10 Jun 2002

امروز سرحال نبودم چیزی بنویسم

نوشته:     :::       Comments Off on امروز سرحال نبودم چیزی بنویسم

امروز سرحال نبودم چیزی بنویسم در عوض برتون دوتا مطلب خوب پیدو کردم بریت و بخونیدشون حتما.
یکی از وب لاگ آزاده بنام سياست قصاص
و دیگری
بله همین است دیگر، از وب لاگ فضول

Comments Off on امروز سرحال نبودم چیزی بنویسم   |    |     |     

10 Jun 2002

وحید صادقی و سیاسی کاران

نوشته:     :::       Comments Off on وحید صادقی و سیاسی کاران

وحید صادقی و سیاسی کاران
با عرض معذرت، این مطلب در تاریخ 7 ژوئن نوشته شده
این هم خبری بنقل از ایرنا: رییس کل دادگستری استان فارس گفت ” وحید صادقی ” فردی که خود را عضو ملی مذهبی ها معرفی کرده بود به خویشتن آزاری و انجام زخم و جرح بر بدنش به قصد فریب افکار عمومی و اخذ پناهندگی سیاسی در خارج از کشور اقرار کرد”.
نگفتم حق با آقای سحابی هست، اینهم شاهد که از غیب رسید، البته همان طور که در خبر ایرنا آمده این چیزی نیست که همیطوری الکی اینها از خودشون درآورده باشن یا اینکه آقا سحابی بهشون دیکته کرده باشه یا بلانسبت شکنجه اي یا مکنجه ای در کار بوده باشه بلکه این کشفیات “کارشناس قضایی، پزشکی قانونی، پلیس بین الملل و آزمایشگاه تحقیقات جنایی ” این همه کشویات را کردند و البته این مایه مباحات ملت ایران هست که یک همچین سیاست مداران نخبه ای مثل آقوی سحابی داره که با یک چشم بهم زدن همه این چیزایی رو که متخصصین در عرض دوهفته کشف کردن بهمدالله در عرض چند ثانیه کشف کردن و جلو یک فاجعه بین المللی رو گرفتند. فقط ما چیزی رو که تو این خبر نفهمیدیم اینه که پلیس بین الملل برای چیچی توی این کار دخالت کرده!. بهمین خاطر چون وب لاگ وزین حُسن آقا زیر سایه جانشین امام زمان بزرگ شده بخودمون اجازه ندادیم که این مطلب رو بدون تحقیقات مفصل فیصله بدیم، خبر نگار حُسن آقا رو که معرف حضورتون هست همونی که سر از اماکن در آورد بعدش هم بجرم محاربه با خدا و فساد در ارض میخواستند اعدامش کنن و امام امت ضامن شدند بعد هم با چند تو پس گردني از زندان آزادش کردن بشرط اينكه ديگه از اينكارها نكنه و ما هم برای اینکه مراقبش باشیم دوباره استخدامش کردیم. تازگی ها هم رفته مکه و کربلا و خلاصه شده یک متدین بتمام عیار، منظور از غرض این نبود که داستان خبرنگار خودمون رو براتون تعریف کنیم تا یادم نرفته برم سر اصل مطلب.
خبرنگار حُسن آقا رو فرستادیم یک مصاحبه بکنن با آقای حسابی یا اینکه سحابی راستش اسمشون یادم نمیاد الان میدونید این حافظه تاریخی ما حُسن آقا هم یک خورده خط خطي شده تازگی ها بهر جهت. این شما و این هم مصاحبه:
سلام علیکم حاج آقا سابی ( این خبرنگار ذلیل شده ما خیلی زرنگه وقتی اسم کسی رو بلد نیست اسم طرفو تند میگه که مچش گیر نیوفته)
اسلام و علیکم
خبرنگار: حاج آقا میشه بری خوانندگان ما بگید این قدرت خارق العاده شما در امور جنایی از کجا سرچشمه میگیره!؟
سحابی (رهبر آینده مملکت): آآآ (توضیح از خبرنگار: اشاره میکنن به آسمون)
خبرنگار: خواهش میکنم شکسته نفسی نفرمایید این از هوش شما باید سرچشمه گرفته باشه نه از اون بالاها.
سحابی (رهبر آینده ….): بنده با عنایت قادر متعال این مشکل رو حل کردم.
خبرنگار: به کسی هم گفته بودید قبلش یا اینکه با گروههای دیگه ملی مذهبی هم تبادل نظر کرده بودید یا شما خودتون بطور تنها با اون بالا بالاها تماس برقرار کردید؟
سحابی (رهبر …. ….): والله چه عرض کنم ما به این اجماع رسیدیم که یک چیزهایی رو در مقطع کنونی یک کمی غیر شفاف عمل کنیم تا ببینیم چی میشه ما که نمیتونیم همش شفاف باشیم که در ضمن در سیاست یک کمی هم کم شفاف بودن حُسن هستا وگرنه ما شفافیم.
خبرنگار :(زیرلبی، ما که سوالی درمورد شفافی نکردیم!)آخرین سوالم اینه که درخبر ایرنا آمده بود که از پلیس بین الملل هم استفاده کرده بودند آیا دست استکبار جهانی را هم در این قضیه ” وحید صادقی” دخیل میدانید.
سحابی(…. …. ….): حتمآ و یغینآ، یکی از دلایلی که آقای یزدی به ایران برگشتن همین بود که به جمهوری اسلامی در جلوگیری از دخالتهای استکبار جهانی کمک کنند.
خبرنگار : از شما و آقای یزدی متشکزم.
سحابی( ): (مرگ بر ضد ولایت فقیه)

Comments Off on وحید صادقی و سیاسی کاران   |    |     |     

09 Jun 2002

امروز عاقبت کسی هم

نوشته:     :::       Comments Off on امروز عاقبت کسی هم

امروز عاقبت کسی هم به ما نظری انداخت و گوشه چشمکی به ما نشان داد و دلمان را شاد کرد که حد اقل یکنفر به حرفهای ما گوش ميدهد، خدایی را که نمی پرستیم شکر که نمردیم یکنفر “حداقل یکنفر” هم از خانه ی پدری مطالب ما را میخواند.
بهمین خاطر تصمیم گرفتم مطلب دوست عزیز (اگر ما را قابل بدانند بعنوان دوست) را روی صفحه کریح حُسن آقا قرار بدهیم قبل از اینکه آقای علیزاده در این روزی نامه را تخته کند. با هم میخوانیم، البته اجازه بدهید پاسخ ایشان را در لابلای نامه بدهم، مطالب ایشان را با رنگ آبی میخوانید :

شما هر كي ميخواهي باش اما اگر بداني همين بي ادبي ها يتان مردم را ميترساند آن وقت متوجه خواهيد شد كه با اين طور نوشتن شما هم از ضروريات همين حكومت هستيد درست مثل منافقين كه باعث شدند طرحهاي امنيتي پاكسازي اينها سرعت بگيرد خدا وكيلي اگر بخواهيم دشمنان ايران را بشناسيم بايد بگويم شما وامثال شما كه باعث ميشويد مردم عادي رم كنند بزرگترين دشمن ملت هستيد ضمنا خيلي هم كم جنبه هستيد چرا زودي بفكر تغيير رژيم هستيد.

دو ست عزیز هرچی دنبال نقطه گشتم پیدا نکردم خواستم وسط حرفتان نپرم که باز متهم به بی ادبی بشوم. فرموده اید شما هرکی میخواهید باش والله بخدایی که نمی پرستم قسم میخورم که من هیچم. بی ادبی راهم از رهبر معضم یاد گرفتم که میفرمایند ” نمایندگان مردم بی غیرت هستند”. در مورد اینکه ما دشمن ایران هستیم باید بگویم من از طرف خودم حرف میزنم، من 24 سال است که از ایران دورم و زندگی فوق العاده مرفهی دارم باید فلانم خارش بکند که خودم را نخود هر آشی میکنم، بخاطر این موضوع هم عذر میخواهم. درمورد اینکه مردم ایران رم میکنند من گمان نمیکنم که مردم ایران گله یا رمه باشند که رم کنند، و چنانچه رم کردنی بودند از این رژیم آدم خور رم میکردند. درمورد اینکه بنده کم جنبه هستم و میخواهم زودی رژیم را عوض کنم هم عذر میخواهم در معیار ما دور افتادگان وطن ربع قرن یک قرن بنظر میرسد و باید عذر خواهی کنم بخاطر این کم جنبگی.

بدبخت عوض شدن رژيم قبل بيش از دو هزار ميليارددلار هزينه روي دست اين ملت گذاشت لطفا با ادب باشيد و به راه كارهاي عملي تري بينديشيد كه بي ادبي را همه ميفهمند و اين اسلحه ائي است كه امثال شما در اختيار اينها قرار ميدهيد خودتان كه مثل حسين درخشان در دامان ملكه ائيد ما بايد در اينجا تاوان ترسيدن آقايان را بدهيم آقا دلسوزي لازم نداريم خودمان با هم كنار مي آييم هنوز نفهميدي كه دين براي جهان و بخصوص جهان سوم يعني چي؟هيچي كه نداريم كه خودمان را با آن اقناع كنيم دين و آخرت و كليد بهشت را هم ميخواهي بگيري.هر كس به اين انگيزه مهم كه حالا ميلياردها هم خرجش كردند توجه نكند از مرحله پرت است تازه نمي داني شاه با آن حكومت سكولارش هرگز نتوانست اينقدر ضد دين و جنده و كونده توليد كند تو حكومت سكولار را براي چي ميخواهي بدان توي برجها و خانه هاي امن مديران متوسط جامعه از قلب پاريس و جنده خانه هاي زمان شاه اوضاع زيباتر است .بيا ببين تو ويلاهاي ييلاقهاي تهران چه چهارده ساله هاي خوشگلي زير پير مردها ميخوابند مردها اروپائي عمرا اين امكانات را داشته باشند آقا سكولارش را داريم انسان دوستي را تبليغ بفرمائيد انهم نه از نوع غم نامه ائيش

آقا شما چرا اینقدر بی ادبی حد اقل به ما هم مجال صحبت کردن بده یه نقطه ای گفتند یه کمایی ما را مجال فکر کردن بده قربانت گردم. فرموده اید بدبخت مشخص نفرموده اید روی سخنتان با من است یا به کس دیگر اگر بمن است که باید به عرض مبارک برسانم که خیلی هم خوشبخت هستم البته بجز آوارگی دور دنیا غم دیگری ندارم، اولآ من حُسین درخشان را نمی شناسم دومآ بنده پیش ملکه هم نیستم من در قطب شمال زندگی میکنم و یک پادشاه مودب هم اين مملکت نروژ داره که الهی من فداش بشم عینهو بره هيچی هم بما نمیگه ما هرکاری هم دلمان بخواهد میکنیم. سومآ شما میفرماید خودمان با هم کنار می آییم، مشخص نمیکنید که این خودمان چه کسانی هستند اگر ملت ایران را میفرمایید که خب بی جهت میفرمایید چون شما نه نماینده ملتید نه داروغه ی آنها و اگر گروهی بخصوص هستید که این ملت مشکلش همین هست که عده ای میخواهند برایش تصمیم بگیرند.
فرموده اید که دین برای جهان سوم لازم است خوب مشکل من با شما در همین هست من ایران را به عنوان یک کشور جهان سوم نمی خواهم من آنرا در جایگاهش میخواهم که همانا در راس کشورهای جهان میخواهم، من ایران را بعنوان یکی از اولین تمدنهای بشری در جایگاه خودش میخواهم. کلید بهشت را شما میتوانید بعنوان یک هیدیه از مردم ایران قبول کنید ولی ملت ایران ایران را میخواهد نه بهشت را. میفرماید “هر كس به اين انگيزه مهم كه حالا ميلياردها هم خرجش كردند توجه نكند…. “ من این جمله شما را اصلآ نمیفهمم یا من خنگ و کودنم یا شما بد توضیح داده اید. میفرمایید شاه با حکومت سکولارش اینقدر جنده و کونده تولید نکرده که این ملاها من هم با شما موافقم ولی من این جایگاه را برای ملتم نمیخواهم. در آخر مطلبتان آنقدر به بیراهه رفته اید که ترجیح میدهم پاسخ نگویم چون یا شما معنی حکومت سکولار را نفهمیدید یا کلآ از مرحله پرتید.
حکومت سکولار جنده خانه نیست دوست عزیز درست برعکس مکانی است برای انسانی زیستن، درست مکانیست برای رشد انسانهای والا نه از نوعی که حکومت ولایت فقیح تولید میکند.
درپایان یک سوال از شما دارم: من نفهمیدیم شما از چه نوشته حُسن آقا ناراحت شدید؟ چون حُسن آقا همیشه فحش میدهد حالا چگونه شد که یکدفعه شما بفکر اعتراض افتادید، آیا بخاطر نوشته مخلص در مورد ملی مذهبی ها بتاریخ 6 زوئن نبود!؟
درضمن یاد آوری میکنم که این دوست عزیز نامه خودشان را با اسم و مشخصات فرستاده بودن ولی من برای حفظ جان ایشان از نوشتن نامشان خوداری میکنم ولی چنانچه خودشان علاقمند باشند با تماس با من اسمشان راهم درج خواهم کرد. آخرین نکته من هیچگاه شاهی نبوده و نخواهم بود و من در تمام دوران انقلاب فعال بوده ام و بخاطر همین موضوع است که خواب از چشم من بریده شده بخاطر خیانتی که به ملتم کردم، نه برای سرنگونی رژیم ولی بخاطر اینکه باعث روی کار آمدن حکومت آدم خور ملاها شدم.
پیروز ایران

Comments Off on امروز عاقبت کسی هم   |    |     |     

08 Jun 2002

يادتون هَس مقاله ی”بی غيرت”

نوشته:     :::       Comments Off on يادتون هَس مقاله ی”بی غيرت”

يادتون هَس مقاله ی”بی غيرت” مال چند روز پيش، اين مقاله باعث شد که بين حُسن آقا و آقوی بيغرض يک درگيری بوجود بياره، البته در گيری لفظی، وآلو برتون بگم که جريان از ايقرار بود که ما مقاله هامونو گاهی اوقات که ميبينيم خيلی همچی بفهمی نفهمی گنگ و مبهم در مياد يا اينکه از لحاظ سياسی يک مقدار پيچيده ميشه ميديمش آقوی بيغرض يی نگويش بکنه،آخه ما خيلی شيرازی مينويسيم او هم ميگه که ای لحجه ی شيرازی تورر هيچکی نمی فهمه بده برت درسش کنم مام ميديمش. از شما چه پنهون گاهی اوقات هم اين آقوی بيغرض با تيغ بُرای سانسورش جمله هوی شنيعش رو سانسور ميکنه، مام تاحالو هيچی نگفتيم هی رو زير سيبيلی در کرديم، اين مقاله ی آخری تيغشو همچی بکاربرده بود که مقاله ما عينهو رفته باشه زير تيغ جراح پلاستيکی. مام دُرُس مثل يک روزنامه نگار از نوع اونوی که تو جمهوری اسلامی هستند بدون اينکه لام تا کام کنيم داديمش رو نت. حالو انگار اي کار ما کم بوده قربونش برم، اومده دومبال باقيش، آقو ميگه يک نامه عذرخواهی بَری رهبر بينويس که “ما گه خورديم، ما غلط کرديم” و از اينجور حرفها، مام که ميدونيد، مرد هست و حرفش، اگه حرفشم ازش بيگيري ديگه فقط چندر لوی پاش ميمونه (بلانسبت)، از ما که نه از او که ها. گويا آقو ميخواد با اين غلط کردم گه خوردن ما يک جايگاهی بَری خودش پيش سيد علی گدا دست و پا کنه، مام که زيرباربرو نيستيم. آخر العمر قبول کرديم که يی نامه ی بينويسيم، نه خير نه اينکه تو اينترنت، خير، نامه رو بديم دستش ببره خصوصی بده دست رهبر، تا شايد بُت خر مار ول کنه. گويا ميخواد يی مصاحبه ی با رهبر بکنه، مام بهش گفتيم که بدبخت فلک زده اين رهبر گُنده تر از اي حرفهاست که به منو تو مصاحبه بده (راستی مصاحبه دادنی هست يا کردنی!؟) درهر صورت از اون اصرار از ما انکار که نه خير ما اين مصاحبه رو ميکنيم، دليلش چی چی هست؟ ميگه که رهبر اون رهبر قديما که نيست ديگه! پشم و پيتالش ريخته ايروزا. به هر ننه قمری مصاحبه ميده، حالو خدا کنه. بهش گفتم اگه مصاحبه بده خب بد نيست تو هم بکن ما که بخيل نيستيم که. و بهش شرط کرديم که اگه مصاحبه نداد ما هم اون مقاله ی “بی غيرت” سانسور نشدش رو ميزاريم رو نت، القصه آقوی بيغرض هم قبول کرده، حالو تا بيبينيم چی طو ميشه. اگه مصاحبه درست شد که مام ميزاريمش رو صحفه ی حُسن آقا، البته يی انتقاد منتقادی هم بهش اضافه ميکنيم.

Comments Off on يادتون هَس مقاله ی”بی غيرت”   |    |     |     

07 Jun 2002

سخني با آقاي جرج دبليو

نوشته:     :::       Comments Off on سخني با آقاي جرج دبليو

سخني با آقاي جرج دبليو بوش
جرج دبليوي عزيزم بالاخره فرصتي افتاد كه با تو بي پرده و بدون داشتن هيچگونه رابط و رابطه اي صحبت كنم. راستش را بخواهي ميخواستم كه اين نامه را خيلي وقت پيش برايت نوشته و پست كنم ولي هربار تو راي بر روي صفحه تلويزيون كوچك خود ديده و پي ميبردم كه بسيار مشغله داري و نميخواستم كه مزاحمت گشته و از كار بازت كنم ولي بايد اقرار كنم كه هر مصاحبه تو روحم را شاد ميكرد و گرچه اندكي آشنايي با گذشته هاي نه چندان دور ايران و جهان پرسشهايي را در من بر مي انگيخت ولي ميدانستم كه ديگر بار كار به كاردان سپرده شده و باكي نيست.
جرج دبليو سي روزي با خود كلنجار رفتم تا بالاخره مصمم گشتم تا اين نامه را هر چند هم كوتاه برايت نوشته وضمن ابراز آرزوهاي صميمانه و قلبي براي جهانيان ، پرسشهاي خود را نيز طرح نمايم.
جرج دبليو سي روز ديگر هم ميتوانم صبر كنم، اگر الآن وقت نداري. تعارف نكن.
پيش از هر چيز بايد گفته هايت را در مورد رژيم دهشتناك ايران تاءييد كرده كه خلافكاريها، جنايتها و خيانتهاي اينان را به هموطنان خويش و جامعه بشري هيچ عقل سليمي بر نميتابد كه هيچ بلكه كساني را نيز كه زماني با ايشان از يك توبره ميخوردند بفكر واداشته است كه از ايشان تبري جويند. در عين حال اين پرسش برايم مطرح است كه چگونه اتباع تو با نمايندگان اين رژيم دهشتناك در قبرس به پاي ميز مذاكره پنهاني مينشينند. آنرا كه حساب پاك است از محاسبه آخر چه باك است؟ آخر چرا پنهاني؟ تو كه حرف بد نميزني و زد و بند هم نميخواهي با اينان نمايي. آيا اين مذاكرات از همان نوع هستند كه رژيمهاي وقت آمريكا در اوايل سال ميلادي گذشته نيز با رژيم طالبان در افغانستان داشتند؟ البته ميدانم كه آنزمان قصدتان نصيحت به ايشان بود كه دست از انجام اعمال شنيع مانند كشت و فروش مواد مخدر بردارند و درست همانطور كه ماءمورين محترم سيا در دره بقاع واقع در جنوب لبنان جهت تحصيل هزينه هاي تداركاتي گروههاي آنچناني، كشت ترياك را مشوق بودند تا هزينه اضافي بر گردن رژيمهاي وقت آمريكا تحميل نشود، و به لطف خدا هدايت گشتند البته قصد تو نيز هدايت گروههاي گمراه وضاله طالبان بود كه به هيچ صراطي مستقيم نگشتند و كردند كاري كه لكه ننگش بر دامان بشريت باقي ماند و خواهد ماند.
از آن گذشته پرسش ديگري را نيز با تو در ميان و بيش از اين مزاحمت نميشوم. بارها از خود پرسيدم كه اين رژيم دهشتناك از كجا آمد كه اينگونه طالبان وار سنگ اسلام را به سينه ميزند؟ با خود گفتم از كه بپرسم؟ از برژينسكي مبتكر آمريكايي كمر بند سبز براي جلوگيري نفوذ روسها به سمت جنوب؟ ديدم نه ، او ديگر در منطقه خاورميانه چندان هم خوشنام نمانده. بعد فكر كردم كه از فرمانده پدرتان در جنگ با صدام حسين همان صدامي كه مدتها از سازمانهاي جاسوسي آمريكا مواجب خود را دريافت ميكرد، خواهش ميكنم به اسناد و آرشيو سيا مراجعه نما تا صحت و سقم گفتار من برايت مشخص شود يعني ژنرال شوارتسكف پسر و ناجي كويت و فرزند ژنرال شوارتسكف پدر كه در زمان حكومت دولت قانوني دكتر مصدق از مهره هاي برجسته براي براندازي دكتر مصدق و برگرداندن شاه بود ، سئوال كنم ولي ديدم نه، بهتر است به خود مرجع مراجعه كنم و پاسخ خود را دريافت نمايم وبراي اين منظور روي به تو آوردم كه اميد است پرسشهاي مرا بي پاسخ نگذاري.
در خاتمه در گوش برايت ميگويم ، اگر باز هم مسئله نفت و ممانعت از دستيابي كشورهاي چين و شوروي و اتحاديه اروپا به آن ميباشد، كه اي بابا چندان نگران نباش چونكه مردم منطقه از ايشان نيز دل خوشي ندارند و حتي جسارتاْ بعضي گستاخي كرده و ميگويند سگ زرد برادر شغال است.
با آرزوي پيروزي بشر و بشريت.
دل نگران

Comments Off on سخني با آقاي جرج دبليو   |    |     |     

06 Jun 2002

آیا وحيد صادقی یک امیرفرشاد

نوشته:     :::       شما هم چیزی بگو

  • آیا وحيد صادقی یک امیرفرشاد ابراهیمی دیگر نیست!؟

  • آیا او هم همچون امیرفرشاد قربانی دیگری در راه جاه طلبی های خودخواهانه ی ” مردان! ” پير سیاست نشده است!؟
    تاریخ را نمیتوان فریب داد. خمینی خمینی است و مصدق مصدق.

    شما هم چیزی بگو   |    |     |     

    06 Jun 2002

    هشت سال دیگر انتظار!؟ ميدونيد

    نوشته:     :::       Comments Off on هشت سال دیگر انتظار!؟ ميدونيد

    هشت سال دیگر انتظار!؟
    ميدونيد معمولآ حُسن آقا آدم حوصله داری هست و صبر حضرت نوح را دارد ولی گاهی اوقات ميشود که حتی حُسن آقا هم صبرش تمام ميشود. حتمآ ميگويد باز چه شده حُسن آقا تخمش را گرفته، چشمش را بسته و بیمحابا فحش به زمين و زمان ميدهد.
    چرا حق دارم، بعنوان يک ايرانی حق من است، ملی مذهبی ديگر چه خری است يا بهتر بگويم چه خرسواريست که ميخواهد اينبار برگرده ی ملت بدبخت سوار شود. جناب آقایان پيمان، سحابی، و بخصوص آقای ابراهيم يزدی آيا شما که دم از مسلمانی ميزنيد نميدانيد که اينان “حکومت ملایان” حکومتی “نجس” است و ديگر هيچ آب کری قادر به طاهر کردن اين تعفن تاريخ ايران نيست؟ اگر شما وجهه ای در ايران داريد به بخاطر مذهبی بودنتان نیست که بلکه بيشتر بخاطر پسوندی است که با خود به يدک ميکشيد!؟ و شايد بتوان با جرات گفت که حتی ملت ايران ديگر گول اين پسوند و پيشوندهای اين يا آن را هم نميخورد. اگر شما وجهه ای داريد بيشتر بخاطر دورانی است که پيشکسوتان شما با مصدق همکاری ميکرديد، وگرنه با اين دوران پس از انقلاب که تاجی بر سر ملت ايران نگذاشته اید. آيا حال نوبت شما شده که دوباره پروسه پايان جمهوری لجن را به تاخير بيندازيد!؟ آقای يزدی آيا گمان ميکنيد که ميتوانيد با هم آغوش شدن با بدترين قشر اين گروه در آخر عمرخود تاج رياست جمهوری لجن را به سر بگذاريد!؟ آيا گمان ميکنيد که مردم کورند يا کر يا بلانسبت مردم (الاغ) اند. درست زمانی که بگير و ببند آغاز ميشود شما به آمريکا ميرويد در آنجا ميمانيد پروستات تعمیر میکنید! لاس خُشکه با شیطان بزرگ میزنید و بعد از دوسال درست زمانی که به شما احتياج است با گرفتن دستور از شيطان بزرگ بکمک شيطان کوچک می آيید!؟ اشغال صندلی رياست جمهوری چقدر با ارزش است!؟
    آقای يزدی آیا پروژه جديد نه اين است که شما بکمک آیت الله های جمهوری لجن آمده ايد!؟ تا با سو ء استفاده از شرف و آبروی مصدق مجددآ هشت سال ديگر به عمر اين رژيم منفور بيفزايد!؟ آقای يزدی دوست خود آقای قطب زاده را بخاطر داريد؟ حافظه مردم از کار نيفتاده است، اگر شما خرفت شده ايد مردم ايران درسلامت کامل بسرمیبرند. حقه بازی وشعبده بازی دورانش بپايان رسيده، شما متعلق به دوران ماقبل تاريخ ايران هستيد و جملگی به تاريخ سپرده خواهيد شد با شرف يا بدون آن.
    سخنی با ايرانيان با شرف: ای ايرانی بپا خيز و اجازه سوء استفاده از شرف مصدق را به اين يا آن گروه نده، شرف مصدق شرف من وتو است و شرف ايرانی تنخواه حراج نيست.

    Comments Off on هشت سال دیگر انتظار!؟ ميدونيد   |    |     |     

    « نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

    اخبار و مطالب خواندنی