21 Jan 2008

فرار به جلو رهبر

نوشته:     :::       19 پیام

نامه رهبر به مجلس را بعضی به این مساله تعبیر کرده‌اند که رهبر می‌خواهد مشکلاتی را که احمدی نژاد مادر مرده بوجود آورده حل و فصل کند. و یا این موضوع را به جدال قدرت تعبیر کرده‌اند. چیزی را که اکثر تحلیل‌ها از نظر دور داشته‌اند، رابطه رهبر و زیردستانش خصوصا احمدی نژاد است. اگر نگاهی به گذشته بیندازیم می‌دانیم هنگامی که احمدی نژاد مفلوک به قدرت رسید به پابوس رهبر رفت و دست او را بوسید، دست بوسیدن در فرهنگ ایرانی به این معنی است که رابطه رهبر و احمدی نژاد رابطه مرید و مرشد است، به این معنی که هر چه خامنه‌ای تصمیم بگیرد احمدی نژاد چشم بسته می‌پذیرد و به اجرا می‌گذارد و کاملا مطیع اوامر اوست. پس چه دلیلی داشته که رهبر بجای اینکه در پشت درهای بسته همین مسائل را مستقیم با احمدی نژاد در میان بگذارد مسائل را به میدان عمومی کشیده و یک نامه رسمی را ابزار این کار قرار داده!؟ راستی چرا رهبری که مشکلات از همه طرف او را احاطه کرده در چنین موقعیتی دست به چنین مانور خطرناکی می‌زند!؟ مگر نه اینکه تا امروز در همه زمینه‌ها رهبر صد در صد از احمدی نژاد و سیاست‌هایش دفاع کرده!؟ پس این نامه نگاری چه صیغه‌ای است!؟ دلیل این نامه نگاری و جبهه گرفتن رهبر بر علیه احمدی نژاد تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد و آن هم چیزی نیست بجز موقعیت وخیم احمدی نژاد، به این معنی که جایگاه احمدی نژاد در بین مردم چنان سقوط کرده که رهبر برای اینکه هزینه چنین سقوطی را نپردازد مجبور شده به صورت علنی او را مورد خطاب و انتقاد قرار دهد و از سیاست‌های او به صورت علنی فاصله بگیرد. فراموش نکنید که احمدی نژادی قرار بود پول نفت را به سر سفره مردم بیاورد، با اینکه قیمت نفت در این مدت سه سال ریاست جمهوری او رشد زیادی کرده، با این حال نه تنها پول نفت را سر سفره مردم نیاورده که برعکس بنزین را هم از باک ماشین مردم برد، وضع گاز هم که از بنزین بدتر است، مردم در چند هفته گذشته در سرمای شدید بدون گاز زندگی کردند، گرانی سرسام آور دارد کمر حتی طبقه متوسط را هم خورد می‌کند و این همه تنها حاصل ندانم کاری‌های حکومتی است که به دستور مستقیم رهبر به قدرت رسیده و در کمتر از سه سال وضع را به مراتب خراب‌تر از آنچه بوده کرده. پس بی دلیل نیست که رهبر سعی می‌کند در انظار عمومی خود را از احمدی نژاد دور کند تا تنفر ملت از احمدی نژاد گریبان او را نگیرد، غافل از اینکه مردم پیش‌تر از احمدی نژاد از او و دستگاه ولایتش متنفرند و این مشکلات را از دست آوردهای رژیم می‌دانند و نه شخص مفلوک و دست بوسی مثل احمدی نژاد. پس از اینکه احمدی نژاد دست رهبر را بوسید از آن لحظه به بعد هزینه ندانم کاری‌های او به حساب رهبر واریز خواهد شد و این نامه نگاری‌ها دردی را از رهبر دوا نخواهد کرد، این نامه نگاری چیزی نیست جز فرار به جلو رهبر.

19 پیام   |    |     |     

20 Jan 2008

جدال در راس قدرت

نوشته:     :::       4 پیام

در خبری آمده بود که “حاج منصور ارضی از مداحی در محضر رهبری محروم شد”. خبرهای دیگری هم در چند ماه گذشته در باره همین حاجی منصور ارضی منعکس شده بود و همه خبرها دال بر این داشت که آقای حاجی ارضی یادش رفته که کی است و چگونه به چنین جایگاهی راه پیدا کرده، در نتیجه رهبر معظم(!!) مجبور به مداخله شد تا دکان آقایان مداح را تخته کند ترمز دستی را بکشد و به آنها گوشزد کند که هنوز همان پامنبری‌های سابق اند و مالک قدرت کسان دیگری هستند. مداحان معمولا بادمجان دور قاب چین‌هایی هستند که همیشه پای منبر آخوندها نشسته‌اند و با صدای خوشی که دارند مردم را به گریه انداخته‌اند تا بعد وقتی ملا (شعبده باز اصلی) روی منبر رفت زمینه مهیا شده باشد برای صحرای کربلا.
این رویارویی رهبر اولین و آخرین نیست و همه روزه این اواخر شاهد درگیری‌هایی از این دست در صدر دستگاه ولایت بوده‌ایم. همین دیروز بود که در خبر دیگری خاتمی گفت: “علاوه بر شایعات عمومی متاسفانه اخباری به دستم رسیده که حاکی از نوعی تنگ نظری و اقدام برای محروم کردن بسیاری از نیروهای مومن مجرب و روشن از حضور در صحنه انتخابات است.”
این درگیری‌های کوچک و بزرگ در راس قدرت و تنگ‌تر شدن دایره قدرت این روزها به وضوح قابل رویت است. جدال‌ها چنان سخت شده که گاهی ترکش درگیری‌ها به این و آن برخورد می‌کند و خبری هم هر چند محدود از وقایع به بیرون درز می‌کند.
اگر نگاهی به تاریخ معاصر ایران بیندازیم همین روند و درگیری‌ها و تنگ شدن دایره قدرت در دوران شاه هم در آخرهای حکومت او مشاهده می‌شد. شاهنشاه در سالهای آخر حکومت خود هم همین کار را کردند و دایره را چنان تنگ کردند و کار را به جایی رساندند که همه می‌دانند. ایشان نیز کار را به جایی رساندن که در آخرین سالها، حزبی بنام رستاخیز راه انداختند و فرمودند همه باید عضو این حزب باشند و هر کس هم نمی‌خواهد بیاید پاسپورت بگیرد و از مملکت برود.
نه شاهنشاه درک درستی از ساختار قدرت داشند و نه جانشین ایشان سید علی چلاق، همان تنگ نظری‌ها که شاه را سرنگون کرد سید علی را هم می‌رود تا سرنگون کند. گویا دیکتاتورها چنان بی‌سواد و احمق‌اند که حتی قادر نیستند واضح ترین مشاهدات تاریخی را هم در نظر بگیرند و برای حفظ قدرت هم که شده دست از این تنگ نظری‌ها بردارند و حداقل یک گروه کوچک را دور خود نگاه دارند تا بوسیله آنها بتوانند قدرت را حفظ و اداره کنند.

4 پیام   |    |     |     

12 Jan 2008

تصویر ایران

نوشته:     :::       29 پیام

این چند ماه گذشته با اخباری که از ایران می‌آید، خصوصا انعکاس اخبار نقض حقوق بشر باعث شده که تصویر ایران هم کنار حکومت آخوندی مخدوش شود و آثار بد و جبران ناپذیری بجا گذارد که بعد ها، حتی پس از سقوط حکومت آخوندی هم این آثار منفی باعث خواهد شد که در دید جهانیان ایران به عنوان یک کشور متوحش جلو کند.
هفته گذشته یک خانم همکار من که انسانی است بسیار روشن بین به سراغم آمد و با نشان دادن یک مقاله در روزنامه آفتن پستن گفت “چه مملکت گهی”، این دقیقا جمله‌ای بود که او گفت، (مقاله‌ای که او نشان داد در باره پرت کردن دو متهم از کوه بود).
در جوابش گفتم “چه مملکت گهی یا چه حکومت گهی!؟” شرمنده شد و گفت یقینا این حکومت است که چنین می‌کند، ولی چرا کسی در ایران کاری نمی‌کند، چرا مردم عکس العمل نشان نمی‌دهند!؟ در پاسخش گفتم، عده زیادی عکس‌العمل نشان می‌دهند و گرفتار همین نوع مجازات‌ها می‌شوند و عده زیادی هم از ترس عکس‌العملی نشان نمی‌دهند. بعد اشاره کرد به این گله گوسفندانی که راه می‌افتند و به پیشواز رئیس جمهور و رهبر می‌روند. منظورش همان سفرهای تشریفاتی بود که رهبر و احمدی نژاد این روزها راه می‌اندازند تا برای خود مشروعیت بخرند. در پاسخش گفتم دوست عزیز در کشوری که فقر بیداد می‌کند چه توقعی داری!؟ کافی است یک کوپن برنج یا روغن بدهند و یک خانواده فقیر را برای آمدن به خیابان و شرکت در شوهای تبلیغاتی بسیج کنند. پرسید این همه فقیر هستند!؟ گفتم عده‌ای فقیر هستند عده‌ای مامور و معذور! عده‌ای هم بی خبر از اینکه آمدن به خیابان و به تماشای سیرک حکومتی رفتن به این تعبیر می‌شود که اینها همه حامیان حکومت هستند.
این شوها را می‌توان با اینگونه ترفندها ماست مالی کرد، ولی آیا می‌توانیم انتخابات را هم با همین شیوه‌ها ماست مالی بکنیم!؟ آیا اگر دو ماه دیگر در روز انتخابات مجددا 20 تا 30 میلیون انسان احمق رفتند پای صندوق‌های رای آیا باز هم می‌توانیم همین گونه استدلال کنیم و این واقعه ننگین را ماست مالی کنیم!؟ من که گمان نمی‌کنم! اگر این بار هم همین تعداد به پای صندوق‌های رای بروند، دیگر نمی‌توان گفت که این حکومت است که “گه است”، دیگر نمی‌توان به همین سادگی مسائل را تحلیل کرد و برای خارجی‌ها توجیه و ماست مالی کرد. آنوقت باید بپذیریم که این ملت است که “گه است” و در نتیجه یک “حکومت گه” هم بر آنها حکومت می‌کند. وقتی جمعیت عظیمی به پای صندوقهای رای می‌روند و به جنایات رژیم مهر تایید می‌زنند دیگر من و شما نمی‌تواینم استدلال کنیم که این حکومت است که این گونه جنایات را انجام می‌کند، بلکه مردمی که در رای گیری شرکت می‌کنند هم در این جنایات شریک حکومت هستند. مگر نمی‌بینید چگونه مردم آلمان هنوز بعد از بیش از 60 سال باید پاسخگوی حکومت هیتلر باشند و شرمنده از دنیا برای جنایاتی که حکومتشان کرد!؟
من با اینکه در انتخابات این رژیم شرکت نمی‌کنم، شرمنده‌ام از این رفتاری که رژیم از خود نشان می‌دهد، شما را نمی‌دانم! آیا شما هم به اندازه من شرمنده هستید!؟

29 پیام   |    |     |     

09 Jan 2008

پیام آتوسا

نوشته:     :::       28 پیام

توضیح: این پیام در پای مطب قبلی نگاشته شده بود، دیدم حیف است در لابلای پیام‌های دیگر ناخوانده بماند اینجا می‌گذرم تا همه بخوانند.
سخن ما خطاب به خواستاران شرکت در انتخابات این است که درقالب قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ که پایه اش به صراحت و وضوح بر استبداد خودکامه مطلق نهاده شده است؛ رأی مردم را درانتخابات یا پیش پرده تأترهای رایج دیکتاتوری‌های عصر مدرن به بازی نگیرید اگر می‌توانید شاخ ولایت مطلقه و حکم حکومتی را درمجلس بشکنید؛ اگر می‌توانید تکلیف قطعی ترکیب ساختگی جمهوریت محکوم را با اسلامیت حاکم برای همیشه روشن کنید و قلاده سگ‌های هار ولایت مطلقه فقیه را به همراه اصل اساس ولایت به زباله دانی تاریخ به بندید ؛ این گوی و این میدان؛ جزاین شرکت درانتخابات ونشستن بر صندلی‌های وکالت درواقع چیزی جز چریدن در مزرعه حیوانات ولایت مطلقه نیست. به قول ژرژ اورول در مزرعه حیوانات همه برابرند اما بعضی ها برابرترند زیرا درمملکتی که در حکومتش وزارت ارشاد اسلامی وجود دارد؛ باید به صراحت بگویم که یا ما ملت هنوز ملتی صغیر و نابالغیم که حتی به ابتدائی ترین حقوق انسانی خود اشعار و اشراف نداریم و یا این که در تداول و تسلسل بدون وقفه قرنها زندگی در یوغ خشونت و خودکامگی و تجاوز حاکمان و تحمیق وتخدیروتحذیر واعظان و مفتیان غریزه تحول و قانون طبیعی تکامل انواع درما کشته شده است؛ دراین جا ذکر گفته یک یهودی روشن بین بجاست. اسحق بن آهارون از رهبران حزب کارگر و سندیکای کارگران اسرائیل وقتی در سال 1977 حزب افراطی مناهیم بگین برای اولین بار پس ازتأسیس دولت اسرائیل درسال 1948 با شکست حزب کارگر درانتخابات به اکثریت درکنیسه رسید؛ گفت:
اگر این اراده مردم است؛ پس باید مردم را عوض کرد یادش بخیر او دسن 99 سالگی در سال 2006 به ابدیت پیوست. مردم چگونه تغییر می‌کنند ؟ اگر درمجلس نمی‌توانید شاخ حکم حکومتی فرمان ولایت مطلقه دیکتاتور را بشکنید؛ یاد گفته دکتر مصدق ؛ آن مرد روشنروان خردمند و بیدار را به خاطر آورید که وقتی ازمجلس مأیوس شد به میان مردم رفت و گفت مجلس آن جاست که مردم آنجا هستند. انقلاب بهمن 1357 درحقیقت نخستین گام درشکستن طلسم شوم تقدیر تاریخی پیوند نامبارک دین و دولت قشری و مستبد باستانی مردم ایران بود. در آن انقلاب عظیم حلقه سنگین این پیوند نامبارک از هم گسیخت و دولت چندین قرنی سلطنت موروثی واژگون شد و این بار نوبت به نابودی همیشگی دین خودکامه باستانی است از آن رو که نطفه نابودی آن خود به خود با رهبری خمینی درشکم انقلاب بهمن 1357 بسته شد؛ همانگونه که نطفه واژگونی سلطنت خودکامه پهلوی در کودتای 28 مرداد 1332 بسته شده بود. وقتی شریعتمداران به ضرورت بر تخت تاجداران جلوس می‌کنند؛ عاقبتی جزسقوط ندارند. قدرت طعمه ایست که موش کورتاریک اندیشان را در تله تاریخ به بند می‌کشد. مفهوم انتخابات در نظام پارلمانی، به هیچ قیدی اعم از قید مذهبی یا مسلکی( ایدئولوژیکی ) یا قومی یا جنسی یا نژادی مقید نیست؛ درجامعه آزاد و دموکرات ساکنین کشوراز نظر مذهبی و مسلکی و قومی و جنسی و نژادی به اقلیت و اکثریت تقسیم نمی‌شوند؛ قید موازین اسلامی درتمامی اصولی که درقانونی اساسی جمهوری اسلامی به حقوق مردم و اختیارات و وظائف نهادهای قانونی مربوط می‌شود؛ هدفی جز محدودیت آزادی عقیده و آزادی بیان و آزادی وجدان؛ به نفع چارمیخ کردن استبداد و خودکامگی درفضای عمومی و حریم خصوصی زندگی مردم ایران منظورنظر واضعان قانون اساسی نبوده است. این قید و هرگونه قیدی به نام قانون در جداکردن مردم ایران به اقلیت و اکثریت با تمامی اصول مدون دراعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق‌های بین‌المللی حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن در تضاد است. خطاب من به کسانی است که همچنان درچارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی خواهان شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی هستند؛ اگر قادر به برچیدن این بساط آلوده و مسموم نیستند؛ مشاطه گر چهره زشت آن نشوید زیرا به قول فیلسوف آلمانی کریستف لیشتن برگ (1799 1742 ) من یقین ندارم که با تغییر؛ وضع بهتری خواهد آمد؛ اما یقین دارم که برای بهترشدن باید وضع تغییر کند.
آری وضع باید تغییر کند؛ اما بهترآنست که با نگاه به تجربه های ناکام گذشته از هم اکنون دراندیشه آن سوی تغییر وضع باشیم که آن کاریست کارستان زیرا از دست که نالیم که از ماست که برماست .
تغییر وضع احتیاج به آگاهی از گذشته و نقد خود درگذشته و مقدم داشتن مصالح عمومی برمنافع خصوصی و قبول این واقعیت که آزادی من جز قبول آزادی برای دیگران میسر نمی‌شود.
آتوسا
پ. ن.: این هم قانون اساسی جمهوری اسهالی

28 پیام   |    |     |     

06 Jan 2008

آغاز شعبده بازی انتخابات

نوشته:     :::       11 پیام

پ.ن.: فعلا برای آغاز این صفحه را راه اندازی کرده‌ام تا بعد اگر نیاز شد مجموعه‌ای بزرگتر راه اندازی کنیم.
در هفته اول دی ماه رژیم با اعلام زمان ثبت نام و تاریخ روز انتخابات (24 اسفند) شو انتخاباتی را استارت زد. پس از آن خبرهای گوناگونی منتشر شد مبنی بر اینکه آمار واجدین شرکت در انتخابات در ارگان های مختلف خود رژیم با هم اختلافی فاحش دارد (6 میلیون را خود رژیم اعلام می‌کند)، این به این معنی است که مجددا آخوندها با تولید شناسنامه‌های تقلبی، تصمیم دارند آمار شرکت گنندگان را بالا ببرند تا مشروعیت نداشته خود را از این طریق جبران کنند.
کجای کاریم!؟ آیا باز هم هستند کسانی که این بار نیز مثل گذشته فریب این رژیم را می‌خورند و پای صندوق‌های رای می‌روند!؟ اینکه عده‌ای بخاطر منافع شان به دنبال این رژیم راه می‌افتند قابل درک است! ولی اینکه آنهایی که مدعی هستند از دست این رژیم به تنگ آمده‌اند پای صندوق های رای برند واقعا قابل درک نیست.
یک مثال می‌زنم تا منظورم را بهتر بیان کنم:
دو وبلاگ نویس شناخته شده در بین وبلاگ نویسها یکی سید حسین درخشان و دیگری زیتون خانم هستند. اولی را من می‌توانم درک کنم که به رژیم رای بدهد، ولی دومی را با شناختی که از نوشته‌ها و عقاید او دارم واقعا نمی‌توانم درک کنم که چرا باید پای صندوق رای برود!
اگر خاطرتان باشد زیتون خانم در دو انتخابات قبلی درست در آخرین ساعات تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت کنند و این تصمیم را هم بطور علنی در وبلاگ خود اعلام داشتند. این اعلام علنی مساله خود یک مساله بسیار شک برانگیز است. چرا زیتون خانم باید بیایند در وبلاگ خود در آخرین ساعات اعلام کنند که در انتخابات شرکت می کنند!؟ آیا غیر از این است که از این طریق می‌خواسته‌اند دیگران را هم تشویق به شرکت بکنند!؟ اگر ایشان چند روز قبل از انتخابات نظر خود را بیان کرده بودند، شاید می‌توانستیم با استدلال و بحث این مساله را به چالش بکشیم، ولی وقتی ایشان در آخرین ساعات تصمیم شرکت می‌گیرند و اعلام علنی هم می‌کنند، این دیگر قابل تحمل نیست. این بار همه دوستانی که تصمیم دارند از انتخابات حمایت کنند از همین حالا اعلام موضع کنند تا به مخالفین هم فرست بدهند بحث های خود را مطرح کنند.
به نظر من امروز ملت ایران همان جایی ایستاده است که سال 76 ایستاده بود. به این معنی که پس از 8 سال شعبده بازی اصلاح طلبی (بخوانید اسهال طلبی) و نزدیک به سه سال حضور احمدی نژاد و شرکا، هنوز اندر خم یک کوچه هستیم، با این تفاوت که مردم از قبل بسیار هشیار تر شده‌اند. ترفندهای رژیم نشان داد که هر دو جناح داخل رژیم در پی یک پروژه هستند، حفظ حکومت به هر قیمتی که شده. از این رو هر از چند مدتی که فشارهای جامعه داخل و مجامع بین‌المللی زیاد می‌شود، رژیم با یک مانور حساب شده از فشارها می‌کاهد. پروژه اسهال طلبی هم یکی از همین شگردها بود. بعد از آن پروژه و سرگرم کردن مردم، حالا چند سالی است مجددا بگیر و ببند راه انداخته‌اند تا مجددا مردم را به حداقل‌هایی راضی کنند و مجددا شعبده بازی اسهال طلبی را سامان دهند و با این حیله مجددا چند سال به عمر رژیم بیفزایند.
نارضایتی عمومی مهم ترین شاخصه دوران قبل از خاتمی بود، همین نارضایتی امروز نیز با توانی بسیار بزرگتر در بین اقشار جامعه وجود دارد. فشارهای بین‌المللی هم بیشتر و منسجم تر رژیم را تحت فشار قرار داده، تا جایی که باعث شده جنگ داخلی قدرت از سالهای 76 شدید تر شود و گروه‌های خودی و نخودی داخل رژیم شمشیرها را از رو ببندند.
شعبده بازی انتخابات رژیم امروز از سال 76 برای رژیم بسیار حیاتی تر شده و اگر این بار نتوانند مثل سال 76 مردم را فریب دهند و به پای صندوق‌های رای بیاورند، از نظر بین‌المللی زمینه سرنگونی رژیم کاملا مهیا خواهد شد. در چنین شرایطی وظیفه هر وطن پرست و فعال سیاسی است که از هر ابزاری برای آگاه کردن مردم استفاده کند و از رفتن اقشار پائین جامعه به پای صندوق‌های رای جلوگیری کند. این بهترین ابزار برای مقابله با رژیم است.
از همه دوستانی که در انتخابات قبل همکاری کردند، مجددا تقاضا می‌کنم این بار نیز با همیاری و هم دلی کنار هم بیاییم و کوشش کنیم، شگردهای رژیم برای بردن مردم به پای صندوق های رای را افشا کنیم، این مهمترین وظیفه امروز هر وطن پرستی است.
می خواهم مثل دوره های قبل لیستی از وبلاگ نویسان تحریم کننده تهیه کنم و اگر مورد توجه قرار بگیرد سایتی را هم برای انعکاس بیشتر این وبلاگ‌ها راه اندازی کنم. لطفا اگر خواستار همکاری و پیوستن به این لیست هستید با تماس به این آدرس مرا در جریان بگذارید.
اگر در بین شما کسانی هم هستند که خود وبلاگ ندارند و مایل به همکاری هستند می‌توانید با ارسال مطالب خود در رابطه با تحریم انتخابات در افشاگری‌ها شرکت کنید.

11 پیام   |    |     |     

03 Jan 2008

گویا کشتی بان را سیاستی دیگر افتاده است

نوشته:     :::       35 پیام

این سخنان گه‌هربار رهبر را یقینا همه به خاطر دارند که فرموده بودند:
در شرایطی‌ كه‌ آمریکا صراحتا نظام‌ اسلامی‌ را تهدید و به‌ ملت‌ ایران‌ اهانت‌ می‌كند عده‌ای‌ دم‌ از مذاكره‌ با آمریکا می‌زنند كه‌ این‌ افراد یا با الفبای‌ سیاست‌ و یا با الفبای‌ غیرت‌ آشنایی‌ ندارند. منبع سایت رهبر چلاق
من خودم بارها به این مطلب پرداخته‌ام (این هم یکی دیگه) (این هم یکی دیگه)، تا مبادا کسی این گفته‌های مدبرانه!! رهبر را فراموش کند. البته اینگونه چرندیات را آخوندها از اول اَن‌قلاب مدام به خورد ملت داده‌اند و حرف تازه‌ای نیست، از آن جمله وقتی که مدام شعار می‌دادند “نه شرقی نه غربی…”، یا “شیطان بزرگ و کوچک و متوسط و الخ”. ولی همگی آگاهیم که این آخوندها قدم به قدم هم با شیطان کوچک رابطه برقرار کردند هم با شیطان متوسط و حالا هم اگر لازم باشد برای حفظ قدرت حاضراند مادران خود را هم به آمریکا و روسیه که خوب است حتی به شیطان هم بفروشند.
این سخن مدبرانه در سایت رهبر چلاق همیشه در دسترس بود و حتی من آنرا همین یکی دو ماه پیش چک کرده بودم، چه به نظر من سیاست خارجی حکومت آخوندی را فقط سید علی چلاق تعیین می‌کند. حالا وقتی ایشان تصمیم گرفته‌اند که این سخنان را از روی سایت خود بردارند و همزمان با توجه با سخنان اخیر ایشان که می‌فرمایند:
آیت الله خامنه ای رهبر ایران اعلام کرده که برقراری رابطه با آمریکا در شرایط کنونی به نفع ایران نیست و اگر روزی رابطه با آمریکا برای ملت ایران مفید باشد، وی اولین کسی خواهد بود که این رابطه را تأیید می کند. منبع بی‌بی‌سی
پس می‌توان نتیجه گرفت که یا مراودات بین ایران و آمریکا برقرار شده و هنوز برملا نشده یا اینکه در آینده بسیار نزدیک این مراوده انجام خواهد شد.
البته نظر من بر این است که این مراودات انجام شده و این چرندیاتی که رهبر فرموده‌اند بیشتر برای آماده سازی افکار عمومی است. دلیل من برای اینکه می‌گویم مراودات انجام شده این نکته است که چندی پیش یک مرتبه سازمانهای امنیتی آمریکا اعلام کردند که جمهوری اسلامی برنامه‌های سلاح اتمی خود را در سال 2003 متوقف کرده، که این به آن معنی است که دیگر حمله نظامی به ایران انجام نخواهد شد چیزی که تا چندی قبل رژیم را بسیار نگران کرده بود و امروز در عوض به راحتی می‌توانند نفس راحتی بکشند و خیالشان از تهدیدهای نظامی آمریکا راحت باشد و به سرکوب داخلی بپردازند.

35 پیام   |    |     |     

02 Jan 2008

خزعلی و عید عربی

نوشته:     :::       14 پیام

فرارسیدن سال 2008 میلادی و تولد حضرت عیسی مسیح و آغاز تعطیلات کریسمس به شما و خانواده تان هیچ ربطی ندارد صبر کنید تا نوروز.
متنی را که خواندید پیامکی بود که یکی از دوستان شب تحویل سال میلادی برایم ارسال کرده بود. فکر کردم اگر همین نوع نبوغ را هم ملت ایران برای اعیاد اسلامی بکار ببرند، چقدر خوب می‌شود. بجای جنگ و دعوا باید جنگ فرهنگی راه انداخت، این نمونه کارها کار فرهنگی است و به کسی هم بر نمی‌خورد، درعوض ضمیر نا خود آگاه انسان را نشانه می‌رود و باعث می‌شود قبل از جشن گرفتن اعیادی که به ملت ایران هیچ ربطی ندارد به فکر فروروند.
مثلا اگر کسی بین شما شماره تلفن خزعلی را دارد در پاسخ به این گفته او که می‌گوید:
خزعلی با بیان اینکه عید غدیر باید عید بزرگ مسلمانان و مردم کشورمان باشد، خاطرنشان کرد: نوروز نیز عیدی مختصر و عید طبیعت و بهار است و نباید عید بزرگ ما محسوب شود بلکه این غدیر است که می‌تواند عید بزرگ ما باشد.

یک پیامک بفرستید و پاسخ دندان شکنی به او بدهید.
یک نگاه هم به گله گوسفندان یزدی بیندازید

14 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی