17
Apr
2005
پتیشن
قوه قضاییه جمهوری اسلامی حکم اعدام حجت زمانی زندانی سیاسی ۲۹ ساله را صادر کرده است و هر آن احتمال اعدام او میرود. حجت زمانی در سال ۲۰۰۳ پس از فرار از زندان اوین توسط پلیس ترکیه دستگیر و به ایران تحویل داده شد. دو برادر حجت زمانی نیز قبلا توسط دولت ایران اعدام شده اند.
حجت زمانی و شش زندانی سیاسی دیگر در ۵ بهمن ۱۳۸۳ موفق شدند با اعتصاب غذای سی و دو روزه خود توجه مجامع بین المللی را به شرایط طاقت فرسای زندانیان و تقض شدید حقوق بشر در ایران جلب کنند. اکنون کمتر از یک ماه پس از اعتصاب غذای زندانیان سیاسی رژیم جمهوری اسلامی قصد اعدام حجت زمانی را دارد.
دولت ایران با ۱۵۹ اعدام اعلام شده در سال پس از چین در دنیا مقام اول را در اعدام دارد.متاسفانه دولت های غربی منافع اقتصادی را بر جان انسانها مقدم می شمارند و با مذاکره با دولت جمهوری اسلامی آنها را در نقض سیستماتیک حقوق بشر جری تر میکنند.
ما جمعی از وبلاگ نویسان ایرانی از سازمان های حقوق بشر و از مجامع بین المللی تقاضا داریم با همه توان خود از اعدام حجت زمانی جلوگیری کنند و هر گونه مذاکره با دولت ایران را موکول به توقف اعدام ها در ایران تعهد دولت ایران به رعایت حقوق اولیه انسانی در ایران نمایند.
در بخش: بدون دسته بندی
17
Apr
2005
اگر خواستی روشنفکر “جلوه کنی” حرفهایی بزن که کسی از آنها سر در نیاورد، موزیکهایی گوش کن که کسی گوش نمیکند یا اصلا تا کنون کسی نشنیده، ریخت و قیافهات را جوری بساز که در هیچ دکان عطاری نمونهاش پیدا نمیشود و صد البته دماغات را هم بده سربالا عمل کنند تا همه کس بدانند که تو محل سگ هم بهشان نمیگذاری چه برسد به پاسخ دادن. آنگاه بدان و آگاه باش که در نزد ابلهان روشنفکر مینمایی.
پ.ن.: اگر هم چند فرانک پول مفت داشتی یک لوموند دیپلماتیک بخر بزن زیر بغلات تا تیپات تکمیل بشود تاریخاش هم اگر قدیمی باشد بی خیال چون زیر بغلات کسی تاریخاش را نمیبیند.
در بخش: بدون دسته بندی
14
Apr
2005
قول داده بودم در باره غیبتم بنویسم هنوز آمادگی این کار را ندارم، دیروز سعی کردم توضیحی بنویسم هر چه سعی کردم نتوانستم حتی یک خط بنویسم باور کنید از لحاظ روحی شدیدا افسرده هستم حتما در یکی دو روز آینده در این باره خواهم نوشت فعلا چنان در فکر انتخابات خرداد ماه هستم و اینکه باید هرچه زودتر تا دیر نشده کارهایی را برای افشاگری سامان داد تا بلکه این بار رژیم نتواند با قولهای واهی ملت بیچاره ایران را به پای صندوقهای رای بکشید. باید با حرکتی همه گیر روی یک یک کاندیداها کار کرد برای هر کدامشان یک سایت افشاگری راه انداخت و کارنامه 26 ساله شان را در مقابل دید همه گان قرار داد تا جلو این فریب را گرفت و اجازه نداد دوباره با روی کار آوردن یک دجال دیگر هشت سال دیگر یا در بهترین حالت چهار سال دیگر ملت را فرستاد دنبال نخود سیاه.
فریب این یا آن چهره عوام فریب را نباید خورد با کوشش و پشت کار و درایت قادر خواهیم بود تمام چهره های منحوس این دجالان را برملا کنیم.
در بخش: بدون دسته بندی
23
Mar
2005
قبل از شروع: دوستان متاسفانه این چند روز دسترسی به اینترنت برایم مقدور نبود و امروز هم با یک لپ تاپ توی یک کافی نت دارم این مطلب را پست می کنم بخاطر همین هم دسترسی به میل اصلی ام امکان پذیر نیست. اگر مجبور به تماس با من هستید و نمی توانید تا هفت هشت روز دیگر صبر کنید لطفا به این آدرس تماس بگیرید.
چند روز پیش بر سر مساله مدیار مطلبی نوشتم و تا نمیههای شب پس از قرار دادن آن بر روی وبلاگم به دهها وبلاگ مراجعه کردم و همان مطلب را در سیستم نظرخواهی وبلاگها نوشتم، همان مطلب را هم در نظر خواهی آقای درخشان قرار دادم متاسفانه بخاطر روش سانسوری که ایشان بر نظر خواهی خود اعمال میکنند نظر منعکس نشد و بعد هم دیگر حوصله پیگیری نداشتم. در آن مطلب خواستم به گوش وبلاگ شهریها برسانم که اگر میخواهید کاری بکنید این بهترین دلیل است زیرا رژیم مجتبا (مدیار) را به ارتداد متهم کرده و اگر مخالفتهای گستردهای بر علیه این اتهام سامان داده نشود رژیم با خیال راحت صدای وبلاگ نویسها را هم مثل روزنامه نگاران خفه خواهد کرد. حالا گویا آقای درخشان پاسخی نوشتهاند ایشان در مطلبی از کانون وبلاگ نویسان ایران پنلاگ خواستهاند که در نشستی اختلافات خود را با بچههای کانون حل کنند. این ابراز علاقه خود به خود یک قدم بسیار مثبت است اما چیزی که در این مقوله مرا باز مشوش خاطر میکند، یعنی آقای درخشان باعث تشویش اذهان شدهاند این است که باز خُُسن آقا را (گل سرسبد کانون وبلاگنویسان ایران) خواندهاند و این مساله مرا شدیدا نگران میکند چه اگر بنا به بحث باشد باید این بحث از اول برپایههای غلط سوار نباشد یعنی اینکه طرف صحبت ایشان یا باید خُسن آقا باشد یا پنلاگ چون که این دو، دو مقوله جدا از هم هستند. من چند مرتبه این مساله را متذکر شدهام ولی متاسفانه ایشان یا از روی عمد یا از روی بی توجهی این دو مساله را باز با هم مخلوط میکنند. من هم مجددا باید این مساله را تکرار کنم تا شاید ایشان و دیگران به اشتباه کانون را ملک تلق خُسن آقا به حساب نیاورند. دوستان توجه داشته باشید که پنلاگ یک کانون خصوصی نیست و مخصوصا مالک آن نه من و نه هیچ کس دیگری است پنلاگ کانونی است که به یاری و کوشش همه دوستان مسئول هدایت و همراهی میشود و خُسن آقا هم یکی از اعضای آن است. اگر هدف آقای درخشان حل اختلاف خود با پنلاگ است همان بهتر که روی سخن خود را به شورای دبیران آن بکنند و اختلافات خود با این کانون را از راه درست حل و فصل کنند بنده حقیر هم یقینا به عنوان یک عضو عادی در چنین تلاشی هر کاری که از عهدهام برآید کوتاهی نخواهم کرد. در هرصورت تا آنجایی که من میدانم پنلاگ مشکلی با آقای درخشان ندارد و اگر هم داشته باشد دیگران باید در مورد آن اظهار نظر کنند ولی تا آنجایی که به خُسن آقا مربوط میشود گمان نمیکنم بنده و آقای درخشان چندان نقاط مشترکی داشته باشیم که بتوانیم بر سر اختلافات شور و مشورت کنیم چون تا آنجا که من از نوشتههای ایشان برداشت کردهام ایشان طالب حفظ جمهوری اسلامی هستند درصورتی که بنده حقیر خواهان سرنگونی آن هستم پس میبینید که ما درست در دو جبهه مخالف قرار داریم و تا آنجایی که از نوشتههای ایشان برداشت میشود ایشان متعلق به راست افراطی هستند و بنده حقیر حداقل به گفته ایشان کمونیست مقیم اروپا هستم. خلاصه میبینید که فاصلهها بسیار هستند و نقاط مشترک تقریبا صفر.
درضمن ایشان یک مقدار شکسته نفسی هم کردهاند و فرمودهاند:
مایلم در آستانهی سال نو با بچههای پنلاگ آشتی کنم و بخاطر فحشهایی که راه به راه ازشان میخورم از آنها معذرت خواهی کرده، کینههای آنها را به دست فراموشی بسپارم.
گویا آقای درخشان فراموش کردهاند که اول ایشان بودند که همه ما را کمونیست و پناهنده و مفت خور و سربار کشورهای اروپایی خواندند و باعث شدند که بنده به ایشان نازک تر از گل بگویم.
نتیجه: آقاجان اگر گمان میکنید که بنده در مقابل رژیم ایران مواضعم را تغییر میدهم باید مایوستان کنم.
در بخش: بدون دسته بندی
19
Mar
2005
هفت سین امسال متاسفانه فقط یک سین دارد “سمیعی” نژاد را آزاد کنید
در بخش: بدون دسته بندی
18
Mar
2005
اسلام همین است و دیگر هیچ: کشت و برداشت خشونت
خشونتها که جمع شد روزی بصورت یک انفجار مهیب و غیر قابل کنترل اسلام را همراه با ملاها به جهنم خواهد فرستاد، این را در تاریخ آینده ایران خواهید خواند.
در بخش: بدون دسته بندی
15
Mar
2005
اتهام ارتداد به مجتبی سمیعی نژاد (مدیار)
آقای سیف زاده وکیل
مدیار (مجتبی سمیعی نژاد) در
مصاحبه با خبرگزاری ایسنا گفته است که مدیار را به ارتداد متهم کرده اند. همگی حکم چنین اتهامی را می دانیم پس منتظر چه هستیم؟ می خواهیم اجازه بدهیم که رژیم قتل عام های سالهای 60 را دوباره شروع کنید؟
این مساله شوخی بردارد نیست اینکه آقایان می نشینند در کانادا و حکم صادر می کنند باید بدانند که ما همه را در این مساله مسئول می دانیم. این یک وظیفه انسانی است بازی و شوخی بردارد نیست حکم ارتداد برای چی برای نوشته های یک جوان پر شور که چیزی بجز آزادی و سربلندی ملتش را نمی خواهد؟؟
وجدان خود را قاضی کنید آیا اگر حکومت آخوندی موفق شد در برابر سکوت ما دست به چنین عمل زشتی بزند دیگر قادر خواهیم بود در مقابل آیینه خود را نگاه کنیم.
این یک مساله شخصی نیست که عده ای مدیار را پسرخاله من یا ما بخوانند و شانه خود را از زیر بار چنین مسئولیتی خالی کنند.
من دست التماس به طرف همگی دراز می کنم و همزمان به همه هشدار می دهم این شتری است که جلو خانه همه ما خواهد خوابید دیر یا زود دارد ولی سوخت و سوز ندارد پس بیایید متحد و یک پارچه دست در دست هم این دد منشی رژیم را پاسخ بدهیم.
برای یک بار هم که شده اتحاد خود را نشان بدهید! با استفاده از عکس بلا و لینک به وبلاگ مدیار رژیم را مجبور به عقب نشنی کنید
برای مدیار پتیشنی قبلا درست شده بود که می توانید برای امضا به
این آدرس مراجعه کنید
لیست وبلاگهایی که تا امروز در این باره نوشته اند:
کانون وبلاگنویسان ایران ،
روزنامه های دخو ،
شبنم فکر ،
آتش ،
سرزمین آفتاب ،
آزادی برای ایران ،
ایران بان ،
Freedom for all ،
لندنی ،
شادی شاعرانه ،
یورش برای آزادی ،
بی قرار ،
حذف مجازات اعدام ،
سوسکی ،
فضول ،
شبح ،
زنانه ها ،
زیتون
پ. ن.: پس از دو روز کرشمه و ناز یا بقول نماینده مجلس ولی فقیه (طنازی) بلاگر عاقبت رخسار نمایان کرد، گرچه هنوز معلوم نیست که اجازه دخول بدهد یا نه.
رضا اقبال پس از نوشتن در باره مدیار ارتداد را بررسی کرده خواندن
این مطلب را برای مرتدان بسیار واجب میدانم.
لندنی ،
دادامن ،
شرحی بر شبهای بی سحر ،
گزارشگران
در بخش: بدون دسته بندی