May 05 2009
رژیم وحشت زده به جان جوانان افتاده
دو نوجوان دیگر را میخواهند فردا اعدام کنند، چرا؟ من از روزی که دلارا را اعدام کردند، هر چه به این مساله میاندیشم بیشتر به این تئوری ایمان میآورم که این قتلها تنها و تنها برای ترساندن مردم است. وقتی میبینید با این همه بگیر و ببند و اعدام و ارعاب باز هم مردم عاصی اینجا و آنجا دست به اعتراض میزنند به این معنی است که رژیم می رود تا کنترل از دستش خارج شود. یک روز معلمها تظاهرات میکنند یک روز کارگرها هستند، یک روز دانشجوها، یک روز زنان، یک روز کشاورز است و خلاصه کسی نیست که در این روزها اعتراض نکرده باشد. اینها همه نشان از ترس حکومت دارد. اینها نشانههای اقتدار نیست! چه اقتدار با کشتار بدست نمیآید، تنها شهروندان را جری تر میکند. اگر میبینید این روزها به جان جوانها افتادهاند به این دلیل است که میدانند که جمعیت ایران جمعیتی است جوان، بیکار عاصی و آماده قیام، این قیام برخلاف قیام 57 بسیار خونبار خواهد بود. اگر حکومت کوچکترین ضعفی از خود نشان دهد، قیامی بسیار کور شروع خواهد شد و جوی خون راه خواهد افتاد. بازاری و سرمایه دار دزد و ملا همگی که در این سالها از مکیدن خون ملت به ثروتهای نجومی رسیدهاند میدانند که وقتی جمعیتی بیش از 50 درصد از ملت در فقر زندگی کند چه معنی دارد، معنی چنین شرایطی قیامی کور و خونین است.
پس رژیم به شکلی مجبور است تا روز آخر خون بریزد و جو رعب و وحشت ایجاد کند. مگر نمیبینید دیگر در کوی برزن شلاق نمیزنند، چون میدانند کار از این کارها گذشته، کار به جاهای بسیار باریک رسیده، به تنگنایی نزدیکیهای سقوط.
وقتی میرحسین پس از 20 سال نقاشی کردن از گوشه خانه بیرون میآید دلیل دارد، دلیلاش هم چیزی نیست جز احساس خطر، خطری که میرود تا ستونهای قدرت آخوندی را بلرزاند. زلزلهای که دیگر نه آثاری از آخوند برجا خواهد گذاشت نه مذهب.
18 پیام |
شپشک زیر دم بزغاله و هاله نورش احمدی نژاد از هاله نورش می گوید تهیه شده در تلوزیون بیداری
http://www.youtube.com/bidaritv1
در بلاگ نیوز لینک داده ش .
سلام ما قشر tahselkardeh هيچ omedi ب ان كشور nadarem فقط خدا رحم كند.
در این چند سال اخیر رژیم در لباس کسی که از چیزی پنهانی بترسد و از ترس آن دچار وحشت و هول شود در آمده است.خبر اعدام فلان نوجوان،خبر دستگیری چند وبلاگ نویس در دفعات متعدد و اعدام برخی از آنان ،خبر دستگیری جاسوسان اسراییلی،خبر کشف بمب گذاری و موارد بسیار مشابه که در سال های اخیر قوت گرفته است همگی نشان از ترسی است که رژیم از نیروهای مخالف خود دارد.
این همه قدرت سازی الکی هم بادکنکی است که با یک سوزن می ترکد.اگر این چنین نبود رژیم دیوث اسلامی از یک وبلاگ در گوشه ای از پهنۀ اینترنت وحشت نداشت.همانطور که دشمن جن بسم الله است(!) دشمن آخوند و تفکرات او هم هر محفلی است که در آن آزادانه عقاید نشر و نمو پید کند که از آن جمله اینترنت است.
حسن آقا جان
خوشبختانه اعدام اين دو جوان به تعويق افتاد. گرچه هر وقت ميبينن براي اعدام يكي سر و صدا ميشه الكي ميگن دوماه مهلت ميديم بعد يهويي بيخبر و بدون حضور وكيل و خانواده اعدام ميكنن:(
اگر بدوني حدود چهار صبح دم اوين چه خبر بود…
حسن آقا جان مدتيه كه وبلاگ آينهاي كه برام ساختي كار نميكنه.
علت بخصوصي داره؟
http://70.86.21.167/
با درود khosen آقا عزيز،
تا khaenan خودفروشى مثله دكتر سميعي كه در شهر mayns در آلمان زندگى ميكنه ايران همين خواهد بود. خودشان اينجا كيف ميكنند بد آقا با shoruda khodforosh كه فقط پى پول له له ميزنه و باعثِ بسيارى از مشكلاته اقتصادى در آلمان شده…..
تشريف ميبرند ايران براى مذاكره در بارِه نفت.اسم اين دكتر سميعي را گفتم كه آگاه باشيد براى افرادى كه ميان آلمان تا اين آقا moaleje بكنه……..
وقتى فهميدم فكر كردم بهتره اينجا بگم تا بدانيد چه افرادِ روشنفكرى داريم…..
موفق باشيد
ماريا
درود بر تو خسن اقاي عزيز
كليپ شلاق دختر پاكستاني را از كجا
ميتوان دانلود كرد؟؟
زیتون خانم من حتی یادم نمیآید دیروز نهار چی خورم! حالا شما در مورد آئینه وبلاگی که سالها پیش درست کردم سوال میکنید!؟
تن تن عزیز من خبرش را همراه با ویدئو آن که در یوتیوب است چند وقت پیش همینجا منعکس کردم آدرس خبر هم اینجاست
http://news09.hasanagha.org/?p=871
مازنده ايم….
بالاخره فليتر اين ديوثارا كرك كردم …
it’s taht !
دقيقا 40 روز بود كه نتونستم خسن آقا رو ببينم …
دوباره ميام!
زنده باد آزادي زنده با تنوير افكار زنده با آزاد مَنِشي…….
لطفن این کلیپ رو ببین … آخوندها و موسوی برای تحریک احساسات مردمی سرود ” آقتابکارن جنگل ” که برای حنبش سیاهکل در زمان شاه سرود شده بود رو بازخونی کرده و دزدیده اند !
http://www.youtube.com/watch?v=7l0d5SQgl5I
شرم بر آخوندها که ستاره ها رو از قردای انقلاب 57 گلوله باران کردند
جلی عزیز فیلم رو دیدم همون روزی که منتشر شده در بخش خبرها منعکس کردم.
این اراذل و اوباش هیچ شرم ندارند.
خُسن آقای عزیز،
بخون و حالشو ببر. آلتت هم برقرار باد.
====================
یکی از سناتورهای معروف آمریکا، درست هنگامی که از درب سنا خارج شد، با یک اتومبیل تصادف کرد و در دم کشته شد.
روح او در بالا به دروازه های بهشت رسید و سن پیتر از او استقبال کرد. «خیلی خوش آمدید. این خیلی جالبه. چون ما به ندرت سیاستمداران بلند پایه و مقامات رو دم دروازه های بهشت ملاقات می کنیم. به هر حال شما هم درک می کنید که راه دادن شما به بهشت تصمیم ساده ای نیست»
سناتور گفت «مشکلی نیست. شما من را راه بده، من خودم بقیه اش رو حل می کنم»
سن پیتر گفت «اما در نامهء اعمال شما دستور دیگری ثبت شده، شما بایستی ابتدا یک روز در جهنم و سپس یک روز در بهشت زندگی کنید. آنگاه خودتان بین بهشت و جهنم یکی را انتخاب کنید»
سناتور گفت «اشکال نداره. من همین الان تصمیمم را گرفته ام. میخواهم به بهشت بروم»
سن پیتر گفت «می فهمم. به هر حال ما دستور داریم. ماموریم و معذور»
و سپس او را سوار آسانسور کرد و به پایین رفتند. پایین … پایین… پایین… تا اینکه به جهنم رسیدند.
در آسانسور که باز شد، سناتور با منظرهء جالبی روبرو شد. زمین چمن بسیار سرسبزی که وسط آن یک زمین بازی گلف بود و در کنار آن یک ساختمان بسیار بزرگ و مجلل. در کنار ساختمان هم بسیاری از دوستان قدیمی سناتور منتظر او بودند و برای استفبال به سوی او دویدند. آنها او را دوره کردند و با شادی و خنده فراوان از خاطرات روزهای زندگی قبلی تعریف کردند. سپس برای بازی بسیار مهیجی به زمین گلف رفتند و حسابی سرگرم شدند. همزمان با غروب آفتاب هم همگی به کافهء کنار زمین گلف رفتند و شام بسیار مجللی از اردک و بره کباب شده و نوشیدنی های گرانبها صرف کردند. شیطان هم در جمع آنها حاضر شد و همراه با دختران زیبا رقص گرم و لذت بخشی داشتند.
به سناتور آنقدر خوش گذشت که واقعاً نفهمید یک روز او چطور گذشت. راس بیست و چهار ساعت، سن پیتر به دنبال او آمد و او را تا بهشت اسکورت کرد. در بهشت هم سناتور با جمعی از افراد خوش خلق و خونگرم آشنا شد، به کنسرت های موسیقی رفتند و دیدارهای زیادی هم داشتند. سناتور آنقدر خوش گذرانده بود که واقعا نفهمید که روز دوم هم چگونه گذشت.
بعد از پایان روز دوم، سن پیتر به دنبال او آمد و از او پرسید که آیا تصمیمش را گرفته؟
سناتور گفت «خوب راستش من در این مورد خیلی فکر کردم. حالا که فکر می کنم می بینم بین بهشت و جهنم من جهنم را ترجیح می دهم»
بدون هیچ کلامی، سن پیتر او را سوار آسانسور کرد و آن پایین تحویل شیطان داد. وقتی وارد جهنم شدند، اینبار سناتور بیابانی خشک و بی آب و علف را دید، پر از آتش و سختی های فراوان. دوستانی که دیروز از او استقبال کردند هم عبوس و خشک، در لباس های بسیار مندرس و کثیف بودند. سناتور با تعجب از شیطان پرسید «انگار آن روز من اینجا منظرهء دیگری دیدم؟ آن سرسبزی ها کو؟ ما شام بسیار خوشمزه ای خوردیم؟ زمین گلف؟ …»
شیطان با خنده جواب داد: «آن روز، روز تبلیغات بود… امروز دیگر تو رای دادی».
کیر عمر تو کس ننه امام حسین.
سنده امام حسین تو کس ننه مداح امام حسین.
کیر مداح امام حسین تو کس ننه عمر.
کیر جهانیان تو کس ننه حضرت محمد(ص).
بیش باد !
»«»«»«
عجب طنز بکری…این فنلاندیهای کودن و بنظرم تمام مجامع سیاسی دنیا باید جریان ثبت نام پسر13ساله تهرانی رو بدقت بنگرند و اینقدر به شعور ملت ایران توهین نکنند!
دنیا باید ببیندچگونه درحالیکه یک کودک 13ساله ایرانی سیستم حکومت آخوندی را اینچنین دور دودول خودش میچرخاند و بازی میدهد … اما آنهاهنوز اسیر خدعه و نیرنگ آخونداسلامباز هستند.
یکی به این فنلاندیهای منگول بگوید :وقتی کثافتی مثل نوکیاپیشرفته ترین سیستم ردیابی و شنودتلفن و همچنین ره گیری مراسلات اینترنتی را به ج.ا جنایتکار میفروشد و در واقع اسلحه را بدست جانیها میدهد تا تیرخلاص در مخ جوانان و دانشجویان و کلآ مردم زجرکشیده خالی کند حق این شامورته بازیها و ریختن اشک تمساح را ندارد.
به مناسبت ایام فاطمیه:
میلیونها تانکر پر از گوه خوک تو کس فاطمه الزهرا بنت رسول الله.
دو بربرش تو کس ننه عزادارانش.
hasan aga mersy.marg bar molla va molla srfat,sorry marg bar kode mohammad va jad abadesh