14 Jun 2002
یک هفته باخبر از علی
یک هفته باخبر از علی رضا نوری زاده این هفته مطلبش را در مورد وحید صادقی نوشته بخوانیدش مطلب خوبیست.
14 Jun 2002
یک هفته باخبر از علی رضا نوری زاده این هفته مطلبش را در مورد وحید صادقی نوشته بخوانیدش مطلب خوبیست.
14 Jun 2002
مصاحبه با رهبر
یادتون هست که هفته پیش ای آقوی بیغرض که بگمان ما “حُسن آقا” از همه هم با غرض و مرض تر هست قول داده بود که با امام 14 شیعیان جهان (رهبر عالی مقام) مصاحبه بکنه، از قرار معلوم تو زرد از آب در اومد. او در جواب تهدیدات ما این نامه را فرستاده که ملاحضه میفرماید :
خدمت سردبیر و موئسس محترم حُسن آقا گل
از آنجایی که رهبر معظم بین نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاء میبایستی که چند بست میزدند (البته برای سلامتی وجودشان و با تجویز دکتر، جهت یافتن نیرو برای رسیدگی به کار امت همیشه گرسنه و بخاطر این درصحنه و نیز برای بالابردن میزان غیرت)، مصاحبه با ایشان تا مدت نامعلومی به تعویق افتاده و شما نیز برای بنده از این لقمه ها نگیرید.
مرگ بر ضد ولایت وقیح
بیغرض
13 Jun 2002
تغیرات، ساختاری یا بند تنبانی
از قرار معلوم این جریان ملی مذهبی هم برای این ملت جز دردسر چیزی به ارمغان نخواهد آورد. در اخبار آمده بود که روز سه شنبه همین هفته آقای ابراهیم یزدی دوباره به تکاپو افتاده و اینبار به مجلس برای دیدن کروبی رفته، نپرسید برای چه چون این از روز هم آشکار تر است، بگمان بنده با تلاشهای یزدی و آن وفاق ملی که حرفش را میزنند میخواهند شیره ای سر ملت بدبخت بمالند وکلاه گشادی را که یزدی بکمک آمریکا تهیه کرده و بجای آن تغیرات بنیادین یا بقول خودشان ساختاری سر ملت بگذارند. اینجاست که ملت باید هشیار باشد و به این نمدمالهای حرفه ای بگوید بیلاخ. این تو بمیری از آن توبمیری ها نیست و اینبار تغیرات باید واقعْآ بنیادی باشد تا ملت بپذیرد، و آن چیزی نیست بجز تغیر قانون اساسی جمهوری اسلامی و به رفراندم گذاشتن کل این قانون. این تغیراتی که ملی مذهبی ها و اصلاح طلبها میخواهند بند تنبانی ست و ملت پسند نیست و بنیکی شایسته ملت آمریکاست نه ملت ایران.
پیروز باشید
13 Jun 2002
رژیم آدم خور (بریده ی یک خبر)
صفري، دربارهي نحوه مجروح شدن خود در اين جلسه گفت : هنگام سوار شدن به اتومبيل چند نفر از دوستان كه خارج از مسجد ايستاده بودند با بنده احوال پرسي و روبوسي كردند كه در آخر هم يكي از همين عناصر به بهانهي روبوسي زير گردن مرا گاز گرفت كه مختصري هم خراش برداشت.
ما از اول هم میگفتیم که این رژیم آدم خور است اینهم مدرکمان
13 Jun 2002
امروز طبق معمول هر روزه به کافه تریای سرکارم رفتم تا قهوه صبحگاهی را بخرم، تیتر اول روزنامه های نروژ را هم هرروز همانجا میخوانم،
اینهم یکی از تیترهای امروز:
مردی پس از پنجاه سال دریافته که دخترش که البته گمان میکرده دختر خودش هست، دخترش نبوده و بیچاره پنجاه سال در این گمان بوده.
12 Jun 2002
سربازان امام زمان در راهند
جناب عسگراولادي مسلمان پس از متهم کردن دیگران به اینکه دارند زمینه حمله آمریکا را بوجود می آورند میگوید:”اما همه متفق هستند كه اگر به ايران اسلامي حمله نظامي شود بايد تا پاي جان مقاومت كرد و بيني متجاوز را به خاك ماليد”.
یکی نیست به این مردک بگوید خوب دیوس تو در جنگ قبلی چه غلطی کردی که این دفعه بکنی. البته این حضرتش تصمیم ندارد که ایندفعه هم کاری بکند و بیشتر جنگ را از اینجهت میخواهد که همان گونه که فضول تحلیل کرده که الحق خوب تحلیل کرده، این نامردها میدانند که در روز کارزار کسانی که شیردون این حرامزادگان را از حلقومشان بیرون میکشند همینگونه پاکباختگان هستند.
ولی خوب آقای عسگراولادي مسلمان زیادی بخود وحیله های خود خوشباور مباش، میدانی چرا؟ چون سربازان امام زمان درراه اند، همانهایی که خمینی برای جنگ با کفار میخواست، ولی بی تدبیر نمیدانست که زمانی که ارتش بیست ملیونی امام زمان به سن جنگ برسند او دیگر در این جهان نیست و دوران عوض شده و این جمهوری اسلامی است که فدای همان سیاست مکارانه خود خواهد شد. امسال سال کارزار ملت است.
جناب آقای عسگراولادي مسلمان اگر نمیدانید بدانید که با حسابی سرانگشتی 40-70 ملیون (جمعیت قبل از انقلاب منهای جمعیت امروز) مشود 30 ملیون یعنی 30 ملیون جوان (بخوانید سربازان امام زمان!) زیر 23 سال در آن مملکت وجود دارد. حتی اگر ملت قیام هم نکند و فقط این 30 ملیون بشاشد شما و هاشمی و خامنه ای را سیل شاش خواهد برد (عیبی هم ندارد آن دنیا میتوانید بگوید که سیلاب شاش سربازان امام زمان شما را راهی آن دیار کرد، حتمآ جایگاه خوبی برای اینجور افراد در بهشت مشخص شده است). میبخشید آقای عسگراولادي مسلمان اشتباه محاسبه دایناسور قبلی (خمینی) باعث فناشدن شما شد، به همین سادگی.
چند نکته دیگر آقای عسگراولادي مسلمان، از قرار معلوم تحقیقاتی در مملکت بی در و پیکر امام زمان شده ونتیجه این تحقیقات باید برای شما هم خواندنی باشد %53 از ملت شهید پرور به هیچ عنوان شما را نمیخواهند(کل رژیم را) و همانطور که میدانیم اینگونه آمارها معمولآ درصد کمتری از واقعیات را نشان میدهند، میدانید چرا چون مردم میترسند که بگویند حکومت امام زمان را نمیخواهند. با این ترتیب وضع شما از اینهم بدتر است، بشما و شرکا پیشنها میکنم که همگی قرص سیانور را در جیب بگذارید گویا همین روزها لازم میشود.
پیروز باشید
11 Jun 2002
خاطرات حُسن آقا
از امروز هر از گاهی گوشه هایی از زندگی حُسن آقا را تعریف خواهم کرد تا شاید نشان دهد که چرا حُسن آقا، این طرز فکر را بهم زده که مشاهده میکنید. این مطالب نه رده بندی زمانی دارد نه مکانی نه جایگاه بخصوصی فقط حافظه حُسن آقا است که آنهارا با این ترتیب و بمرور به رشته تحریر در میاورد.
خیلی سالها پیش زمانی که حُسن آقا وسایل سفر بسته بود تا مام وطن را بقصد تحصیل ترک گوید به اصرار مادر که نظری داشت بدین گونه چون کار ها بر وفق مراد پیش رفته بود حُسن آقا بایستی به زیارت شاه چراغ میرفت و ادای احترام میکرد تا او هم در آینده دوباره کار گشای حُسن آقا شود. بی چاره مادر با اینکه میدانست که فرزند ناخلفش به ایگونه اراجیف اعتقادی ندارد ولی اصرار میورزید. حُسن آقا نیز به خاطر احترامی که به مادر داشت همچون الاغی که از پس صاحب روان است پی روی میکرد.
حُسن آقا تا درگاه به پیش میرود ولی در آستانه در دیگر همچون الاغی چموش حاضر به برداشتن قدم نهایی نیست، مادر نیز اصرار بیشتر نمیکند. حُسن آقا در انتظار مادر در درگاه میماند.
(مشاهدات حُسن آقا):
زنی دهاتی با شلیته ی زیبا در حال محاوره با آخوندی است ، این محاوره بین این دوتن ردوبدل میشود:
زن دهاتی: آقو والو مو یه ی روضه ی حضرت … بری شورم که مرده میخواستُم بخرُم.
آخوند : بله کار شایسته ایست.
زن دهاتی: چقدر میشه روضه حضرت … ؟
آخوند : روضه حضرت … مشود 10 تومان.
زن دهاتی : آقاو مو فقط 5 تومن داروم، همین 5 تومون را بَرَش روضه ی حضرت … بخون.
آخوند : خواهر روضه حضرت … کمتر از 10 تومان نمیشود، حالا ما به شما تخفیف هم داده ایم وگرنه در اصل بلکه بیشتر هم هست.
زن دهاتی : خوب برار مو وضعم خوب نیس ای 5 تومن رو هم از شکم بچوی یتیموم گرفتوم تو بری شوَرم روضه بخرُم.
آخوند : والا خواهرم نمیشه ما که این پول را از شما نمیگیریم که برای خودمان، این برای مصرف در راه خداست.
حُسن آقا ضعیف النفس : (محاوره با خود) کاشکی میرفتم این 5 تومان را میدادم دست این آخوند مفت خور تا بلکه این زن بیچاره از عذاب وجدان راحت شود.
حُسن آقا حرام زاده : ( از صحبت به عمل) خواهر خیلی عذر میخواهم میتوانم با شما چند کلمه ای صحبت کنم.
زن دهاتی : ( با شک و تردید) بعله
حُسن آقا حرام زاده : خواهر این آخوندهای بی سواد اصلآ اینگونه روضه ها را بلد نیستند، پول شما را هم میگیرد و روضه هم برای روح شوهر شما نخواهد خواند. من خود طلبه حوزه هستم و در چند ماه آینده حجت السلام میشوم! شما این پول را ببر خرج بچه هایت کن من هم این روضه را برای شوهر شما میخوانم، هم شوهر شما توشه ای برای آخرت خود بدست آورده هم من به صوابی رسیده ام هم فرزندان شما به نان شبی .
زن دهاتی : ( با شک و تردید) شما حتمآ میخانی؟
حُسن آقا حرام زاده : خانم جان من که از شما پولی نخواستم، درضمن چرا که نخوانم من که درحوزه هستم وقت هم که زیاد دارم، درضمن صوابی هم برای خودم محسوب میشود، چرا نخوانم.
زن دهاتی : ( با خوشحالی) خوب پس شما این پنج تومان را بگیر.
حُسن آقا حرام زاده : ببر بده بچه هایت شما بیشتر به این پول نیاز داری خواهر، ما طلبه ها شهریه میگیریم و احتیاج به اینگونه پولها نداریم.
تا روزی دیگر و خاطره ای دیگر