21
Oct
2004
در باره مساله سنگسار ژیلا ایزدی بحثی مطرح شده بر این اساس که … صحبتها زیاد است و هرکسی هم بحث خودش را می کند، من اصلآ نمیخواهم وارد این بحثها بشوم که حزبی فلان کار را کرده برای منافع خودش و در اصل ژیلا بنا نبوده سنگسار شود و … هزار حرف یامفت دیگر.
این بحثها از اساس بی پایه هستند، چرا؟ به یک دلیل بسیار ساده: همگی آگاهیم که در جمهوری اسلامی هیچ قانونی وجود ندارد. مملکت را بر اساس دستورات یک مردک دبنگ مافنگی مستبد دارند اداره میکنند و هزاران قاضی جلاد را هم گذاشتهاند سرکار تا هرکس نفس کشید نفسش را قطع کنند. به هیچ اصلی هم پایبند نیستند، همین نه کمتر نه بیشتر. مگر حکم عاطفه اعدام بود؟ اینها حتی به قوانین بربری خودشان هم پایبند نیستند. در این حکومت اصلآ حرف قانون را زدن یعنی به بیراهه رفتن. مقایسه این ماده قانون با آن یکی در این حکومت خیلی عذر میخواهم خریت محض است.
اگر فردا آمدند و گفتند که حکومت آخوندی یک کودک یک ساله را بخاطر شاشیدن روی برگهای قرآن حکم سنگساربرایش صادر کرده، من یکی که باور میکنم، چرا؟ چون ما با انسانهای منطقی که طرف نیستیم، ما با انسانهای بیمار طرفیم، اگر اصلآ بشود اسم اینها را انسان گذاشت، کاپیش (capice)!
در بخش: بدون دسته بندی
21
Oct
2004
در باره مساله سنگسار ژیلا ایزدی بحثی مطرح شده بر این اساس که … صحبتها زیاد است و هرکسی هم بحث خودش را می کند، من اصلآ نمیخواهم وارد این بحثها بشوم که حزبی فلان کار را کرده برای منافع خودش و در اصل ژیلا بنا نبوده سنگسار شود و … هزار حرف یامفت دیگر.
این بحثها از اساس بی پایه هستند، چرا؟ به یک دلیل بسیار ساده: همگی آگاهیم که در جمهوری اسلامی هیچ قانونی وجود ندارد. مملکت را بر اساس دستورات یک مردک دبنگ مافنگی مستبد دارند اداره میکنند و هزاران قاضی جلاد را هم گذاشتهاند سرکار تا هرکس نفس کشید نفسش را قطع کنند. به هیچ اصلی هم پایبند نیستند، همین نه کمتر نه بیشتر. مگر حکم عاطفه اعدام بود؟ اینها حتی به قوانین بربری خودشان هم پایبند نیستند. در این حکومت اصلآ حرف قانون را زدن یعنی به بیراهه رفتن. مقایسه این ماده قانون با آن یکی در این حکومت خیلی عذر میخواهم خریت محض است.
اگر فردا آمدند و گفتند که حکومت آخوندی یک کودک یک ساله را بخاطر شاشیدن روی برگهای قرآن حکم سنگساربرایش صادر کرده، من یکی که باور میکنم، چرا؟ چون ما با انسانهای منطقی که طرف نیستیم، ما با انسانهای بیمار طرفیم، اگر اصلآ بشود اسم اینها را انسان گذاشت، کاپیش (capice)!
در بخش: حقوق بشر
19
Oct
2004
بس است چه قدر از بدبختی ملت ایران بنویسیم امروز میخواهم از خوشبختی و سربلندی ملت ایران بنویسم.
ناماش محمود امیری مقدم، او متولد سال 1971 است در سال 1985 به نروژ پناهنده شده در سن 14 سالگی به مدت دوسال زبان نروژی را یاد گرفته و همزمان دیپلم گرفته. پریروز بعنوان اولین غیر نروژی دریافت کننده مدال طلای پادشاه نروژ برگزیده شد. این مدال یکی از پر ارزش ترین جوایزی است که در نروژ بوسیلهی پادشاه نروژ به افرادی که به مدارجی عالی رسیده باشند یا کشفیاتی انجام داده باشند تعلق میگیرد. تحقیقاتاش بر روی کانالهای آب رسانی به مغز است او با این کشفیات موفق شده روشی را ابداع کند تا بوسیله آن فشار آب در مغز را (وَرَمی که بخاطر جمع شدن آب در مغز باعث فشار بر مغز میشود) هنگام حمله مغزی کاهش دهد و جان بیمار را از مرگ نجات دهد، چقدر سخت بود توضیح دادنش، البته اگر درست توضیح داده باشم. خدا قوت بده به علمای اسلام ناب محمدی که جوانان اون مملکت رو فراری میدن تا به دامان کفار!! بیفتند و افتخاراتش بجای ملت ایران نصیب ملتهای دیگه بشه.
دیروز او را به برنامه صبحگاهی تلوزیون نروژ دعوت کرده بودند از او خواستند که در باره تحقیقاتاش صحبت کند او برخلاف انتظار گرداننده برنامه شروع کرد به توضیح درباره وضع حقوق بشر در ایران و برعلیه رژیم صحبت کردن و اینکه چه اهدافی را دنبال میکند و اینکه بیشتر وقتاش را برای مبارزه با رژیم میگذارد. بازهم جای شکرش باقی است که بیشتر وقتاش را برای مبارزه با رژیم می گذارد! وگرنه تا حالا چهار پنج تا کشفیات دیگه هم کرده بود. خلاصه روح خُسن آقا را شاد کرد.
توی این آدرسها میتونید راجع به کارهای او در دانشگاه اسلو بخونید:
انگلیسی:
[1], [2], [3]
نروژی:
[1], [2], [3], [4]
این هم لیستی از تحقیقات منتشر شده او:
[1]
خستهام شد چقدر لینک بدهم این لیست کامل گوگل رو خودتون بخونید البته اگه وقت کردید!
گوگل
در بخش: بدون دسته بندی
19
Oct
2004
زمانی که در جامعه جنایاتی از نوع پاکدشت اتفاق میافتد اولین عکسالعملی را که انسانهای سطحی نشان میدهند کشتن قاتل به فجیح ترین شکل ممکن و انتقام گیری است بدون اینکه به خود این زحمت را بدهند و از خود یک سوال اساسی بکنند که “چرا یک انسان به این مرحله میرسد؟” آیا او از روز تولد چنین بوده؟ حتی در چنین حالتی هم نمیتوان نامبرده را مستحق مجازات مرگ و یا مجازات های زجر آور دانست، چه او در این بیماری و ناهنجاری بیگناه است و در آن دخالتی نداشته. بطور کلی مجازاتهای سنگین راه گشای اصلاح یک جامعه نیست، مجازاتهای اصلاحی-آموزشی و انسانی اما نتیجه بخش است. با نابود کردن چنین انسانی نیز مشکلات جامعه حل نخواهد شد، گرچه مساله این یکی حل شود ولی دیگر بمبهای ساعتی از این نوع در جامعه وجود خواهند داشت، تا جایی دیگر فاجعه مجددآ تکرار شود. چه باید کرد؟ یکی یکی را باید گرفت و قتل عام کرد؟ با کدام مجوزی؟
آیا چنین راه حلی فقط پاک کردن صورت مساله نیست؟
نگاهی گذرا به آمار جنایات در کشورهای مختلف نشان میدهد که راهکار برون رفت از این گونه ناهنجاری های اجتماعی مجازاتهای شدید نیست.
کشور آمریکا با کانادا را اگر با هم مقایسه کنیم میبینیم که مجازاتها در آمریکا به مراتب شدیدتر از کانادا است درصورتی که جنایات در این دو کشور با مجازاتها نسبت معکوس دارند. چرا؟ آیا از خود این سوال را پرسیدهایم؟
نگاهی به این گزارش پژوهشی از وضعیت کودکان خیابانی بیندازید. آیا وضعیت این کودکان باعث پیدایش بیجههای آینده در جامعه ایران نخواهد بود؟ فرض کنید شما که این مطلب را میخوانید فردا به وضع این کودکان خیابانی دچار شوید، نه مسکنی دارید نه خانوادهای نه آینده روشنی و روزانه مورد تحقیر و تجاوز جامعه قرار میگیرید. آیا در چنین وضعی شما هم به جرگه بیجهها نخواهید پیوست؟
جامعهای که شیرازهاش در حال گسستن است باید منتظر عواقب بسیار خطرناک و وخیم تری باشد. عدالت اجتماعی بهترین پیشگیری برای این ناهنجاریهای اجتماعی است.
در دوران شاه با اینکه بیعدالتی زیاد بود ولی درجه و عمق بیعدالتی حتی به یک هزارم امروز هم نمیرسید بهمین نسبت هم جرم و جنایت در جامعه آنزمان بسیار کمتر از امروز بود.
یکی از اصلیترین پرنسیپهای تقسیم ثروت در کشور نروژ بر این پایه استوار است که همه شهروندان حق داشتن یک حداقلهایی هستند به این معنی که شما چه کار بکنید چه بیکار باشید چه جوان باشید چه پیر منبع درآمدی برای شما در نظر گرفته شده. توضیح : اگر کسی کار بکند مزدکارش را میگیرد اگر کسی بیکار باشد حقوق بیکاری میگیرد اگر کسی هیچ یک از این شرایط را نداشته باشد بر اساس یک سیتم از کمکهای اجتماعی که در اختیار دولت است بهرمند میشود. گرچه این درآمد آخری زندگی چندان مرفهی را برای شخص فراهم نمیکند ولی حداقل به او این امکان را میدهد که سقفی بالای سر داشته باشد و نانی برای خوردن.
حالا نگاه کنید به سیستم اجتماعی اقتصادی اسلام:
اسلام نا عادلانه ترین سیستم اجتماعی است زیرا سیستم اجتماعی آن براساس تبعیض استوار است. باور ندارید به گوشه ای از این سیستم نگاه کنید خمس که نوعی مالیات است:
خمس را بايد دو قسمت كنند, يك قسمت آن سهم سادات است وبايد به سيد فقير, يا سيد يتيم , يا به سيدى كه در سفر درمانده شده بدهند و نصف ديگر آن سهم امام است كه در اين زمان بايد به مجتهد جامع الشرايط بدهند يا به مصرفى كه او اجازه مى دهد برسانند منبع: رساله صافی گلپایگانی مساله 1843
به سخن ساده تر یعنی هرکه سید نبود هیچ حقی ندارد، باید از گرسنگی جان بدهد یا به روزگار بچههای خیابانی گرفتار آید. جنبههای بیعدالتی در ایران چنان گسترده است که به گمان نگارنده بی عدالتی گریبان 90 درصد جامعه را گرفته و تنها ده درصد از این بیعدالتی بهره میبرند. چنین سیستمی در دراز مدت به نابودی کشیده خواهد شد و در بهترین حالت با تنشها و کشاکشهای بسیار وخیم و شدید اجتماعی روبرو خواهد بود.
در بخش: اجتماعی
19
Oct
2004
بس است چه قدر از بدبختی ملت ایران بنویسیم امروز میخواهم از خوشبختی و سربلندی ملت ایران بنویسم.
ناماش محمود امیری مقدم، او متولد سال 1971 است در سال 1985 به نروژ پناهنده شده در سن 14 سالگی به مدت دوسال زبان نروژی را یاد گرفته و همزمان دیپلم گرفته. پریروز بعنوان اولین غیر نروژی دریافت کننده مدال طلای پادشاه نروژ برگزیده شد. این مدال یکی از پر ارزش ترین جوایزی است که در نروژ بوسیلهی پادشاه نروژ به افرادی که به مدارجی عالی رسیده باشند یا کشفیاتی انجام داده باشند تعلق میگیرد. تحقیقاتاش بر روی کانالهای آب رسانی به مغز است او با این کشفیات موفق شده روشی را ابداع کند تا بوسیله آن فشار آب در مغز را (وَرَمی که بخاطر جمع شدن آب در مغز باعث فشار بر مغز میشود) هنگام حمله مغزی کاهش دهد و جان بیمار را از مرگ نجات دهد، چقدر سخت بود توضیح دادنش، البته اگر درست توضیح داده باشم. خدا قوت بده به علمای اسلام ناب محمدی که جوانان اون مملکت رو فراری میدن تا به دامان کفار!! بیفتند و افتخاراتش بجای ملت ایران نصیب ملتهای دیگه بشه.
دیروز او را به برنامه صبحگاهی تلوزیون نروژ دعوت کرده بودند از او خواستند که در باره تحقیقاتاش صحبت کند او برخلاف انتظار گرداننده برنامه شروع کرد به توضیح درباره وضع حقوق بشر در ایران و برعلیه رژیم صحبت کردن و اینکه چه اهدافی را دنبال میکند و اینکه بیشتر وقتاش را برای مبارزه با رژیم میگذارد. بازهم جای شکرش باقی است که بیشتر وقتاش را برای مبارزه با رژیم می گذارد! وگرنه تا حالا چهار پنج تا کشفیات دیگه هم کرده بود. خلاصه روح خُسن آقا را شاد کرد.
توی این آدرسها میتونید راجع به کارهای او در دانشگاه اسلو بخونید:
انگلیسی:
[1], [2], [3]
نروژی:
[1], [2], [3], [4]
این هم لیستی از تحقیقات منتشر شده او:
[1]
خستهام شد چقدر لینک بدهم این لیست کامل گوگل رو خودتون بخونید البته اگه وقت کردید!
در بخش: گوناگون
19
Oct
2004
زمانی که در جامعه جنایاتی از نوع پاکدشت اتفاق میافتد اولین عکسالعملی را که انسانهای سطحی نشان میدهند کشتن قاتل به فجیح ترین شکل ممکن و انتقام گیری است بدون اینکه به خود این زحمت را بدهند و از خود یک سوال اساسی بکنند که “چرا یک انسان به این مرحله میرسد؟” آیا او از روز تولد چنین بوده؟ حتی در چنین حالتی هم نمیتوان نامبرده را مستحق مجازات مرگ و یا مجازات های زجر آور دانست، چه او در این بیماری و ناهنجاری بیگناه است و در آن دخالتی نداشته. بطور کلی مجازاتهای سنگین راه گشای اصلاح یک جامعه نیست، مجازاتهای اصلاحی-آموزشی و انسانی اما نتیجه بخش است. با نابود کردن چنین انسانی نیز مشکلات جامعه حل نخواهد شد، گرچه مساله این یکی حل شود ولی دیگر بمبهای ساعتی از این نوع در جامعه وجود خواهند داشت، تا جایی دیگر فاجعه مجددآ تکرار شود. چه باید کرد؟ یکی یکی را باید گرفت و قتل عام کرد؟ با کدام مجوزی؟
آیا چنین راه حلی فقط پاک کردن صورت مساله نیست؟
نگاهی گذرا به آمار جنایات در کشورهای مختلف نشان میدهد که راهکار برون رفت از این گونه ناهنجاری های اجتماعی مجازاتهای شدید نیست.
کشور آمریکا با کانادا را اگر با هم مقایسه کنیم میبینیم که مجازاتها در آمریکا به مراتب شدیدتر از کانادا است درصورتی که جنایات در این دو کشور با مجازاتها نسبت معکوس دارند. چرا؟ آیا از خود این سوال را پرسیدهایم؟
نگاهی به این گزارش پژوهشی از وضعیت کودکان خیابانی بیندازید. آیا وضعیت این کودکان باعث پیدایش بیجههای آینده در جامعه ایران نخواهد بود؟ فرض کنید شما که این مطلب را میخوانید فردا به وضع این کودکان خیابانی دچار شوید، نه مسکنی دارید نه خانوادهای نه آینده روشنی و روزانه مورد تحقیر و تجاوز جامعه قرار میگیرید. آیا در چنین وضعی شما هم به جرگه بیجهها نخواهید پیوست؟
جامعهای که شیرازهاش در حال گسستن است باید منتظر عواقب بسیار خطرناک و وخیم تری باشد. عدالت اجتماعی بهترین پیشگیری برای این ناهنجاریهای اجتماعی است.
در دوران شاه با اینکه بیعدالتی زیاد بود ولی درجه و عمق بیعدالتی حتی به یک هزارم امروز هم نمیرسید بهمین نسبت هم جرم و جنایت در جامعه آنزمان بسیار کمتر از امروز بود.
یکی از اصلیترین پرنسیپهای تقسیم ثروت در کشور نروژ بر این پایه استوار است که همه شهروندان حق داشتن یک حداقلهایی هستند به این معنی که شما چه کار بکنید چه بیکار باشید چه جوان باشید چه پیر منبع درآمدی برای شما در نظر گرفته شده. توضیح : اگر کسی کار بکند مزدکارش را میگیرد اگر کسی بیکار باشد حقوق بیکاری میگیرد اگر کسی هیچ یک از این شرایط را نداشته باشد بر اساس یک سیتم از کمکهای اجتماعی که در اختیار دولت است بهرمند میشود. گرچه این درآمد آخری زندگی چندان مرفهی را برای شخص فراهم نمیکند ولی حداقل به او این امکان را میدهد که سقفی بالای سر داشته باشد و نانی برای خوردن.
حالا نگاه کنید به سیستم اجتماعی اقتصادی اسلام:
اسلام نا عادلانه ترین سیستم اجتماعی است زیرا سیستم اجتماعی آن براساس تبعیض استوار است. باور ندارید به گوشه ای از این سیستم نگاه کنید خمس که نوعی مالیات است:
خمس را بايد دو قسمت كنند, يك قسمت آن سهم سادات است وبايد به سيد فقير, يا سيد يتيم , يا به سيدى كه در سفر درمانده شده بدهند و نصف ديگر آن سهم امام است كه در اين زمان بايد به مجتهد جامع الشرايط بدهند يا به مصرفى كه او اجازه مى دهد برسانند منبع: رساله صافی گلپایگانی مساله 1843
به سخن ساده تر یعنی هرکه سید نبود هیچ حقی ندارد، باید از گرسنگی جان بدهد یا به روزگار بچههای خیابانی گرفتار آید. جنبههای بیعدالتی در ایران چنان گسترده است که به گمان نگارنده بی عدالتی گریبان 90 درصد جامعه را گرفته و تنها ده درصد از این بیعدالتی بهره میبرند. چنین سیستمی در دراز مدت به نابودی کشیده خواهد شد و در بهترین حالت با تنشها و کشاکشهای بسیار وخیم و شدید اجتماعی روبرو خواهد بود.
در بخش: بدون دسته بندی
18
Oct
2004
نظر به اینکه خُسن آقای اصلی را مدتی است سانسور کردهاند اقدام به نوشتن در وبلاگ آیینهای کردم حالا خبر رسیده که آیینه را هم گویا شکستهاند! غافل از آنکه کراهت تصویر ربطی به آیینه ندارد و اشکال از جمال کریه خودشان است نه آیینه. اینها هنوز خُسن اقا را نشناختهاند، او انسانی است سمج و یک دنده اگر گریبان کسی را گرفت ول کن معامله نیست.
اونقده وبلاگ آئینهای درست میکنم تا دیتا بیس فیلترهاشون پر بشه. من خودم تو دهن اون سانسورچی میزنم!! من خودم سانسورچی تعیین میکنم!! (صلوات حضار)
این هم یک آیینه دیگر (بچرخ تا بچرخیم سانسورچی).
حالا که همچین شد دوتا عکس سکسی اسلامی هم اینجا میگذارم تا بیشتر لجتون دربیاد. این دوعکس از یک دخترخانم شجاع و یکی از بازیکنان تیم فوتبال آلمان گرفته شده. از این شیرزنها توی اون مملکت زیاد هست همین شیرزنها برجهای پوشالی شما را زیروزبر خواهند کرد.

در بخش: مبارزه با رژیم