06
Dec
2008
عدهای ساده انگار هنوز بر این باورند که جبهه خاتمی همانها که خود را پیرو خط امام یا اصلاح طلب مینامند فرشتههای نجات هستند. اگر هنوز کسانی هستند که فریب خوردهاند و واقعا از روی نا آگاهی بر این باورند! بد نیست این سخنان آقای عارف را بخوانند تا بدانند اسهال طلبها طرفدار چه عقیده و مسلکی هستند.
جملهی زیر از یک گزارش است که محمدرضا عارف برای آخوندهای حکومتی تهیه کرده است:
دغدغه اصلی جبهه اصلاحطلبان بازگشت دوباره تفکر خط امام به عرصه مدیریت است.
“بازگشت دوباره تفکر خط امام به عرصه مدیریت” دغدغه اصلی خاتمی چیها و جبهه به اصطلاح اسهال طلبی است. خوب مگر این تفکری که آقایان میخواهند به آن برگردند را فراموش کردهاید!؟ اگر فراموش کردهاید میتوانید با دست خط خود امام عزیز! مجددا آنرا بخاطر بیاورید.
متن نامه احمد خمینی به خمینی جنایت پیشه و پاسخ او در زیر همان نامه:
پدر بزرگوار حضرت امام پس از عرض سلام آیت الله موسوی اردبیلی در مورد حکم اخیر حضرتعالی در باره منافقین ابهاماتی داشتند که تلفنی در سه سوال مطرح کردند.
1- آیا این حکم مربوط است به آنهایی که در زندانها بوده اند و محاکمه شدهاند و محکوم باعدام گشتهاند ولی تغییر موضع ندادهاند و هنوز هم حکم در مورد آنها اجرا نشده است یا آنهائیکه حتی محاکمه هم نشدهاند محکوم به اعداماند
2- آیا منافقینی که قبلا محکوم بزمان محدودی شدهاند مقداری از زندانشان را هم کشیدهاند ولی بر سر موضع نفاق میباشند محکوم به اعدام میباشند
3- در مورد رسیدگی به وضع منافقین آیا پروندههای منافقین که در شهرستانهایی که خود استقلال قضائی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود میتوانند مستقلا عمل کنند.
فرزند شما احمد
بسمه تعالی
در تمام موارد فوق هرکس در هر مرحله اگر بر سر نفاق باشد حکمش اعدام است
سریعا دشمنان اسلام را نابود کنید
در مورد رسیدگی به وضع پروندهها در هر صورت که حکم سریعتر اجرا گردد همان مورد نظر است
روح الله خمینی (مُهر)
تصویر حکم
حالا متوجه افکار امام شدید!؟ افکار خاتمی چیها و دیگر گماشتگان خط الاغ هم همین است. بابا خودشان دارند روز و شب در کوی و برزن آنرا جار میزنند. جملگی میگویند و می پذیرند که ره رو آن حرامزاده ملعون هستند.
توجه داشته باشید که اینجا وقتی خمینی مینویسد “منافقین” منظور او همه مخالفین است، این واژه ربطی به سازمان مجاهدین ندارد، گیرم که بیشتر اعدامیهای آن سالها از اعضای سازمان مجاهدین خلق بودند ولی تعداد زیادی از افراد اعدام شده بعضی حتی عضو گروهی هم نبودند. بیشتر این افراد حتی چندان سیاسی هم نبودند. بعضی از اعدامیهای آن دوران جوانهای کم سن و سالی بودند که با یک روزنامه یا یک اعلامیه دستگیر شده بودند. بشتر آنها حتی دوران محکومیت خود را تقریبا پشت سر گذاشته بودند و باید آزاد میشدند.
آدم باید الاغ باشد تا به این جنایت پیشگان بگوید اصلاح طلب، واقعا اسهال طلب هم از سرشان زیاد است، اینها جنایت طلب هستند.
پ.ن.:
یک آدم مشنگی رفته در پیام گیر نیک آهنگ زیر این مطلب در باره حکم قتل عام خمینی نوشته:
الله اکبر!!!!
چقدر خط پدر و پسر شبیه !!!!!
مثلا به خیال خودش خواسته در این حکم شک شبهه ایجاد کند. خوب الدنگ گیرم در حقانیت این نامه شک ایجاد کردی حافظه تاریخی ملت را هم میتوانی زیر چکش شک و تردید نابود کنی!؟ خون ریخته شده آن هزاران نفر جان باخته را هم میتوانی انکار کنی!؟ آیا واقعا فکر میکنید تاریخ را هم میتوان به همین سادگی انکار کرد.1؟
در بخش: ملای حیله گر
05
Dec
2008
یادتون میاد چائوشسكو بعد از دیدار با رهبر سید علی چلاق وقتی که برگشت رومانی و چند روز بعد وقتی که در مقابل جماعتی که جمع کرده بودند تا او از بالای بالکن برایشان چرندگویی کند چه اتفاقی افتاد؟
یک مرتبه برخلاف همیشه جمعیت بجای مجیزگویی رهبر عظیم الشان رمانی یک مرتبه شروع کردند به شعار دادن بر علیه او، مفلوک بیچاره همان روز کارش تمام شد، انگاری که هیچ قدرتی نداشته. حالا گویا سیدعلی چلاق رهبر عظیم الپوز هم قرار است فردا برود دانشگاه علم و صنعت.
چه اتفاقی خواهد افتاد!؟ آیا او را هم مثل احمدی نژاد هو خواهند کرد؟
پ.ن.: شاهد از غیب رسید! این اعتراض را که فیلمش روی یوتیوب در بخش اخبار گذاشتم ببینید
سیاست پیچ و خم هایی دارد که گاهی اوقات دیکتاتور ترین و قدرتمند ترین سیاست یپشگان را هم غافل گیر میکند.
در بخش: ملای حیله گر
03
Dec
2008
آقای رئیس جمهوری که قرار بود پول نفت را بیاورد سر سفره ملت! نه تنها پول نفت را سر سفره نیاورد که حالا حتی قادر نخواهد بود پول نفتی که سر سفره بسیجیها بود را هم تامین کند.
در کمتر از یکی دو هفته باد ایشان چنان خالی شد و دیگر مثل سابق قمپز در نمیکنند و نمیفرمایند که حتی با نفت 5 دلار هم مملکت را اداره خواهند کرد. ایشان در کمتر از دو هفته اول قمپز در کردند که مملکت را با نفت 8 یا 5 دلاری هم اداره خواهند کرد. بعد فرمودند با نفت 5 دلاری اداره میکنند و مجددا چند روز بعد فرمودند اصلا نیازی به نفت ندارند و مملکت را بدون درآمد نفت هم اداره خواهند کرد(نفت 0 دلاری!). حالا امروز عاقبت آن ته مانده باد ایشان هم خارج شد و فرمودند “دولت او ناگزیر خواهد شد که از یارانهها و هزینههایش بکاهد و مالیاتها را افزایش دهد.”
حالا یقین بدانید اگر با این سرعت سرسام آوری که ایشان دارند در سرازیری ترمز بریده به پایین میروند، همین روزها پول تریاک رهبر را هم نمیتوانند تامین کنند. در نتیجه اگر رهبر با انقلاب سرنگون نشود یقینا از خماری چپه خواهد شد.
یک نگاهی هم به این بیندازید
در بخش: اقتصادی
30
Nov
2008
یکی دو هفتهای هست که سایتهای خبری خود رژیم هم به محافظه کاری بیشتر روی آوردهاند، شاید هم آنها را وادار به این کار کردهاند. نشانه این را میتوانید در اخبار سه سایت مشهور داخل ایران (خودیها) مثل عصرایران، بازتاب و شهاب نیوز ببینید. من معمولا روزانه این سایتها را چند بار سر میزنم و اکثرا خبرهای جالب آنرا که گوشههایی از رازهای مگوی حکومت را افشا میکنند و یا اخبار ضد و نقیضی را که منتشر کردهاند من هم باز انتشار میدهم. دلیل اینکه میگویم این سایتها محافظه کارتر شدهاند این است که قبلا روزانه حداقل سه چهار تا از این نوع خبرها در هر کدام از این سایتها وجود داشت در عوض این روزها باید ساعتها توی این سایتها بچرخم تا یک خبر دست دوم یا سوم پیدا کنم. اکثر این خبرها هم خبرهای آب دوغ خیاری و بی مصرف هستند.
یقینا بعد از به دام انداختن جاسوسان اسرائیلی (!!) برای این سایتها هم دستورالعمل و فتوا صادر کردهاند که مراقب باشند و کمتر خبرهای بودار را منعکس کنند.
راستی در مورد جاسوس اسرائیل نوشتم! چه خبر از حسین درخشان، آیا کسی خبری از او دارد!؟ نظر من در رابطه با دستگیری حسین درخشان دارد روز به روز بیشتر به این سو چرخش پیدا میکند که دستگیری حسین درخشان یک نوع تصفیه داخلی است و اینکه به نظر میآید که طرفداران احمدی نژاد به علت درگیریهای شان با بازاریها و موتلفهایها میخواهند یک گوشمالی هم با اینها بدهند و در نتیجه گریبان حسین درخشان بیچاره را گرفتهاند.
درضمن لطف کنید اگر یکی از شما فارسی بلد هست این وبلاگ را هم برای ما ترجمه کند فهممان برود بالا!
این هم یک موزیک از گروه کیوسک: اکثر کارهاشون رو دوست دارم، این یکی رو گوش کنید
همه رقم موجود است
در بخش: آزادی بیان
29
Nov
2008
از همه دوستان بخاطر ابراز محبتی که کردهاند سپاسگزارم. گاهی اوقات دردها توان فکر کردن را از آدم میگیرد و این مقوله هم از آن دردهایی بود که توان مرا گرفت.
در رابطه با پیام امیر که نوشته بود:
خسن آقا بابا تو هم چه استعداد شگرفی داری که پشه هم از کنار لب ات رد بشه يه جوری به جمهوری اسلامی وصلش می کنی! بابا ايول. عمو آدم های سالخوره احتمال زمين خوردنشون زياده. اين چکار داره به استرس و حکومت خونخوار و از اين حرفها؟
خدمت ایشان عرض شود که اتفاقا بنده استعداد چندانی در نگارش مقولههای تراژیک ندارم وگرنه دردهای ملت ایران از این هم عظیم تر است و یقینا اگر کسی استعداد نوشتن داشته باشد هزاران کتاب تراژیک میتوان نوشت. در مورد سالخورده بودن و اینکه فرمودهاند چکار به استرس دارد باید به عرض مبارکتان برسانم که نه مادر من سالخورده است و نه مقوله استرس را من به سبک آخوندی بهم بافتهام، این را پزشک ایشان تشخیص داده بود و من عینا منعکس کردم. در مورد ربط این فلاکتها که گریبان ملت ایران از آن جمله مادر مرا گرفته همگی جملگی به حکومت آخوندی مربوط میشود و مسئولیتاش هم. این حکومت است که در همه امور زندگی شهروندانش دخالت میکند و زندگی را به جهنم تبدیل کرده، وقتی حکومتی در خصوصی ترین امور مردم بیچاره دخالت میکند، یقینا باید آن را مسئول همه مشکلات هم دانست. پس متوجه میشوید که بطور مثال وقتی حکومتی حتی در طرز لباس پوشیدن شهروندانش هم دخالت میکند، چیزی که در هیچ نوع حکومت دیگری اجرا نمیشود، یقینا باید در برابر همه مشکلات هم پاسخگو باشد. پس وقتی که انسانی سالم به دلیل فشارهایی که به جامعه تزریق شده است، دچار استرس و نگرانی و احیانا افسردگی می شود باید مسئولیت این امر را به گردن همان ها انداخت که در فروریزی جامعه نقش دارند.
در دنیای متمدن و مدرن امروزی هر مقولهای که در حیطه دولت تعریف شود، همان دولت هم باید پاسخگوی نتایجش باشد. به همین دلیل هم هست که دولتهای مدرن امروزی سعی میکنند در کمتر اموری دخالت کنند تا مسئولیت امور بیشتر به عهده شهروندان باقی بماند و نه دولتها. امیدوارم متوجه عرایضم شده باشید و بیخودی برای رژیم آخوندی آبغوره نگیرید. دوست عزیز نگران حکومت ملاها نباشید این رجالهها بر همه امور دنیوی و اخروی کنترل کامل دارند. در دنیای متمدن وقتی به مسئولین امور اقتدار انجام اموری را محول میکنند در مقابل چنین اقتداری یک مسئولیت هم وجود دارد و مسئولین امور باید در مقابل اعمال خود پاسخگو باشند ولی گویا شما از بس که در حکومت بی در و پیکر آخوندی زندگی کردهاید به این مساله توجه کافی ندارید. وقتی که سید علی خود را ولی امر مسلمین قرار میدهد و از سیر تا پیاز امور دنیوی و اخروی ملت را میخواهد تحت کنترل خود داشته باشد، یقینا که بهشت و جهنم ملت هم مسئولیتاش به عهده همان سید علی است. امیدوارم متوجه عرایض حقیر شده باشید.
حالا که حرف بیچارگی ملت ایران شد این را هم بخوانید
در بخش: اجتماعی
28
Nov
2008
دیروز خواهرم از ایران زنگ زد خبر داد که مادرم حالش بد شده و او را بردهاند بیمارستان. همچنین خبر داد که خوشبختانه بیماری خطرناکی نیست هر نوع آزمایشی که لازم بوده انجام دادهاند و پزشکاش گفته فقط بخاطر استرس حالش بد شده و زمین خورده و الخ.
مادر من و مادر او و مادر بزرگ مادرم همگی انسانهای استواری بودهاند. این خانواده همیشه سالم بودهاند نه بیماری جسمی داشتهاند و نه بیماری روحی. مادر مادربزرگم در سن 107 سالگی در سلامت کامل به علت پیری فوت کرد. مادر مادرم چند ماه پیش به علت کهولت سن در سن 98 سالگی فوت کرد. این خانواده همیشه مثل کوه استوار بودهاند. من آنها را کوه دنا مینامم.
وقتی مادر من که همیشه مثل کوه دنا استوار بوده و حالا در سن نه چندان زیاد به علت استرس به زمین میخورد و به بیمارستان منتقل میشود باید برای حال و روز ملت ایران نگران شد.
نمیدانم حکومت گران ایران میدانند که وقتی شهروندان یک مملکت تا این اندازه زیر فشار روحی باشند چه عواقبی به همراه خواهد داشت یا نه. اگر نمیدانند بدانند که این سطح از فشار همه شیرازهها را از هم میپاشد، این همه فشار هر کوه استواری را به زانو در میآورد، حتی کوه دنا را.
افسردهام، بسیار افسرده. خون گریه میکنم به حال میهنام. امروز من هم بیمار شدم و نتوانستم بروم سر کار. باور کنید من هم خیلی جان سخت هستم، ولی هر انسانی با هر اندازه توانایی هم روزی به زانو در میاید.
ملت ایران در حال به زانو در آمدن است.
در بخش: اجتماعی
25
Nov
2008
در یکی دو هفته گذشته اکثر بحثهای مهم حول و هوش قدرت گرفتن هر چه بیشتر بسیج دور میزند. این مساله بی دلیل نیست و دلیل آن هم چنان هویدا ست که حتی رژیم هم سعی نمیکند اهدافش در پس این پروژه جدید را مخفی کند.
بسیج همان نقشی را قرار است اجرا کند که Sturmabteilung و Hitlerjugend به انگلیسی (Hitler Youth) نیروی جوانان هیتلری در دوران نازیها در آلمان اجرا کردند. در سالهای گذشته در اکثر کشورهای اروپایی نیروهای نئونازی سعی بسیار کردند تا این ایده هیتلر Sturmabteilung و Hitlerjugend را مجددا زنده کنند و دست به پرورش فرهنگی جوانانی در اروپا زدند. عموا این جوانان از طبقه های پایین جامعه بودند و در یک نوع خلع فرهنگی شناور. رشد این نیروی خطرناک در سالهای 80 و 90 میلادی بسیار چشم گیر شده بود. این نیروها میرفتند تا کنترل اجتماع را بدست بگیرند و اروپا را مجددا در دورانی سیاه فرو برند. فعالین فرهنگی بیشتر کشورهای اروپایی در یکی دو دهه گذشته فعالیت زیادی کردند تا این معضل فرهنگی مخرب را کنترل کنند و از بین ببرند. من با چشمان خودم این رشد خطرناک را می دیدم و با افسوس بر این باور بودم که اینها به زودی قدرتی غیر قابل کنترل خواهند شد. امروز وقتی که به گذشته نگاه میکنم میبینم که کار فرهنگی و زحماتی که نیروهای آگاه در کشورهای اروپایی انجام دادند باعث شد تا این نیروی مخرب تقریب به عقب رانده شود و دیگر تقریبا اثری از آنها در اجتماع نیست. اینکه میگویم اثری از آنها نیست منظورم اثر موثری در اجتماع از آنها نیست، نه اینکه بطور کلی از بین رفته باشند.
رژیم های فاشیست همیشه برای حفظ قدرت دست به تاسیس چنین نیروهایی میزنند، این پدیدهی جدیدی نیست. رژیم جمهوری اسلامی هم در دوران اول انقلاب با سوء استفاده از شور انقلابی جوانان توانست نیروی سپاه پاسداران را گرد آورد و با همین وسیله توانست سه دهه بر اریکه قدرت بماند. این روزها به دلیل اینکه ساختار نیروی سپاه تغییر کرده و بیشتر تبدیل شده به یک نیروی نظامی منظم و پر هزینه دیگر نمیتوان مثل گذشته از آن به عنوان یک نیروی سرکوبگر درونی استفاده کرد. حکومت آخوندی این روزها مجددا برای حفظ بقای خود نیاز به یک نیروی جوان بی تجربه و مجانی دارد، به همین دلیل دست به یارگیری در بین اقشار تهی دست و عقب مانده جامعه می زند و با فریب دادن آنها با وعده های دورغین و گاهی با آوانتاژ های اجتماعی آنها را برای این نیرو بسیج می کند تا بوسیله آنها بتواند شورشهای آینده را که چندان هم دور نیستند کنترل کند.
در این مقطع وظیفه نیروهای مخالف و آنهایی که توانایی فرهنگ سازی دارند است تا با سعی و کوشش کار فرهنگی و جو سازی محیط را بر این نیروی مخرب تنگ کنند. باور کنید با اینکه رژیم همه ابزارها را در اختیار دارد ولی در دل جامعه می توان ضربات زیادی به این فرهنگ فاشیستی زد. میتوان با تخریب فرهنگی این نیروها، آنها را حد اقل در بین اقشار شهر نشین منزوی و منفور کرد. اگر بتوان چهر بسیجی را تخریب کرد، دیگر رژیم قادر نخواهد بود از آنها در روزهای نیاز استفاده کند. یک نیروی بسیجی منزوی در روز موعود مثل برف مقابل آفتاب آب خواهد شد و زودتر از خود آخوندها از صحنه مبارزه پا به فرار خواهد گذاشت.
جو جامعه را باید برای آنها چنان تاریک و تیره کرد که قدرت تحرک از دست بدهند. این کار شدنی است ولی نیاز به فعالیت فرهنگی منسجم دارد.
در بخش: مبارزه با رژیم