Nov
21
2013
سالهای قبل از خروج من از ایران، همان سالهای خوشی که هنوز حکومت آخوندی مستقر نشده بود. توی کوچه ما اولهای کوچه خانه یکی از رفقا بود. این رفیق ما یک سگ داشت که هر وقت از در آن خانه رد میشدی بدون وقفه ,واق واق میکرد. ما نامش را گذاشته بودیم سگ معترض چون […]
Nov
06
2013
در خبری میخوانیم که وزیر کشور “رحمانی فضلی، رئیس شورای امنیت کشور شد” کمی با خود فکر میکنیم در بایگانی مغز دنبال این نام میگردیم ببینیم قبلا جایی خبر چیزی از او نشنیده بودیم که نام او این همه در خاطرمان مانده! گشت و گذار در پستوخانه این مغز معیوب ثمر میدهد، پرونده او را […]
Nov
03
2013
یکی از رفقا برادر کوچکی داشت بنام اصغر. صبح ها وقتی این اصغر کوچولو از خواب بیدار میشد، اگر شب در خواب خودش را خراب کرده بود. از هنگامی که از رختخواب بیرون میآمد، یک پشت تکرار میکرد اصغری نریده! دلیل این رفتار هم این بود که گویا برو بچهها توی خانواده صبحها از بوی […]