29
Mar
2008
این مدعیان دموکراسی و آزادی بیان یکی یکی نشان میدهند که در برابر تهدید به ترور حتی قادر نیستند یک شبانه روز مقاومت کنند. یا بر سر منافع مادی شان کوتاه میآیند و یا آنهایی که پرمدعا تراند و شاید کمی با شهامت تر در مقابل یک تهدید کوچک سر تعظیم فرود میآورند، غافل از اینکه تنها دلیل پیشرفت اسلام هم همین نکته کوچک است که “باید مقاومت و پایداری کرد”.
دیشب سایت liveleak هم در برابر اراذل و اوباش اسلامی سر تعظیم فرود آورد و فیلم فتنه خیرت وایلدرز را حذف کرد و به جای آن یک عذر بدتر از گناه را به نمایش گذاشت.
و ما همچنان
دوره میکنیم
شب را و روز را
هنوز را
این مدعیان دموکراسی و آزادی بیان و چه و چه، یک قطره از شهامت زنان و مردان ایرانی را ندارند که 29 سال در مقابل حکومت ترور و وحشت آخوندیسم مقاومت کردهاند و دلیرانه جان باختهاند ولی در مقابل حکومت جهل و زور و ترور سر تعظیم فرود نیاوردهاند. باز هم عدهای ناله میکنند که ملت ایران عقب افتاده است، ملت ایران شهامت مقابله با این ددمنشان را ندارد والخ. بابا ببینید این به اصطلاح منادیان دموکراسی و آزادی بیان چگونه حتی قادر نیستند یک شب در مقابل چنین فشارهایی طاقت بیاورند.
فعلا سایت (گوگل ویدئو) یک نسخه آنرا روی نت دارد، من هم به همت دوستان یکی دو نسخه مختلف این فیلم را داونلود کردهام، اگر گوگل هم در مقابل اوباش اسلامی سر تعظیم فرود آورد، نگران نباشید تا روزی که این ویدئو خریدار داشته باشد بنده در خدمتم و آنرا جایی خواهم گذاشت تا در دسترس باشد.
دوست عزیزی در پیام گیر مطلب دیروز نوشته:
اين بد بختها كه اهل مطالعه نيستند كه كتابهاي دكتر مسعود انصاري و ابن رواق وشجاع الدين شفا را بخوانند كه هزاران بار از نظر استدلال قويتر از فيلم اين هلندي و كوبنده تر است لذا فقط به فيلم و كاريكاتور واكنش نشان ميدهند
دوست من یقینا حق با شماست این گروه همگی انسانهای شفاهی هستند و با مطالعه رابطهای ندارند، اگر داشتند مسلمان نمیشدند. اکثرا یا قران را نخواندهاند یا اگر خواندهاند آنرا طوطی وار خواندهاند و از محتوای آن هیچ چیز نمیدانند، آنهایی که قران را با درک معنا خواندهاند دیگر مسلمان نیستند.
با سپاس از مسئولین سایت زندیق که فیلم فتنه را زیرنویس کرده و روی سایت گوگل قرار دادهاند.
این هم ویدئو فتنه با زیرنویس فارسی
اگر فیلم قابل رویت نبود به آدرس مستقیم فیلم گوگل مراجعه کنید:
http://video.google.com/videoplay?docid=-2950045777974098302
فیلم در دو بخش نیز روی یوتیوب قرار گرفت
بخش 1
بخش 2
در بخش: آزادی بیان
28
Mar
2008
عاقبت فیلم پر سرو صدای خیرت وایلدرز، نماینده راستگرای پارلمان هلند، روی نت قرار گرفت. از وقتی که آمدهام منزل سعی کردم بلکه نسخهای از آنرا داونلود کنم که متاسفانه هنوز موفق نشدهام، اگر کسی بین شما هست که میداند چگونه از سایت liveleak میتوان این فیلم را داونلود کرد مرا باخبر کند یا یک کپی از این فیلم را برای من ارسال کند تا بتوانم نسخههای دیگر از آن بسازم و روی سایتهای دیگر قرار بدهم.
ممکن است عدهای سوال کنند به چه علت در انتشار چنین فیلمی که ساخته یکی از راست گرا ترین سیاستمداران اروپایی است پیش قدم شدهام.
همگی به خوبی میدانند که مواضع من کاملا بر خلاف راست گراها است چه افراطیها چه آنها که کمتر افراطی هستند. دلایل من برای حمایت از پخش چنین فیلمی، اول از همه برای دفاع از آزادی بیان است. اگر طالب آزادی بیان هستیم نباید حتی اجازه دهیم صدای دشمن ما را خفه کنند، چه رسد به این آدم که دارد با به خطر انداختن جان خود بر علیه اسلام (دشمن اصلی ما) فعالیت میکند.
نکته دوم که بسیار مهم تر است این است که مسائلی که در این فیلم مطرح میشود همگی عین حقیقت است، حالا اگر آقای نخست وزیر هلند و دیگر دکانداران اروپایی برای حفظ منافع مالی که با ایران دارند حاضر نیست از یک هموطن خود دفاع کنند و حق آزادی بیان او را پاس دارند، دلیل نکرده که ما هم باید چنین کنیم. همه میدانیم که رابطه دولتهای اروپایی با ایران، تنها یک رابطه گرگ و میش است، رابطه دزد سر گردنه است با مسافر بی دفاع، رابطه استثمارگر و استثمار شونده است. این دولتها همگی تنها به دنبال منافع باد آورده خود هستند و در هیچ شرایطی حاضر نیستند حتی یک قدم برای ملت بدبخت ایران بردارند. پس حالا که یک سیاستمدار هلندی میخواهد به اسلام (دشمن اصلی ما) ضربهای بزند وظیفه ما ایجاب میکند که با همه توان خود در این کار او را یاری برسانیم.
بطور کلی هر نوع حرکتی از این دست که تضاد اسلام را با دنیای خارج از آن تشدید کند، یک نعمت است. برای ما که میخواهیم حکومت آخوندی را سرنگون کنیم با هر وسیله ای باید این تضاد ها را دامن بزنیم. همین تضادها ست که رژیم را مجبور به رویارویی بیشتر میکند و راه سازشگری را برای آن دشوار میکند. در چنین شرایطی وظیفه ما ریختن بنزین روی آتشی است که روشن شده و تا آنجا که امکان داشته باشد باید از خاموش شدن این آتش جلوگیری کنیم.
در بخش: آزادی بیان
25
Mar
2008
هفت سال پیش وقتی که نوشتن را در دیار وبلاگ نویسان شروع کردم، حتی در خواب هم نمیتوانستم ببینم که این مقوله هفت سال دوام خواهد آورد. چه طنزی! معمولا انسان وقتی هفت ساله میشود به مدرسه میرود! شاید خُسن آقا هم که حالا هفت ساله شده مجبور شد از فردا به مدرسه برود!
آخه مرا چه به نوشتن! منی که نمره انشاء و املایم هیچگاه از مرز قبولی و گاهی اوقات حتی زیر آن عبور نکرده بود را چه به نوشتن! آن هم مسائل پیچیده اجتماعی!
یادم میآید سالهای اول دوری از خانه و کاشانه، همیشه با مادرم کلنجار میرفتم تا بلکه از زیر بار مسئولیت نوشتن نامه شانه خالی کنم و اگر تن به این کار میدادم هیچگاه بیشتر از پنج شش خط، آن هم با دهها غلط نمیشد.
باور کنید وقتی میگویند “خواستن توانستن است” راست میگویند، اگر چیزی را از ته قلب خواسته باشیم یقینا به آن دست پیدا میکنیم.
شکسته نفسی نیست اگر بگویم که نگارش من بدون کمک دوستانی که در این سالها نوشتههای مرا خواندهاند و با صبر و حوصله، لطف و محبت در تصحیح آن به من کمک کردهاند هیچ گاه به این حد و مرز ناقابل هم نمیرسید.
حد اقل میتوانم از روی شواهد بگویم که کار ما وبلاگ نویسان مخالف رژیم، خاری است در چشمان حکومت. پس همین مساله ما را مجبور میکند تا به نوشتن ادامه دهیم و همچنان خاری باشیم در چشمان حکومت. چند هفته پیش با خواهرم صحبت میکردم میگفت، دیگر حتی دسترسی به وبلاگ چنچنه هم در ایران برایش میسر نیست. از من میپرسید مگر جدیدا مسائل بخصوصی را در آن یکی وبلاگ مطرح میکنم که حکومت آنرا هم سانسور کرده!؟ در پاسخش گفتم، این اراذل میخواهند صدای ما را خاموش کنند، حالا فرقی نمیکند که سیاسی بنویسیم یا دستور غذا، یا در باره هر پدیده دیگری. اینها میدانند که ما مخالف حکومت ننگینشان هستیم در نتیجه صدایمان را میخواهند خاموش کنند.
این غزل حافظ را بخوانید و آویزه گوش کنید، چه این دوران هم به پایان خواهد رسید و حکومت ننگین آخوندی هم روزی نه چندان دور به جهنم خواهد پیوست.
رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نمانده و چنین نیز هم نخواهد ماند
سحر کرشمه صبحم بشارتی خوش داد
که کس همیشه به گیتی دژم نخواهد ماند
سرود مجلس جمشید گفتهاند این بود
بیار جام که دوران جم نخواهد ماند
چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو بر صحیفهی هستی رقم نخواهد ماند
من ار چه در نظر یار خاک راه شدم
رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو پرده دار به شمشیر میزند همه را
کسی مقیم حریم حرم نخواهد ماند
غنیمتی شمر ای شمع وصل پروانه
که این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
ز مهربانی جانان طمع مبر حافظ
که نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
پ.ن.:
حق با دختر همسایه است بابا نه فقط من نوشتن نمیدانم بلکه شمردن هم نمی دانم و وضع ام خراب است، این وبلاگ شش ساله شده نه هفت ساله
در بخش: آزادی بیان
23
Mar
2008
سال گذشته برخلاف باور بعضی سالی بود بسیار حساس و اتفاقاتی که در این سال افتاد نقطه عطفی خواهد بود در روند اتفاقات آینده.
مهمترین اتفاق سال 86 در روزهای آخر آن روی داد و سرنوشت آینده رژیم رغم خورد. در انتخابات اسفند 86 بطور شفاف اسهال طلب ها نشان دادند که برخلاف تبلیغات تو خالی شان تنها برای یک هدف مبارزه می کنند و آن هم قدرت است. اینها نه هدف اصلاح رژیم را دارند و نه حتی می خواهند کمی در ساختار قدرت رژیم تغییری ایجاد کنند. این را ما می دانستیم ولی خوشباوران هنوز به این آگاهی نرسیده بودند، همان خوش خیالها بودند که در اسفند ماه مجددا رفتند و به اسهال طلبها رای دادند. در همین انتخابات نیز مشخص شد که این گروه حاضر است حتی با کمترین سهم هم به رژیم خامنهای مشروعیت بخشند، چه شرکت این گروه در چنین شرایطی هیچ معنی دیگری نمیتوانست داشته باشد. گروهی که با داشتن اکثریت مجلس و پست ریاست جمهوری نتوانست حتی یک قدم به جلو بردارد چه گونه میخواهد با چهارتا و نصفی نماینده مجلس، آن هم مجلسی بی خاصیت عملی انجام دهد!؟ خاتمی شیاد هنوز با فریب دادن افکار عمومی القا میکند که هنوز میتوان با چانه زنی در بالا و فشار از پائین به اصلاح رژیم پرداخت. انتخابات اسفند ماه با اینکه هیچ ثمرهای برای ملت نداشت ولی عاقبت این شیاد و هم دستان او را برملا کرد و به گمان من دیگر اینها قادر نخواهند بود حتی همین گروه کوچک را هم در مجلس بدست بیاورند. شرکت اسهال طلبها در انتخابات تنها این خاصیت را داشت که به رژیم مشروعیتی کاذب ببخشد و همچنین باعث شد قدرت خامنهای تثبیت شود. رفتار همین گروه است که باعث میشود یکه تازیهای خامنهای را جا بیندازد. اینها با رفتار خود علنا در جامعه این مساله را جا انداختند که خامنهای میتواند و حق دارد در انتخابات دخالت کند و با دست خطی هر که را خواست اجازه شرکت دهد و هر که را نخواست علنا از هستی ساقط کند.
به نظر من رفتار خاتمی و کروبی وقتی که به پابوس رهبر رفتند تا صلاحیت بعضی نمایندگانشان را بدست بیاورند بصورت شفاف این مساله را در ساختار حکومت ایران جا انداختند که “رهبر میتواند بلکه حق دارد تا با یک دست خط ناقابل هر کاری بکند و مهم ترین حق شهروندی را از کسی سلب کند یا به او اهداء کند”. این بدعت همان چیزی بود که خامنهای مدتها ست دنبال آن بوده و با مجلس ششم و خواندن حکم حکومتی در مجلس به وسیله کروبی شروع شد و در این انتخابات بصورت شفاف جا افتاد که دست خط رهبر از همه چیز در حکومت آخوندی برنده تر است و هیچ قانونی در مقابل چنین دست خطی ارزش ندارد و حرف اول و آخر را در ایران دیکتاتور اعظم می زند. به نظر نگارنده این رفتار خاتمی و کروبی دقیقا به همین منظور طراحی شده بود تا بصورت شفاف این مساله را در ایران یک سره کنند که از این به بعد هیچ قدرتی بالا تر از رهبر نیست و همه این شامورتی بازیهای انتخابات در ایران کشک است.
برخلاف انتظار رژیم، نکته مثبتی که در این انتخابات رخ داد، تحریمهای این انتخابات گسترده تر از آن بود که انتظارش را داشتند. انتخابات چنان از رونق افتاد که در شهرهای بزرگ دیگر هیچ شبههای باقی نماند که اکثریت مطلق ملت دیگر حاظر نیستند با قول های واهی پای هیچ صندوق رایی بروند. تنها در مناطق دور افتاده که از چشم خبرنگاران خارجی دور است، رژیم میتواند با تقلب آمارهای واهی بسازد و به خورد ملت بدهد.
در آینده نزدیک خاتمی و شرکاء یا مجبور خواهند شد بصورت شفاف از رهبر حمایت کنند و به زیر عبای او پناه ببرند یا بصورت شفاف در مقابل او قرار بگیرند. این آخرین انتخاباتی خواهد بود که خاتمی و شرکاء با شامورتی بازی میتوانند چنین مانورهایی بدهند. از این پس یا باید بصورت شفاف در مقابل ملت قرار بگیرند یا با رهبر سرشاخ شوند.
در بخش: انتخاباتی
19
Mar
2008
تا نیم ساعت دیگر از خانه خارج میشوم و میروم یکی دو روز دانمارک و تا برشتن به اینترنت دسترسی نخواهم داشت. گفتم قبل از رفتن عرض ادب کرده باشم و سال نو را به همه تبریک گفته باشم.
با امید و آرزوی اینکه سالهای آینده سالهای خوشی برای ملت ایران و ایرانی باشد.
شاد و سربلند باشید
ارادتمند همگی
خُسن آقا
در بخش: اجتماعی
18
Mar
2008
مصداق بارز “خود گوید و خود خندد” حکایت کار این اسهال طلبها شده. بدبختها مجلس و ریاست جمهوری را در اختیار داشتند و بجای خدمت به آنها که به ایشان رای داده بودند، رفتند دنبال منافع شخصی و تعظیم و تکریم رهبر ، حالا که جُل و پلاسشان را از هر دو پست قدرت بیرون انداختهاند، برای یک کرسی مجلس نه تنها به دست بوس رهبر آن هم رهبری چلاق میروند، بلکه خایه رای دهندگان را هم لیس میزنند تا بلکه یکی از مافنگی های اسهال طلب را وارد مجلس کنند. تازه از رو هم نمیروند و خود را برنده مجلس مینامند، آن هم مجلسی که اصلا مشروعیت ندارد. مساله مشروعیت نداشتن مجلس را من از خودم در نیاوردهام بابا، این را صادق زیبا کلام نوکر هاشمی رفسنجانی میگوید.
ایشان با استدلال درست میگویند:
بعید به نظر میرسد که چهل درصد از واجدین شرایط در تهران رای داده باشند. برای اینکه اگر ما واجدین شرایط را در تهران هفت میلیون نفر فرض کنیم، چهل درصد هفت میلیون نفر میشود دو میلیون و هشتصد هزار نفر. در حالی که در تهران دو میلیون و هشتصد هزار نفر شرکت نکردهاند. شما وقتی که به رای آقای حداد عادل توجه میکنید میبینید که رای ایشان بعید به نظر میرسد که خیلی بالاتر از یک میلیون نفر برود. حتی وقتی به رای آقای مجید انصاری هم نگاه کنید میبینید رای ایشان هم بعید به نظر میرسد که بیشتر از سیصد چهارصد هزار نفر باشد.
اگر یادتان باشد خمینی مدام هشدار میداد که مراقب اسلام آمریکایی باشید، حالا نگاه کنید همانها که روزی خود را پیروان خط امام مینامیدند، دقیقا امروز به دامان آمریکا خزیدهاند و برای چند کرسی مجلس شکایت به اروپا و آمریکا میبرند و سران اسهال طلب به پیش این یا آن سفیر و مسئول اروپایی آمریکایی میروند تا از حکومت شکایت کنند. گویا یادشان رفته که قرار است حکومت مردمی پایه گذاری کنند و برای استمداد طلبیدن باید به پابوس ملت بروند نه سفیر فلان کشور اروپایی. وقتی که داد و فریاد میزنیم که بابا این انتخابات را تحریم کنید، از شکم این رژیم فاسد چیزی بجز فساد بیرون نخواهد آمد و تنها با سرنگونی آن میتوان امیدی به آینده ایران داشت به همین دلایل هست.
خوشبختانه از خبرهای واقعی و صحیح که از داخل ایران میرسد چنین به نظر میرسد که تحریم بسیار گسترده بوده و علی رغم همه تقلب ها و شیاد بازیهای رژیم، هیچ یک از دو جناح رژیم نتوانستهاند حتی سی درصد را پای صندوقهای رای بکشانند.
در بخش: انتخاباتی
14
Mar
2008
امروز را تعطیلی گرفتهام و در خانه هستم، نه برای تماشای شعبده بازی آخوندی، بلکه برای استراحت اما از آنجا که استراحت و راحتی ما تا سرنگونی حکومت آخوندی میسر نمیگردد بعد از صبحانه به رسانهها سری میزنم و چون بازار خبری کساد است و یکنواخت، مجبور میشود به تلهویزیون آخوندی هم سری بزنم. پس از تغییر چند کانال میرسم به یکی از کانالهای رژیم بنام IRINN که گویا مختص به انعکاس خبرهای از پیش طراحی شده و پروپاگاندای انتخاباتی رژیم است.
جالب است! وقتی میبینم در بین مصاحبهها بجای آن سرودهای شناخته شده اسلام، انقلاب و امام و از این نوع چرندیات، این روزها بیشتر پرچم سه رنگ ایران است و شعارها و سرودهای شناخته شده، که عموما برای تهییج مردم ساخته و پرداخته شده (وطنم وطنم) تنها شعاری است که در لابلای خبرها پخش میشود و چهرههای مردمی رنج کشیده که از وطن فقط رنج آنرا نوش جان کردهاند.
آنهایی که گوبلز معروف را می شناسند، میدانند که این آخوندها آن بیچاره را رو سفید کردهاند.
در هر سخنی بارها نام ایران تکرار میشود و اینکه ایران وطنم وطنم، ایران ایران و…، اصلا نام و نشانی از اسلام و آن اسهال شناخته شده 29 ساله ملت ایران نیست. حتی در سخنان رهبر چلاغ هم چیزی بجز عزت ایران و ایرانی سخن دیگری نیست.
پایمردیها و پاسداریها همه برای ایران است و ایرانی و وطن، اصلا گویا اسلام و اسهال به جهنم فرستاده شده! و از آن خبری نیست. اگر مخاطب، این رژیم را نشناسد گمان میکند در جای دیگری از دنیا ست.
آهنگهایی که پخش میشوند بیشتر قری و شاداند تا اندوه آور و اسلامی. الله اکبر! نکند انقلاب جدیدی رخ داده است و ما بیخبریم!!
نکته مهم تر و اساسی تری که در این تصاویر میتوان دید این است که اکثر آنهایی که در صفها ایستادهاند بیشتر از 95 درصدشان قیافههایی آنچنانی دارند که اصلا نمیتوان از آنها توقع و انتظار دیگری داشت.
استکبار در هر زمینهای میخواهد زیرآب امت در صحنه را بزند!! و جلو تولید لشکر 20 میلیونی امام امت را بگیرد، باور ندارید خودتان ببینید!
نگفتم استکبار داره خواهر مادر اسلام رو فلان می کنه خودتون ببینید.
در بخش: انتخاباتی