01
Jan
2005
فکت (fact): اگر عمه من کیر میداشت میشد عموی من! برعکس این هم صادق است!
فکت (fact): حکومت جمهوری اسلامی حکومتی است جنایت کار
فکت (fact): کسانی که با این حکومت همکاری کرده باشند شریک جنایت هستند
فکت (fact): آزادی بیان اما و اگر ندارد
فکت (fact): سانسور، به بریدن یا مخدوش کردن تمام یا قسمتی از یک نوشته (تفکر) گویند
فکت (fact): این شعر (کارون) حقیقتی را بیان میکند، حال چه سروده شاملو باشد چه نباشد.
فکت (fact): جمله بالا به این معنی نیست که شعر یاد شده سروده شاملو نیست.
فکت (fact): هر زمان که کسی یکی از پدیدههای زشت حکومت خمینی را بر حسب اتفاق افشا میکند یا به هدف میزند یک عده با نامهای بیژن، محمد، مصطفی، تقی یا نقی پیدا میشوند و با نظرهای پرت و پلا خود شروع به گل آلود کردن آب میکنند.
در بخش: بدون دسته بندی
31
Dec
2004
چند روز پیش که بحث مجاهدتهای!! آقای ابطحی نقل مجلس همه شده بود با پیگیری لینکها به صفحه بهنود رسیدم پس از مطالعه مطلب ایشان چنان به خشم آمده بودم که کامپیوتر مبارک را خاموش کردم و رفتم توی هوای سرد اسلو یک ساعتی قدم زدم. توی راه به خودم گفتم خاموش کردن کامپیوتر که نشد عکسالعمل، باید نظرت را منعکس میکردی تا آقای بهنود بداند که چقدر به جاده خاکی زده. برگشتم خانه و پی سی را روشن کردم و رفتم سراغ ایشان صفحه نظر خواهی را یافتم و جملاتی را همراه با قسمتی از شعر شاملو را در آنجا نوشتم بی خبر از اینکه عدهای از ما بهتران عادت دارند به سانسور و این عمل زشت در رگ و پوستشان نفوذ کرده. دکمه ارسال را فشار دادم که با صفحه سانسور مواجه شدم، منظورم همان صفحهای است که میگوید جهت جلوگیری از … مطلب شما پس از … منعکس خواهد شد.
عصبی تر از قبل بی خیال موضوع شدم تا اینکه دیشب دیر وقت رفتم سراغ صفحه تا ببینم آیا حضرت بهنود نظرم را لایق دانسته یا نه. نتیجهاش را در زیر میخوانید. متن کامنت من که از زیر تیغ سانسور گذشته، کروشه ها زخمهای سانسوری است که آقای بهنود ایجاد کردهاند و پرانتزها قسمتهای سانسور شده هستند:
خُسن آقا: خوب است والله! پس از قرار معلوم چیزی هم بدهکار شدیم! مدال هم باید به گردنشان بیندازیم؟ عجب دنیایی شده مدال هم باید به گردن همکاران[…] (جنایت کار ترین) رژیم دنیا بیندازیم!
…
کارون شاهد بازگو چگونه بود یورش […] (وحشیانه پاسداران) ارتجاع
…
کارون بگو
جاسم کجاست
شنبه چه شد
جمعه چگونه گمشد
رفیقان کجا شدند
کارون بگو
بگو داستان جسدهای هزار هزار را
بر کرانههای خود
در آن چهارشنبه سیاه جمهوری
کارون بفریاد بگو
کجا شدند رزمندگان خلق بخون خفته …
آقای بهنود اینگونه باید گفت که شاملو می گوید.
آقای بهنود حتی سخنان شاملو را هم سانسور میکنید؟ پس چه فرقی بین شما و پاسداران ارتجاع است؟ آیا با این کار دیگر ارزشی برای خود حفظ خواهید کرد؟
کارون هدیهای از شاملو با صدای شاملو به آنها که سانسور پیشه نیستند: karon.mp3 5MB
در بخش: بدون دسته بندی
30
Dec
2004
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت شیر خدا و رستم دستانم آرزو ست
اول برای آن دوستانی که در جریان امور نیستند توضیح کوتاهی میدهم و بعد میروم سراغ اصل مطلب.
امیر چند مدت پیش هشداری داد و از بچههای فعال وبلاگ نویس خواست تا در مقابل بده بستان های جامعه اروپا با حکومت گران ایران کاری انجام دهند و قدرت مانور را هم از حکومت ایران بگیرند و هم به شکلی جلو این حرکت غیر دموکراتیک جامعه اروپا را که بیشتر از همه چیز بر اساس منافع شان تنظیم میشود و نه منافع دوطرفه را به طریقی بگیریم.
بر اساس این پیشنهاد خود امیر متنی نوشت و برای بچههای کانون از طریق گروه یاهوی کانون ارسال کرد. و از همه خواست تا کاری را بر اساس این پیشنهاد شروع کنند. از همان روز هم همه ما (آنهایی که کار را عاقبت شروع کردند) از همه خواستیم که نظراتشان را ارائه دهند تا قبل از انتشار بیانیه اصلاحات در آن منظور شود.
متاسفانه هیچ کس بجز عدهای معدود پا پیش نگذاشتند همان عده معدود که همیشه در همه کار پیش قدماند و همگی میشناسیمشان و نیازی به نام بردن نمیبینم. همانها که بدور از گروه بندیها فقط و فقط به فکر ایرانند و نه چیز دیگر.
حالا پس از اینکه بیانیه از فارسی به انگلیسی و آلمانی ترجمه شده یا در بعضی از پراگرافها حتی برعکس هم عمل شده یعنی اصل بر متن انگلیسی قرار گرفته و ترجمه فارسی آن ارائه شده عدهای شروع به مخالفت کردهاند که بیشتر از نظرهایشان چنین برداشت میکنم که این یک درگیری حزبی/ایدولوژیک است تا درگیری در محتوای متن بیانیه.
در این میان عدهای که ناشناسند و مخصوصا در این مواقع مثل جن ظاهر میشوند و کارشان همان است که همگی میدانیم و بدون نام و نشان مسائلی را فقط و فقط برای ایجاد اغتشاش و جلوگیری از اتحاد انجام میدهند و دوستان هم بدون اینکه به این مسائل اهمیت بدهند به بازی گرفته میشوند که فقط این عناصر نامبرده میخواهند. یکی از این عناصر را میتوانید در این دو کامنت با دو نام متفاوت ببینید ( کامنت اول ، کامنت دوم ) . اهداف اینها مشخص است گل آلود کردن میدان و ماهی گرفتن، هشیار باشید. چپ یا راست کمونیست یا کاپیتالیست خوش آمدید بیایید جلو و بجای دور گود نشستن وارد گود شوید ولی لطفا به این اشخاص اجازه ندهید که از این گونه مواقع سوء استفادهای را که میخواهند بکنند و باعث جدایی شوند.
اینکه کسی بجای این واژه آن واژه را استفاده کرده بجای انتقاد بعد از مرگ سهراب لطفا قبل از مرگ سهراب نوشدارو بیاورید، بعد از مرگ نوشدارو کارساز نیست.
در بخش: بدون دسته بندی
29
Dec
2004
خدا- بیا با تو کار داریم!
عزرائیل : قربان گرفتارم، وقت صحبت نیست صبح تا شام در حال جان گرفتن هستم.
خدا- بیا مردک کار مهمی پیش آمده ممکن است در کار ارش اختلال ایجاد شود.
عزرائیل : قربان این همه گندکاریها بخاطر فرستادن این ملعون به زمین بود و هنوز کار ما از دست گندکاریهای این حرامی تمام نشده.
خدا- در همین مورد است که میخواهیم با تو صحبت کنیم
عزرائیل : دیگر چه گندی زده؟
خدا- گندی نزده فقط میخواهد از جهنم برگردد به زمین!
عزرائیل : غلط کرده ما هنوز گوهکاریهای دوره قبلاش را پاک نکردهایم میخواهد برگردد به زمین مگه خانه خاله ست!؟
خدا (با عصبانیت)- مردک ادعا میکند که در زمین مردم به بازگشت او رای دادهاند!
عزرائیل : کدام رای قربان!؟ غلط کرده چنین ادعایی کرده، تا آنجایی که ما میدانیم همه بر روی زمین او را لعن میکنند.
خدا- مردک آمده این تکه کاغذ را داده دسته ما میگوید بالاترین رای را آوردهام!
عزرائیل : کدام رای اینجا که اصلا اسمی از این حرامی برده نشده دروغ میگوید قربان!
خدا- مردک استدلال میکند که اون “هیچکدام” هفده-هیجده درصد رای به اوست.
عزرائیل : غلط کرده به چه دلیل چنین ادعایی میکند قربان.
خدا- میگوید آن روز که مرا به زمین فرستادید من با گفتن “هیچ” همه را مجذوب خود کردم و به همین دلیل مردم دوباره مرا برگزیدهاند و این “هیچکدام” منظورشان من هستم.
عزرائیل : قربان غلط کرده این ملت از دست جنایات و حقهبازیهای او و اطرافیانش دیگر به هیچ کس اعتماد ندارند به همین خاطر میگویند “هیچکدام”.
قربان این هیچکدام به این معنی است که مردم خودشان میخواهند قدرت را بدست بگیرند.
در بخش: بدون دسته بندی
28
Dec
2004
چکار کنیم باز هم پتیشن راه بیندازیم؟
مگر نمی خوانید که حجت السلام می فرمایند از جنایات خبر نداشته اند شاید چشم کورشان را با این پتیشن ها باز کنیم و بتوانیم جلو این قتل عام ها را بگیریم.
شما بگوید چکار کنیم؟
اجرای حكم اعدام پسر ۱۸ ساله ای که در زمان دستگیری 14 سال داشت
همشهری: پسر نوجوانی كه به اتهام قتل عمدی در كانون اصلاح و تربیت به سر می برد، پس از رسیدن به سن قانونی و صدور حكم قصاص، در آخر دی ماه، در انتظار اجرای حكم به سر می برد.
به گزارش خبرنگار ما، محمد. ت متهم است كه در تاریخ ۲۶ مهرماه سال ۷۹ (وی 14 سال داشت )زمانی كه برادرش با پسری به نام محمد.م درگیر شده او را با ضربات چاقو به قتل رسانده است.
محمد كه در آن زمان پس از دستگیری با دستور قاضی كشیك ویژه قتل- محمد سلطان همتیار- به خاطر كمی سن به دادگاه اطفال انتقال یافت، پس از بازجویی و برگزاری جلسه محاكمه به كانون اصلاح و تربیت فرستاده شد و از سوی قاضی پرونده به قصاص نفس (اعدام) محكوم شد.
این حكم به تأیید شعبه ۲۷ دیوان عالی كشور رسیده بود و فقط به خاطر این كه متهم به قتل، زیر ۱۸ سال سن داشت، به اجرا درنیامده بود. اما محمد هم اكنون یكی از متهمان به قتلی است كه قرار است، آخر دی ماه به اتهام یك فقره قتل عمدی به دار مجازات آویخته شود. منبع خبر پیک ایران
در بخش: بدون دسته بندی
27
Dec
2004
آقای محمد علی ابطحی را که همگی میشناسید. ایشان بنا به نوشته امروز شان ادعا میکنند که با وبلاگ نویسان زندانی غير پشيمان آزاد شدهای که اقرار نکردهاند از طرف رئیس جمهوری ملاقاتی همراه با اعضای دیگر هیات نظارت بر قانون اساسي داشتهاند.
در توضیحاتی که میدهند نکاتی قابل درنگ است. ایشان چنین القا میکنند که در این مدت 25 سال اطلاع نداشتنهاند چه برسر ملت بدبخت ایران از دست جانیان ملا صفت رفته (بگمانم که زمان آن رسیده که صفتی وارد فرهنگ لغات فارسی بشود بنام “ملاصفت”) آقا جان دروغ میگویی، جدت هم دروغ میگفت، نوادگانت هم دروغ خواهند گفت چونکه همگی ملاصفت هستید. مگر میشود کسی در دستگاه خلافت ولی وقیح خدمت کرده باشد و نداند چه بر سر ملت بدبخت ایران آمده؟ آقای ابطحی بنده در این مدت 25 سال شش هزار کیلومتر از ایران دور بودهام ولی میدانم که چه برسر برادران و خواهران من در آن دیار آوردید، خودتان را به کوچه علی چپ نزنید. اینگونه اظهار نظرها باعث میشود تا ملت به دو نتیجه برسند: یا شما خیلی خرفت و نادان تشریف دارید که پس از 25 سال جنایت تازه دارید میفهمید که چه خبر است یا اینکه حقه بازید و مثل جد بزگوارتان محمد دروغ میگویید، که بنظر حقیر حالت دوم بیشتر منطقی مینماید.
میبخشید این مطلب را پنج بار فرمول بندی کردم باز هم درست آن چنان که میخواستم نشد میدانید چرا؟ برای اینکه چنان عصبانی هستم که مغزم قادر به فعالیت نیست.
در بخش: بدون دسته بندی
26
Dec
2004
ضربالمثلی است که میگوید “دزد که از دزد بزند شاه دزد است”، حالا حکایت کار این عزیز دردانه هاله شده.
اولآ آقا جان حق شماست، شما همه چیز آن ملت را دزدیدید و آب هم کردیت بالایش، حالا هم یکی از شما رندتر به پستتان خورده و از شما دزدیده. عجب لذتی دارد وقتی میبینی دزدی را دزد دیگری لخت کرده.
درمورد وقت اذان و خارش پیشانی هم اشتباه به عرض مبارک رساندهاند، باید به عرض حضرت عالی برسانم که به گمان حقیر کونشان هست که به خارش میافتد بخاطر همین هم هست که سرشان را به زمین میگذارند و کونشان را به هوا میکنند. قسم به همان ریش امام امت که این حرامیها کونشان هست که میخوارد نه جای دیگرشان.
در بخش: بدون دسته بندی