19
Nov
2003
یک کسی گویا در دانشگاه شیراز کامپیوتری دارد که شدیدآ مبتلا به بیماری Sobig.G@mm است مدام روزانه صدتایی میل برای من ارسال میکند. خواهشآ با مراجعه به www.symantec.com در ویروس زدایی PC خود کوشا باشید. پدر من درآمد از بس که میل پاک کردم.
آدرسی که میلها را میفرستد در پایین مشاهده میکنید. البته این آدرس بوسیلهی Sobig.G تغییر داده میشود ولی میتوان دید که همگی از دومین sums.ac.ir فرستاده میشود و نامبرده به این نام شناسه “borzoeem” میلها را ارسال میکند.
آدرس فرستنده میل:
Chdvdinonaol12032-borzoeem.-sums.ac.ir@colonize.com
در بخش: بدون دسته بندی
18
Nov
2003
دوستانی در مورد نامه به کمیته صلح نوبل پرسیده بودند کجا را امضا کنند! باید خدمتون عرض کنم که دیشب تا دیروقت نشستم پتیشنی را درست کنم متاسفانه چندبار سعی کردم نشد یا بخاطر خستگی بود یا من خیلی خنگم یا این سیستم پتیشن خیلی خنگ است در هرصورت من تصمیم داشتم اول ببینم دوستان علاقهمند به اینکار هستند تا بعد پیگیر درست کردن صفحه پتیشن شوم. اگر کسی کمک کند صفحه پتیشن را درست کنیم بد نیست،
چون من درحال درست کردن یک کپی از وبلاگ “کمیته پیگیری وضعیت احمد باطبی” در بلاگ اسپات هستم و آنرا هم بنا به تقاضای این دوستان که خواسته بودند یک کپی از این وبلاگ در جای دیگری درست شود تا احیانآ اگر رژیم آن یکی را تعطیل کرد کپیاش وجود داشته باشد برایشان درست میکنم. متاسفانه شبانه روز 24 ساعت بیشتر ندارد، من هم که اینروزها تنبل شدهام، سابقآ که بیست و چهار پنج ساله بودیم خیلی بیشتر انرژی داشتیم یواش یواش داریم از حال میریم.
معرفی یک وبلاگ:
هموطن عزیزی یک وبلاگ تخصصی پزشکی راه اندازی کرده، سری به آنجا بزنید و به نو رسیده خوش آمدی بگویید.
نام وبلاگاش هايژيا است
در بخش: بدون دسته بندی
18
Nov
2003
دوستان عزیز این آخرین تلاش من خواهد بود برای سرهم کردن یک اتحاد. باور کنید از آن آدمها نیستم که قهر کنم یا بلا نسبت به تریش قبایم بر بخوره، ولی باور کنید زبانم چوبی شد. واقعآ تصمیم داشتم دیگه پیگیری این کار را نکنم ولی جهت احترامی که برای امید قائلم این نوشته را اینجا می گذارم و دیگر در این مورد لام تا کام نخواهم نوشت .
خنده ام از این میگیرد که امید می نویسد “خواستِ تو را جدیتر میگیرند” ای آقا مارا به تخمشان هم حساب نمیکنند چه برسد که جدی بگیرند!
این هم پیغام امید:
سلام خسنآقاجان،
نمیدانم از کمییِ خوانندههایِ وبلاگِ من است یا از تنبلی که برایِ نوشتهیِ دیروزِ من فقط دو تا پیام آمده که یکی هم مالِ تو است. به هر حال نمیدانم، شاید بهتر باشد نوشتهیِ مرا در سایتِ انجمن منعکس کنی (یا فقط آن سه سؤال را) و از تکتکِ افرادی که بحثِشان طرح شده با گذاشتنِ کامنتی در وبلاگِشان بخواهی به آن سه پرسش پاسخ دهند (هم از این نظر میگویم که خواستِ تو را جدیتر میگیرند، و هم از این بابت که خودَم امروز وقتِ این کار را ندارم). من سعی میکنم فرداشب اساسنامهیی بر اساسِ پاسخهایِ تو به پرسشها (که طبقِ نظرِ خودَم هم هست) بنویسم. در ضمن، اسمِ قضیه را هم، فکر میکنم همان که یکی از بچهها در پیامگیرَت پیشنهاد کرده، مثلاً بگذاریم کمیتهیِ سیاسییِ جمعی از وبلاگهایِ فارسی، یا چنین چیزی. رویِ این اسم دیگر به هیچ چیزی نخواهند توانست ایراد بگیرند (باور کن این اسم خودَش کلی مشکل درست میکند، ما هم که کار برایِمان مهم است نه اسمَش).
این هم سه سوالی که امید طرح کرده بود:
بنابراین خوب است همهیِ دوستان پاسخِشان به این چند پرسش را بهصراحت بنویسند:
۱. آیا گذاشتنِ لوگوها (در فضایی حدِاکثر به اندازهیِ دو یا سه لوگو، و بدونِ تحمیلِ هیچ چیزِ دیگر به وبلاگ) اجباری باشد یا نه؟
۲. آیا اگر پاسخِ اکثریت به پرسشِ پیش اجبار بود شما عضو میشوید یا نه؟
۳. آیا به نظرِتان باید هیئتِ مرکزیئی با قدرتِ تصمیمگیری وجود داشته باشد، یا تصمیمها فقط با نظرخواهی در میانِ همهیِ اعضا تصویب شوند؟
این هم آدرس جمع بندی که امید کرده
در بخش: بدون دسته بندی
18
Nov
2003
نوشتن، نوشتن وباز هم نوشتن. مگر فعلآ کار دیگری هم از دست من بر میآید!؟ چند وقت پیش در نظرخواهی مهشید وبلاگ زنانهها نوشتم که بد نبود اگر نامهای به کمیته صلح نوبل مینوشتیم و همزمان با اهدای جایزه صلح به عبادی که حدودآ گمان میکنم 12 دسامبر باشد به کمیته صلح نوبل میفرستادیم و همچنین من سعی خواهم کرد به طریقی نامه را به روزنامههای نروژی چوب چپاناش کنم تا در روزهای نزدیک به اهدای جایزه در نشریات نروژ منعکس شود تا بلکه بتوانیم فشاری بر کمیته صلح و همچنین آنها فشاری بر رژیم ملاها برای آزادی باطبی وارد کنند.
تا چه اندازه این عمل مورد قبول دوستان و هموطنان قرار گیرد نمیدانم. من کاری را شروع کردهام این حداقل کاری است که از دستم بر میآید. ایکاش من هم شهامت باطبی را داشتم. او که حتی در مرخصی چند روزهاش از زندان هم دست از آرمانهای والایاش بر نمیدارد. و با دفاعی که از دیگر زندانیان سیاسی میکند و دوباره خشم رژیم را بر میانگیزد تا آنها هم به نوبه خود مجددآ شکنجههای بیشتری را بر او و خانوادهاش وارد کنند.
افسوس که چنین شهامتی ندارم و نداریم وگرنه تا حالا رژیم هزار مرتبه کفن پوسانده بود.
خواهشآ نظر خودتون رو هرچه زودتر بدید تا بلکه امضاهایی برای این نامه جمع کنم و آن را هرچه زودتر برای کمیته صلح بفرستم.
در بخش: بدون دسته بندی
17
Nov
2003
اگر دلتان میخواهد کمی بخندید، مخصوصآ به ریش خاتمی با این حکومت مردمسالاری دینیاش یک سر به این آدرس بزنید و نوشته یکی از سرداران غیور اسلام ناب محمدی را بخوانید. این یکی را دیگر اصلاح طلبان نمیتوانند به گردن گروه مقابل بیندازند چون تا آنجا که ما میدانیم کلانتری از زیر مجموعههای وزارت کشور است و وزارت کشور هم یکی از زیر مجموعههای “حکومت مردمسالاری دینی” آقای خاتمی است.
در بخش: بدون دسته بندی
17
Nov
2003
پند و اندرزهای آریا را میخواندم، نمیدانم چرا لینکهایی که میدهد از لینکهای دائم استفاده نمیکند! آیا این نوشتهها پاسخی است به یک نوشته صاحب لینک!؟ پس در آنصورت لینک دائم را استفاده کردن برای پی گیری مطلب بهتر است. مخصوصآ اگر مطلب روزها بعد خوانده شود، پیدا کردن مطلب مشکل خواهد شد. این یکی رو میشد گفت که برای اکثر ایرانیها کاربرد دارد:
…. ( « آفروديت » ) برای آنکه بتوان بسياری از مسائل و مقولات انسانی را فهمید، لزومي به بحث و مشاجره نيست؛ بلکه بايد خاموش شد و گوش سپاريد تا بتوان پیامد مشاجرات را بهتر استنباط کرد و سپس به فهم گفتارهاي ديگران کوشيد. در گفت – و – شنودهايي که ما خودمان در آنها سهیم هستیم، همواره به جانبداری کردن و در فکر توجیه و تفسير و تاویل عقايد و ديدگاههاي خود هستيم و کمتر به سخنهاي ديگري گوش مي کنيم. ولي در خاموش ماندن و گوشسپاريست که انسان، گاهی در پوست این است، گاهی در پوست آن و گاهی در پوست هیچکس. ما در آرامش شنيداري خود از يک طرفدار سمج و سر سخت به يک داور بي طرف و انساني منطقي واگردانده مي شويم.
در بخش: بدون دسته بندی
16
Nov
2003
تا زمانی که در بین اپوزیسیون رژیم نیروهایی مثل خانم مليحه محمدی وجود دارند بنظر من خریت محض است اگر که رژیم برای حذف مخالفیناش به احکام اعدام و زندان دست بزند. چون هم از نظر بینالمللی منزوی میشود و هم مخالقتهایی را در داخل بر میانگیزد. چپ نماهای چپلویی مثل ایشان برای نابود کردن نیروهای اپوزیسیون بتنهایی کافی هستند. باور ندارید به روح اجدادم قسم که بعد از خواندن مطلب خانم محمدی به چنان تشنجی دچار شدم که نزدیک بود سکته قلبی مرا از دست این همه روشن فکر نجات دهد و به دیار باقی بفرستد.
حالا پس از اینکه چند قرص تسکین اعصاب را بلعیدم و بر اعصابم مسلط شدم بد نیست به چند سوال ایشان پاسخ گویم. گرچه ایشان این سوالها را از مدعیان رهبری مردم و رهبران و همکاران خود کردهاند ولی ما هم هرچه باشد کلهپز وبلاگ شهر هستیم و برای خودمان جا و مقامی قائلیم! و بخاطر اینکه حداقل به خودمان ثابت شود که هنوز زندهایم و به دیار نیستی عزیمت نکردهایم این پاسخها را میدهیم وگرنه ما سگ کی باشیم پاسخ روشنفکران را بدهیم.
سوالهایی را که ایشان مطرح کردهاند بیشتر به شوخی میماند تا به سوالات جدی. ایسان میفرمایند:
شوخی اول :
چرا شرکت در انتخابات و تعديل فضای استبداد سياسی بجای آنکه به سود طرح و پيشبرد رفراندم باشد، به زيان آن خواهد بود!؟
پاسخ: خانم جان سر کار گذاشتن همه مان را. البته شاید شما هم از آن دسته هستید که هنوز به وجود پاپانوئل اعتقاد دارید.
شوخی دوم :
چرا سپردن مجلس قانون گذاری مملکت که يکی از ارکان تدارک کننده رفراندم يا همه پرسی است به دست جريان مخالف به سود پيش بردن رفراندم است؟!
پاسخ: سرورگرامی در آن دستگاه هیچ کس خواهان رفراندم نیست. اگر گاهی گداری به شوخی این مساله را پیش میکشند و اسم رفراندم را میآورند! برای آن است که رقیب را بترسانند. وگرنه دست اندرکاران در رژیم ولایت بدون استثناء همگی آگاهند که اگر روزی یک حکومت واقعی منتخب مردم بر سر کار بیاید همگی آن حضرات، از اصلاح کرده تا اصلاح نکرده جملگی باید پاسخگوی جنایات 25 سال گذشته شان باشند.
نکته دیگر اینکه خانم جان اصلآ فرضیه شما از بنیان غلط است. در آن دیار چیزی بنام مجلس قانون گذاری وجود ندارد آن چیزی که در آن دیار ملازده وجود دارد اسماش مجلس شوربای اسلامی است، قانون هم که چه عرض کنم بجز بی قانونی چیزی از آن خارج نمیشود. لطفآ از اینگونه شوخیها نفرمایید، بعضی ها مثل خُسن آقا قلبشان ضعیف است سکته میکنند گناهاش گریبان شما را میگیرد ها.
شوخی سوم :
و بخصوص چرا در شرايطی که نمايندگان مجلس صحبت از رفراندم به ميان ميآورند، طرحی ارائه ميشود که چنين نمايندگانی در مجلس نباشند؟!
پاسخ: به پاسخ قبلی مراجعه شود
شوخی چهارم :
مگر به سود پيشبرد خواست رفراندم يا هر برنامه ديگری که ما داريم نيست که نمايندگان مردم در پارلمان يا نيروهايِی در حاکميت از آن دفاع کنند؟
پاسخ: روشنفکر عزیز بر سر این سوال شما من مجبور به خوردن چهار قرص مسکن شدم. کدام نمایندهی مردم!؟ چرا جک میگویید، کدام کشک!! کدام پشم!! تنها چیزی که ما میدانیم این است که روشنفکران چیلوی چپنمای ما دوباره دارند خر را رنگ میکنند و بجای قناری میخواهند به مردم قالب کنند.
هموطن عزیز همان کسانی را که شما گمان میبرید نیروهای طرفدار رفراندم! در رژیم هستند بلافاصله تا نوشته شما را خواندند قند در دلشان آب شد و آن را چاپ مجدد کردند تا بوسیلهی آن بتوانند چماقی بسازند و بر فرق شکافته امثال ما بزنند. همین خود بتنهایی دلیل بر مردود بودن اسراتژی شماست البته اگر بتوان نام استراتژی را بر آن گذاشت.
در خاتمه باید به عرض مبارک خانم ملیحه محمدی برسانم که همخوابگی با یک انسان مبتلا به ایدز امتحان کردن ندارد! نتیجهاش جز مرگ و نیستی چیز دیگری نیست. رژیم جمهوری اسلامی هم یک رژیم ایدزی است همخوابگی با آن به بیماری ایدز منتهی میشود.
چه خوب گفته هموطن عزیز دارا گلستان :
• پيشنهاد شرکت در انتخابات را زمانی جدی ميگيرم که قبلا وجود انتخابات و برسميت شناختن حق انتخاب در نظام اسلامی ثابت شده باشد
• ما انتظار داريم که جهان پيام اصلی ما را که اين رژيم انتخاب ما نيست را بوضوح بشنود و در روزهای بحرانی که خواه نا خواه در پيش است دست همکاری بسوی مردم و نه نظام دراز کنند
در بخش: بدون دسته بندی