18 May 2010

به کجا می رود جنبش سبز؟

نوشته:     :::       11 پیام

اگر حال و روز این روزها را با روزهای پیش از انقلاب 57 مقایسه کنیم نکات زیر کاملا مشهود است.
1. به وضوح می‌بینیم که آگاهی مردم بیشتر از روزهای قبل از انقلاب 57 است.
2. تنفر مردم از حکومت آخوندی به مراتب بیشتر از رژیم شاه است.
3. ابزار مبارزه و آگاهی رسانی ده‌ها حتی صدها برابر بیشتر از دوران 57 است.
4. وضع اقتصادی که اصلا قابل مقایسه نیست، تقریبا اکثریت مردم ایران زیر خط فقر زندگی می‌کنند. حتی لایه‌های متوسط و متوسط نزدیک به مرفه هم به روز سیاه نشانده شده‌اند.
با این اوصاف حرکت مردم عاصی که پس از انتخابات شروع شد و هزینه زیادی هم پرداخت در یک حالت آچماز قرار گرفته و راه پیشبرد جنبش به نظر غیرممکن می‌آید.
به نظر من به چند دلیل این وضع بسیار مصنوعی و غیرعادی بنظر می‌رسد.
همه شرایط موجود نشان از این دارد که مردم اگر بتوان آنها را هدایت و رهبری کرد، آماده هر نوع عمل و عکس العملی هستند. این را می‌توان در بین اقشار فعال دید، این همه هزینه دادن فعالان سیاسی خود شاهدی است بر این مدعا که اکثریت مردم ایران آماده هزینه دادن برای برچیدن حکومت آخوندی هستند. پس واقعا چرا حرکت به پیش نمی‌رود؟ اتفاق‌هایی که سال گذشته در روزهای پس از انتخابات رخ داد، کاملا مشهود بود که این رژیم آینده‌ای ندارد. با این حال پس چرا حرکت تقریبا متوقف شده!؟
به نظر من گروه‌هایی درون جنبش سبز به صورت چرخ پنجم دشمن عمل می‌کنند. دلیل این رفتار بر می‌گردد به این مساله که عده زیادی از این افراد در مدت 31 سال حکومت آخوندی خودشان دستشان به خون ملت ایران آغشته است و به خوبی می‌دانند که اگر رژیم کاملا سرنگون شود، یقینا آنها هم باید پاسخگو باشند. به همین دلیل هم هست که هدف این گروه نه سرنگونی که درست برعکس حفظ رژیم با این هدف که خود بتوانند قدرت را به دست بگیرند، یک نوع جابجایی قدرت بدون فروریختن ساختار و ستون‌های اصلی آن.
از خودتان پرسیده‌اید که چرا پس از یک سال، هنوز هیچ یک از سران اصلاحات حاضر نیستند حرفی از گزینه اعتصاب بزنند؟ مگر نه اینکه اعتصاب یکی از اساسی ترین ابزاری است که به وسیله آن می‌توان به صورت مدنی هر رژیمی را به زانو در آورد؟
ممکن است کسانی مدعی شوند که رهبری و سامان دادن یک اعتصاب ابزارها و شرایطی را می‌طلبد که امروز هنوز آن شرایط مهیا نیست. هموطنان کرد ما نشان دادند که شکل دهی یک اعتصاب سراسری امکان پذیر است، حتی برای آن دسته از رهبرانی که در ایران نیستند. توجه داشته باشید که اعتصاب هفته گذشته کردستان بوسیله نیروهای خارج از کشور رهبری شده بود. در دنیای ارتباطات امروزی سامان دادن به چنین جنبش‌ها و حرکت‌های اجتماعی بسیار ساده تر از دوران انقلاب 57 است. فکرش را بکنید در آن روزها مخالفین رژیم شاه باید بوسیله شب نامه و ارتباطات حضوری (رودرو) اعتصاب‌ها را سامان می‌دادند و در بهترین حالت رادیوهای برون مرزی مثل بی‌بی‌سی در یک برنامه محدود یکی دو ساعته می‌توانستند چنین اطلاعاتی را به جامعه منتقل کنند.
راستی چرا رهبران جنبش سبز که عموما از اصلاح طلب‌ها هستند حاضر نیستند حتی حرف گزینه اعتصاب را به میان بیاورند!؟ برای امتحان هم که شده کافی است در یک حرکت اعتراضی کوچک این گزینه را آزمایش کرد. اعتصاب هزینه‌ای بسیار کمتر از کشیدن مردم به خیابانها دارد و به راحتی می‌توان فراخوانی برای یک اعتصاب محدود را داد و منتظر نتیجه آن شد و بعد اگر چنین گزینه‌ای پاسخ مطلوب داد، می‌توان آنرا گسترش داد و در مدت بسیار کوتاه رژیم را به زانو در آورد. حداقل این گزینه از اسب تراوایی که راه انداختند که محتمل تر و واقع بینانه تر است.
ولی همان گونه که پیش تر هم گفتم، گمان من بر این است که سران جنبش، حداقل آنها که تا امروز جزو خودی‌های رژیم بوده‌اند، هیچگاه پا به چنین میدانی نخواهند گذاشت، چه به خوبی می‌دانند که اگر قطار سرنگونی رژیم به راه افتاد، دیگر قابل کنترل نخواهد بود. و یقینا اگر رژیم جمهوری اسلامی سرنگون شود، آقایانی که در این 31 سال دست در دست رژیم خون‌ها ریخته‌اند باید پاسخگو باشند.
پ.ن.:
مساله بازگشت علی وکیلی راد
برخلاف عده زیادی که از دست دولت فرانسه بخاطر بازگرداندن علی وکیلی راد عصبی هستند، من بسیار هم خوشحالم که این لجن ها را به ایران باز گردانند. توجه داشته باشید که این رژیم به زودی سرنگون خواهد شد. اگر کسانی مثل وکیلی راد هنگام سرنگونی رژیم در ایران باشند به راحتی می‌توان دستگیرشان کرد و تحویل دادگاه داد، ولی اگر خارج از ایران زندگی کنند برای بازگرداندنشان مشکلات زیاد وجود خواهد داشت.

11 پیام   |    |     |     

17 May 2010

حق مسلم پر! جام زهر نوش جان ات سید علی ضحاک

نوشته:     :::       5 پیام

اون الدنگ قبلی وقتی جام زهر را سر کشید به روال همه ضحاکان جهان، بجای اینکه خود جان بدهد، جان جوانان را در کشتارهای 67 گرفت. این الدنگ که امروز بر تخت ضحاک تکیه زده از اون دیوث قبلی بسیار خونخوار تر است. مراقب باید بود که این حرام زاده یک دست، در این جام زهر نوشی که آمریکایی‌ها به زور تنقیه‌اش کردند جان جوانان بیگناه را فدای شهوات قدرت طلبی خود نکند.
یقین بدانید اعدام‌های اخیر هم برای شروع بوده تا جو رعب و وحشت را در جامعه برقرار کنند، تا مبادا کسی جرات کند و از آنها بازخواست کند که چرا بیش از هشت سال ملت را در هزار تنگنای تحریم قرار دادید و امروز بدون هیچ دستاوردی دارید حق مسلم! همان که به زبان خودتان حق مسلم می‌نامیدش را دو دستی تقدیم شیطان بزرگ می‌کنید!؟

5 پیام   |    |     |     

16 May 2010

خدا نکند که گدا معتبر شود

نوشته:     :::       6 پیام

آقای وزیر رفاه و تامین اجتماعی که یکی از همین گدازاده‌های تازه معتبر شده است، در اظهار فضله‌ای فرموده‌اند که، جماعت ملت ایران، خصوصا آنها که در سه استان ایلام، خراسان شمالی و گیلان زندگی می‌کنند، برای دریافت یارانه به صورت نقد، حساب بانکی خود را در سامانه http://www.refahi.ir به ثبت برسانند.
درسته که خُسن آقا سواد چندانی ندارد، ولی با این حال هرچه فکر می‌کنم عقلم به جایی نمی‌رسد که چطور یک کسی مثل آقای مهندس سابقاً گدا زاده و تازگی معتبر شده، گز نکرده می‌برند! گویا ایشان نمی‌داند که آن بیچاره‌هایی که نیاز به دریافت یارانه دارند، اصولا پولی در بساط ندارند که رایانه بخرند اینترنت که جای خود دارد.
شما فکرش را بکنید! مثلا آن کشاورز بیچاره‌ای که از تصدق سر دولت کودتایی آقای محصولی و شرکاء نه آه در بساط دارد نه محصولی در کشتزار، باید رایانه‌ای بخرد و بعد هم به سیم اینترنت امام زمان وصل بشود و بعد وارد سامانه رفاه آقای محصولی، محصول دولت کودتا بشود! و حساب بانکی نداشته خود را ثبت کند! تازه حالا گیریم که کشاورز مورد بحث ما از خوش شانسی یک چیزی هم بنام رایانه داشته باشد! آنوقت آن بیچاره کشاورز سیم اینترنت از کجا بیاورد!؟ آن هم در مثلا پشت کوه غاف در استان مثلا ایلام! گویا آقای وزیر بی کفایت دولت کودتا، یادشان رفته که آنهایی که قرار است یارانه دریافت کنند جزو محروم ترین اقشار ایران هستند و نه تنها رایانه که بلکه به نان شب هم محتاج‌اند! حالا درک می‌کنیم وقتی که شاعر می‌گوید:
خدا نکند که گدا معتبر شود … گر معتبر شود از خدا بی خبر شود
این وزیر گدا زاده و بی کفایت ما نه تنها از خدا بیخبر شده که هیچ، از بنده خدا هم بی خبر تشریف دارد.
یک نکته دیگه هم در این رابطه اینکه، امروز سه چهار مرتبه سعی کردم به این به اصطلاح سامانه آقای محصولی وصل بشوم ببین چه خبر است، نشد که نشد گویا این سامانه پیش از سامان دادن بی سامان شده!
پی‌نوشت:
جالب است بدانید آن سازمان عریض و طویلی که دولت کودتا برای سامان دادن به یارانه‌ها برپا کرده، هنوز در حقیقت برپا نشده، زیرا بر اساس اخبار منتشر شده، این سازمان گویا با قانون اساسی خودشان هم مشکل دارد و هنوز نه مجلس شوربای اسلامی و نه شوربای نگهبان قانون اساسی آنرا به رسمیت می‌شناسند. خلاصه آش شله قلمکاری است که بیا و ببین!

6 پیام   |    |     |     

13 May 2010

عجب دنیای خر تو خری!

نوشته:     :::       11 پیام

دیروز دولت نروژ اجازه گشایش یک مدرسه اسلامی را صادر کرد. در یک مصاحبه رادیویی، خانم وزیر که از حزب سوسیالیست نروژ است، در پاسخ به سوال خبرنگار که پرسید، چرا چنین اجازه‌ای را صادر کردید، مگر قوانین نروژ نمی‌گوید که آموزش و پروش نباید تحت تاثیر و زیر نفوذ ایدئولوژی و مذهب قرار بگیرد!؟ (نقل به مضمون)
پاسخ خانم وزیر مثلا سوسیالیست: برابری در قانون باید برای همه باشد، مسلمان‌ها هم باید بتوانند مدرسه داشته باشند! (نقل به مضمون)
گویا خانم وزیر یادش رفته بود که درست روز قبل بیخ گوش‌اش Lars Vilks هنرمندی سوئدی در دانشگاه اوپسالا (Uppsala) بوسیله بچه مسلمانهای نمک نشناس پررو که می‌آیند در دنیای غرب و از همه منافع مادی و معنوی این ممالک استفاده می‌کنند مورد حمله قرار گرفت، (نمک می‌خورند و نمکدان می‌شکنند).(1)
جالب است بدانید زمانی که لارش ویکس مورد حمله بچه مسلمان‌ها قرار گرفت، داشت ویدئویی از یک هنرمند ایرانی را نمایش می‌داد.
برای خالی نبودن عریضه همین جا ویدئو مربوطه را می‌گذارم تا یک کمی فلان جای مسلمان‌ها را بسوزانم.
نگاهی هم به فیلم درگیری در دانشگاه اوپسالا بیندازید. ببینید بچه مسلمانهای سوسولی که معمولا صبح تا شب توی خیابان‌ها دنبال دختر پسرهای اروپایی می‌افتند و مثل یک سگ گرسنه آب از لب و لوچه شان روان می‌شود و شب‌ها از زور فشارهای جنسی با صابون اروپایی جلغ می‌زنند، چطور به فرهنگ و هنر و شعور ملل اروپایی توهین می‌کنند.
این همه درد را برای که بگوییم!؟ شکایت پیش چه کسی باید برد!؟
(1). لارش ویکس Lars_Vilks هنرمند سوئدی است که کاریکاتورهایی از محمد کشید و مورد تهدید مسلمانان قرار گرفت. امروز سر زدم به سایت شخصی او دیدم سایت‌اش مورد حمله بچه مسلمان‌ها قرار گفته و قرآن بلغور می‌کند.
پ.ن.:
گویا یوتوب هم به سانسور روی آورده! فیلم الله گی بار را از یوتوب حذف کرده‌اند، این هم یک لینک دیگر برای دیدن ویدئو. در این سایت اول یک فیلم تبلیغاتی نمایش داده می‌شود بعد ویدئوی مورد نظر

11 پیام   |    |     |     

11 May 2010

نه هر که سر بتراشد قلندری داند

نوشته:     :::       5 پیام

بیانیه آبکی موسوی در رابطه با اعدام دو روز قبل خوش باوران را به شادی واداشت. دست از پا نمی‌شناسند و همه جا در بوق کرده‌اند که ببینید موسوی هم اعدام‌ها را محکوم کرد!
جل الخالق یا معنی محکوم کردن را نمی‌دانید یا شدیدا جو گیر شده‌اید. دقت کنید موسوی چه گفته است:
اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ماشده است. منبع سایت کلمه
شما فهمیدید حضرت رهبر جنبش سبز چی می‌گوید!؟ خیلی بی سر و صدا می‌خواهد از خود سلب مسئولیت کند. نه مسئولیت اعدام‌ها، بلکه مسئولیت موضع گرفتن.
اگر آقای موسوی در مورد اعدام‌های سالهای اول انقلاب تا امروز اتخاذ موضع شفاف کرد، در این مورد از اعدام‌ها هم موضع گیری خواهد کرد. ایشان برای خالی نبودن عریضه یک شکری خورده‌اند! شما لطفا زیادی جدی نگیرید و ذوق زده نشوید.
آقای موسوی و شرکاء می‌دانند که لنگشان در هواست و با ساکت شدن جو جامعه، نه تنها خودشان بلکه کل لشکر گشنه گدای اسهال طلب در خطر نابودی کامل قرار دارند. وقتی جناح خامنه‌ای در مقابل آقایان شمشیر از رو بست، از آن روز آقایان شروع کردند مرحله به مرحله به مردم نزدیکتر شدن و به شکلی پناه گرفتن پشت سر مردم، وگرنه اینها همان‌ها هستند که خودشان سالها چوبه دار برپا می‌کردند. هنوز که هنوز است همگی این آقایان جمهوری اسلامی می‌خواهند، آن هم نه یک ارزن کمتر و نه یک ارزن بیشتر.
به قول حافظ
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند … نه هر که آینه سازد سکندری داند
فقط جهت اطلاع سری بزنید به سایت شرکای آقای موسوی سایت “پیروان خط الاغ” ببینید در این باره چگونه خبررسانی می‌کنند :
پارلمان‌نیوز: روابط عمومی دادسرای عمومی و انقلاب تهران اعلام کرد: پنج تن از عوامل گروهك‌های ضد انقلاب سحرگاه امروز (یکشنبه) در زندان اوین به دار مجازات آویخته شدند.
محکومان در عملیات تروریستی از جمله بمب‌گذاری در مراکز دولتی و مردمی شهرهای مختلف ایران دست داشتند.

من یقین داشتم که این بار هم آقایان موضع نخواهند گرفت، ولی گویا فشارها از اطراف و اکناف آقایان چنان زیاد شده که مجبور شدند با تاخیر موضع بگیرند. در حقیقت آقایان صبر کردند ببینند جو جامعه چگونه است تا بعد موضع بگیرند. همه شاهد بودیم که در محیط وبلاگ‌ها بلافاصله بعد از اعلام اعدام این عزیزان، همه متّحداً موضعی بسیار شفاف گرفتند و اعلام انزجار کردند. تازه مگر بعد از اعدام محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور آقایان موضعی گرفتند که این بار بگیرند!؟ چه فرقی بود بین محمد رضا علی زمانی و آرش رحمانی پور و اعدام های پریروز؟ هر دو مورد با بی عدالتی کامل خون جوانان ایران را بر زمین ریخته بودند، در این مورد اخیر آقایان دیدند دفعه قبل مورد شماتت قرار گرفتند و این بار هم یقینا فشارها اطراف حضرات چنان زیاد شد که مجبور شدند که موضع گیری آبکی بکنند تا از خود به شکلی سلب مسئولیت کنند.

5 پیام   |    |     |     

09 May 2010

سوته دلان

نوشته:     :::       9 پیام

پس از شنیدن خبر اشکی از چشمانم سرازیر شد که از خون دل دردناک تر بود.
در چنین شرایطی معمولا برای تسکین درد میروم توی باغچه بیل دست می‌گیرم و می‌افتم به جان علف‌های هرز، چنان به جانشان می‌افتم، چنان از ریشه درشان می‌آورم که دیگر رویش آنها ممکن نباشد. امروز هرچه می‌کندم باز هم بودند، تو گویی مثل گزمه‌های سید علی مار به دوش، هرچه بیشتر می‌کندم بیشتر بودند. ارواح پدر سگ مسب شان، امسال قبل از طلوع بهار رفتم یک شعله افکن گازی خریدم، هر جای باغچه که توان از بین بردن علف هرز ها را نداشته باشم، از این سلاح آتش افروز استفاده می‌کنم. چنان ریشه هاشان را می‌سوزانم که دیگر هوس رویش چه در بهار چه در زمستان چه در بهشت و چه در جهنم به خود راه ندهند.
گفته بودم قبلا دوباره و اگر لازم باشد هزار بار دیگر تکرار خواهم کرد، گاهی اوقات باید سلاح مرگبار بدست گرفت و به جان علف‌های هرز افتاد و ریشه شان را سوزاند قبل از اینکه گل‌های باغچه را نابود کنند. دستم به قلم نمی‌رود، باید دوباره بروم بیرون آتش روشن کنم و به جان ساندیس خورهای باغچه نازنین‌ام بیفتم و از ریشه بسوزانمشان. چنان آتش بپا کنم که آتش جهنم در برابرش هیچ باشد.
فعلا برای اشک ریختن برای آنها که رفتند، از شاملو بخوانید شاید مرهمی باشد بر دردهای مشترکمان، بیاد فرزاد ها بیاد همه آن سوته دلان که رفتند و بذر رویش گل کشاتند.
وارطان سخن نگفت
وارطان!
بهار ، خنده زد و ارغوان شکفت
در خانه ، زیر پنجره ، گل داد یاس پیر
دست از گمان بدار
با مرگ نحس پنجه میفکن
بودن به از نبود شدن خاصه در بهار…
وارطان سخن نگفت ؛
سرافراز ، دندان خشم بر جگر خسته بست و رفت…
وارطان سخن بگو
مرغ سکوت ، جوجه مرگی فجیع را در آشیان به بیضه نشسته ست
وارطان سخن نگفت ؛ چوخورشید
از تیرگی درآمد و در خون نشست و رفت…
وارطان سخن نگفت
وارطان ستاره بود
یک دم در این ظلام درخشید و جست و رفت…
وارطان سخن نگفت
وارطان بنفشه بود ، گل داد و مژده داد:
“زمستان شکست”و رفت…
احمد شاملو

9 پیام   |    |     |     

08 May 2010

آرامش قبل از طوفان

نوشته:     :::       14 پیام

دیشب با مادرم صحبت می‌کردم. هر وقت با او صحبت می‌کنم، از وضع اقتصادی‌اش سوال می‌کنم، چونکه می‌دانم درآمد چندانی ندارد و من و دیگر افراد خانواده مسئول مخارج زندگی او هستیم. دیشب از او درباره قیمت های آب، برق و گاز پرسیدم. به گفته او قیمت این اقلام بر اساس قبض‌های این اقلام قبل از افزایش و بعد از افزایش به این اندازه رسیده:
پول آب، برق و گاز به ترتیب از 6000، 10000، 15000 تومان قبل از افزایش قیمت ها، به 198000، 44000، 52000 تومان رسیده. سر جمع این سه قبض می‌شود 294000 هزار تومان. با این حساب باید فرزندان همین مقدار بیشتر برای مخارج زندگی مادرم منظور کنند. این وضع اقتصادی مادر من است که خودش تقریبا هیچ منبع درآمدی ندارد. یقینا افراد زیادی در ایران در همین وضع و حال هستند. من واقعا درک نمی‌کنم چرا هنوز در ایران یک طغیان تمام عیار شروع نشده. با این وضع اقتصادی که شاهدیم، دیگر چیزی برای زندگی کردن در ایران باقی نمانده. پس چرا مردم جان به لب رسیده طغیان نمی‌کنند!؟ کسی می‌تواند این معما را برای من توضیح بدهد!؟
به مادر می‌گویم خوب پول برق، آب و گاز را نپرداز! می‌گوید مگر می‌شود؟ برق و آب و گاز را قطع می‌کنند.
دیروز پس از مطالعه مصاحبه مرتضی نبوی با سایت جوان آنلاین (پیشنهاد می‌کنم حتما این مصاحبه را بخوانید) متوجه شدم که ترس سران نظام بسیار زیاد تر از آن هست که ما گمان می‌کنیم. شاید دلیل شام دادن منوچهر متکی در نیویورک هم به همین خاطر بوده! حتما خودشان هم می‌دانند و یقینا در اطاق‌های تصمیم گیری هم به همین نتیجه رسیده‌اند که طغیانی که در پیش است با سرکوب قابل کنترل نیست و سیاست دیگری می‌طلبد! بدون تردید یکی از دلایل دستگیر نکردن سران نیروهای اصلاح طلب هم همین است. خودشان می‌دانند که اینها پل‌های فرارشان هستند. حتما به این نتیجه باطل رسیده‌اند که برای روزهای آینده این پل‌ها قابل استفاده خواهند بود! چیزی را که گویا آقایان هنوز نفهمیده و درک نکرده‌اند این است که طوفانی که بزودی سر بر خواهد آورد، چنان سهمگین خواهد بود که حزب اللهی و اسهال طلب نخواهد شناخت و همه را با خود خواهد برد. شاید این آرامش که امروز حکمفرما ست همان آرامشی است که قبل از هر طوفانی رخ می‌دهد و درست بعد از چنین آرامشی است که طوفان سهمگینی را باید انتظار کشید.

14 پیام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی