04 May 2002

در بحبوحه انقلاب شاه مفلوک

نوشته:     :::       Comments Off on در بحبوحه انقلاب شاه مفلوک

در بحبوحه انقلاب شاه مفلوک از در درماندگی پيشنهادی به خمينی سردسته دزدان داد که شايد از نظر عده ای خيلی ساده لوحانه مينمود، پيشنهاد از اينقرا بود که خمينی به قم برود و همچون پاپ حکومتی برای خود در قم داير کند. چيزی را که در آنزمان شاه به مخيله اش خطور نکرده بود اين بود که ملای طمع کار بيشتر از اينها ميخواست.
شايد اگر همراه اين پيشنهاد مثلآ پيشنهاد يک بودجه هنگفت را هم برای ملايان ميداد مورد قبول واقع ميشد( دروغ چرا !! از ديد شما چه پنهان اخوند جماعت کار که بلد نيست بکنه، پس بايد سهم امام و خمس و ذکات برسد تا اينها بتوانند زندگی بکنند) و هم ملت از شر اين مفتخوران خلاصی ميافت و هم شاه ميتوانست به حکومت منفور خود ادامه دهد. شايد سوال کنيد خوب اين وسط چه چيزی نسيب ملت بدبخت ميشد؟ جواب اينکه چيزی که نسيب ملت ميشد يک ملکت بدون آخوند و اجتناب از يک جنگ فرسايشی که مملکت را به نابودی کشيد و وجهه بين لملی که از دست داديم در اين 23 .
چنانچه ضرر و زيان اين 23 سال را محاسبه کنيم ميبينيم که ملت مفلوک باز هم برنده اين بده و بستان شده بود و به احتمال قريب به يقين در مدت اين 23 سال با رشت فکری که ميکرد ميتوانست در يک حرکت هم شاه را برکنار کند هم ملا را .
افسوس که نشد.

Comments Off on در بحبوحه انقلاب شاه مفلوک   |    |     |     

03 May 2002

اينهم ادامه مطلب آيت الله

نوشته:     :::       Comments Off on اينهم ادامه مطلب آيت الله

اينهم ادامه مطلب آيت الله امير محبيان: مصاحبه محبيان با گويا
حضرتش در قصمتی ديگر از افاضات خود ميفرمايند:
به هرصورت موضوع سياست، فعاليت انسان است و همه ابعاد وجودی انسان را نميشود شناخت. جامعه ايرانی هم مشتمل بر همين انسان هاست و در عين حال اينها روابطی با هم دارند که در نقاطی، همديگر را قطع کرده و شرايط جديدی ايجاد مي کند. بنظر من الان شرايطی مهيا شده که ما بتوانيم با نگاه حداقلی به قضايا بنگريم و اين البته نه از موضع ضعف نظام، بلکه از موضع اقتدار نظام می تواند باشد.

يکی نيست از اين آقا بپرسد که برادر جان چطور ملت ايران به شما اعتماد کند، وقتی شما 23 سال وقت لازم داشتيد تا درک کنيد ( هيچ ضمانتی در کار نيست که حالا هم درک کرده باشيد!) که جامعه ايران از انسانهای مختلف تشکيل شده است. شما بعد از آن همه سر بريدن و خون ريزی تازه به اين نتيجه رسيده ايد درصورتی که اکثر ايرانيان سالهاست به اين نتيجه رسيده اند، بيخود نيست نيروهای شما در جامعه بعنوان نيروهای عقب افتاده شناخته ميشوند. باز در آخر جملاتتان در بالا از موضع قدرت رژيم صحبت ميکنيد، ايکاش حداقل خودتان به اين باور رسيده بوديد که رژيم از موضع قدرت اين عقب نشينی ها را ميکند. آقای محبيان ادامه ميدهند:
… همه جريانات و گروها نقاط اشتراک را بيابند. و آن قالبی که ميتواند اين روابط را شکل دهد و اقتدار نظام را حفظ کند، قانون است، قانون اساسی است که ميتواند مورد وفاق همه باشدبه مثابه يک ميثاق ملی.

اولا شما از ملت سوال کنيد ببينيد ملت ميخواهد با شما وفاق داشته باشد؟ بنده گمان نميکنم، درضمن باز شما حرف از حفظ اقتدار نظام را ميزنيد، درست در همين جاست که ملت با شما و امثال شما وفاق نداشته، ندارد و نخواهد داشت، آنهم وفاق ملی، از چه زمان شما تا اين درجه ملی گرا شده ايد. شما هنوز از روی حسادت در تخريب (مصدق )خورشيد اسمان مليت اين ملت از هيچ کوششی دريغ نميکنيد، خواهشمندم حرف مليت و ملی گرايی را به رخ ملت ايران نکشيد. ملت بخوبی آگاه است که مليت و فرهنگ از نظر شما هما عربيت است و نه ايرانيت.
درمورد قانون اساسی هم که ديگر حرفش را نزنيد، قانونی که با حيله و نيرنگ بخورد ملت داده شد و مجددآ با حيله و نيرنگ تغير داده شد تا راه را برای شعبده بازی های شعبده بازانی چون شما را فراخ تر کند، بدرد اين ملت نميخورد و آن را به شما و ديگر ملايان مجانآ پيشکش ميکند. در نوشته شما مدام حرف از ايران ،ايرانيت، مليت و اينگونه لغات بچشم ميخورد، عجب آنکه اگر نوشته های شما و اشخاصی از قماش شمارا قبلا ميخوانديم فقط صحبت از اسلام و امام و مملکت اسلامی و شهادت و و و اينگونه لغات بچشم ميخورد چه شده اسلام فراموش شد حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله فراموش شد يا همان گونه که در قسمت اول اين نوشته نوشتم شما تابع حزب باد هستيد. هر طرف منافع باشد به هما طرف هم شما روانيد.
باقيمانده سخنان گهربار ملا امير محبيان را در روزهای آتی ميخوانيد.
پيروز باشيد

Comments Off on اينهم ادامه مطلب آيت الله   |    |     |     

03 May 2002

اين هم مطلبی از يک

نوشته:     :::       Comments Off on اين هم مطلبی از يک

اين هم مطلبی از يک دوست (بی غرض):
قديميهايي كه كمي هم بقول معروف سرشان به تنشان مي ارزيد ميگفقتند كه محاوره انسانها را به يكديگر نزديكتر ميكند وسوء تفاهمات را از بين ميبرد. درست ميگفتند به خدا درست ميگفتند به پير درست ميگفتند به پيغمبر درست ميگفتند. شما شايد ندانيد كه گفتگو تاچه اندازه ما را بهم نزديك كرده وتفاهم را زياد ميكند.
ميگوييد نه بفرما اين هم مثال حي و حاضر. چندي پيش با يكي از همزبانان افغاني گفتگو بود كه اي با با اگر ما بتوانيم سدهاي شك و ترديد را در بين خود ازميان برداريم و با در نظر گرفتن امكانات خود و ديگران برنامه هاي همكاري منطقه اي را به اجرا دراوريم هيچ نيازي به حظور ديگران در منطقه نداريم.
ديدم الحق راست ميگويد ولي از انجا كه حس شك ما ايرانيها كمي هم قويتر از د يگر احساساتمان هست ازاو خواستار توضيح بيشتر شدم. گفتم ما ايرانيها ميگوييم دمت گرم ولي ممكن است بيشتر تشريح كني كه براي ما هم معلوم شود كه سطح توقعات منطقه اي از ما تا بكجا ميباشد؟ اين پرسش اورا بيشتر به وجد اورد و گفت نميداني كه چه اندازه منتظر شدم تا گوش شنوا در منطقه پيدا كنم كم كم داشتم نااميد ميشدم اي خدا را صد هزار مرتبه شكر كه پيش از مرگ به ارزوي ديرينه خود رسيدم اين جملات او مرا نيز سرشار از سرور و شادماني كرد به طوري كه چيزي نمانده بود كه از شدت شعف گريه كنم . گفتم اي دوست تو نيز به همكاريهاي منطقه اي براي پيشبرد مسايل و حل معضلات مانند من معتقدي ؟ او بنوبه خود گفت اي حرارت به انت (به لهجه، افغاني يعني دم تو نيز گرم اين را بعدها فهميدم) گفتم بگو بگو كه چه ميخواهي؟
گفت تو خود فكر كن چرا ما نتوانيم به سان اتحاديه اروپا كه باپشت سر گذاشتن مخاصمات چند ين قرنه خود وبا ايجاد زمينه هاي همكاري به جاي افروختن تنور كينه تبديل به قدرتي براي خود شده اند و ميروند كه كوس برابري با ايالات متحده بزنند ما نتوانيم از عهده اين مهم براييم ومنطقه خود را به بهشتي براي كليه احاد ونفوسش تبديل نكنيم؟ گفتم اخر شرايط ما و انها با هم فرق ميكند گفت نه.
هرچه را كه انها دارن ما نيز داريم وحتي افزونتر از انها هم داريم مثلا، تو همين پاكستان را بنگر كه با داشتن اينهمه نفوس تا چه اندازه ميتواند كارخانجاتي را كه تركيه با( تخنيك لطفا بخوانيد تكنيك) و ايران با سرمايه خود با شراكت ما فراهم كرده اند از نظر نيروي كاري تغذيه كند؟ گفتم ايدوست صرنظر از مشكلات فراوان كه تحقيق چنين ارزوي بزرگي رابا شرايط فعلي دشوار و حتي غير قابل دسترسي ميكند ممكن است بگويي كه افغانها به چه گونه سهيم شدند؟ تو خود گفتي سرمايه از ايران گفتم خوب، گفتي تخنيك از تركيه ، گفتم خوب، گفتي نيروي كار ازموده و قابل اعتماد كه بناگاه سر از دستگاههاي جاسوسي در نياورد از پاكستان ،گفتم خوب ولي ممكن است بگويي مسـوءليت افغانها در اين اتحاديه چه چيز است؟ گفت خيلي مهم كاررا به عهده گرفته ايم گفتم چه چيز را گفت ما شريك هستيم چه مسـؤليتي از اين بزرگتر؟ گفتم نيك گفتي كه حرارت به انت .

Comments Off on اين هم مطلبی از يک   |    |     |     

02 May 2002

ديروز با اکراه مطلب مصاحبه

نوشته:     :::       Comments Off on ديروز با اکراه مطلب مصاحبه

ديروز با اکراه مطلب مصاحبه يکی از سوگولی های آخوند جماران نشين را در سايت گويا خواندم ، خواندن آنرا به همه شيفتگان ايرانزمين پيشنهاد ميکنم. غرض از نوشتن اين سطور بيشتر تحليلی از اوضاع سياسی ايران ويرانمان هست. گفته های سوگلی حرم نکات شايان توجهی بدست ميدهد.چند نکته قبل از شروع:
مطالب مصاحبه را فقط بطور کوتاه شده مياورم چون اصل مصاحبه در دسترس است . سخنان ايشان و خبرنگار اين گفتگو را برنگ آبی، واقعيات سياسی امروز ايران از نظر نگارنده و گوشزدها و کنايه هايم را برنگ مشکی خواهيد خواند، تا شايد به من مفلوک هم کمک کند تا اوضاع شيرتوشير سياسی ايران را کمی شفاف تر ببينم.
خبرنگار در مورد وفاق ملی پرسش ميکند….

جواب ايشان خيلی قشنگ و وقيحانه است ميفرمايند:
ابتدا عرض کنم که در سياست هيچ امر مطلقی وجود ندارد….
مسلمآ برای شما هيچ امری مطلق نيست شما از پيشکسوتان حزب باد هستيد، کسی در اين موضوع شکی ندارد. دليلش را ميتوان حتی در چهره شما ديد ، بيخود نيست که شما هم مثل خيلی ديگر از همفکرانتا صورتهای خود را سه تيغه کرده ايد و بر اين گمان و باور هستيد که ملت زجرکشيده کارهای شمارا فراموش خواهد کرد؟ وشما پس از اينهمه جولان دوباره ميتوانيد بدون پاسخگوئی به کار و زندگی خود مشغول شويد و حتی سهم سياسی خود راهم طلب کار هستيد. يادم هست هميشه زمانی که با پدرم بحث سياسی ميکردم به من ميگفت جان من خواهی ديد روزی خواهد رسيد که همه اين آخوندها ريشها را تراشيدند و در همين مملکت در گوشه ای با اين پول های دزدی “زندگی شرافتمندانه ای” را خواند گذراند. در دنباله صحبتهايتان ميفرمائيد:
به نظر ميرسد که مجموعه مسايل داخلی و خارجی، جمعآ شرايط مثبتی را مهيا کرده که نظام بتواند وارد يک مرحله جديدی از رفتار سياسی بشود ويک فرصتی را فراهم کند تا همه کسانی که مايلند انرژی و نيروی خودشان را در خدمت ايران قرار دهند….
ميگوئيد شرايط مثبتی ايجاد شده ، و لی من گمان نميکنم که از نظر شما اين شرايط مثبت باشد، اين را ميگويند قافيه باختن ( در مثل ها آمده است که “اگر قمارباز نگويد به تخمم تخمش ميترکد”) به سخنی ديگر، چون بازی را باخته ميبينيد شرايط را مثبت ميخوانيد برای اينکه فلانتان نترکد، وگر نه اين شرايط به هيچ گونه هم باب ميل شما نميباشد.
متاسفانه اگر من بخواهم تمام گفته های ايشان را نکته نکته برسی کنم مثنوی هفتاد من ميشود، چون سخنان ايشان آنقدر دلپذير است که تمامش به دل من نشست و بهمين خاطر دنباله مطلب را در روزهای بعد خواهم نوشت.
آنهايی که در دوران انقلاب در خيابانها با سنگ بجنگ توپ و تانک ميرفتند و شب هنگام اخبار وقايع را از زبان رسانه های دولتی آنزمان شنيده اند، حرفهای مرا بهتر درک ميکنند. چون در آن دوران هم مدت زيادی تول کشيد تا مثلآ شاهنشاه پيام انقلاب را شنيدند، گرچه دير شنيدند. و بگمان من آقای محببِان و اربابانشان هم به همان مرض دچارند و باز هم به گمان من اينبار هم خيلی دير گوش کر خود را بکار انداخته اند.
پيروز باد صدای ملت

Comments Off on ديروز با اکراه مطلب مصاحبه   |    |     |     

30 Apr 2002

سام اليکم نامه تازه آقای

نوشته:     :::       Comments Off on سام اليکم نامه تازه آقای

سام اليکم
نامه تازه آقای سازگارا رو ديديد؟ اگر نديديد حتمآ برين اونو بخونين بعد بيايد اينجا اينو بخونين. اين آقا يا خيلی با شهامت هست يا اينکه آنقدر از جون خودش سير شده که دل به دريا زده و داره ميخواد استوره بشه يا اينکه رهبر بهش درگوشی گفته برو اين حرفها رو بنويس تا مردم خيال کنن که تو ايران هم دمکراسی راه افتاده. ميدونيد چيه من اصلآ باور نمی کنم که يکنفر از اين حرفها تو ايرون بزنه و نندازندش زندون، من حق ميدهم به اونهايی که به اينگونه صحبتها شک می کنن. يک روز برای اينکه يک بدبخت به رهبر ميگه بالای چيشت ابرو هست، بايد سالها بره زندون و يکی ديگه هر فحش خواهر و مادری خواست به رهبر ميده آب از آب هم تکون نمی خوره. ماجرای آقای قابل رو که يادتون هست، يارو فقط با کنايه و اشاره آدرس داده بود که اين مشکلات زير سرکی هست، گرفتن بردن معلوم هم نيست چه بسرش آوردند. جلل خالق!! ولی خوب هرچه باشه امثال من از هرگونه فهش و بدو بيراه به رهبر حمايت کامل ميکنيم و اون رو به فال نيک ميگيريم. حالا هم من به شما پيشنهاد ميکنم همه با هم يک مقدار فحش خواهر و مادر به اين رهبر بدين شايد فرجی شد. برای ملت. ای آقا صحبت و گفتگو يا بقول اين بچه آخوندهای امروزی گفتمان که دردی رو از اين ملت بدبخت دوا نمی کنه. در اين روزگار وا نفسا بايد همچون شجريان که اوائل انقلاب ميخوند تفنگم را بده تا ره گشايم سر داد تا بلکه يکنفر با غيرت تفنگ به دست ريشه اين جرسومه های ناپاکی و ضد ايرانی رو از اين آب و خاک برای هميشه پاک کند.
پايند باشيد

Comments Off on سام اليکم نامه تازه آقای   |    |     |     

28 Apr 2002

نهضت آزادی ايران را به

نوشته:     :::       Comments Off on نهضت آزادی ايران را به

نهضت آزادی ايران را به کجا ميبرد؟
چند نکته در مورد نهضت آزادی تامل برانگيز است:
نکته اول اينکه همين ها بودند که در آغاز انقلاب سکاندار کشتی پر تلاطم ايران بودند(دولت موقت) ، چه شد و چه کردند که اين مملکت را بدست آخوندها انداختند جای هيچ گونه بحث و جدلی ندارد. اينک پس از اينهمه مکافات و زجر تازه ملت دوباره شايد به همان نقطه ای رسيده که قبل از انقلاب رسيده بود، ايا در اين شرايط مجددآ به اين نهضت اعتماد کردن درست است؟
نکته دوم اينکه چه چيزی پشت پرده سياست اتفاق افتاد که آقای دکتر يزدی درست چند روز قبل از دستگيری اعضای نهضت آزادی برای مداوا به آمريکا رفتند!؟ و اينک درست بعد از آزاد شدن ملی مذهبی ها با سلام و صلوات به ايران باز گشته اند؟ آيا نه اينکه بعد از مذاکره با آمريکا و قرار و مدارهای پشت پرده به ايران آمدند و درست در همين موقع است که نيروهای معروف به ملی مذهبی آزاد ميشوند!!؟؟ آيا اين مذاکرات پشته پرده ای که همه حرفش را ميزنند و دولتيان سعی در مخفی نگاه داشتن آن را دارند و مرتبآ بغلط به ملت آدرس قبرس و يا جاهای ديگر را ميدهند، بوسيله آقای دکتر ابراهيم يزدی انجام نشده است؟ چه چيزی پشت پرده سياست اتفاق افتاده که ملت بدبخت هميشه در صحنه نامحرم است و نبايد بداند؟
غرض از مطرح کردن اين سوالات نه برای زير سوال بردن آقايان است بله کوششی است برای شفاف سازی جو آلوده سياسی ايران ، باشد که همه مردان سياست ملت را محرم بدانند و قبل از مذاکره از ملت اجازه گرفته و بعد مذاکره کنند.
پيروز باشيد

Comments Off on نهضت آزادی ايران را به   |    |     |     

27 Apr 2002

شعبده بازی اين مذهب اسلام

نوشته:     :::       Comments Off on شعبده بازی اين مذهب اسلام

شعبده بازی
اين مذهب اسلام هم دست همه مذاهب رو از پشت بسته، شايد ميپرسيد چرا، دليل داره جان من گوش کن تا ببينی چرا.
آقا يا خانمی بنام اشکانی از لوسانجلس (چه مرکزی بهتر از لوسانجلس برای مسلمانان) نامه ای برای حضرت آيت الله منتظری نوشته اند و از ايشان استفسار کرده اند:
حضرت آيت الله منتظری باتوجه به اينکه خطبه های نماز جمعه دو رکعت از نماز ظهر به حساب مي آيد، اگر چنانچه خطيب جمعه در خطبه ها مرتکب توهين، دروغ، فحاشی، افترا به مسلمان ديگر، بردن کلمات رکيک، تمسخر و يا امثالهم که در شرع مقدس حرام يا مکروه باشد ) که در بعضی موارد حتی ديه، زندان و يا تعزير واجب است، آيا برای احتياط قضای نماز ظهر جمعه واجب است يا خير؟

نگفتم جان من شعبده بازی از اين بهتر، درست مثل برنامه های گلی شو در تلوزيون جمهوری اسلامی “اگر عمه ای از طبقه دوم به پائين بيفتد و برادر زاده در آن زير خوابيده باشد و بر حسب اتفاق فلان خانم برود سر نيزه برادر زاده، آيا زنا انجام شده يا زنای محسنه. والا از من ميپرسيد ميگويم ” گوشتی به گوشتی خورده آبگوشتی هم پيش کش آشپز” حالا چه فرق ميکند که محسنه باشد يا غير محسنه. ببين ملت بدبخت رو منتر چی چی کردن ها. فلان فانی به فلان جوی فلانی رفت و چه و چه. اولآ اگر خدايی بود که آنقدر “خيلی می بخشيد ها” کسش خل نشده بود که اين همه عراجيف سر هم کنه. اگر هم که خدايی نيست که فبها، بگذاريد هر کس خواست هر کس رو بکنه به من و شما چه ربطی داره.
دليل اينکه اين مطلبل رو آوردم اين هست که اين اواخر بر تعداد اينگونه نامه ها به آيت الله منتظری زياد شده و به يک طريقی ميخوان ما ملت رو به اين باور برسونن که اين مذهبی که آخوندهای رژيم به ما نشون ميدند مذهب واقعی نيست و زمينه سازی کنن تا اين دکان داران دروغ و تزوير بعد از سقوط اين رژيم هم بتوانند به دکان داری سابق ادامه دهند. والا دروغ چرا تا قبر آ آ آ ، از اين مسائل بوی شديد انگليس مياد، البته اميدوارم بعضی از روشن فکرها به ما اين اتحام رو نزنن که ما پارانويا شديم ها.
همه با هم : مرگ بر شعبده باز
شادکام باشيد

Comments Off on شعبده بازی اين مذهب اسلام   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی