بگزارم در خارج از جيبم سعی ميکنم کمکی کنم
به اسلام و مسلمانی فقط بايد رييد
اميل رو ميگزرام که اگر دوست داشتی جوابی بدهی ولی جديدن که همش ويروس ميگيرم از ايرانيهای ناشناس
موفق و پايدار باشی
هرچه فکر کردم چه پاسخی به او بدهم چیزی بنظرم نرسید راستی نظر شما نسبت به اینگونه خواستهها چیست؟
میدونی سعید جان اگر بتو پاسخ میدادم که با این کار مخالفم به من میگفتی تو چه مبارزی هستی که حاضر نیستی کمک مالی بکنی به مبارزه. اگر میگفتم موافقم که نیستم، آنوقت باید پیامدهایش را هم میپذیرفتم.
عزیزجان مساله 100 دلار یا هزار دلار نیست. مساله مبارزه هیچوقت مساله پول نبوده و نخواهد بود چون کسانی که اساس مبارزشونو بر این میگذارند که کسی پولی بدهد و آنها مبارزه بکنند، چنین مبارزهای حتی اگر مبارزه واقعی باشه بعدها تبدیل میشود به یک رابطه حقوق بگیر و حقوق بده. چنین رابطهای هیچگاه نمیتواند بیطرفانه باشد. از این رو تئوری من همیشه این بوده که مگر در مواقع مشخص و برای اهداف مشخص نباید چنین رابطهای برقرار شود.
تازه گیرم که خواستی چنین کاری را بکنی آیا فکرش را کردهای که فردا رژیم همین مساله را میکند یک چماق میزند توی سر مبارزین و میگوید: میلیونها دلار دولتهای خارجی دادند تا در ایران توطئه راه بیندازند.
اگر من در ایران بودم و حتی در زندان، این که یک نفر به خانواده من کمک مالی کند را یک توهین به خود تلقی میکردم.
البته این نظر من است و دلیل نمیشود که نظر درستی باشد اگر دوست داشتی حاضرم باهات در این مورد بحث کنم.
دوست من اگر کمکی از دستمان بر میآید باید بکنیم ولی اگر بخواهیم از این طریق کمک کنیم بنظرم نکنیم بهتر است.
در بخش: دیگران