06
Dec
2005
ترجمه: کون گوزو بهانهاش آدر جو است
این ضربالمثل را به همان شکلی که در زبان عامیانه (البته به لهجه شیرازی) متداول است را نوشتم. معنی آن درست همان کاری است که آقایان علما و سیاست مداران رژیم این روزها به آن عمل میکنند، به این معنی که وقتی گلاب به جمالتان میگوزند گناهش را به گردن آرد جو میاندازند، یعنی میگویند دلیل گوزیدنشان آرد جوی است که از آن نان پختهاند و آقایان خوردهاند یا گناه گوز خودشان را به گردن دیگران میاندازند.
اول گروگان گیری سفارت آمریکا به عنوان انقلاب دوم مطرح شد و کسانی که در اول انقلاب این عمل را انجام داده بودند به عنوان بهترین پاسداران انقلاب معرفی میشدند، حالا هم همین کار را اما در بین خودشان و در جامعه جو زده ایران انجام میدهند ولی همین که به روابط بینالمللی میرسند برای فرار از مشکلات چنین مواضعی، بهانه میآورند و طبق معمول گناه کون گوزوی خودشان را به گردن آرد جو میاندازند. وقتی احمدی نژاد انتخاب شد (یعنی با تقلب انتخابش کردند) بعد از انتشار عکسهایی از او در سفارت آمریکا بهانه آوردند که او در مساله گروگان گیری شرکت نداشته و الخ. در آن مقطع نه تنها مساله گروگان گیری یک حسن نبود که برعکس آقایان آنرا انکار کردند. حالا کاری به این موضوع نداریم که طرف در گروگان گیری شرکت داشته یا نه، مساله اصلی این است که این پدیدهای که اوایل انقلاب حسن به حساب میآمد و همه میخواستند خودشان را به طریقی به آن حرکت وصل کنند حالا چون منفعت ندارد یک مرتبه رئیس جمهور مکتبی خود را از آن مبرا میداند.
حالا هم که آقای رئیس جمهور دوباره دست گل به آب داده و هاله نور و از این دست اراجیف دور سرش مشاهده شده!! و پس از اینکه فیلم این خرافه پرستیها روی نت به دست همه رسیده و همه آن اراجیف را دیدهاند و یقینا همین روزهاست که دول قدرت مند این را بهانه قرار خواهند داد و ملت ایران را به عنوان مجانین معرفی خواهند کرد و شاید هم بهمین دلیل یک حکومت دست نشانده را با همکاری دول قدرت مدار در ایران برای اداره ما بگمارند، آقایان همه چیز را انکار میکنند و باز گناه کون گوزوی خودشان را به گردن آرد جو میاندازند. غافل از اینکه این بار همه با چشم خود کون گوزوی ایشان را دیدهاند و انکار دردی را از کسی دوا نخواهد کرد.
همین جا یادآوری کنم که در دوران جنگ هم آقایان از این دستاویزهای خرافی سوء استفاده میکردند، آنهایی که آن دوران را به یاد دارند میدانند که هر از چندی یک امام زمان سوار بر اسب سفید در جبهههای جنگ حق!! بر علیه باطل!! ظاهر میشد و کسانی از جمله همین احمدی نژاد را برای روی مین روفتن تشویق میکرد. بی خود نیست که آقای رئیس جمهور منتخب!! امروز این گونه نورها را دور کله مبارک میبیند! یقینا این روان پریشیهای امروز ایشان را باید در رابطه با زندگی آن دوران ایشان دید.
نتیجه عملی اینکه آقای رئیس جمهوری که قرار بود پول نفت را به سر سفره ملت بیچاره ایران بیاورد امروز پس از گذشت چند ماه تنها چیزی را که به سر سفره آورده کون گوزی آقایان است.
در بخش: سیاسی
04
Dec
2005
از روزی که رئیس جمهور هاله نور را دور کله مبارکش دید، بنده حقیر نگران ملت ایران شدم. البته نگران سلامت احمدی هم شدم ولی خوب این مشکل خود اوست و خانوادهاش، آنها باید هرچه زودتر وقتی اینگونه نورها را میدیدند او را به پزشک معرفی میکردند تا بلکه چاره درد بی درمان او کند.
حالا که نکردند و در نتیجه دکتر احمدی بجای مراجعه به دکتر به دفتر ریاست جمهوری رفت مشکل، مشکل همه ما میشود.
شاید بپرسید چرا این نگرانی امروز یک مرتبه گریبان حقیر را گرفت!؟ والله دروغ چرا تا قبر آ آ آ، راستش را بخواهید خواندن خبری از یک جای دیگر دنیا در باره نور و اینکه نور مربوطه در آن دیار (مغرب) دور سر دودول یکی از مسلمین منور و در نتیجه باعث مشکلاتی برای آن بیچاره مغربی شده مرا بیشتر نگران کرد.
بر اساس این خبر یکی از مسلمین که شباهت زیادی با احمدی خودمان البته از نظر روانی دارد، برای ورود به بهشت با طبر دودول مبارک خود را قطع کرده! باور ندارید خودتان خبر را بخوانید. خبر را هم نه آمریکا و نه انگلیس تولید کردهاند که بتوان به صحت آن شک کرد خبر را خبرگزاری مسلمین از داخل ایران گزارش کرده.
فکرش را بکنید این دفعه رئیس جمهور بخاطر اینکه توی سازمان ملل بود نور را دور کله بالایی خودش دید اگر یک روز خدای نکرده توی خانه در بغل خانم مبارکش وقتی که میخواهد از اون کارهای بد بد بکند یک مرتبه به سبک این مغربی بیچاره نور مربوطه را بجای اینکه دور کله مبارکش ببیند نور را دور کله دودول مبارکش ببیند. واقعا فکرش را کردهاید چنین تفکراتی چه به روز ملت بی چاره ما خواهد آورد.
تیتر روزنامهها و دیگر رسانههای خبری جهان را پس از چنین حادثهای را دارم از همین الان جلو چشمام میبینم.
واشنگتن پست: رئیس جمهور منتخب و محبوب ایران بخاطر مشاهد هاله نور دور کله دودلش با طبر دودول مبارک را قطع کرد.
لوموند دیپلماتیک: رئیس دولت ایران در حال مقاربت دودولش قطع شد.
رادیو بی بی سکینه: ملکه انگلستان با ارسال نامهای به خانم رئیس جمهور ایران مراتب تسلیت خود را بخاطر قطع دودول احمدی ابراز داشت.
رادیو فردا: براثر انفجار یک بمب اتمی دودول رئیس جمهور ایران قطع نخاع شد. متخصصین اتمی قطع نخاع را بخاطر هاله نور اتمی تشخیص دادهاند.
واشنگتن تایمز: دودول رهبر تروریستهای ایران در یک انفجار اتمی قطع شد.
البته هنوز وقت نکردهام همه تیترهای خبری مربوط به دودول رئیس جمهور محبوب را مرور کنم، به امید اینکه دوستان وبلاگ نویس کمک کنند و تیترهای مربوطه را پس از مرور برایم ارسال کنند حتما در زیر همین مطلب منعکس خواهم کرد.
در بخش: طنز
03
Dec
2005
به گفته وكیل مدافع وبلاگ نویس دربند، مجتبى سمیعى نژاد هیات تشخیص دیوان عالی كشور دو سال حبس وی به اتهام توهین راتایید كرده است. جرم مجتبى سمیعى نژاد نوشتن دروبلاگ شخصی و بیان دیدگاه هایش است . اما با او همچون جنایت كاران رفتارمیشود و بادست وپای در زنجیر به دادگاه واتاق ملاقات زندان آورده میشود.
تایید حكم دوسال حبس برای مجتبی سمیعی نژاد به جرم وبلاگ نویسی یكی دیگر از موارد آشكار نقض حقوق بشر و آزادی بیان در ایران است.
كانون وبلاگ نویسان ایران (پنلاگ) تایید حكم قرون وسطایی زندان به جرم بیان عقیده برای مجتبی سمیعی نژاد را محكوم میكند و پیرو بیانیههای پیشین همچنان از حق آزادی بیان مجتبی سمیعی نژاد وسایر وبلاگ نویسان پشتیبانی کرده؛ همهی آزاد اندیشان را به حمایت از آنها فرامیخواند
كانون وبلاگ نویسان ایران(پنلاگ) از عفو بینالملل و صلیب سرخ و دیگر مقامات بینالمللی میخواهد که هر چه سریعتر هیئتی را برای رسیدگی به وضعیت مجتبی سمیعی نژاد و دیگر وبلاگ نویسان در بند وزندانیان سیاسی به ایران ارسال کنند وآزادی بی قید و شرط همه زندانیان سیاسی و وبلاگ نویسان را از دولت ایران خواستار شوند.
کانون وبلاگ نویسان ایران(پنلاگ)
در بخش: آزادی بیان
01
Dec
2005
اینکه دولت مردان ایرانی بی سواد هستند بر کسی پوشیده نیست ولی اینک که آقایان معنی حرفهایی را هم که میزنند ندانند بعید به نظر میآید. دلیل این ادعا خبری است که امشب در سایت پیک ایران خواندم اصل خبر را بخوانید و اگر شما از این خبر برداشت دیگری نکردید! در تیتر خبر آقای فرمانده کل سپاه میفرمایند “سیاستمداران نادان به امنیتی شدن کشور معتقدند” و بلافاصله در همان خبر ایشان میفرمایند “هرگاه رئیس جمهور، دولت و وزارت کشور از ما کمکی بخواهند ما خود را موظف میدانیم که در حمایت از دولت خدمتگزار به آنان یاری برسانیم.” معنی این جمله ایشان مگر غیر از این است که ایشان با تقاضای دولت حاضرند بلافاصله فضای کشور را امنیتی پلیسی کنند؟ یا بنده حقیر بخاطر دوری از ایران فارسی را خوب درک نمیکنم یا اینکه آقای سردار معنی حرفهایی که میزنند را نمیفهمند. این هم اصل خبر خود قضاوت کنید:
فرمانده کل سپاه : سیاستمداران نادان به امنیتی شدن کشور معتقدند
خبرگزاری آنا : سردار رحیم صفوی در حاشیه معارفه سردار ذوالقدر به عنوان معاون امنیتی و انتظامی وزیر کشور گفت: سیاستمداران احمق به امنیتی شدن فضای کشور اعتقاد دارند.
به گزارش خبرنگار آنا، فرمانده کل سپاه در جمع خبرنگاران اظهار داشت: تا جایی که بتوانیم در امر توسعه امنیت پایدار به وزارت کشور و دولت کمک خواهیم کرد.
رحیم صفوی افزود: هرگاه رئیس جمهور، دولت و وزارت کشور از ما کمکی بخواهند ما خود را موظف می دانیم که در حمایت از دولت خدمتگزار به آنان یاری برسانیم.
در بخش: سیاسی
30
Nov
2005
میدونید آدم ایرونی نمیدونه باید در این روزگار گریه کنه یا بخنده! شاید باید برای اوضاع مخصوص ما ایرونیها یک احساس به احساسهای موجود در بشر افزوده شود. آره درست خوندید باید دنیا و زندگی رو برای ما ایرونیها به شکلی دیگر طراحی و تعریف کرد.
اول داستان سگی بود که به حرم امام رضا پناه برده بود! برای چی!؟ من چمی دونم، خدای احمدی نژاد باید پاسخگو باشه نه من، به من چه! این که مینویسم امام رضا امر برتان مشتبه نشه ها! این یارو امام من نیست ها! خُسن آقا به این اراجیف اعتقادی نداره، فقط خواستم برای اینکه مشکلی به مشکلات ملت بیچاره ایران نیفزایم از همان واژهها و معیارهای شناخته شده استفاده کنم. یا به قول معروف در مثل مناقشه نیست.
داشتم میگفتم، اول سگ به امام رضا پناه میبره، بعد در مرحله بعدی رئیس جمهور به دنیای تخیل پناه میبره، یا همان حالتی که ایشان داخل نور میشود و الخ. نخند آقا! گریه کن! این وضع گریه داره نه خنده! یا شاید باید هرچه زودتر دست به کار شد و یک احساس دیگر برای خودمان تعریف کنیم تا بتونیم در این حالاتی که در چنین شرایطی به ما ایرونیها دست میده به اون حالت دچار شیم! چون در چنین شرایطی گریه آور نه خنده مجاز است و نه گریه. هم زمان از خنده به خودمان میشاشیم چون این وضع همزمان خنده آور است. برگردم به باقی ماجرا تا قطار من هم از خط خارج نشده. میگفتم: اول سگ به حرم پناه میبره، بعد رئیس جمهور به نور پناه میبرد (ببخشید منظورم تخیل بود) و حالا دو روزنامه همراه با دو روزنامه نگار با هم در افتادهاند که آیا سگ به حرم رفته یا نرفته! یکی میگه سگ به حرم نرفته و این کار اینگلیساست اون یکی میگه، جیش داری سگ به حرم رفته و حتی نماز میت هم خونده! زکی! حالا که همچین شد من با استفاده از تخیل خودم بجای سگ رئیس جمهور را میفرستم برود حرم چه فرقی می کنه سگ بره حرم یا رئیس جمهوری تازه با این کار نه سیخ میسوزه نه کباب! خوشتان آمد!؟
راستی چی شد؟ عجب خرتوخری شد به خدا! این خدایی که نوشتم خدای این احمقها هست ها یک وقت خیال برتان ندارد ها! چون خُسن آقا به این کس شعرها باور نداره. آدم باید مشنگ باشه که این جفنگیات را بپذیره، مگه نه؟
در بخش: طنز
29
Nov
2005
زیاد به این بیچاره سخت نگیرید به قول معروف فلانش خُل است وگرنه در مقام ریاست جمهوری چنین اراجیفی را به هم نمیبافت.
دیدم در این باره باید کمی توضیح داد تا یک مرتبه ذوق زده نشویم و توهم ورمان ندارد.
این فیلم به وسیله خود رژیم به بیرون فرستاده شده، دقیقا به وسیله آقای رضایی چون اولین بار در سایت بازتاب منتشر شد.
از خودتان پرسیدهاید چرا؟ پاسخ آن بسیار ساده است آقای رضایی … مجمع تشخیص مصلحت بیضه ناب محمدی … آقای هاشمی.
حالا بماند که این بدبخت هنوز به این درک نرسیده که وقتی رفتی اون بالا بالاها باید مواظب خودت باشی وگرنه از همانها که تا چند مدت پیش حمایتات میکردند ممکن است پشت پا بخوری و با مخ بخوری زمین. این بیچاره مفلوک اگر از این چیزها سرش میشد اینگونه بی محابا به آب و آتش نمیزد، فقط کافی است نگاه کنید چگونه چهار زانو جلو آخوند مافنگی نشسته و مثل بچهها صحبت میکند! این بیچاره عقب افتاده است زیاد بهش سخت نگیرید.
خلاصه گفتم گفته باشم که یک مرتبه امر بر ما مشتبه نشود و خیال برمان ندارد. اینها همگی بازی سیاست است و بس ولی عجب بازی لذت بخشی است! بهمین خاطر هم بنده خودم هم ذوق زده شدم و بلافاصله فیلم را کپی کردم تا مبادا این لذت از دستمان در برود.
در بخش: سیاسی
28
Nov
2005
آقا این مردیکه دیونست باورندارید خودتون نگاه کنید.
احمقی به نیویورک میرود
پ.ن.: عکس العمل رادیو فردا در همین زمینه
در بخش: طنز