17 May 2009

بوی امام، پیرو خط الاغ، میرحسین موسوی

نوشته:     :::       20 پیام

بررسی کاندیداها را که می‌خواستم شروع کنم، با خودم فکر کردم این پروژه باید خیلی پیچیده باشد، زیرا برای اینکار نیاز به جستجو و تحقیق است. امروز اما عقیده‌ام عوض شده. این کاندیداهای انتصابات که من می‌بینم، کارنامه شان خراب تر از آن است، که نیاز به تحقیق و جستجوی زیاد باشد. برای اینکه بتوان نقطه ضعف‌ها را پیدا کرد، کافی است نام آنها را همراه با واژه‌هایی مثل “جنایت”، “دزدی”، “چپاول” و یا “حقوق بشر” در گوگل یا هر سایت جستجو گر دیگری حستجو کنید تا به گنجینه‌ای از آثار گهربار گفتار، کردار و پندار سیاسی آنها دست پیدا کنید.
میرحسین موسوی که گل سر سبد این کاندیدها ست. بررسی او نیاز به هیچ تحقیق و جستجویی ندارد. کارنامه او سیاه تر از آن است که حتی عوام ندانند. میرحسین را فقط به علت نزدیکی‌اش به امام امت و اجرای اوامر ملوکانه او به راحتی می توان در هر دادگاه صالحه‌ای به هزاران سال زندان محکوم کرد. به همین دلیل دست از پیشینه این یکی بر می‌دارم و نگاهی به اوضاع امروز او می‌اندازم.
میر حسین خان موسوی یقینا با اشاره خامنه‌ای پا به میدان گذاشته، به همین علت هم هست که روزهای اول ورود به عرصه انتصابات، عکس خود و خانواده در کنار سید علی را منتشر کرد. اول برای اینکه نوکری خود به سید علی را به اثبات برساند، دوم برای آنکه به گماشتگان سید علی نشان بدهد که او هم با خامنه‌ای فامیل و همپالکی است.
ماجرای ناطق نوری و حمایت خامنه‌ای از او را که بیاد دارید، علت حمایت این روزهای خامنه‌ای از احمدی نژاد دقیقا بر اساس همان تجربه طرح ریزی شده، تا بدین وسیله ملت را به لج بازی وادار کنند و آنها را به طرف یکی دیگر از کاندیداها هدایت کنند(تئوری ترس از افعی به مار پناه بردن!). ساده انگاری است اگر فکر کنیم این ملای حیله گر نمی‌داند که حمایت از یک کاندید، باعث چه اتفاقی می‌شود. آقایان اتاق‌های فکر دارند و در این اتاق‌های فکری همه رفتار اجتماعی مردم را روانشناسی و بر اساس آن برنامه ریزی می‌کنند. به همین علت هم هست که خامنه‌ای مجددا در کردستان بصورت ضمنی از احمدی نژاد حمایت کرد. یقینا توافق‌های پشت پرده بین اسهال طلب‌ها و خامنه‌ای به این نتیجه رسیده که سید علی از احمدی نژاد حمایت کند، تا با این کار مردم بخاطر لجبازی به رهبر به سوی اسهال طلب‌ها گرایش نشان دهند. با این وسیله می‌خواهند از تعداد تحریمی ها بکاهند(مردم را از افعی بترسانند تا به مار پناه ببرند!). در حقیقت برای رژیم هیچ فرقی نمی‌کند چه کسی رئیس جمهور باشد، چه او (رئیس جمهور) مطیع دیگر ملاها (سیستم) است، خود خاتمی گفت که رئیس جمهور تدارکاتچی بیش نبوده. نکته مهم تر این است که رژیم این روزها نیاز بسیار دارد به اینکه به جهانیان یک چهره ملایم تری نشان بدهد، درست مثل سال 76 که خاتمی سوار خر قدرت شد. اینها می‌خواهند با این تاکتیک هم آمار رای دهندگان را بالا ببرند و هم به غرب نشان بدهند که رژیم معتدل شده است.
در خاتمه اگر بخواهم موسوی را در یک جمله تعریف کنم آن جمله این است: “عصاره حزب توده و اسلام ناب محمدی”.
میرحسین موسوی جانوری است دوپا که از چپ بودن کوپنی کردن مایحتاج مردم را یاد گرفته و از اسلام هم که فرقی نمی‌کند چه یاد گرفته است، همان که می‌گوید مسلمان اصولگرا و پیرو ولایت وقیح است نشان می‌دهد چه تفکری را نمایندگی می‌کند.
بد نیست یک نگاهی هم به این تصویر زیر و دیگر تصویرهای این خبر بیندازید، بعد از خود سوال کنید آیا حاضرید پای صندوق رای رژیمی بروید که این گونه پدیده‌ها را ترویج می‌دهد!؟

khamenei-abidar-014.jpg

20 پیام   |    |     |     

15 May 2009

گل سر سبد اسلام ناب محمدی

نوشته:     :::       7 پیام

تصمیم داشتم از امروز به مرور سوابق درخشان(!!) کاندیداهای انتصابات را بررسی کنم. گفتم حالا که برادر دکتر مهندس سردار سرلشگر “سبزوار رضایی میرقائد” دارد در اخبار خوش می‌درخشد! با او شروع کنم. همین که گشت و گزاری در اینترنت کردم، برخوردم به سخنرانی اخیر این سردار بلند آوازه اسلام ناب محمدی، دیدم ای برادر، اصلا نیازی به بررسی نیست! او خودش با زبان خودش همه کثافت کاری‌هایی که قرار است در چهار سال پیش رو انجام دهد را اعلام کرده، به همین جهت دیدم نیازی به زحمت کشیدن نیست، فقط بصورت اختصار در زیر نکات محوری برنامه ایشان را می‌آورم و باقی را خودتان می‌توانید از متن سخنرانی بخوانید.

● گشت های ارشاد!؟ هوووم!، این را به بعد موکول می‌کنیم، زیرا این یکی بسیار باتلاق خطرناکی است و یک سیاستمدار حرفه ای به راحتی با پای خود وارد چنین باتلاقی نمی‌شود.
● پول فراوان می‌دهیم علما تا کتاب چاپ کنند و اسلام را ترویج بدهند!
● ایران را قرار است در سال 1404 به کمک حوزه های علمیه حسابی بسازیم!
● احترام و تعظیم به مراجع در چهارسال آینده بهتر خواهد شد!
● تسهیلات چاپ و نشر آثار علمی علما ، طلاب و اندیشمندان را فراهم می‌کنم!
● علاوه بر پشتیبانی از تولیدات علمی حوزه ، شهرداران قم ، مشهد و حدود 9 منطقه دیگر…
● درصورت رئیس جمهور شدن وزارتخانه ها را موظف می‌کنم که رابطه خودشان را با حوزه تعریف و نهادی ایجاد کنند
● باید روحانیت را تقویت کرد تا به انتظارات پاسخ دهند
● رضایی دوباره تاکید کرد : من خود رابط دولت و مراجع خواهم شد تا مراجع بتوانند بطور مستقیم با دولت ارتباط برقرار کنند
● پسر من!؟ اصلا به شما چه مربوطه!؟ وزارت اطلاعات گفته در باره پسرم زر زیادی نزنم بهتره!! در گوشی به خبرنگار (به کسی نگی ها! پسرم رو فرستادم آمریکا قبل از اینکه همه چیز توی این مملکت بترکه یک گرین کارت بگیره تا من هم بعدا فلنگ رو ببندم)

ای بابا من هر چی می‌نویسم باز کم است! حضرت آقا سنگ تمام گذاشته! خودتان بروید همه متن را بخوانید و لذت ببرید!!
اگر تا امروز فکر می‌کردید احمدی نژاد ریده به مملکت، بروید به این یکی دیوس رای بدهید ببینید این مافنگی کاری خواهد کرد که مموتی خودمون پیشش یک پا انشتین به نظر بیاد.

7 پیام   |    |     |     

14 May 2009

وقتی که قورباغه ابوعطا می‌خواند

نوشته:     :::       10 پیام

حضور فرزند رهبر انقلاب در مدرسه آیت الله مجهتدی
تصاویر مربوط به حضور دیروز حجت الاسلام محسن خامنه ای به همراه آیت الله خرازی بر سر مزار استادشان حاج آقا مجتهدی(ره) می باشد.منبع


چیه!؟ دارن آغازاده را برای جلوس بر صندلی قدرت پس از مرگ قاعد اعظم آماده می‌کنند!؟ می‌گویند شتر در خواب بیند پنبه دانه گهی لپ لپ خورد گه دانه دانه! حالا حکایت کار این اراذل و اوباش ملا شده. یکی به اینها گوشزد کند، ای مفلوکین! در ایران معاصر هیچ حکومتی بیشتر از 30 سال دوام نیاورده است و یکی پس از دیگری سرنگون شده‌اند. اگر بخواهیم بر اساس همین آمار و ارقام هم حساب کنیم، شما تقریبا یک سالی بیشتر از جیره تان حکومت کرده‌اید.
نگاه به تصویر کنید، دست به سینه و گردن کج ایستادن این اوباش مفلوک حکومتی و ریخت و قیافه را بنگرید! درست انگاری برگشته‌ایم به دوران قاجار.

10 پیام   |    |     |     

11 May 2009

خاک ایران که کم است خاک صد عالم بر سرت

نوشته:     :::       5 پیام

ببینید مملکتی که روشن فکرش این مردک جنایت پیشه سروش باشد، رئیس جمهورش هم باید که احمدی نژاد باشد. ببینید چگونه مغلطه می‌کند.
خبرنگار اعتماد ملی: حالا برسیم به انتخابات. به نظر شما باید چه کرد؟

ببینید من در ایران با دوستانی روبه‌رو بودم که معتقد بودند در انتخابات نباید شرکت کرد.من با دلایل آنها حقیقتا قانع نشدم.می‌دانم که چه می‌گویند و از چه زاویه‌ای به مسائل نگاه می‌کنند.زاویه دید آنها این است که انتخابات به هر حال بساطی است که حکومت بر پا می‌کند و بازی کردن در این بساط، نهایتا سودش به نظام می‌رسد.
مشروعیت می‌بخشد.
بله؛ منتها وقتی از آنها می‌پرسیدم پس باید چکار کرد، جوابی نداشتند؛ یعنی راه دیگری نمی‌ماند، لابد باید انقلاب کرد، کارهای براندازی کرد…در اینجا من به آنها قصه چاه‌کنی را گفتم که چاهی کنده بود و نمی‌دانست خاک آن را کجا بریزد. «دخو» به او گفت یک چاه دیگر بکن، این خاک‌ها را در آن بریز. بقیه داستان معلوم است.این آدم تا آخر عمرش چاه می‌کند.خاک اولی را می‌ریخت در دومی، دومی را در سومی…گفتم ما یک انقلاب کردیم، یک عالم خاک از چاه جامعه آوردیم بیرون.حالا مانده‌ایم که این خاک‌ها را کجا بریزیم.شما می‌گویید یک چاه دیگر بکنید؛ ولی باز همان سوال مطرح می‌شود.خاک چاه دوم را کجا بریزیم؟ما نمی‌توانیم عمری را به چاه‌کنی سپری کنیم.

یکی از طرف من مامور شود، پیغامی به این روشن گوز اسهالی بدهد.
به ایشان از قول من بفرمایید خُسن آقا سلام رساندند و گفتند این خاکها را که از چاه‌ها بیرون می‌آوریم، مقدار زیادی از آنرا می‌ریزیم توی سر روشن فکران(روشن گوز) دینی آن مملکت، مقدار دیگری از آنرا هم مصرف گور کردن اسلام و آیت الله و سید و مفتی مفت خور می‌کنیم، مشکل حل خواهد شد. شما نگران نباشید! روشنفکر تر از شما در آن مملکت زیاد است که بداند بعد از 1400 سال سلطه اسلام و عرب بر ایران و پس از 30 سال سلطه ملا بر ایران، روشن فکر وطن پرست ایرانی می‌داند آن خاک‌ها را کجا بریزید! یقین بدانید مقدار زیادی از آن مصرف گور کردن شما و عقاید قرون وسطایی شما خواهیم کرد. باور کنید با این همه روشن گوز مذهبی که در آن مملکت هست خاک ایران که کم است خاک صد عالم هم کم خواهد آمد برای گور کردن عقاید عقب افتاده شما.

5 پیام   |    |     |     

09 May 2009

انقلاب مخملی با رنگ سبز

نوشته:     :::       15 پیام

خوشباوران بخوانند شاید بیدار شدند.
سیاست حرفه ایست که با مکر و ریا و شعبده بازی، ملت را با سیاستمدار همراه می‌کند، تا بوسیله آن بتوان جامعه را به آن طرفی که سیاستمدار می‌خواهد سوق داد. این ساده ترین تعریف از سیاست است.
انقلاب ایران از اول تنها دو شعار داشت، “استقلال و آزادی”. با ورود سیاست پیشگانی مثل سید میرحسین موسوی خامنه‌ای و دیگر ملاهای لباس شخصی و لباس ملایی و به کنترل در آوردن مسیر انقلاب یک خواسته و شعار تقلبی به آن افزودند و شعارهای مردم را از “آزادی و استقلال” تغییر دادند و شعار جدیدی را جایگزین آن کردند بنام “استقلال آزادی جمهوری اسلامی”.
در ایران این روزها دو جناح سیاسی داریم که هر دو جناح به صراحت می‌گویند که خواستار حفظ نظام هستند و حتی حاضر نیستند کوچکترین تغییری در قانون اساسی آن بدهند. همچنین هر دو جناح خود را دست بوس رهبر می دانند، در نتیجه نباید از هیچ کدام از این دو جناح توقع داشت که تغییری اساسی در سیاست‌های حکومت(سید علی خامنه‌ای) بدهند، این موضوع را دیگر همه می‌دانند حتی خوشباوران.
جناحی که به اقتدارگرا معروف شده، از سیاستمداران عقب افتاده‌ای تشکیل شده که حتی از طالبان هم عقب افتاده تر هستند و این موضوع را هم ملت می‌داند، حتی خوشباوران!
جناح دوم که عده زیادی به آن دل بسته‌اند جناح به اصطلاح اصلاح طلب است.
حکومت آخوندی با بازی دادن ملت هر از چندی نمای بیرونی حکومت را با تعویض، تغییر می‌دهد تا بتواند به حکومت خود استمرار بخشد. یک دوره اصلاح طلب یک دوره اقتدارگرا در حقیقت هیچ فرقی بین این دو جناح سیاسی وجود ندارد. هر دو جناح خواستار حفظ این حکومت با همین ساختار امروزی هستند و حتی اگر قادر باشند خواستار این هستند که به دوران اولیه انقلاب برگردند، چونکه در آن دوران اقتدار مطلق داشتند، در عوض این روزها مجبورند آزادی‌هایی را هر چند محدود بدهند. هیچ سیاستمداری خواستار این نیست که به ملت آزادی بدهد، سیاستمدار همیشه تشنه قدرت است و اگر می‌بینید در بعضی کشورها دموکراسی حکمفرما ست به این دلیل است که ملت توانسته با سعی و کوشش سیاستمداران را تا حدودی کنترل کند.
در این دوره از انتصابات، حکومت که می‌داند دیگر از مهره‌های سوخته‌ای مثل خاتمی نمی‌تواند استفاده کند، میرحسین موسوی خامنه‌ای را از پستوی انقلاب بیرون آورده و می‌خواهد این مرده سیاسی را به ملت قالب کند. جالب اینجاست که همین میرحسین موسوی خامنه‌ای به وضوح در میتینگ‌های انتخاباتی‌اش می‌گوید که پیرو ولایت فقیه است و قانون اساسی را بدون هیچ گونه تغییری و هیچ اما و اگر می‌پذیرد. او حتی با صراحت کامل از سیاست کشتار اول انقلاب دفاع می‌کند.
بریده‌ای از سخنان میرحسین موسوی خامنه‌ای، نخست وزیر دوران کشتار و ترور را بخوانید:
میتینگ انتخاباتی دانشگاه بابل: “من ۲۰ سال سکوت نکردم و با بستن فله ای مطبوعات مخالفت کرده ام”. او همچنین گفت: “من صراحتا با اصلاح قانون اساسی مخالفم. من دیدم که چه کسی آن قانون اساسی را امضا کرد. من نمی گویم شما کافرید ولی این مواضع ما را به جایی درست نخواهد برد”. وی در ادامه گفت: “من کاملا به این قانون اساسی معتقدم و با آن وفادار خواهم ماند”.
ای بابا این طرف چرا میگه 20 سال! دانشجوها از او خواستند پاسخ دهد در این 30 سال چه غلطی کرده، دانشجوها از او پرسیدند چه نقشی در قتل عام 67 داشته، این مردک الدنگ چرا 10 سال اول را که او نخست وزیر بوده و ملت را قتل عام کردند حذف می‌کند یک دفعه!!؟؟
میتینگ انتخاباتی دانشگاه فردوسی مشهد: ولایت فقیه، ما را در مقابل کودتا و خودمختاری‌ها حفظ کرده است
جالب است بدانید همین مارمولک که امروز دانشجو دانشجو می‌کند و سنگ دانشجو را به سینه می‌زند، در دهه اول انقلاب عضو شورای انقلاب فرهنگی بوده، همان شورایی که دانشگاه را از استادان و دانشجویان وطن پرست پاکسازی کرد تا آخوندها بتوانند به راحتی و بدون مزاحم حکومت ترور خود را بر ایران حکمفرما کنند.
همین مارمولک این روزها با بستن شال گردن سبز و پوشاندن لباس سبز بر تن اوباش هوادارش دارد به آمریکا چراغ سبز نشان می‌دهد و با زبان بی زبانی می‌گوید، “نیازی نیست شما انقلاب مخملی در ایران راه بیندازید ما خودمان این کار را برایتان می‌کنیم”، رنگ آنرا هم سبز انتخاب کرده که تاکیدی باشد بر اینکه این ملک و ملت ملک طلق سید ها ست.
سخنی به خوشباوران: پیش به سوی انقلاب مخملی سیدی میرحسینی آمریکایی مارمولکی!!

15 پیام   |    |     |     

05 May 2009

رژیم وحشت زده به جان جوانان افتاده

نوشته:     :::       18 پیام

دو نوجوان دیگر را می‌خواهند فردا اعدام کنند، چرا؟ من از روزی که دلارا را اعدام کردند، هر چه به این مساله می‌اندیشم بیشتر به این تئوری ایمان می‌آورم که این قتل‌ها تنها و تنها برای ترساندن مردم است. وقتی می‌بینید با این همه بگیر و ببند و اعدام و ارعاب باز هم مردم عاصی اینجا و آنجا دست به اعتراض می‌زنند به این معنی است که رژیم می رود تا کنترل از دستش خارج شود. یک روز معلم‌ها تظاهرات می‌کنند یک روز کارگرها هستند، یک روز دانشجوها، یک روز زنان، یک روز کشاورز است و خلاصه کسی نیست که در این روزها اعتراض نکرده باشد. اینها همه نشان از ترس حکومت دارد. اینها نشانه‌های اقتدار نیست! چه اقتدار با کشتار بدست نمی‌آید، تنها شهروندان را جری تر می‌کند. اگر می‌بینید این روزها به جان جوانها افتاده‌اند به این دلیل است که می‌دانند که جمعیت ایران جمعیتی است جوان، بیکار عاصی و آماده قیام، این قیام برخلاف قیام 57 بسیار خونبار خواهد بود. اگر حکومت کوچکترین ضعفی از خود نشان دهد، قیامی بسیار کور شروع خواهد شد و جوی خون راه خواهد افتاد. بازاری و سرمایه دار دزد و ملا همگی که در این سالها از مکیدن خون ملت به ثروت‌های نجومی رسیده‌اند می‌دانند که وقتی جمعیتی بیش از 50 درصد از ملت در فقر زندگی کند چه معنی دارد، معنی چنین شرایطی قیامی کور و خونین است.
پس رژیم به شکلی مجبور است تا روز آخر خون بریزد و جو رعب و وحشت ایجاد کند. مگر نمی‌بینید دیگر در کوی برزن شلاق نمی‌زنند، چون می‌دانند کار از این کارها گذشته، کار به جاهای بسیار باریک رسیده، به تنگنایی نزدیکی‌های سقوط.
وقتی میرحسین پس از 20 سال نقاشی کردن از گوشه خانه بیرون می‌آید دلیل دارد، دلیل‌اش هم چیزی نیست جز احساس خطر، خطری که می‌رود تا ستونهای قدرت آخوندی را بلرزاند. زلزله‌ای که دیگر نه آثاری از آخوند برجا خواهد گذاشت نه مذهب.

18 پیام   |    |     |     

02 May 2009

دلارا دارابی اعدام شد

نوشته:     :::       20 پیام

خبر کوتاه و تنفر برانگیز بود. درست سه چهار ساعت بعد از اینکه خبر را در بخش اخبار کنار منعکس کردم، توی حیاط خانه بودم، داشتم به گل و گیاه‌ها رسیدگی می‌کردم، این کار را وقتی عصبانی می‌شوم زیاد می‌کنم، برای اینکه بتوانم فکرم را متمرکز کنم و افکارم را کمی از این دنیای وحشی دور کنم. همسایه کناری آمد و پرسید یک دختری را در ایران اعدام کرده‌اند، او هم روی نت خبر را خوانده بود(همه روزنامه های نروژی خبر اعدام را منعکس کردند[لینک]). از من پرسید این همان دختری است که چند وقت پیش در باره‌اش صحبت کرده بودی؟ گفتم آره. آخه من این گونه خبرها را به هر شکلی شده به اطرافیانم منتقل می‌کنم. عقیده دارم حتی اگر یک نفر را بتوانم از این جنایات آگاه کنم، خودش کمکی خواهد بود برای منزوی کردن هر چه بیشتر این رژیم جنایت پیشه.
چند دقیقه‌ای با همسایه بحث کردیم. از من پرسید چرا رژیم با اینکه می‌داند این گونه رفتار تنفر بیشتری در جهان بر علیه آن بسیج می‌کند باز هم در انجام این جنایات اسرار دارد!؟ گفتم آخه قربانت گردم رژیمی که پایه هایش بر وحشت استوار شده، اگر روزانه یا هفتگی یا حداقل ماهیانه یکی را به مسلخ نبرد ابهت‌اش می‌ریزد و دیگر مردم از آن نمی‌ترسند و همین مساله می‌تواند باعث سرنگونی آن شود. من فکر نمی‌کنم دلیل دیگری داشته باشد وگرنه رژیم مرض که ندارد برای خودش دشمن بتراشد که! این اعمال بخشی از ابزار اعمال قدرت است.
در ضمن نباید فراموش کرد که آن جلادان حرفه‌ای هم که در زندانها و کشتارگاه‌های رژیم مشغول انجام وظیفه هستند، اگر هر از گاهی آدم نکشند و خونی نریزند، ممکن است از زور بیکاری گریبان خود رژیم را بگیرند. فراموش نکنید که این گونه انسانها هم نیازهایی دارند، باید نیاز آنها را هم درک کرد!! کسی که عادت دارد برای تفریح آدم بکشد به کشتن مدام نیاز دارد، مثل من که عادت و نیاز دارم برای تفریح و ریلکس شدن به گل و گیاه سرکشی کنم و گل و گیاه تر و خشک کنم.
باور کنید آدم کشتن هم مثل باغچه بیل زدن پس از مدتی تبدیل می‌شود به عادت. حالا اگر خواسته باشید این عادات را از من و او بگیرید باید یک فکر اساسی بکنید، وگرنه به این راحتی‌ها نمی‌توانید عادات را نادیده بگیرید. مگر ضرب المثل معروف “ترک عادت موجب مرض است” را نشنیده‌اید!؟
پ.ن.:
دوستان تعداد زیادی مراجعه کننده از وب سایت های نروژی به اینجا مراجعه کرده‌اند به همین علت، کوتاه شده این مطلب را به نروژی در زیر می‌آورم تا افشا گری گسترده تر شود.

Jeg ser at det kommer flere Norske lesere her, derfor skriver jeg en kort versjon av denne posten:
Etter at jeg fikk vite at Delara Darabi var henretter, ble jeg rasende. For å få aggresjonen ut, gikk jeg ut i hagen, en av naboene kom til meg og fortalte nyheten om Delara. Hun også hadde lest nyheten på nett. Hun spurte meg om denne jenta var den samme som jeg hadde fortalt henne om tidligere, hun som hadde fått dødsdom. Jeg kunne bekrefte det, og at jeg hadde vært bekymret for at Delara også ville blir henrettet, slik som tidligere alle de andre mindreårige som allerede er hentrettet.
Ofte når slike ting som skjer i Iran, prøver jeg å informere folk som jeg kjenner. Jeg ser det som min plikt å informere for at andre også skal få vite hva det Iranske regimet gjør med mitt folk, for å bekjempe og isolere regimet. Det hjelper å informere andre nasjoner og folk.
Videre i min persiske blog, skriver jeg om at regimet i Teheran trenger disse henrettelsene for å kunne fortsette å regjere og beholde makten. Uten disse henrettelsene kommer regimet til å falle.
Videre skriver jeg om de personene som utøver selve henrettelsene. De har et behov!, behov for å tilfredstille sine dyriske tendenser, for å lindre sin agresjon, en sykdom som trenger blod for å leve. De trenger å drepe mennesker, de trenger å ha makt. “Vi har alle våre behov!”

20 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی