Nov 24 2002
اینهم پاسخ مهشید ایکاش می
اینهم پاسخ مهشید
ایکاش می توانستم بگویم که با شما مخالفم، نمیگویم چون نیستم، من با حرفهای شما در کل آن موافقم تحقیر زن یا مرد فرقی نمیکند با هر دو مخالفم. و از پیش بگویم برای رسیدن به یک حدف، حدف وسیله را توجیح نمی کند این را هم باور دارم ولی، گاهی اوقات حدف وسیله را توجیح می کند! و آن زمانی است که من یا شما در گرداب مرگ و زندگی غوطه میخوریم و برای نجات از تنها وسیلهای که در اختیار داریم و شاید تنها وسیله باشد استفاده میکنیم. این حق ماست چون در غیر این صورت مرگمان حتمی است.
شرایط امروز ایران مشابه یک چنین وضعی است. اگر تلاش ما امرز با هر وسیلهای که در دسترسمان هست برای سرنگونی این رژیم منفور بکار نرود فردا (اگر فردایی باقی مانده باشد) درمقابل فرزندانما مسولیم، مسولیم که پاسخ بگویم، که چرا از همهی امکانات موجود استفاده نکردیم.
درنبرد امروزمان اگر نوک حملهمان را به سوی سردمداران رژیم ضد زن، ضد مرد و ضد بشریت تنظیم نکنیم و خود را درگیر تصمیم گیری برای پیداکردن بهترین وسیله دلمشغول کنیم، این مبارزه را خواهیم باخت و دیگر ایرانی نخواهد ماند تا بتوان آن را برای زنان یا مردانش یا هر کس دیگری ساخت. اول ایران را پاکسازی کنیم و بعد به مشکلات درجه دوم و سومش بپردازیم.
این جا بحث بر سر زن و مرد بودن مطرح نیست اینجا بحث بر سر ایرانی بودن و نبودن مطرح است. در این مقطع گرچه من خود را فمینسیت تر از شما میدانم حدف اول و آخر امروز من سرنگونی رژیم است و بس، مسایل دیگر جانبی است و از اولویت برخوردار نیست.
همگی میدانیم که وارد کردن مواد شیمیایی خطرناک به بدن انسان کار غلطی است، ولی گاهی اوقات برای مداوای سرطان از همین مواد شیمیایی خطرناک در شیمی درمانی برای درمان سرطان استفاده می شود.
تیغ در دست لوطی مست ممکن است که خطر ناک باشد ولی دردست یک پزشک جراح نه
البته همانطور که شما هم گوشزد کرده بودید این حساسیت در مردان و زنان یکسان نیست و خوب شاید این هم یکی از تفاوتهای ما باشد. این هم یک مثال برای اینکه ببینید که اینگونه مسائل و مشکلات فقط دامن گیر ما ایرانی ها نیست :
در دههی گذشته در نروژ سازمانهای زنان بر سر تبلیغاتی که از زنان بعنوان ابزار فروش استفاده میکردند بحثهای زیادی را براه انداختند، ارباب سرمایه بجای اینکه با آنها وارد بحث شوند شروع کردند به استفاده از بدن مرد برای فروش اجناس خود، هیچ اعتراضی صورت نگرفت تا اینکه پلیس نروژ با ارائهی آماری درمورد افزایش تصادف زنان در خیابانهایی که اینگونه تبلیغات نسب شده بود تقاضای برداشتن این تبلیغات را کرد. امروزه دیگر کمتر کسی به اینگونه تبلیغات اعتراض میکند، و شاید بتوان گفت که دیگر حتی آنها را نمیبینند.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 1:55 am در بخش: بدون دسته بندی