25
Jun
2005
تا قبل از این انتخابات در مملکت گل و بلبل دو شجره زندگی میکردند بنامهای خودی و غیر خودی، از فردای شکست اسهال طلبها بخاطر جدایی عدهای از این دسته از امروز یا بهتر است بگوییم از شکست اول ایشان (دور اول انتخابات) یک شجره دیگر به مملکت گل و بلبل افزوده شد. نام این شجره نخودی است.
نخودیها آنهایی هستند که برای یک بار هم که شده پایشان را کردن در یک کفش و به پای صندوقها نرفتند و رای خود را همچون شرف خود انگاشتند و آنرا به ارزانی به این یا آن مفت خر نفروختند.
نخودیها تا قبل از این انتخابات همیشه برای گرم نگاه داشتن انتخابات چند ماهی قبل از انتخابات بوسیله خودیها یا غیر خودیها با چاپلوسی به میدان کشیده میشدند و بعد از انتخابات بر اساس اینکه کدام گروه (خودی یا غیر خودی) برنده شده بودند به طرق مختلف مورد سوء استفاده قرار میگرفتند.
این بار اما این نخودیها فریب نخوردند و تا آخرین لحظه جایگاه خود را بالاتر از دو دسته اول قرار دادند و وارد خیمه شب بازی دیگران نشدند.
تحلیلهای دو گروه خودی و غیر خودی از این پدیده نخودی.
آقایان اسهال طلب از یک سو تحریمیها را عددی به حساب نمیآورند و مدام در بوق و کرنا میکنند و هنوز هم از رو نرفتهاند و باز در بوقهای خود مینوازند که اینها عدهای نیستند و الخ. درست بعد از این تحلیلها وقتی که از آنها تحلیل باخت خودشان را میپرسی با آه و ناله همه چیز را به گردن این گروه نابخرد!! نخودی یعنی همان تحریمیها میاندازند بی آنکه شعور خود را بکار برند و از خود بپرسند که اگر تحریمیها عددی نیستند و فقط بقول شما شکست خوردگانند و بس پس از چه روست که زمانی که موضوع به تحلیل باخت شما میرسد یک مرتبه تحریمیها عدد میشوند و باعث شکست؟
از طرف دیگر آن گروه دیگر یقینا بعد از پیروزی در جشن پیروزی خود شروع به بریدن سر تحریمیها خدا نشناس خواهند کرد تا دل رنجیده برادران غیر خودی! را بدست آورند و طعم تلخ زهر شکست را از دهان این برادران بزدایند.
و این داستان همچنان ادامه دارد.
در بخش: انتخاباتی
25
Jun
2005
انتخابات به این میگویند ناظر صندوق رای انتخابات وسط رای گیری میآید بیرون به نت وصل میشود وبلاگاش را باز میکند و شعار به نفع یکی از کاندیدها میدهد، آن یکی تقلب میکند سومی برای رای گرفتن از مردم با چماق میافتد دنبال رای دهندگان تا از آنها رای بگیرد بعد هم روشنفکر خودش را جر میدهد که چه نشستهاید بروید رای بدهید. از همه بدتر رای دادن ملت تغییری در امر گزینش این یا آن ندارد زیرا همه چیز از قبل برنامه ریزی شده و از طرف قدرتمداران منتصب اصلی انتخاب شده. از همه اینها که بگذریم، گیرم که با رای واقعی مردم هم یکی انتخاب شود تازه بعد از 8 سال مثل خاتمی میآید و خودش به زبان خودش میگوید تدارکاتچی بوده. نام این را عدهای با اصطلاح روشنفکر میگذارند انتخابات.
در بخش: انتخاباتی
24
Jun
2005
ضربالمثلی هست که میگوید: وقتی توی خونه شیشهای زندگی میکنی نباید سنگ بیندازی. متاسفانه بعضیها هم در خانه شیشهای زندگی میکنند و هم سنگ پرانی میکنند.
این هم طنز حقیر خدمت شما:
نامه پر مهر و محبت شما برادر بزرگوار!! و شهید ایستاده را خواندم و از محبت شما نسبت به کردها با خبر شدم با اینکه نزدیک بود از شدت هیجان ذوق زده!! و اشکهایم سرازیر شود!!! جلو خودم را گرفتم و خاطرات گذشته را و محبتهای بیکران!! شما در دوران سپری شده را مرور کردم و همچنین آدرس اتاقهای فکر را بیاد آوردم و در آخر به این نتیجه رسیدم که خر خودتانیت ما شرف داریم.
پ.ن.: با کردهای با شرف تماس گرفته شد، گفتند آقای هاشمی بروند درشان را بگذارند ما گناهی نکردهایم که مورد عفو ملوکانه قرار بگیریم
ادامه… »
در بخش: انتخاباتی
24
Jun
2005
اول از همه پیشگویی کنیم! پیشگویی که چه عرض کنم فقط جهت ثبت در تاریخ و جغرافیا بنویسم که امروز هاشمی سردسته دزدان از صندوق بیرون خواهد آمد، حالا چه ملت بروند پای صندوق چه نروند فرقی در خاتمه داستان (خیمه شب بازی) ندارد. تنها فرق آن در این است که اگر شرکت کنندگان زیاد باشند مشروعیت رژیم بالا خواهد رفت و راه تحریم کنندگان و مخالفین را در سرنگون کردن رژیم سختتر خواهد کرد. دوم ریش عدهای روشنفکرنما در صندوق رای ولایت گیر خواهد کرد و آبروی نداشته را در این کارزار خواهند باخت.
ایسنا: آیتالله العظمی نوری همدانی در هنگام رایدادن: مردم از انداختن تعرفهی سفید به صندوقها خودداری كنند
روش نمیشه بگه رای بدید به هاشمی میگه رای سفید نندازید
پ. ن.: فعالیتهای اتاق فکر برای افزایش آرا شروع شد
پ.ن.: هیشکی نمیتونه مثل مو رای بده!@!، آی مو دشمن می کُشُم
در بخش: انتخاباتی
24
Jun
2005
میخواستم مطلبی در باره هاشمی و کلاه برداری (ببخشید عمامه برداری) دیروزش بنویسم که یکی از امدادهای غیبی امام زمان!! عکسی را برایم توی پیام گیر لینک داد.
گفتم چه بهتر حالا که بناست در باره شعبده بازی بنویسم هر دو شعبده بازی را در یک مطلب مینویسم.
اول برویم سراغ عمامه برداری رهبر جدید اسهالات. خبر اتفاق را در زیر میتوانید از قول سایت اینترنتی حزب توده بخوانید.
توضیحات حقیر: اگر خاطرتان باشد امیرفرشاد ابراهیمی یک جایی توضیح داده بود که. نقل به مضمون: فائزه هاشمی و کرباسچی کسانی را اجیر کرده بودند تا به آنها در یک جلسهای حمله کنند تا آنها بتوانند از این مساله برای مظلوم نمایی سود ببرند.
حالا پدر همان فائزه خانم آمده و از همان متد برای مظلوم نمایی استفاده کرده. به عکسهای یک و دو نگاه کنید.
فرض کنید شما آیت الله هستید. همه میدانند که عمامه یک آیت الله همه چیز او ست اگر آنرا بردارید طرف همه چیزش را از دست میدهد، میشود یک آدم عادی (ببخشید که واژه آدم را استفاده کردم).
اگر شما به جای این آیت الله بودید چه میکردید؟ منظورم عکس العمل فوری و عاجل شما را میگویم. آیا حد اقل دستان خود را برای نگه داشتن عمامه بالا نمیبردید؟ آیا حداقل او نباید دست خود را 10 درجه بالا بیاورد. حداقل عکسالعمل هر انسانی در مقابل اتفاقات غافلگیر کننده برخلاف چیزی است که در تصویر مشاهده میکنیم. خودتان قضاوت کنید.
تازه مگر امکان دارد کسی مثل پدرخوانده به جبهه دشمن برود و بادی گاردهایش را همراهش نبرد و به هر کسی اجازه دهند به او نزدیک شود؟ ما ممکن است ساده انگار باشیم ولی احمق نیستیم. نکته دیگری که در عکس دیده میشود دستی است که در هر دو عکس در پشت خانم نمایان است. از این دست چنین به نظر میرسد که مرد دست چپ میخواهد دخالت کند (زیرا در جریان شعبده بازی نیست) دستی که پشت زن است با خشم میگوید دخالت نکن یا چمی دانم (Everything is under control).
حالا برویم سراغ اینتصویر و شعبده بازی شماره دو. عدهای که بلا نسبت هنرمند و دانشمند و روشن گوز (مخفف جدیدی برای روشنفکر) هستند اطلاعیهای دادهاند که احتیاجی به توضیح ندارد. چیزی که باعث شد مرا به خنده بیندازد این بود که روی تصویر اعلامیه با مداد اعدادی را نوشتهاند با خودم فکر کردم حتما مبلغی است که این روشنفکران (ببخشید روشن گوزها) برای گذاشتن امضای خود زیر این بیانیه دریافت کردهاند، فقط چنان گوزپیچ بودهاند که جمع و تفریق مبلغ را روی سندی جا گذاشتهاند که شده سند آبرو ریزی آنها. هاشمی است دیگه مگه توقع دیگری هم از او دارید.
این هم خبر پیک نت:
آخرین رویداد انتخاباتی که در جنوب تهران روی داد و روحانیت قم را تکان داد، هجوم عوامل ستاد کودتای انتخاباتی به هاشمی رفسنجانی در نازی آباد تهران بود. یک زن وابسته به این ستاد، خود را به هاشمی رساند و ناگهان عمامه را بنام حزب الله از سر او برداشت. عکس این یورش در بیت مراجع در قم به یک رویداد هشدار دهنده، که حمله به آیت الله جوادی آملی را تکمیل می کند تبدیل شده است. رویدادهای این دوره، قطعا کانون اصلی بحث در جلسه آینده مجلس خبرگان رهبری خواهد بود تا معلوم شود نقش مجتبی خامنه ای فرزند رهبر در این ماجراها و اطلاع رهبر از فعالیت های او و نظارتش بر فرماندهان کوتائی سپاه تا چه میزان است. این احتمال که برخی انتصاب ها در آینده شورائی شود و از یکهتازی رهبری جلوگیری شود، روز به روز بیشتر می شود و این یکی از دستآوردهای اصلاحات و این دوره از انتخابات ریاست جمهوری است. رویدادهائی که محافظه کارترین روحانیون را نیز به میدان کشانده تا تکلیف نهائی را با امثال مصباح یزدی، بودجه پنهان و اتباط های مشکوکی که دارد و رهبری بسیج و نمایندگی های رهبری در نیروهای نظامی را روشن کنند. کودتا و ضد کودتائی که ساعت به ساعت علیه هم عمل می کند، سرنوشت همین امر را می خواهد رقم بزند و تشدید عملیات کودتائی از بیم شکست و فردای پس از شکست است.
در بخش: انتخاباتی
23
Jun
2005
کودتای هاشمی با همیاری روشنفکران همیشه در صحنه درحال تکمیل شدن است (اگر در ایران هستید و پیک نت سانسور است میتوانید خبر را اینجا هم بخوانید). آنهایی که عوام فریبی میکردند و احمقی نژاد را خطرناکتر از هاشمی میدانستند حالا یواش یواش باید پاسخ گوی کودتای خزنده هاشمی باشند. البته اگر بخواهند پاسخ بدهند.
آیا کسی خبر بالا را در جای دیگری هم خوانده. من هرچه سعی کردم خبر را در جای دیگری پیدا کنم نتوانستم. دلیل اینکه میخواهم خبر را از منبع دیگری هم بخوانم این است که به منبع خبر نمیتوان اعتماد کرد لطفا اگر خبر را در جای دیگری خوانده اید که منبع خبرش از جای دیگری است مرا بی خبر نگذارید.
تحریم تنها راه نجات ملت ایران است.
در بخش: انتخاباتی
23
Jun
2005
خیر دوست عزیز ناراحت نشوید!! روشنفکر در لباس اصلاح طلبی (از نوع خاتمی و معین) نمیرود. یکی از مختصات روشنفکری شناخت و پیشگیری فاجعه قبل از وقوع است. اگر کسی در دامهایی به این گستردگی و روشنی که ملاها گستردهاند گرفتار آید روشنفکر نیست. اگر من از واژه روشنفکری استفاده میکنم فقط و فقط برای طعنه زدن و تمسخر است و گرنه روشنفکری که هنوز بعد از 26 سال ماهیت رژیم جمهوری اسلامی را درک نکرده باشد و هم خود و هم عامه مردم را بفریبد و به راه فاشیزم بکشاند روشنفکر نیست. او تنها عوام فریب است.
پ.ن. : این مطلب (مراسم پوززنی وبلاگ عباس معروفی) را هم حتما بخوانید اگر در ایران هستید و سانسور شده اید هاله آنرا در وبلاگ خودش منعکس کرده آن را هم می توانید در اینجا بخوانید .
پ.ن.: دوستانی که از ایران می آیند لطفا برایم بنویسید آیا این وبلاگ هم سانسور شده (هاهاها عجب خنگولی هستم من اگر کسی نتواند بیاید اینجا چطور برایم پیام بگذارد) و اگر شده درجه سانسور تا چه اندازه است آیا وبلاگهای آینه ای هم سانسور شده.
در بخش: آزادی بیان