13
Feb
2008
روزنامههای دانمارکی امروز نیز مجددا کاریکاتورهای محمد را چاپ خواهند کرد. علت تکرار چاپ کاریکاتورها این است که پلیس دانمارک دیروز صبح چند نفر را که قصد داشتند کاریکاتوریست دانمارکی که این کاریکاتورها را کشیده است را به قتل برسانند. منبع: روزنامه VG
در همین رابطه روزنامه نروژی VG نظرخواهی در این باره شروع کرده، اگر خواستید میتوانید در این نظر خواهی شرکت کنید.
آدرس این نظرخواهی:
Er det riktig av avisene å trykke Muhammed-tegningen?
آیا عمل روزنامههایی که این کاریکاتورها را چاپ کردهاند را تایید میکنید؟
اگر میخواهید به این نظرخواهی پاسخ مثبت بدهید گزینه (Ja) را انتخاب کنید و اگر پاسخ شما منفی است (Nei) را انتخاب کنید.
تا این لحظه 8778 نفر در این نظرخواهی شرکت کردهاند و 70.52 درصد پاسخ مثبت دادهاند، از آن جمله خود من.
پ.ن.:
یلان پُستن در خبری دیروز از قول PET (سرویس پلیس امنیتی دانمارک) نوشت: ساعت چهار و سی دقیقه بامداد دیروز 12 فوریه پلیس اُرهوس (Århus) در یک عملیات ضد ترور سه مضمون به ترور را در منطقه یلان دستگیر کردند. این گروه تصمیم داشتند کاریکاتوریست دانمارکی را که کاریکاتورهای محمد را کشیده است به قتل برسانند.
در همین رابطه بود که دو روزنامه دانمارکی تصمیم گرفتند امروز 13 فوریه کاریکاتورهای نامبرده را مجددا چاپ کنند.
رادیو دانمارک هم گزارشی از این خبر دارد که میتوانید در اینجا ببینید.
در بخش: آزادی بیان
11
Feb
2008
این تصاویر انکار ناپذیراند که ملت همیشه در صحنه و حتی در پشت صحنه خود مقصر فلاکت خود هستند. دیگر نمیتوان ملا یا مفتی را مقصر دانست. اینها همه نشانه آن است که ایرانی بیشتر از این که بدست آورده استحقاق ندارد. میتوان انکار کرد، می توان دروغ گفت، میتوان هزار ترفند دیگری را بکار برد تا دوام 29 ساله حکومت آخوندی را توجیه کرد، ولی نمیتوان این نشانههای غیر قابل انکار را لاپوشانی کرد.
از همه جالبتر تصویر زیر است. این خانم دختر نمیداند که شرکت او و هزاران گوسفند دیگر از نوع او در این شعبده بازی، بجز قدرت بخشیدن به ملاها ثمر دیگری ندارد تا فردا مجددا گزمههای رژیم به خیابان بیایند و او و دیگر دخترکان ایران را به جرم بد حجابی دستگیر و تحقیر کنند. این دختر خانم وضع زندگی خود را فقط مدیون رفتار و کردار خود است.
منبع عکس پیک ایران
در بخش: اجتماعی
10
Feb
2008
حیف که حوصله کافی برای نوشتن نیست وگرنه قربانش بروم چرندیاتی که آخوندها میگویند و حرکات جلفی که سیاستمداران و دست اندرکاران حکومت ننگ آخوندی روزانه انجام میدهند چنان است که روزانه میتوان یک کتاب مثنوی هفتاد من نوشت.
چند نمونه از آنرا بخوانید:
اخیرا آیت الله هاشمی عراقی فرمودهاند که ملت ایران دچار بیماری مزمن کثرت جرائم و تخلفات شده است
باز هم در یک جای دیگر همان آیت الله عراقی میفرمایند:
در ایران سالانه نزدیک به ۱۱ میلیون فقره پرونده به دستگاه قضایی ارجاع میشود در حالیکه در کشور چین با بیش از یک میلیارد جمعیت سالانه حدود ۴میلیون فقره پرونده قضایی تشکیل میشود.
این یکی از همه قشنگ تر است:
مذاکرات سران فوتبال ایران با مارادونا
ایرانیها (خُسن آقا: منظور گزارشگر خبر از ایرانی ها همان ملاها هستند) برای آن که پاسخ منفی احتمالی کلمنته شوکی بر بدنه فوتبال این کشور وارد نکند در حال مذاکره با سایر گزینهها از جمله دیهگو آرماندو مارادونا نیز هستند.
هفته پیش در یک میهمانی هم صحبت یک جرم شناس شده بودم تمام شب صحبت ما بر سر همین گونه مسائل بود. از او نظرش را در رابطه با کثرت جرم در یک جامعه پرسیدم و بعد از ترسیم اوضاع حقوقی و حقوق بشر در ایران از او نظرش را در رابطه با ایران پرسیدم. اولین چیزی که از من سوال کرد این بود که، آیا عدالت نسبی در ایران بر قرار است!؟ پس از اینکه خنده قهقهه آمیزی تحویلش دادم، در جوابش با تعجب گفتم “عدالت!؟” کدام عدالت!؟ چیزی که در آن مملکت آخوند زده وجود ندارد عدالت است. در آن دیار اگر یک ملا یا مفتی پارتی تو نباشد، حتی حق نفس کشیدن را هم از تو به آسانی میگیرند، عدالت که جای خود دارد. با تاسف گفت در چنین جوامعی بسیار طبیعی است که جرم و جنایت از حد نرمال خواهد گذشت و جامعه بعد از مدتی به حرج و مرج کشیده خواهد شد. بعد هم مثالهای زیادی در همین رابطه زد که از بحث این نوشته خارج است.
این سخنان را باید آقای هاشمی عراقی میشنوید تا شاید درک میکرد که این جرم و جنایت و بی قانونی تنها نتیجه کوچکی از بی عدالتیهای جامعه است که بوسیله سیستم اسلامی آخوندی برقرار شده وگرنه ملت ایران قبل از دوران این انقلاب و در دوران شاه با اینکه بی عدالتی در آن دوران هم وجود داشت، ولی این همه جرم و جنایت به هیچ شکل وجود نداشت، التبه این تفاوت را هم باید در سطح بی عدالتی امروز با آن دوران دید. آقای هاشمی عراقی از خود نمیپرسند که چرا در چین ۴ میلیون فقره پرونده قضایی تشکیل میشود در حالی که در ایران آخوندی ۱۱ میلیون. آیا این نشان از آن ندارد که سیستم حقوقی ایران (شما بخوانید اسلام) عیب دارد!؟ آیا این همان ملتی نیستند که قبل از انقلاب چنین نبودند و امروز به این روز افتادهاند!؟
فکرش را بکنید در مملکتی که فعالین فوتبالش میخواهند برای تیم ملی یک معتاد مثل مارادونا را به سرپرستی تیم ملی فوتبال بگمارند نمیتوان از جوانان توقع دیگری بجز معتاد شدن داشت.
در بخش: حقوق بشر
04
Feb
2008
امروز سازمان اطلاعات نروژ هشدار داد که عدهای مسلمان بنیاد گرا در نروژ سعی دارند با تبلیغات خود جوانان مسلمان مقیم نروژ را برای عضویت درسازمان القاعده ترغیب کنند. این خبر توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
چند مدت پیش یک کارفرمای نروژی دو کارگر مسلمان خود را که در طی روز چند بار در محیط کار اقدام به خواندن نماز میکردند را اخراج کرده بود.
این دو کارگر پس از اخراج از کارفرمای خود شکایت کرده بودند، امروز دادگاه رای به نفع کارفرما داد و در نتیجه این دو کارگر مسلمان بازنده دعوای حقوقی شدند.
این دو واقعه نشان میدهد که کم کم چشم و گوش این نروژیهای ساده لوح هم دارد باز میشود و کم کم دارند خطر نیروهای مسلمان مقیم نروژ را درک میکنند. معمولا تا یکی دو سال پیش اگر اتفاقی از این دست میافتاد، بلافاصله گروههای طرفدار حقوق شهروندی اعتراض میکردند، اینبار اما گویا این گروهها هم دارند چشمان خود را باز می کنند و خطر اسلام بنیاد گرا را حس میکنند، به همین خاطر هم تا امروز هیچ اعتراضی در این باره صورت نگرفته.
در خبرها آمده بود که ایران هم موشک هوا کرده! پس از دیدن تصاویر این اعجاز حکومت آخوندی، متوجه شدم که عاقبت خشتک امام هم معجزه کرد و باعث شد ایران هم در زمینه فضا پیشرفت کند! باور ندارید خودتان در عکس پائین ببینید. قطعاتی از خشتک امام را میتوانید در لابلای تکنولوژی پیشرفته آخوندی ببینید.
منبع عکس
در بخش: طنز
01
Feb
2008
آقایان و خانمهای روشن فکر هشدار دادهاند به اینکه حاکمیت ملی داره خدشه دار میشه. این نوشته خود بدون شک شاشیدن به حاکمیت ملی است! حضرات چنان نامه نگاری کردهاند که انگاری تا امروز حاکمیت ملی در امن امان بوده و فقط امروز رژیم این حاکمیت رو به خطر انداخته! گویا ایشان فراموش کردهاند که حکومت ظلم علی 28 سال است که چیزی از حاکمیت ملی باقی نگذاشته که امروز بخواهد به آن بریند و یا بشاشد. ولی خوب وقتی اسامی رو نگاه میکنی، میبینی که اکثر امضا کنندگان خودشون در این 28 سال داشتن میریدن به حاکمیت ملی، حالا یک شبه نگران شدن که رژیم بشاشه به حاکمیت ملی! یکی پیدا نمیشه توی اون مملکت از این خانمها و آقایون به اصطلاح روشن گوز بپرسد، شما کجا هستید وقتی که روزانه رژیم هزار بار با رفتار خود به حاکمیت ملی میرینه و ایران رو تبدیل کرده به یک مملکت عقب افتاد و توالت عمومی جهان؟ یکی نیست به این حضرات بگوید که خجالت بکشید شما خود مسبب این فلاکت هستید، وقتی که در برابر هزار نوع بی عدالتی و جنایت و زورگویی رژیم با سکوت خود مهر تایید بر آن میزنید. نگاهی کوتاه به نام ها نشان میدهد که آقایان اکثرا اسهال طلب تشریف دارند و اگر داد سردادهاند تنها برای پست و مقامهای خودشان است که به خطر افتاده و نگران انتخابات پیش رو هستند.
آیا یکی از این آقایان حتی یک نفر از آنها تا کنون به این همه جنایت که زیر سلطه خود اسهال طلبها انجام شده اعتراض کردهاند!؟
در بخش: انتخاباتی
29
Jan
2008
میدونید اولین چیزی که باعث شد من از اسلام روی برگردونم چی بود؟ این دو رویی و دروغ گفتن و نیرنگ بازی مسلمونها بود که باعث شد من از اسلام قدم به قدم دور بشم و خوشبختانه امروز انسانی باشم که هستم.
مسلمانها بنام حسین و حسن، علی و هزار کوفت زهر مار دیگری، شب و روز به جان و مال و ناموس مردم تجاوز و تعدی میکنند و شب بر سر جانماز از خدای کلاشان و حقه بازان طلب بخشش میکنند و در این خیال باطل هستند که جبران همه کثافت کاریهای خود را کردهاند!
مطالبی که من در این چند سال نوشتهام چه در اینجا چه در وبلاگ چنچنه و چه فعالیتهای دیگرم، همگی بدون چشم داشت بوده و همه را در طبق اخلاص تقدیم خوانندگانم کردهام. همیشه هم به تولیدات فکری دیگران احترام گذاشتهام. اگر کسی هم نوشتهای از این وبلاگ و یا وبلاگهای دیگرم کپی کرده باشد هیچ وقت ایرادی نگرفتهام، تنها در یک نکته سخت گیر بودهام و آن هم این بوده که اگر مطالبم را در سایتهای حرفهای منتشر کرده باشند با آن برخورد کردهام، چه هدف من همیشه این بوده که نوشتههای من بدون کسب درآمد در اختیار خوانندگان قرار گیرد.
این اواخر یکی دو سایت هستند که نوشتههای وبلاگ چنچنه را بدون اجازه من منتشر کردهاند و این یکی حتی نام سایت خود را هم برو روی عکسها چاپ کردهاند تا به خیال خودشان مالک همیشگی آن شوند. در بالای سر در سایت هم یک آیه یا شعاری اسلامی نسب کردهاند تا شاید به خیال خودشان گناهانی که کردهاند بخشیده شود. به سخن ساده تر در روز روشن مال دیگران را میدزدند و برای جبران این گناه، چرندیاتی به زبان عربی بالای سر در سایت شان نسب میکنند و تمام!
البته وقتی که مخابرات ایران که یک شرکت دولتی آن هم از نوع اسلامی آن است، دست به تقلب و دزدی میزند و قوانین کپی رایت را هم به فلان چپش حواله میدهد نمی توان از دیگران توقع بیشتری داشت.
جالب است بدانید که سایت مربوطه چنان در کپی کردن عجله داشته که دستور شله زرد شمری مرا هم با عکس منعکس کرده! حالا باید از مسئولین سایت سوال کرد که آیا آنها بر اساس لوگوی خود طرفدار حسین هستند یا بر اساس دستور شله زرد شمری از طرفداران شمر!!
این هم لینک چند مطلب که پیدا کردم.
[1] [2] [3] [4] [5] [6] [7] [8] [9] [10] [11] [12] [13] [14] [15]
در بخش: کامپیوتر و اینترنت
26
Jan
2008
فرض را بر این میگذاریم که میخواهیم در انتخابات پیش رو شرکت کنیم و به عنوان یک انسان عقل گرا تصمیم داریم بر اساس عقل و خرد شرکت کردن یا تحریم انتخابات را بررسی کنیم.
اولین سوالی که در ذهن ما نقش میبندد این است که آیا شرکت در چنین انتخاباتی ما را به اهداف مان نزدیک تر خواهد کرد یا نه. آیا شرکت در چنین انتخاباتی، تغییر عمدهای در زندگی ما بعنوان یک شهروند ایرانی ایجاد خواهد کرد یا نه؟ اگر از شعبده بازی رد صلاحیتها و بازیهای جناحی این رژیم چشم پوشی کنیم و نگاهی به کل رژیم بیندازیم به روشنی راه خود را پیدا خواهیم کرد. از روزهای بوجود آمدن این “حکومت ظلم”، هدف اصلی اوباش حکومتی تنها پر کردن جیب خود و کسب قدرت بوده و نه هیچ چیز دیگر. اینها حتی برای منافع کوتاه مدت خود حاضرند منافع استراتژیک و بلند مدت خود را هم به خطر بیندازند، منافع ملت بیچاره ایران که جای خود دارد.
بخاطر بیاورید بعد از اینکه در سال 76 خاتمی با حمایت کم نظیر مردم از همه جا رانده شده، بالاترین پست قدرت را بعد از خامنهای در اختیار گرفت. پس از این پیروزی آقایان اصلاح طلب همه قول و قرارهای خود را فراموش کردند و در همه زمینهها بجای تکیه بر ملت، دست بوس رهبر شدند و هیچ قدم مثبتی در پاسخ گویی به خواست ملت بر نداشتند و هرگاه هم که ملت سعی کرد از خاتمی در رابطه با کوتاهیهای او پاسخ بخواهد او و همراهانش، با مکر و حیله دلیل آوردند که مجلس سد راه دولت خاتمی است و مجلس نمیگذارد خاتمی قولهای داده شده را عملی کند. ملت باز برای اینکه حجت را بر این شیادان تمام کند در انتخابات مجلس ششم رای اعتماد مجددی به این شیادان داد تا با در دست داشتن مجلس و دولت بتوانند اهدافی را که به ملت قول داده بودند عملی کنند. بعد از این دو انتخابات دیگر اسهال طلبها هیچ بهانهای برای کوتاهی نداشتند، چه هم دولت و هم مجلس را در اختیار داشتند. ملت نجیب ایران حتی برای اینکه شبههای در بین نباشد، برای بار سوم به پای صندوقهای رای رفت و مجددا برای بار دوم خاتمی ملعون را به ریاست جمهوری رساند. چه اتفاقی افتاد!؟ آیا برای نمونه هم که شده حتی یک لایحه قانونی به تصویب رساندند تا بتواند نشان دهند که در اجرای عهدی که با رای دهندگان بسته بودند صداقت دارند!؟ آیا فراموش کردهاید “حکم حکومتی” را که کروبی در مجلس قرائت و از تصویب قانون مطبوعات جلوگیری کرد!؟ آیا همین اسهال طلبان نبودند که چیزی را بنام “حکم حکومتی” اختراع کردند؟ آیا در قانون اساسی چیزی بنام “حکم حکومتی” وجود دارد!؟ آیا این عمل آنها تخطی از قانون اساسی نبود!؟ آیا اگر نماینده مجلس از قانون اساسی تخطی کند، حق دارد مجددا خود را لایق نشستن بر صندلی مجلس بداند!؟ آیا اگر ملت مجددا به پای صندوقهای رای برود، دوباره همان بازیهای گذشته تکرار نخواهد شد!؟ این گروهی را که بررسی کردم، گروهی است که مدعی است مردم گرا ست و میخواهد مشروعیت خود را از مردم اخذ کند! آن گروه دیگر که به اقتدار گرا معروف شدهاند که وضع شان مشخص است. آنها که بی پروا میگویند و هزار بار تکرار میکنند که فدائی رهبراند و به مشروعیت مردمی وقعی نمیگذارند و در مواقع ضروری هم به پابوس رهبر میروند. تازه مگر همین جناح نیست که امروز تمام ارگانهای قدرت را در دستان بی کفایت خود دارد!؟ امروز به وضوح میبینیم که نه اقتدار گرا و نه به قول خودشان اصلاح طلب، هیچ کدام قادر نیستند کوچک ترین مشکلات مملکت را برطرف کنند. خوب پس با این اوصاف، چرا ملت باید مجددا و برای بیستمین و یا سیمین بار پای صندوقهای رای برود و مهر تایید بر این بی خردیها بزند!؟ مگر در زبان فارسی ظربالمثلی نداریم که میگوید “پای خر تنها دوبار در یک سوراخ میرود” و بار سوم حتی خر هم آگاه میشود و دیگر پایش را در همان سوراخ نمیکند. پس باید بپذیریم، آنهایی که برای بیستمین یا سیمین بار پایشان در یک سوراخ میرود را نمیتوان حتی در حد خر دانست، انسان که جای خود دارد.
در بخش: انتخاباتی