Aug
25
2002
بکار گل گماشته شدن حُسن آقا جریان بکارگل گماشتن سعدی را که بخاطر دارید، دو هفته ای است که ما خودمان را به کار گل گماشته ایم البته در نروژ، جریان از اینقرار است که چند سال پیش به دوستان گفتم: میشود توی این مملکت درخت انگور کاشت و از آن شراب گرفت!؟ خنده ی […]
Aug
25
2002
ضرورت بیداری یکشنبه ی گذشته مطلبی رو نوشتم درمورد مانور جدید رژیم برای ادامه ی حیات ننگین خود یا بهتر بگویم مانوری که سلطان بهرمان از سالها پیش برای ادامه ی سلطه ی مافیای قدرت بکار میبرد. سلطان بهرمان گرچه در پست ولایت فقیه و یا ریاست جمهوری که دو پست اصلی و پرقدرت رژیم […]
Aug
24
2002
خطوط قرمز بحثی که در مورد آزادی بیان و عقیده درگرفت مرا بران داشت تا این مطلب را درمورد خطوط قرمز و باید ها و نباید ها بنویسم و نظر خودم را در این مورد بیان کنم امید دارم که دیگران در این بحث شرکت کنند و هم مرا وشاید دیگران را در بیشتر درک […]
Aug
23
2002
سکس و اینجور چیزا این مساله ی وبلاگ سکسی گویا ول کن حُسن آقا نیست. شاید حق با شما باشد اگر بخودتان بگویید: “مگر مرض داری مرد که اینقدر خودت را به پرو پای این و آن می پیچی!؟” پاسخ من هم این است: ” حا کاکو شاید مرض دارم شاید هم نه، از سر […]
Aug
22
2002
ورودی و خروجی یکی است این سخنان گهر بار را ازعباس آقای عبدی بخوانید: براي بررسي عملكرد دولت خاتمي ابتدا بايد ورودي و خروجي سيستم را بررسي كرد. اگر خروجي سيستم، بهتر از ورودي آن بود، بايد ديد آيا امكاني بهتر از آن نيز وجود داشته است يا خير؟ بعلاوه فكر ميكنم ارزيابي عملكرد هر […]
Aug
22
2002
فضول را امروز حتمآ بخوانید، مطلب خوبی دارد در مورد خاتمی و مهاجراني، گرچه فضول را همیشه باید خواند ولی مطلب امروزش تحلیلی است که همگی به آن نیاز داریم. فضول را همیشه بخوانید چون تحلیلهایش بی نظیرند، او آگاه است به مسایل ایران و از همه مهم تر از بطن اتفاقات تهران سخن میگوید […]
Aug
21
2002
قسمت دهم … قسمت دوازدهم آقاي سنت : ” آقاي مترجم ! مخصوصآ به رئيس خودتان بگوئيد كه من در بازي يد طولائي دارم و در تعزيه ها رول نعش را بازي ميكردم . وقتيكه روي لنگه در خوابيده بودم و مرا دور ميگرداندند, هفت قران در ميان همه گمان ميكردند كه من مرده ام […]