25
Nov
2002
عجب روزگاری شده!
دیروز وبگردی میکردم هرچه میروی تمامی ندارد! درست شده مثل یک شهر بی در و پیکر، مثل تهران، نه سرش معلوم است نه تهش، نه شمالش نه جنوبش شرق و غربش را که دیگه نگو به بینهایت میرسد. سالهاپیش زمانی که برای اولین بار که به اینترنت وصل شدم دنبال سرورهای ایرانی میگشتم، عاقبت موفق شدم دانشگاه شریف را پیدا کنم. گویا یک سروری بود (Gopher) که هر از گاهی از طریق خط تلفن وصل میشد به اینترنت و همیشه هم آنلین نبود و تازه هیچ چیز هم برای عرضه نداشت، چقدر خوشحال شده بودم که یک سایت ایرانی البته نه به فارسی پیدا کرده بودم. حالا حتی آخوندها هم سایت دارند، از ملای مفنگی فلان ده بگیر تا رهبر معظم. اولِ مطلب نوشتم سالها پیش! گمان نکید که مثلآ ۱۰۰ سال پیش بوده ها! نهخیر، این حرف سال ۱۹۸۹ یا ۹۰ میلادی است. شنیدهام که اول بار این لاریجانی بوده که اینترنت را به ایران آورده چه پارادوکسی!، اگر آن روز میدانست که این اینترنت بلای جانش میشود، دست خود را میشکست و این کار را نمیکرد. وحالا دیگر دیر است وگرنه اگر میتوانست این روند را متوقف کند حتمآ حاضر بود هر دو دست خودش را هم بشکند، ولی دیگر دیر شده! گمان نمیکنید؟
چقدر زیباست این شهر بی در و پیکر، مخصوصآ برای ما ایرانی ها که از نبود آزادی بیان رنج میبریم. هرکسی هر چه دلش میخواهد مینویسد و هرکسی هم دلش خواست میخواند و دیگر محدودیت معنی ندارد.
مشکل من امروز کمبود اطلاعات نیست، برعکس زیادی نوشتهها مرا رنج میدهد چون نمیتوانم همه را بخانم، آخر مگر میشود همه را خاند، منظورم همهی آن نوشتههایی است که دوست دارم. حتی بعضی اوقات نهارام را هم پای این مشاین جادویی میخورم، باز هم کم میآورم، زمان را میگویم. خوشا به حال شما که امروز بدنیا میآیید.
در بخش: بدون دسته بندی
25
Nov
2002
عرق خوری سلمان فارسی با مولا(ع) را در شیطان سرا بخوانید.
شير شرزه عالم توحيد(ع) ساکت شد و صورت خيسش را پاک نمود. سلمان برخاست و تکه حصيري را که بر کف گوشهاي از خيمه افتاده بود کنار زد. سوراخي نمودار شد که به مدخل سردابهاي تاريک ميمانست… [ادامه]
در بخش: بدون دسته بندی
25
Nov
2002
آیا کسی از شما فرمولی را میشناسد تا بتوان با آن تاریخ لاتین را به تاریخ فارسی و یا برعکس محاسبه کرد
در بخش: بدون دسته بندی
24
Nov
2002
خانم سپیده صادقی دانشجوی ایرانی مقیم اسلو از سال 2003 تا سال 2007 جایی برای خود در انجمن شهر اسلو باز کرد. این دختر خانم ایرانی که از طرف SV (حزب چپ سوسیالیستی) برای این پست کاندید شده 23سال دارد. مطلب از Aftenposten
در بخش: بدون دسته بندی
24
Nov
2002
اوی کشتی میسازیم
بخاطر دارید مطلبی رو که روز دوازده نوامبر درمورد سروتمند نروژی شل اینگه رُکه نوشتم و شامی رو که این آقای گردن کلفت با شرودر خوردن که امیدوارم زهرمار بخورند! حالا تقاصش رو ملت ما باید پس بدن میگین نه، این مطلب رو از یک روزنامه اینترنتی نروژی بخونید:
یک کارخانه کشتیسازی توی آلمان (Aker MTW IN Wismar) (همانی که شرودر آمد و خایهمالی کرد تا بلکه آقای رُکه درشو لجن نزنه توی آلمان) که متعلق به این آقاهه هست یک قرارداد 205 میلیون دلاری بسته با “Islamic Republic of Iran Shipping Lines” برای ساختن شش کشتی کانتینری، خدا خیر بده به هر دوشون که باز کشتی برامون میسازند! ویک حق و حسابی هم به آقازادهها یا بقول شمر، انگلزادهها میرسونند وگرنه این بدبختها گشنگی میمردند مخصوصآ که این اواخر هم ملت هیشه در صحنه وشله زردخور بازم بقول شمر خودمون دیگه هیچ گونه خیر و خیرات نمیکنند.
در بخش: بدون دسته بندی
24
Nov
2002
اینهم پاسخ مهشید
ایکاش می توانستم بگویم که با شما مخالفم، نمیگویم چون نیستم، من با حرفهای شما در کل آن موافقم تحقیر زن یا مرد فرقی نمیکند با هر دو مخالفم. و از پیش بگویم برای رسیدن به یک حدف، حدف وسیله را توجیح نمی کند این را هم باور دارم ولی، گاهی اوقات حدف وسیله را توجیح می کند! و آن زمانی است که من یا شما در گرداب مرگ و زندگی غوطه میخوریم و برای نجات از تنها وسیلهای که در اختیار داریم و شاید تنها وسیله باشد استفاده میکنیم. این حق ماست چون در غیر این صورت مرگمان حتمی است.
شرایط امروز ایران مشابه یک چنین وضعی است. اگر تلاش ما امرز با هر وسیلهای که در دسترسمان هست برای سرنگونی این رژیم منفور بکار نرود فردا (اگر فردایی باقی مانده باشد) درمقابل فرزندانما مسولیم، مسولیم که پاسخ بگویم، که چرا از همهی امکانات موجود استفاده نکردیم.
درنبرد امروزمان اگر نوک حملهمان را به سوی سردمداران رژیم ضد زن، ضد مرد و ضد بشریت تنظیم نکنیم و خود را درگیر تصمیم گیری برای پیداکردن بهترین وسیله دلمشغول کنیم، این مبارزه را خواهیم باخت و دیگر ایرانی نخواهد ماند تا بتوان آن را برای زنان یا مردانش یا هر کس دیگری ساخت. اول ایران را پاکسازی کنیم و بعد به مشکلات درجه دوم و سومش بپردازیم.
این جا بحث بر سر زن و مرد بودن مطرح نیست اینجا بحث بر سر ایرانی بودن و نبودن مطرح است. در این مقطع گرچه من خود را فمینسیت تر از شما میدانم حدف اول و آخر امروز من سرنگونی رژیم است و بس، مسایل دیگر جانبی است و از اولویت برخوردار نیست.
همگی میدانیم که وارد کردن مواد شیمیایی خطرناک به بدن انسان کار غلطی است، ولی گاهی اوقات برای مداوای سرطان از همین مواد شیمیایی خطرناک در شیمی درمانی برای درمان سرطان استفاده می شود.
تیغ در دست لوطی مست ممکن است که خطر ناک باشد ولی دردست یک پزشک جراح نه
البته همانطور که شما هم گوشزد کرده بودید این حساسیت در مردان و زنان یکسان نیست و خوب شاید این هم یکی از تفاوتهای ما باشد. این هم یک مثال برای اینکه ببینید که اینگونه مسائل و مشکلات فقط دامن گیر ما ایرانی ها نیست :
در دههی گذشته در نروژ سازمانهای زنان بر سر تبلیغاتی که از زنان بعنوان ابزار فروش استفاده میکردند بحثهای زیادی را براه انداختند، ارباب سرمایه بجای اینکه با آنها وارد بحث شوند شروع کردند به استفاده از بدن مرد برای فروش اجناس خود، هیچ اعتراضی صورت نگرفت تا اینکه پلیس نروژ با ارائهی آماری درمورد افزایش تصادف زنان در خیابانهایی که اینگونه تبلیغات نسب شده بود تقاضای برداشتن این تبلیغات را کرد. امروزه دیگر کمتر کسی به اینگونه تبلیغات اعتراض میکند، و شاید بتوان گفت که دیگر حتی آنها را نمیبینند.
در بخش: بدون دسته بندی
23
Nov
2002
حتمآ شما هم این مطلب بامداد را خواندهاید! که در وصف سر قلم رفتن بهنود نوشته و …
اگر نه به شما پیشنهاد می کنم بخوانید.
در بخش: بدون دسته بندی