19
May
2005
محمد سیفزاده وکيل مدافع مجتبی سميعینژاد وبلاگنويس زندانی اعلام کرده است:”در تماسی كه صبح امروز موكلم با من داشت، به من اعلام كرد كه به جهت بازداشت غیرقانونیاش و اقدامات خلاف قانون دادسرای ناحیه 21 و این كه مقامات قوه قضاییه اقدامی در جهت رسیدگی به پرونده او نكردهاند، از امروز دست به اعتصاب غذا زده است.”
مجتبی سميعینژاد چندين ماه است که به صورت غيرقانونی بازداشت، شکنجه شده و موردبازجویی قرار گرفته است و مقامات سياسی و قضایی جمهوری اسلامی به تمام درخواستهایی که برای آزادی مجتبی سميعینژاد شده است تا کنون وقعی ننهاده اند. وضعيت جسمی مجتبی سميعینژاد بسيار نگران کننده است و جسم نحيف شده اش تاب اعتصاب غذا را ندارد. آيتالله شاهرودی به عنوان بالاترين مرجع قضایی جمهوری اسلامی مسئول مستقيم هرگونه اتفاق ناگواری است که برای اين وبلاگنويس زندانی پيش بيايد.
کانون وبلاگ نویسان ایران
در بخش: گوناگون
19
May
2005
روزی که با تقاضای عدهای از وبلاگ نویسها که پیشنهاد التماس و گدایی از جلاد هاشمی عراقی را دادند، مخالفت کردیم و گفتیم که مجتبا بی گناه است این حدس را میزدیم که سمیعی نژاد اگر میخواست تقاضای بخشش برای گناهی که نکرده بکند خیلی زودتر از این ها آزاد شده بود.
سردم داران رژیم آخوندی انسانهایی بیمار هستند و با این گونه بازیها ارضاء میشوند و دلیل مخالفت ما با آن عده از وبلاگ نویسها هم همین بود.
مجتبا یک ایرانی باشرف است که حاضر نیست برای منافع شخصیاش از اصولی که به آن پایبند است چشم پوشی کند. جهت اطلاع بیخبران خبر زیر را از خبرگزاری کار ایران نقل میکنم، باشد که دیگر عدهای خودسرانه برای منافع شخصی خود از حیثیت و شرف دیگران مایه بگذارند :
وكیل مجتبی سمیعینژاد از شكستن اعتصاب غذای موكلش خبر داد
تهران- خبرگزاری كار ایران
وكیل مجتبی سمیعینژاد؛ وبلاگنویس بازداشت شده از شكستن اعتصاب غذای موكلش خبر داد.
محمد سیفزاده در گفتوگو با خبرنگار “ایلنا”, با اعلام این مطلب, افزود: صبح امروز مادر مجتبی سمیعینژاد به ملاقات او در زندان رفته بود كه با مشاهده وضعیت نامطلوب جسمی فرزندش، از او درخواست شكستن اعتصاب غذا را كرد كه بدین ترتیب موكلم اعتصاب غذایش را شكست.
وی همچنین با اشاره به اعتراض موكلش نسبت به درج خبری در یكی از روزنامههای صبح مبنی بر اینكه عدهای از رییس قوه قضائیه درخواست عفو او را كرده بودند, گفت: مجتبی سمیعینژاد, معتقد است كه گناهی مرتكب نشده است كه رئیس قوه قضائیه او را مورد عفو قرار دهد, درخواست موكلم آزادی او و برخورد با قضات متخلف پروندهاش است.
پایان پیام
منبع خبر
در بخش: آزادی بیان
18
May
2005
محمد سیفزاده وکيل مدافع مجتبی سميعینژاد وبلاگنويس زندانی اعلام کرده است:”در تماسی كه صبح امروز موكلم با من داشت، به من اعلام كرد كه به جهت بازداشت غیرقانونیاش و اقدامات خلاف قانون دادسرای ناحیه 21 و این كه مقامات قوه قضاییه اقدامی در جهت رسیدگی به پرونده او نكردهاند، از امروز دست به اعتصاب غذا زده است.”
مجتبی سميعینژاد چندين ماه است که به صورت غيرقانونی بازداشت، شکنجه شده و موردبازجویی قرار گرفته است و مقامات سياسی و قضایی جمهوری اسلامی به تمام درخواستهایی که برای آزادی مجتبی سميعینژاد شده است تا کنون وقعی ننهاده اند. وضعيت جسمی مجتبی سميعینژاد بسيار نگران کننده است و جسم نحيف شده اش تاب اعتصاب غذا را ندارد. آيتالله شاهرودی به عنوان بالاترين مرجع قضایی جمهوری اسلامی مسئول مستقيم هرگونه اتفاق ناگواری است که برای اين وبلاگنويس زندانی پيش بيايد.
کانون وبلاگ نویسان ایران
در بخش: آزادی بیان
18
May
2005
گویا باید مثنوی هفتاد من درباره روشنفکران ایران زمین نوشت هوشنگ امیراحمدی را که حتما میشناسید. این آقا گفتگویی داشته با امروز که در سایت گویا نیوز منعکس شده. ایشان گویا از طریق وکیل خود در تهران ثبت نام کردهاند و میخواهند بروند ایران و در انتخابات شرکت کنند!
خوب تا اینجایش را میتوانیم بگوییم که “آرزو بر جوانان عیب نیست” گرچه ایشان چندان هم جوان نیستند. ولی دلیلی که باعث شد این مطلب را بنویسم این دو پاراگراف گفتگوی ایشان است. این دو پاراگراف را بخوانید تا بعد برگردیم سر بحث شیرین روشنفکری
رفراندوم، در واقع، نوع دیگر تغییر رژیم است. من می گویم جمهوری اسلامی كه اجازه نمی دهد كه نامزدهای منتقد درون حاکمیتی یا اپوزیسیون قانونی هم در انتخابات شركت کنند، صد در صد، با برگزاری رفراندوم هم موافقت نخواهد کرد. با هر قیمتی كه بشود، مقاومت می كند و اگر هم یك روزی مجبور بشود كه با رفراندوم موافقت بكند، آن روز، وقتی است كه حكومت از بین رفته است.
ـ با این تفاسیر هدف شما از ثبت نام چه بوده است؟
هنوز بهترین راه در ایران انتخابات آزاد است. هدف دیگر من این است كه از طریق حضور در انتخابات برای انتخابات آزاد مبارزه بكنیم. تمام حرف من این است كه ما باید در این مقطع، از هر قدرت و نیرویی كه داریم برای انتخابات آزاد بهره بگیریم. بگذارند ما در صحنه بیاییم. اینها هر چه بیشتر ردصلاحیت بكنند همان قدر منزوی تر می شوند
متوجه شدید چرا آدم با شنیدن اراجیف این گونه روشنفکرها گیرپاژ میکند؟ آقا اول استدلال میکند که رژیم تن به رفراندوم نمیدهد ولی درست در پاراگراف بعد میفرمایند که ایشان تصمیم دارند که با شرکت در انتخابات سعی کنند رژیم را زیر فشار قرار دهند تا مجبور شود به اجرای انتخابات آزاد. حالا یکی نیست از این آقای روشن فکر بپرسد خوب خدا خیرت بدهد مگر مخ جنتی هم مثل تو پهن درونش هست که زیر این یکی فشار برود ولی زیر اون یکی فشار نرود!؟
به این میگویند خر رنگ کردن! میدانید چرا؟ چون آقا حتما با آمریکاییها به توافق رسیده و از آنها قول گرفته که وقتی رفت ایران آنها فشارها را زیاد کنند تا ایشان برود ایران و بشود کرزای مدل ایرانیاش. الحق که این آقایان روی ملاها را هم از رندی سفید کردهاند و همچنین ملت را خیلی خل فرض میکنند که به همین سادگی! آقا از آمریکا میآید و ملت هم میرود پشت سرش یا چمی دانم میرود زیر بیرقاش و سینه میزند!! بعد هم رژیم دود میشود میرود به هوا!! ایشان یا خیلی خوش باوراند یا خیلی حقه باز.
در بخش: سیاسی
17
May
2005
پیش زمینه: در نظر خواهی مطلب روز 14 می این وبلاگ آرمان نظری را منعکس کرده بود گرچه این نظر مربوط به مطلب من نمیشد ولی چون این نظر به یکی از اساسی ترین پایههای آزادی بیان مربوط میشود و مخصوصا چون این نوشته مربوط میشد به درگیری بین آرمان با یکی از نویسندگان و روزنامه نگاران شناخته شده ایرانی، خود را مجبور به نشان دادن عکسالعمل دیدم. اول انتقاد آرمان را میآورم بعد نوشته آقای بهنود را و در آخر هم انشاالله!! بدون عصبانی شدن پاسخی به ایشان خواهم داد.
آرمان مینویسد:
میخواستم نظرتان را به یک جمله (سوتی) خیلی جالب و آموزنده جلب کنم:
یک مدعی روشنکفری و حامی آزادی بیان (م.بهنود):
“اول آن که راه هائی پيدا کرده ام که مزاحم های مزمن را در اولين باری که شناسائی کردم دفعات ديگر **اصلا نمی بينم و خلاص **”
لطفاً روی کلمات “اصلا نمی بينم و خلاص” یکم تامل کنید و بعد ببینید که این “سطح شعور” با “منطق” کدام جاندار زمینی مطابقت کامل (a perfect match) دارد ؟ مطمئن هستم که سوال خیلی ساده ای است و جوابش هم تابلو میباشد. ولی برای آن کسانی که دوزاریشان خیلی کج است و همچنین برای کودکان خردسال که در مدرسه شان هنوز در مورد رفتار حیوانات درس لازم را نخوانده اند, توضیح میدهم:
طبیعت حیوانات و مشترکات رفتاری آنها با زندگی انسانها:
“کبک” حیوان بسیار جالبی است و در نوع خود بی نظیر (البته گاهی برخی از انسانها به رقابت با او میپردازند و گاهاً روشهای او را تقلید میکنند). حیوانات مختلف روشهای مختلفی برای مبارزه با مشکلات دارند. مثلاً شیر با مردانگی میجنگد. سگ از پشت حمله میکند. خر جفتک میاندازد. جوجه تیغی تیغ پرت میکند و راسو هم از خود بوی بد متساعد میکند. حیوانات “ضعیف” هم با “فرار” از خود دفاع میکنند….
و اما “کبک”… این حیوان نجیب برای مبارزه با “مشکلات” روش بسیار جالب و ساده ای دارد که با بقیه جانداران (بجز برخی حیوانات دوپا که از او تقلید میکنند) تفاوت اساسی دارد و آن عبارت است از “پاک کردن (ظاهری) صورت مسئله”. به این صورت که وقتی که کبک خود را در خطر میبیند (مثلا شیری از کنار او عبور میکند) بلافاصله کله خود را در برف فرو میکند ! (البته گاهی برف یافت نمیشود و مشکل ساز تر میشود که این خود راه حل جدایی دارد) منطق کبک خیلی ساده است: “اگر من او را نمیبینم, او هم مرا نمیبیند پس من در امانم !” این روش بسیار جالب چنان کاربردی دارد که در اکثر کشورهای جهان سوم از آن برای مبارزه با تهاجم فرهنگی و جلوگیری از توهین به فرهنگ و مذهب استفاده میکنند. مثلاً اگر برنامه های تلویزیونی ماهواره خیلی جذاب و تاثیر گذارنده است, خیلی راحت استفاده ماهواره را با عنوان “توهین به مقدسات !” ممنوع و آخرش هم میگویند “خلاص !” (به کلمه آخر جملات شخص روشنفکر بالا توجه کنید)…
اما متاسفانه این روش سنتی و غریزی کبک با وجود تمام محاسنش (از جمله “راحتی” و اینکه حلال ظاهری تمام مشکلات است) تنها یک اشکال کوچک دارد و آن اینست که در اغلب موارد منجر به شکار و نابودی کبک بیچاره میشود !
با تشکر
این هم متنی که آقای بهنود نوشته که آقای آرمان را به نوشتن مطلب بالا مجبور کرده:
از خودمان
چند سطری درباره خودمان بنويسم که گاه لازم است. مقصود خود اين وب لاگ است.
اول آن که راه هائی پيدا کرده ام که مزاحم های مزمن را در اولين باری که شناسائی کردم دفعات ديگر اصلا نمی بينم و خلاص. بعض دوستان هستند که يک روند ثابت را با چاشنی توهين به مسلمانان و مسلمانی در پای هر مطلب تکرار می کنند. چون نام مستعار دارند ابائی ندارم از آوردن نام . مثل آرمان. مدت ها بود که کامنت های ايشان را هم نمی خواندم و خود به خودی حذف می شد که چاره ای ندارم . چون مدتی زحمت کشيده و آن ها را بهداشتی می کردم ديدم ای عجب ايشان معترض هم هست. وسيله ای هم نداشتم که خدمت ايشان عرض کنم که اين وب لاگ ديوار مکانی عمومی نيست و وب لاگ شخصی من است و هر چه ميل نداشته باشم و توهين تشخيص دهم نمی گذارم .
باقی مطب آقای بهنود را میتوانید در خانه خودشان بخوانید.
آرمان جان تقصیر خودت هست! درست فهمیدی میگویم تقصیر خودت هست وقتی میروی سراغ کسی که بویی از آزادی بیان نبرده و هنوز فرق بین حوزه خصوصی و حوزه عمومی را درک نکرده، خوب تقصیر خودت هست دیگه آقا جان، نرو آنجا! این آقا هنوز به این درک اساسی نرسیده که وقتی وبلاگی باز کرد و در مسائل اجتماعی از شیر مرغ تا جان آدمیزاد دخالت و اظهار نظر کرد و دستور العمل صادر کرد و عدهای ساده انگار را فریب داد این محل (وبلاگ حضرت آقا) دیگر یک محل خصوصی و ملک تلق ایشان نیست.
این هم برای آقای بهنود: آقا جان اگر خواستی ملک تلقات باشد، باید ورودی آن را لجن بگیری، یعنی ورود به آن خراب شده را برای دیگران غیر ممکن کنی، اگر تا این اندازه از تعریف حیطه عمومی و خصوصی اطلاع نداری بیخود خود را درگیر این مسائل نکن دکانت را ببند و برو پی کارت.
دنیای ایدال این آقای “روزی نامه نگار” از نظر ایشان این است که در همه امور ملک و ملت دخالت کند و هرچه دلشان خواست بنویسد و از بابت آن هم همه گونه منفعت را ببرد ولی هیچ کس حق نداشته باشد پاسخ ایشان را بدهد، چرا!؟ چون که ایشان استدلال میکنند که آنجا ملک تلق ایشان است.
آقای روزی نامه نگار هر کسی که نقدی را مینویسد و در برابر دید عموم قرار میدهد و مخصوصا وقتی نقد اجتماعی کرد و وارد بازار سیاست شد باید تحمل پاسخهای احتمالی پاسخ دهندگان را هم داشته باشد. اگر این پایهای ترین اساس آزادی بیان را درک نکردهای سر جدت قسم آن وبلاگ را یا ببند یا ورودش را برای دیگران غیر ممکن کن. به همین سادگی.
چیزی بنام حیطه خصوصی یا خانه شخصی روی نت وجود ندارد، به زبان ساده نت خانه خاله نیست که هر چیز دلتان خواست بنویسید و اگر کسی هم معترض شد بگویید “اینجا خانه من است”.
نکته دیگر اینکه آقای بهنود زحمت کشیده و این پدیده توهین را که مدام تکرار میکنید توضیح بدهید و این همه کلی گویی نکنید و با این ابزار (توهین) ملت را سانسور نکنید. توجه شما را به ماجرای قبلی که من را سانسور کردید جلب میکنم که در آن نظر هیچ گونه توهینی به کسی نشده بود فقط به زبان شفاف به حکومت گران پرخاش شده بود. آقای بهنود آیا این پدیده توهین همان نیست که خامنهای و شرکا با آن ملت را به قل و زنجیر میکشند؟
در بخش: آزادی بیان
16
May
2005
کارناوال زیبایی است این انتخابات!! از همین حالا بگویم هر جا نوشتم انتخابات منظورم انتصابات است خودتان این دو واژه را در ذهن تان تعویض کنید.
از یک سو ملت ایران گرفتار یکی از توتالیتر ترین رژیمهای جهان است و از سوی دیگر قدرت این را دارد که در انتخابات پیش رو با «نرفتن» پای صندوقهای رای به صورتی دموکراتیک نظرش را بیان کند. این را گفتم هم زمان گوشزد کنم که این حق انتخاب شامل حال بیچارههایی که به طرقی دمشان به حکومت وصل است نمیشود چون آنها چه خواهان این رژیم باشند چه نباشند رژیم با ترفندهائی آنها را با زور و نیرنگ به پای صندوقهای رای خواهد کشید.
نکته جالبی که در این انتخابات بیشتر از همه چیز خود نمایی میکند آگاهی رژیم از این تحریم همه گیر است. رژیم از قبل میداند که بدون فعالیت و نیرنگ گسترده قادر نخواهد بود بیشتر از 30 تا 35 درصد از رای دهندگان را پای صندوقها بکشاند و در نتیجه در سطح جهان با مشکل مشروعیت روبرو خواهد شد. در زیر حیلههایی چند از رژیم را که بسیار مشهود شدهاند را بطور اختصار خواهم نوشت.
تدابیری که رژیم برای تحریک مردم و در نتیجه به پای صندوق کشیدن آنها بکار میبرد.
1. تعداد زیاد کاندیداها، معمولا در انتخابات های گذشته رژیم از هر جناح خودی یک کاندیدا را به میدان میکشید البته به غیر از انتخابات گذشته که تعداد کاندیداهای اقتدارگرایان بیشتر از معمول بود.
هدف رژیم از این حیله تنها تحریک هرچه بیشتر مردم برای بپای صندوق رای کشیدن آنهاست برای رژیم فرقی نمیکند که کدام جناح برنده شود آخر العمر حکم حکومتی هر برندهای (رئیس جمهور آیندهای) را به راحتی کنترل خواهد کرد، هدف اولیه و اصلی رژیم در این مرحله فقط روی پا نگاهداشتن کل رژیم است. اینکه خاتمی چیها (اسهال گراها) برنده شوند یا اقتدار گرایان یا دارو دسته هاشمی زیاد مهم نیست، مهم جلوگیری از فروپاشی کل رژیم است.
2. تبلیغات منفی ارکان وابسته به رهبر از بعضی از خودیها و بلعکس با این حیله چون میدانند که رهبر در بین مردم منفور ترین است میخواهند با روش روانشناسی منفی مردم را به خیال خود به لجبازی با رهبر به پای صندوقهای رای بکشند همین حیله را هم رفسنجانی مدام درحال استفاده است و شویی را که قبل از ثبت نام راه انداخته بود از همین تاکتیک پیروی میکرد (تاکتیک رفسنجانی: رهبر او را نمیخواهد و او برخلاف میل رهبر وارد میدان میشود) با این تاکتیک او تصمیم دارد تعدادی از آرای کسانی را بدست بیاورد که با رهبر چنان لجاند که حاضراند از روی لجبازی خود را زیر *تانک بیندازند تا بلکه لج رهبر را درآورند. (این هم یک نمونه از همین تاکتیک)
3. بعید به نظر نمیرسد که در انتخابات این دوره حتی گروههای دیگری مثل نهضت آزادی را در بازی شرکت دهند هرچه باشد اینها نیز خودی هستند و در اوایل انقلاب شریک دزد و رفیق قافله بودهاند. پس در نتیجه اینها نیز قادر و خواهان فروپاشی رژیم نیستند.
همه این بازیها به شکار پرندگان میماند. آنها که شکار پرندگان بیچاره را دیده باشند میدانند که شکارچیان با فرستادن سگهای شکاری برای پراندن پرندگان و کیش کردنشان به طرف آنها و خود با تفنگ آماده شلیک هستند. انتخابات امسال درست به همین شکار میماند.
سخن آخر، این شعبده بازی ها همگی جنگی زرگری بیش نیست برای تحریک مردم برای کوچاندن آنها به پای صندوقهای رای، چه این تنها و آخرین راه فرار رژیم از بن بستی داخلی و جهانی است که در آن گیر افتاده است.
* تانک منظور رفسنجانی است
در بخش: انتخاباتی
14
May
2005
کسانی که برای مجتبا سمیعی نژاد میخواستند کاسه گدایی دست بگیرند و به بارگاه جلادان بروند، حالا بروند و بخوانند که او را با آنها کاری نیست. او دلاور تر از آن است که شما بخواهید برایش آزادی گدایی کنید او آزاده است آزادی را با مبارزه بدست میآورد و نیازی به آزادی اهدايی هاشمی عراقی و شرکای جلادش را ندارد. او را با گدا صفتان کاری نیست.
در بخش: آزادی بیان