04
May
2005
مطلب نقل شده از الشرق الاوسط را اگر نخواندید حتما بخوانید. چرا باید این مطلب را خواند و با آن برخورد کرد؟ پروژههایی که تصمی به القای ایدهای دارند معمولا از یک متن کوچک در یک نشریه بی اهمیت شروع میشود و بعد به مرور زمان آن را همچون کودتایی خزنده وارد میدان میکنند. کار به جایی کشیده شده که آقای رفسنجانی برای ورود به صحنه حتی مجبور به باج دهی به الشرق الاوسط هم شده (خدا را چه دیدی شاید آقای نوریزاده پس از پایان انتخابات و به روی کار آمدن هاشمی دوباره اصلاح طلب، ببخشید هاشمی طلب بشود).
استارت این پروژه را آقای شمس الواعظین ماهها قبل زدند، همان موقعی که حتی کسی از ما فکر نمیکرد که مهره سوختهای مثل هاشمی پس از شکستاش در انتخابات مجلس ششم قادر باشد دوباره به میدان بیاید و باز ادعای تاج و تخت کند ولی متاسفانه در ایران ما چنین مقولههایی نه فقط بعید نیست که حتی خیلی هم عادی و مرسوم است که یک مهره سوخته را دوباره و چند باره علم میکنند و “روشنفکران!!!” بخوانید قلم به مزدان قادرند حرکت جامعه را 180 درجه منحرف کنند. اگر کسانی که دل برای ایران میسوزانند نوک حملههای خود را بطرف هاشمی نگیرند او دیگر بار بر قدرت سوار خواهد شد و اینبار با تجربهای که از قبل دارد دیگر هیچ کس قادر نخواهد بود او و خانداناش را از اریکه قدرت در ایران به پایین بیاورد.
پاراگراف آخر مقاله الشرق الاوسط را در زیر برایتان میآورم و نکاتی از آن را که قابل تعمق است را با حروف پر رنگ مشخص میکنم. بعد از آنها که وابستگی به این یا آن قدرت کوچک و بزرگ ندارند میخواهم که در راهی که در پیش داریم (تحریم انتخابات) قوای خود را بر روی هاشمی متمرکز کنید که او خطرناک ترین ماری است که ملت ایران تا کنون در آستین پرورانده است.
از سوی دیگر در برخی محافل دانشگاهی و دانشجوئی نشانه هائی از حمایت از رفسنجانی در انتخابات آینده مشاهده شده است. برخی افراد در بحثهای عادی و روزانه خود مطرح میکنند که اگر رفسنجانی به جای خاتمی بود و ملت ایران بیش از ٢٠ میلیون رأی تقدیم او میکرد، آیا اجازه میداد آنچه که بر سر اصلاحات آمد، حادث گردد؟ برخی دیگر نیز به موانع موجود بر سر راه برنامه رفسنجانی در آینده اشاره میکنند. آنها فرض میکنند که رفسنجانی در انتخابات آینده پیروز میدان گردد اما با وجود یک مجلس راستگرا و این همه نیرو در نهادهای مهم حکومتی از جناح رقیب ، او چگونه میتواند برنامه های خود را عملی سازد؟
مقاله الشرق الاوسط
این برخیها همانها هستند که با پر کردن جیبهای خود وارد میدان شدهاند تا این گونه جملات را در جامعه مخصوصا محیطهای روشنفکری جا بیندازند و تابو شکنی کنند تا فردا وقتی که هاشمی کاندید شد همین “روشنفکران قلابی” بتوانند با خاطری آسوده از کاندیداتوری هاشمی حمایت کنند. این بعضیها همانها هستند که در مطلب دیروز یکیشان را به شما معرفی کردم. همانها که امروز به قول خودشان جرات حمایت از هاشمی را ندارند و با نام مستعار از او حمایت میکنند. همانها که در پشت نقاب روزنامههای اصلاح طلب یک بار هشت سال پیش توانستند ملت ایران را دنباله رو به اصطلاح اصلاح طلبها کنند و جامعه را هشت سال به عقب برگردانند. فریب این به اصطلاح روشنفکران قلابی را نخورید اینها قلم به مزد و جیرخوار این یا آن قدرت هستند و برایشان فرقی نمیکند که چه کسی بیاید و چه کسی برود، اینها مواجبشان را میگیرند و نوکری میکنند.
باید از این برخیها پرسید مگر هاشمی در دوران طلایی ریاست جمهوریاش نمیتوانست اصلاحات کند؟ در آن زمان هنوز خامنهای و دارو دستهاش چنین قدرتمند نشده بودند، پس چرا در آن سالها بجای اصلاحات آقای هاشمی به قلع و قمع روشنفکران پرداخت و اکنون میخواهد اصلاحات کند!؟ عجب فریبی!
در بخش: ملای حیله گر
03
May
2005
آقای هاشمی هم مثل شاه دارد یواش یواش صدای ملت را میشنود البته هنوز خودش را به کری و خری میزند ولی دیری نخواهد پایید که اکبر شاه هم مثل محمد رضا شاه صدای انقلاب را خواهد شنید:
ایسنا: رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام پس از دیدار با والیبالیستها و مسولان فدراسیون والیبال در پاسخ به این سوال که نظرش در خصوص توهین به دولت و قوای دیگر در مراسم روز کارگر چیست؟ گفت: من به هیچ وجه موافق توهین و هتاکی به قوای نظام نیستم و به همین دلیل هم در آن مراسم حضور پیدا نکردم، البته این توهینها از سوی عوامل نفوذی (بخوانید کارگران جان به لب رسیده) که در میان جمعیت نشسته بودند انجام شد، زیرا همه میدانند که کارگران جزو وفادارترین قشرها به نظام و قوای سهگانه هستند.
جلسه انتخاباتی قالیباف روز دوشنبه در جمع دانشجویان دانشکده فنی دانشگاه تهران:
سوال یک دانشجو: اگر مردم طرفدار رفراندوم باشند و فردی (بخوانید رهبر) هم مخالف آن باشد ، شما که میگویید رییس جمهور مقتدری هستید ، آیا نظر مردم را میپذیرید؟
قالیباف در پاسخ به این دانشجو گفت: بحث را باز تر کنم. بحث حاکمیت دوگانه مورد نظر است. حاکمیت دوگانه باعث شده که برخی مسایل دنبال نشود و جلو برخی اقدامات گرفته شود.
وی افزود: من به عنوان یک مسوول ، در بخشهای مختلف با این موضوع مواجه بودهام. قانون برای رهبری جایگاهی مشخص کرده و تعیین شده است که در چه جاهایی مسوولیت مستقیم دارند، البته جاهایی مسوولیت مستقیم ندارند، ولی نظر مشورتی دارند. انصافا در مدت مدیریتم ندیدم که ایشان در جایی تصمیم بگیرند که این کار را بکنید یا نکنید. بلکه همه جا بر کار کارشناسی تاکید داشتند.
قالیباف ادامه داد: گیر ما در دولت کجاست، در آنجاست که آنها در خصوص یک موضوع نظرات خودشان را دارند و ممکن است که ایشان هم نظراتی داشته باشند و در این زمینه اختلاف نظر باشد ، در اینجا به جای اینکه دولت تصمیم به اجرای آن بگیرد ، آن را در زمین و هوا میگذاشته است.
وی افزود: اگر من رییس جمهور شوم و نظراتی داشته باشم ، اگر بتوانم ایشان را قانع کنم که آن کار را دنبال میکنم ولی اگر ایشان را قانع نکردم و ایشان بر نظر خود اصرار داشتند، من صلاح کشور را در این میدانم که نظر ایشان را در حوزه اجرایی دنبال کنم. یا این کار درست بوده و معلوم میشود که من اشتباه کردهام و یا اینکه اشتباه است و ایشان اصلاح میکنند.
در بخش: ملای حیله گر
03
May
2005
روزی نامه نگاری که خود را یوسف خوشنام مینامد قلم به مزد با نوشتن این مطلب در گویا نیوز با انتقاد از کشتگر که هاشمی را متهم میکند به دست داشتن در قتل عامهای رژیم میفرماید:
من یکی از همان روزنامه نگاران اصلاح طلبی هستم که به قول شما امروز از هاشمی رفسنجانی دفاع می کنم و معتقدم حضور او در انتخابات به نفع آینده ایران و تغییرات سیاسی و اقتصادی کشور در چهار سال آینده است. من معتقدم وجود هاشمی در حکومت می تواند احتمال تغییرات را به سود دموکراسی فراهم کند. من هم مثل شما از نام مستعار استفاده می کنم، لابد تعجب می کنید که چرا به عنوان روزنامه نگاری که هر هفته با نام خودش در ایران مقاله می نویسد برای دفاع از سیاستمداری مانند هاشمی رفسنجانی چرا از نام مستعار دفاع می کنم، اما باور کنید در حال حاضر در کشور دفاع کردن از تحریم انتخابات یا رفراندوم یا حتی دادن شعار تغییر حکومت ساده تر از دفاع از هاشمی است. همچنین است که اگر من مدافع آقای معین یا آقای کروبی یا حتی اگر مدافع قالیباف یا لاریجانی بودم راحت تر می توانستم از کاندیدای مورد علاقه ام دفاع کنم. به همین دلیل با نام مستعار به مقاله شما پاسخ می دهم. شاید به زودی با نام واقعی خود نیز توانستم از هاشمی رفسنجانی دفاع کنم، اما فعلا برای خودم صلاح نمی دانم چنین کاری کنم.
ایشان نمینویسند چرا با اینکه به نفع قدرتمندترین مهره حکومت آخوندی قلم میزنند ولی با این حال جرات برملا کردن نام خود را ندارند!
شاید بد نباشد که به ایشان کمک کنیم تا بدانند که چرا جرات نمیکنند با نام خود از سردار كوير
(درست خواندید این هم یکی از لقبهای جدید ایشان است) آقای یوسف خوشنام! یا شاید بهتر است بگویم یوسف بدنام! هاشمی و خاندانش چنان در ایران منفور شدهاند که دیگر هیچ ماده پاک کنندهای قادر به پاک کردن نام ایشان نخواهد بود.
شما گیرم که با سفسطه و مغلطه بتوانید نوشته ضعیف آقای کشتگر را زیر سوال ببرید ولی قادر نخواهید بود حافظه ملت ایران را به چالش بکشید. اگر باور ندارید باید نظرتان را توجه بدهم به واقعه روز کارگر و تجمع کارگران در مجموعه ورزشی آزادی و هو کردن هاشمی و دارو دسته ایشان را، دیگر کسی نیست که از دزدیهای خاندان هاشمی با خبر نباشد. دیگر کسی نیست که در ایران نداند چه کسی مسئول ادامه جنگ بوده دیگر کسی در ایران نیست که وقایعی از این جنایات (+ + +) را نداند. دیگر سیاهی روی هاشمی از دیگ هم سیاهتر است. برای پاک کردن نام هاشمی حتی آب تمام اقیانوسهای عالم هم کفایت نمیکند. اینکه آقای هاشمی با پول های چپاول (+ +) کرده بتواند شما را بخرد تا برای نجاتش قلم بزنید دردی را از او دوا نخواهد کرد چون عاقبتاش آن خواهد بود که قلم به مزدانی مثل شما و شمس الواعظین و محمد قوچ هم در نزد مردم به سطح خود هاشمی سقوط کنید و اگر آبرویی داشته باشید فدای قدوم سردار چپاولگر کنید.
تناقض گوییهای شما چنان مشهود است که بیشتر به کمدی شباهت دارد، از یک طرف در دفاعیاتتان از هاشمی میفرمایید که او نفوذ و قدرتی بر سازمان امنیت رژیم نداشته و فلاحیان به امر رهبر همه آن قتل عامها را انجام داده و از طرف دیگر او را مرد مقتدری مینامید که قادر خواهد بود کشتی طوفان زده ایران را به مقصد برساند.
آیا شما واقعا باور دارید که با این استدلال های ضعیف بتوانید مردم را باز هم فریب بدهید با اینکه مردم به خوبی میدانند که مسئولیت بدبختی ملت به گردن تمام مهرههای رژیم است و نه فقط رهبر. ساختار این رژیم است که مسئول فلاکت این ملت است حکومت اسلامی در کلیتاش باید برود، از اینکه گناههای این سالها را به گردن این یا آن مهره رژیم بیندازید قادر نخواهید بود مردم را فریب بدهید. این رژیم در کلیتاش باید نابود شود تا بلکه مردم ایران نفسی به راحتی بکشند.
شما و کسی که به شما پول داده تا چنین اراجیفی را به هم ببافید بخوبی میدانید که رژیم در این انتخابات به آرای مردم بیشتر از ماهی به آب نیاز دارد و اگر نتوانید مردم را بفریبید و به پای صندوقهای رای بکشانید راه تنفس شما مسدود خواهد شد.
خوشبختانه مردم ایران امروز از همیشه هشیارتر با انتخابات برخورد خواهند کرد و اینبار مثل دو انتخابات گذشته فریب شما را نخواهند خورد شما مهرههای سوختهای بیش نیستید.
در بخش: بدون دسته بندی
01
May
2005
گرچه فردا چهارتا دست راستی میآیند و مهر کمونیست بودن به ما میزنند و بعد هم استدلال میکنند که عکسات اون بلا سبیل کمونیستی داشته ولی با این حال
من روز کارگر را به کارگران خسته ایران تبریک میگویم، همانها که نان را برروی میزهای مجلل شما میکذارند، همانها که خانههای چند میلیاردی شما را میسازند و با زور بازوی شان زندگی مرفهی برایتان مهیا میکنند و خود گرسنهتر از همیشه در زیر فشار فقر دست و پا میزنند.
در بخش: بدون دسته بندی
01
May
2005
آنهایی که هنوز امید بسته اند به اسهال طلبها این خبر را بخوانند (منبع خبر: ف.م.سخن)
اعلام زمان برگزاری دومین جلسه دادگاه محمدرضافتحی (وبلاگ نویس و روزنامه نگار در ساوه)
گزارش : به دليل نامشخص بودن منبع خبر نام گزارشگر را حذف کردم. ف.م.سخن
بنابر آخرین اخبار دریافتی از ساوه، دومین جلسه دادگاه رسیدگی به شکایت فرماندار و نماینده عالی دولت از مطالب وبلاگ محمدرضافتحی نویسنده نشریات محلی استان مرکزی(سـاوه) و وبلاگ نویس، ساعت 9 صبح روز شنبه 17/2/84 ( May 7, 2005) در محل داگستری ساوه برگزار خواهد شد.
محمدرضافتحی نویسنده وبلاگ ساوه جم(http://savehjam.blogspot.com) با درج مطالبی در وبلاگش ، عملکرد علیرضاآشناگر (فرماندار و نماینده عالی دولت در ساوه) را مورد انتقاد قرار داده بود. وی همچنین اقدام مهری روستایی گرایلو( شهردارســاوه ) در توزیع سکه های طلا در بین مهمانان یک همایش محلی را باعث خیانت به خزانه مردم فقیر و حاشیه نشین شهرساوه می دانست و خواستار پاسخگویی او به سئوالات شهروندان یا استعفا و برکناری از آن سمت شده بود.
اولین جلسه محاکمه این روزنامه نگار محلی روز 5 اردیبهشت (25 آوریل) برگزار شد که وی بدون برخورداری از وکیل رسمی به اتهامات خود در مقابل شکایت شهردار ســاوه پاسخ داد و به دفاع از نوشته های خود پرداخت.
در جلسه بعدی دادگاه ، وی به اتهاماتش در مقابل فرماندار ونماینده عالی دولت در ساوه پاسخ خواهد داد. او با نکوهش انتصابات طایفه ای و حزبی توسط فرماندار ساوه و انتقاد از وضعیت بهداشت آرد ونان ، این نماینده دولت را بی کفایت قلمداد کرده بود . فرماندار و شهردار ساوه می گویند به آنها توهین شده و بخاطر تشویش افکار عمومی و نشر اکاذیب در نوشته های این وبلاگ ، برای دلگرم کردن مدیران نظام به خدمت بیشتر ، باید اشد مجازات برای نویسنده در نظر گرفته شود.
این وبلاگ نویس در بین مخاطبینش به طرح مطالبات عمومی ونوشتن انتقادات بیرحمانه و بدون رعایت مقام و منصب افراد در سطح مدیران محلی شهرت دارد . وی با نشریاتی همچون لاله سرخ ، ندای ساوه(ندای اصلاحات)، مدینه گفتگو ، آوای ساوه، گل یاس و… همکاری نزدیک داشته ومدتی هم به عنوان خبرنگارفرهنگی روزنامه رسالت در استان یزد فعالیت کرده است.
او برای اولین بار در ششم فروردین ماه امسال در اداره اماکن ساوه ، زیر نظر “فلاح زاده” از افسران اطلاعاتی نیروی انتظامی ایران ، مورد بازجویی قرار گرفت اما پس از انتشار نامه او به پرزیدنت محمد خاتمی ، که در آن از ظرفیت اندک انتقادپذیری مدیران اجرایی کشور انتقاد کرده بود، مجددا در 15 فروردین ماه هنگام بازگشت از محل کارش در خیابانهای ساوه دستگیر شد و در بازداشتگاه موقت پلیس ایران ، تحت آزار و اذیت شدید قرار گرفت. او پس از دوران بازداشت و مراجعت از نزد دادستان ساوه ، یادداشتی اعتراض آمیز برروی وبلاگش گذاشت و اعلام کرد که در واکنش به فضای نگران کننده برای طرح اعتراض و انتقادات مدنی درجامعه اش ، کار نوشتن را برای همیشه کنار می گذارد و قلمش را می شکند. او نوشته که با چشمانی اشکبار از خوانندگانش خداحافظی می کند. برخی از دوستانش ، اقدام او را به یک خودکشی مطبوعاتی تشبیه کرده اند که از اتفاقات نادر در جامعه مطبوعات ایران به شمار می آید. روزنامه نگاران ایرانی ، سالهای اخیر را در انزوای شدید می گذرانند و هر روز به پرونده های مطبوعاتی در دادگاههای ایران افزوده می شود. با وجودی که او در وبلاگش نوشته از افرادی که به هر شکل از نوشته های او رنجیده شده اند معذرت می خواهد اما به نظر می رسد قوه قضاییه ایران ، این فرصت را مناسب ترین زمان برای قلع وقمع یک روزنامه نگارمنتقد و وبلاگ نویس محلی می داند.
پلیس ساوه ، همچنین او را پس از دستگیری و بازداشت ، با دستبند در خیابانهای منتهی به دادگستری ساوه گردانده بود تا شخصیت اجتماعی او را متلاشی کند . ظاهرا این هم یک روش تازه دستگاه قضایی ایران برای آزار روحی و تحقیر اجتماعی روزنامه نگاران معترض به شمار می آید که احتمالا در آینده فراگیر خواهد شد. جلسات محاکمه او در مقابل دادستان ساوه ، پشت درهای بسته برگزار می شود و هیچ خبرنگاری اجازه ورود به آنجا را ندارد.
این بلاگر به دوستانش گفته از انتقادات ، اعتراضات و مطالبات عمومی که مطرح کرده به هیچ عنوان پشیمان نیست و حاضر است هزینه آن رابدهد اما اگر افرادی از لحن نوشتاری و آهنگ کلماتش رنجیده خاطر شده اند از آنان معذرت می خواهد. به گفته نزدیکانش ، او سابقا در نوشتن داستانهای کوتاه فعالیت داشته و مجله اختصاصی دانشگاه یزد (که در آنجا تحصیل می کرده) ، همه داستانهای کوتاهش رابه چاپ رسانده اما در سالهای اخیر کار داستان نویسی را کنار گذاشت و مستقیما به طرح مشکلات عمومی در نشریات محلی پرداخت. وی در سال 1375 رتبه دوم داستان نویسی دانشجویان سراسر کشور را کسب کرده و صاحب عناوین متعدد در تهیه مقالات پژوهشی و تحقیقاتی است.
اتهام او شامل تشویش اذهان عمومی، اضرار به غیر، اهانت، نشر اکاذیب، توهین،افترا و… است. طبق قانون مصوب در مجلس ایران ، مجازات اهانت به رهبر مذهبی کشور، حکم اعدام است اما درصورت اهانت به مدیران پایین تر ، در این مجازات تخفیف داده می شود.
اخیرا کمیته بین المللی دفاع از وبلاگ نویسان ، بازداشت و تحت تعقیب قراردادن او را محکوم کرده و خواستار اقدام جهانی برای حذف فشارها از سوی حکومت جمهوری اسلامی ،بر روی این بلاگر شده است.
در بخش: بدون دسته بندی
29
Apr
2005
خر دجال که میگویند همین هست! حالا هی بخندید البته خواهید دید که به ریش خودتان و خمینی خواهید خندید.
آقای الپر یک دفعه خواب نما شدهاند و میخواهند در باره داستان گنجی بنویسند. همان که سالهاست در زندان است و کسی به فکرش نبوده، البته از اسهال طلبها را میگویم ولی آنها که امروز شدند خوب میدانند یا شاید بهتر است بگویم عدهای از آنها خوب میدانستند چرا دیگران باید امروز میشدند و شاید فردا بناست فردا بشوند، فعلا امروز همه دستور آمده گنجی بشوند شاید پس فردا هم مجبور شدند هاشمی بشوند، این ملت هر روزی یک چیزی باید بشوند یا شاید بهتر است بگوییم یکی چیزی شان میشود. آهای ملت خودتان را مسخره کردهاید یا گمان میکنید با فرو کردن سر خود به زیر برف هیچ کس شما را نمیبیند!؟ یک مرتبه وحی نازل میشود که امروز همه باید امروز بشوند و فردا بامداد بشوند و پسون فردا فلان بشوند و بهمان بشوند الحق که خوب مردم را فیلم کردهاید.
آهای ملت باطبی سالهاست دارد در زندان میپوسد از او بدتر امیرانتظام یک عمر را شاید حتی بیشتر از عمر شما را در زندان گذرانده، تا حالا هیچ کدامتان نه باطبی شدید و نه امیرانتظام. مگر همین حقیر صفحهای برای همه زندانیان سیاسی راه اندازی نکردم و نام همه شان را از چپ تا راست از مذهبی و بی دین را در آن ردیف نکردم!؟ چرا هیچ کدامتان آن روز حمایت نکردید. آهان درست فهمیدم آنروز بنا نبود تصویر امام را در ماه ببینید آن روز دستور نیامده بود که حمایت کنید ولی امروز همه گیتان باید به دستور عدهای که هیچ کس نمیداند کدام حرامزاده است این یا آن بشوید. یک روز باید امروز بشوید یک روز باید فردا بشوید فقط یک چیز را حق ندارید بشوید و آن “خود بودن” است. درست فهمیدید شما حق ندارید خودتان باشید چون اگر خودتان شدید آنوقت همه این آقایان (ملاها) باید بروند درشان را بگذارند.
در بخش: بدون دسته بندی
28
Apr
2005
نتایج نظرسنجی انتخابات ریاست جمهوری در دانشکده فنی دانشگاه تهران اعلام شد بنا به نوشته وبلاگ مسعود بْربْر در این رای گیری 34.1 درصد در رای گیری شرکت نمیکنند و 9 درصد رای سفید دادهاند.
بررسی چنین رایگیری به این معنی است که 34.1 درصد جمهوری اسلامی را قبول ندارند و آن 9 درصد یا بی اطلاع هستند که با دادن رای سفید در عمل جمهوری اسلامی را قبول دارند یا اینکه گمان کردهاند با رای سفید دادن رای شان به حساب جمهوری اسلامی ریخته نمیشود.
دوستان شرکت در انتخابات به هر طریقی به این معنی تعبیر خواهد شد که آنهایی که در رایگیری شرکت کردهاند اصل حکومت آخوندی را قبول دارند ولی بخاطر نبود کاندیدای مورد علاقهشان رای سفید دادهاند.
آرایی که در دانشکده فنی به صندوق ریخته شده به این معنی است که 34.1 درصد جمهوری اسلامی را لایق رای خود نمیدانند و 65.9 درصد کلیت رژیم را قبول دارند گرچه آراء شان به گروههای مختلف رژیم یا حتی بصورت سفید داده شده. اگر در انتخابات خرداد هم حکومت چنین رای یی را کسب کند یقین داشته باشید قدم بعدی رژیم مذاکره با آمریکا خواهد بود و با باج دهی زیاد ملاها برای مدتی طولانی رژیم خود را بیمه خواهند کرد و آمریکا و اروپا نیز به این نتیجه خواهند رسید که ملت ایران در مجموع با این رژیم موافقاند و بهمین خاطر مجبور به مذاکره خواهند شد.
حداقل از دانشجویان چنین دانشکدهای انتظار بیشتر از باید داشت. متاسفانه گویا دانشجویان عزیز هم دست کمی از مردم کوچه و بازار ندارند و از آگاهی کافی برای تصمیم گیری برخوردار نیستند.
به امید آنکه مردم کوچه و بازار از آگاهی بیشتری نسبت به طبقه تحصیل کرده برخوردار باشند.
در بخش: بدون دسته بندی