27
Nov
2005
اولن شما توی فلان جاتون خندیدیت نام وبلاگ بنده را برای شرکت در چنین مسابقهای معرفی کردید. همه آنهایی که مرا میشناسند، میدانند که من با این قرتی بازیها مخالفم.
دوم اینکه شما با استدلال به کدام نوشته من به این نتیجه رسیدهاید که بنده یک “کمونیست دو آتیشه” هستم!؟ اینکه شما بنده را یک کمونیست دو آتشه میدانید نشان از بیسوادی شما دارد و ربطی به من و مواضع من ندارد.
نکته دیگر اینکه من برخلاف شما برای جایزه یا تشکر این یا آن نیست که مینویسم اگر این هدف را پیگیری میکردم با نام واقعی خودم مینوشتم. هدف من کمک به آزادی وطنم هست و بس و در مرحله بعد کمک به عادلانه تر کردن جهان پیرامونم و ربطی به کمونیسم و دیگر ایدئولوژیها ندارد.
راستی میخواهید برای رسوایتان هم که شده بگویم برای چه نام مرا در کنار دیگران گذاشتید؟ برای اینکه امروز با عنوان کردن آن فخر بفروشید که “حسین درخشان چنان دموکرات است که با مخالفین خودش هم با مدارا رفتار میکند”.
تازه مسابقهای که شما داورش باشید از قبل معلوم است که پیگیر چه اهدافی است و ارزش چنین مسابقهای هم به همان اندازه است و نیازی به توضیح بیشتر نیست.
حالا که زحمت! کشیده اید و دوباره باب سخن گفتن را باز کردید لطف کنید توضیح بدهید که: چه گونه شد که یک مرتبه برای دفاع از پسرخاله کمونیست بنده و دیگران قدم رنجه فرمودید و تا تونس پیاده رفتید!؟
آقای درخشان دیگر کسی در وبلاگستان نیست که شما و اهدافتان را نشناسد. حنای شما دیگر رنگ باخته و بجز بچه کلاس اولیها کس دیگری را نمیتواند بفریبد.
منبع تصویر: خردبیر خودش
در بخش: دیگران
26
Nov
2005
پارسال همین موقعها زمانی که عدهای طرح رفراندم را مطرح کردند آقای حجاریان با تمسخر به آنها حمله کرد و در برابر طرح رفراندم فرمود:
طرح رفراندم اگر مضحکتر از طرح آقای هخا( اهورا) نباشد،دست کمی هم از آن ندارد
همان موقع مطلبی نوشتم و در آن مطلب توضیح دادم که:
آقای حجاریان که با اعلام این نظر (طرح رفراندم اگر مضحکتر از طرح آقای هخا( اهورا) نباشد،دست کمی هم از آن ندارد ) وضع خودش را به خوبی روشن کرد و با آشنایی به نظرات قبلی ایشان میتوان به این نتیجه رسید که وضع موجود برای آقای حجاریان مطلوب ترین است. دو نکته در باره افکار ایشان قابل رویت است.
1. با بودن رژیم کسی نخواهد توانست ایشان را برای کارهای قبلی شان محاکمه کند.
2. حمله ایشان به فراخوان رفراندم و صحبتهایی که ایشان در ماهها قبل انجام دادند و فرمودند که اصلاحات یک امری است که زمان میبرد و اگر درست یادم باشد یک زمان 200 ساله هم برای اصلاحات مورد نظرشان معین کردند. این موضع هم نشان میدهد که آقای حجاریان بدشان نمیآید که این رژیم 200 سال دیگر بر سر کار باشد تا حداقل آینده ایشان به خطر نیفتد.
حالا نظرات جدید آقای حجاریان را در باره اصلاحات و دیگر مسائل سیاسی که در مصاحبهای فرمودهاند را بخوانید تا متوجه شوید که نوشته پارسال من چندان هم بی مورد نبود:
سوال: با روی کار آمدن دولت جدید بسیاری از مدیران تغییر کرده اند، شما موافق تسویه مدیران پس از تغییر هر دولت هستید؟
حجاریان: بله هستم.
سوال: چون زمانی خودتان این کار را کرده اید این موضوع را تأیید می کنید؟
حجاریان: نه. این عادی است. مگر اینکه قانونی تصویب شود که مثل کشورهای اروپایی فقط تا حدی بتواند دست به تغییر مدیران بزنند و آن هم در صورتی که اصل مدیریت جدای ازسیاست درنظر گرفته شود.
سوال: از لحاظ عرفی اشکالی ندارد؟
حجاریان: با قانون فعلی نه.
سوال: آقای بادامچیان گفته اند اصلاح طلبان این کار را کردند، ما هم می کنیم.
حجاریان: خاتمی این کار را نکرد.
سوال: آنها می گویند لیستی 2000 نفره از مدیرانی که خاتمی تسویه کرده در اختیار دارند.
حجاریان: بله ما این کار را کردیم اما دولت فعلی در این تسویه ها تا حد کم کردن اضافه کار محافظ من و میرحسین موسوی و نوری پیش رفته است.
سوال: شما اخیراً تمایل زیادی به اجماع نشان می دهید ممکن است حتی با راست سنتی ها همسنگر شوید؟
حجاریان: وقتی مملکت در خطر بیفتد و بقا در خطر باشد بله. البته ممکن است که عده ای جنگ افروزی کنند تا ناکارآمدی خود را با بحران ماله بکشند. اما وقتی شرایط به سمتی رفت که با هم باشیم من و بادامچیان هم در کنار هم قرار می گیریم. منبع (تاکیدها از من است)
عرض نکرده بودم که برای آقای حجاریان شهید روی صندلی چرخدار تنها یک چیز مهم است “بقا” و آن هم نه بقای هر کس و ناکسی اینها فقط بقای خود و اطرافیانشان را در نظر دارند. اصلاح طلبی هم استراتژی بود برای حفظ همین “بقا”. میبینید که ایشان برای بقا و برسر قدرت ماندن حتی حاضراند با دشمنان دیروزشان (همانهایی که ایشان را صندلی نشین کردند) هم “اجماع” کنند.
از این واژه اجماع چنان بدم می آید که حد و حساب ندارد.
در بخش: ملای حیله گر
25
Nov
2005
صدا و سیما : نخستین گوسفند شبیه سازی شده در ایران تا 2 ماه دیگر به دنیا میآید.
محققان پژوهشکده رویان اعلام کردند: سونوگرافی جنین گوسفند شبیه سازی شده، نشان داده این جنین سه ماه سالم است . منبع خبر
یک کارشناس شبیه سازی به خبرنگار خُسن آقا گفت:
این اولین تلاش شبیه سازی در ایران نیست! بنا به ادعای این کارشناس 27 سال پیش کارشناسان ژنتیک، جنین بز گری را پرورش دادند که در تاریخ 22 بهمن ماه 1357 به دنیا آمد نسل این حیوان در مدت 27 سال آثار هر نوع رشد و نمو و شکوفایی را در ایران به نابودی کشاند. کارشناس نامبرده که نخواست نامش فاش شود از کارشناسان مسائل ژنتیک تقاضا کرد اگر میخواهند در این گونه علوم پیشرفتی در ایران حاصل شود اول باید نسل این بز گر را از ایران برافکنند تا رشد و نمو مجددا در این سرزمین از سر گرفته شود، در غیر این صورت نسل انسان ایرانی تا چند دهه دیگر منقرض خواهد شد.
در بخش: طنز
24
Nov
2005
آقای احمدی نژاد با شعارهای زیبا و فریبنده (پول نفت سر سفره فقرا) آراء قشر فقیر جامعه ایران را همچنین با کمک تقلب بوسیله نیروهای پارامیلیتاریستی خود به حساب خود واریز کرد. اینکه در پشت پرده چه اتفاقات دیگری افتاد که آقای هاشمی علیرغم قدرت بی حد و حسابش نتوانست بر صندلی ریاست جمهوری تکیه بزند را بعدها در کتابهای تاریخ خواهیم خواند ولی امروز باید به جعبه جادویی قدرت سیاسی در ایران خیره شویم و فقط از ظاهر آن حدس و گمانههایی بزنیم و امید داشته باشیم که این حدس و گمانهها درست از آب در بیایند.
رای اعتماد ندادن مجلس ولایت فقیه به سومین وزیر نفت دولت احمدی نژاد هم از همان نمونه جادوجنبلهایی است که باید سعی کنیم با حدس و گمانه زنی از اتفاقات درون جعبه جادویی حکومتی ایران باخبر شویم.
نواهایی که در چند روز گذشته از داخل این جعبه جادوجنبل بیرون آمده نشان از آن دارد که رهبر فرزانه!! امر انتخاب وزیر نفت را بر عهده مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای نگهبان گذاشته (البته بطور غیر مستقیم) که صد البته با بالادست بودن مجمع تشخیص مصلحت نظام و در نتیجه رئیس و همه کاره آن، آقای هاشمی رفسنجای حرف آخر را در این زمینه خواهد زد.
دعواها و زد و بندهای پشت پرده در جمهوری اسلامی همگی برسر همین سرمایهها ست که اتفاق میافتد در غیر این صورت همان گونه که پیشتر هم نوشته بودم آخوندها با هم هیچ دعوایی ندارند هرچه باشد اینها همگی از عشیره بنی هاشم هستند. گروههای مافیایی در جمهوری اسلامی همگی بر سر همین منابع ثروت است که با هم درگیر هستند و صد البته همیشه یکی از پدرخواندهها در این نبرد پیروز میشود و این بار هم مثل مراتب قبلی خاندان هاشمی بهرمانی به سرکردگی اکبر شاه در این نبرد پیروز میدان است و با تقسیم نفت البته نه بر سر سفره فقرا که بر سر میز مافیای برنده و دستههای کوچک و بزرگ مافیایی ادامه خواهد یافت.
در باره ملاها شاید اگر سعدی امروز زنده بود بیت معروف خود را تغییر میداد و میسرود
بنی هاشم اعضای یک پیکراند که در آفرینش ز یک گه هر اند
در بخش: دزدی های رژیم
20
Nov
2005
این داستان دیگر از همه خنده دارتر است.
آقایان غربی چنان وانمود میکنند که اطلاعاتی را از یک لپ تاپ ربوده شده یا به غنیمت گرفته شده بدست آوردهاند!؟ راستی کدام احمق این حرفها را باور میکند.
فکرش را بکنید خُسن قا یک لپ تاپ دارد حتی نسخههای ذخیره این وبلاگ فکسنی را هم در این لپ تاپ نمیگذارد که مبادا اگر روزی دزدیده شده این گنجینه!! بدست دیگران بیفتد، حالا شما فکرش را بکنید یک حکومتی که در همه چیزش مخفی کاری را رعایت میکند و در کار مخفی کاری دست سازمان جاسوسی امنیتی کا گ ب را از پشت بسته میآید محرمانه ترین اطلاعات اتمیاش را میگذارد روی یک لپ تاپ بعد هم میدهدش زیر بقل یک ملایی ببرد در فلان مسجد نماز بخواند و یکی هم میآید آنرا میدزدد!! جوک از این خندهدار تر تا حالا شنیده بودید!؟ کدام احمقی این اراجیف را باور میکنند؟ البته ممکن است که تحلیل گران نيويورک تايمز خودشان چنان احمق تشریف دارند که عقل همه را در سطح خودشان میانگارند.
حالا از آن هم خندهدارتر این است که آقایان ملا هم به همان روش احمقانه پاسخ میدهند و ادعا میکنند که طرح های ساخت سلاح اتمی را عبدالقديرخان همین طوری مفتکی و به زور تعارف این تن رو کفن کردی نمیشه و خلاصه هزارتا تعارف دیگه مدارک رو داده و آنها هرچه تعارف کردهاند که به جان عمه خمینی ما نمیخواهیم بمب اتم بسازیم باز عبدالقديرخان آن اسناد را به زور چپونده تو جیب ملاها و گفته به جون همون عمه خمینی نمیشه شما حتما باید این طرحها رو مفت و مجانی بگیرد!!
حماقت را میبینید؟ دروغ که خناق نیست که آقا! مالیات هم نداره پس هر چی بزرگتر بهتر.
یک پ.ن. بی مربوط به مساله اتمی ولی کمی شیمیایی:
طرز تهیه شراب در منزل را تکمیل کردم برای مطالعه آن می توانید به این وبلاگ مارجعه کنید.
در بخش: طنز
19
Nov
2005
بحث و تحلیلهای این روزها را در هر رسانهای که دنبال میکنیم همه متفقالقول بر این نکته تاکید دارند که اختلافات در درون رژیم رو به افزایش است. عدهای این استدلال را تا به آنجا پیش میبرند و ادعا میکنند که خامنهای راس حرم قدرت در جمهوری اسلامی هم با دولت جدید مشکل دارد و به همین رو خود را به هاشمی و شرکا نزدیک کرده است.
نکتهای را که در هیچ یک از این تحلیلها در نظر نمیگیرند کلیت این رژیم است. همان کلیتی که خمینی بنیانگزار این رژیم همیشه سعی در حفظ آن میکرد. بدون آن یک پارچگی که خمینی همیشه بر آن تاکید میکرد این رژیم هیچگاه قادر به بقا نخواهد بود. دلیل این امر بسیار ساده است برخلاف همه تحلیلها، این رژیم یک رژیم توتالیتر است نه دیکتاتوری. آنهایی که فرق این دو گونه رژیمها را میدانند واقفاند که این رژیم حتی در اولین روزهای به قدرت رسیدناش (دوران خمینی) هم نتوانست یک حکومت دیکتاتوری را بر ایران مسلط کند.
حالا برگردیم به تحلیلهایی که در بالا گوشزد کردم. چیزی که در این تحلیلها در نظر گرفته نمیشود این است که تمام این گروههای چندگانه که در حکومت آخوندی قدرت را در دست دارند همگی از یک نژاد، فرقه و مسلک هستند و همه آنها به خوبی به این اصل وفادارند و میدانند که کوچکترین جدایی و اختلاف بین این گروهها، سقوط رژیم را حتمی خواهد کرد. یک رژیم توتالیتر و غیر دیکتاتوری هیچ گاه نمیتواند با اختلافات درونی به بقا خود ادامه دهد.
خوب ممکن است این تحلیل گران سوال کنند پس چرا این ها مدام به یک دیگر حمله میکنند و مدام در حال درگیری بین این خودیها هستند. چیزی را که در این 27 سال همیشه از این رژیم دیدهایم این است که همیشه در آخرین مرحله شروع یک درگیری واقعی درونی، مهرهای پا پیش گذاشته و مهرههای گوناگون را دوباره با هم متصل کرده. تازه بیشتر این درگیری ها چیزی بجز یک جنگ زرگری نیست و هدف آن فقط گمراه کردن نیروهای مخالف است. نقطه مشترک تمام این گروههای چندگانه هم همیشه تحمیق یک اقلیت محدود و جلب حمایت آنها در مقطعهای گوناگون برای ادامه بقا بوده. در دوران هشت ساله اصلاحات هم همین امر بوسیله دروغ های خاتمی میسر شد، تنها فرق این دوره با دورههای دیگر این است که این گروه موفق شدند با برنامه ریزی و فریب قشر تحصیل کرده مملکت را بفریبند. امروز نیز با شعبده بازی جدید گروهی دیگر بنام اقتدار گرا یا بنیادگرا موفق شدند فقیر ترین و محروم ترین قشر جامعه را با شعار (پول نفت سر سفر ملت) فریب بدهند و حکومت ملاها را برای مدتی دیگر بیمه کنند.
اینها همه تاکتیکهایی است که آقایان علما برای بقا خود به کار میبرند وگرنه در اصل هیچ اختلافی بین این آقایان وجود ندارد و اگر اختلافی هم هست در این مساله خلاصه میشود که چه کسی پول نفت را بچاپد و چه کسی منابع دیگر را در دست داشته باشد.
مساله مبارزه با غرب و الخ هم چیزی نیست بجز یکی از مجموعه ابزاری که برای تحمیق ملت از آن استفاده میشود وگرنه اگر روزی منافع آقایان با متحد شدن با آمریکا تامین شود یقین بداند در برقرار کردن رابطه با شیطان بزرگ هم دقیقهای درنگ نخواهند کرد.
دلخوش کردن به اختلافات درونی رژیم و منتظر ماندن که مهرههای رژیم خود باعث سقوط رژیم شوند سرابی بیش نیست و نمیتوان روی آن سرمایه گذاری کرد.
سخن آخر اینکه اینها ممکن است گوشت یکدیگر را بخورند ولی هیچ گاه استخوان همدیگر را دور نخواهند انداخت.
در بخش: ملای حیله گر
17
Nov
2005
کانون وبلاگ نویسان ایران
خانمها آقایان
همانگونه که مستحضرید وضعیت آزادی بیان و ابراز اندیشه و همچنین جریان و نشر آزاد اخبار و اطلاعات در فضای داخلی ایران آنچنان وخیم و نامساعد است که اینترنت و وبلاگنویسی برای ایرانیان به مهمترین ابزار نشر عقاید و اندیشههای خود و همچنین انتشار و مبادله اخبار و اطلاعات مبدل گشته است.
ما اعضای کانون وبلاگنویسان ایران (پنلاگ) در راستای کمک به نشرو آزادی بیان تلاش پیگیری را در اینترنت آغاز نمودهایم. هدف ما ایجاد آزادیِ اندیشه و بیان و نشر در همهیِ عرصههایِ حیاتِ فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا است و از این حق در عرصهی فضاهای اینترنتی و به خصوص وبلاگها دفاع میکنیم.
شرایطی که موجب ارسال این بیانیه به نشست شما شده است ، استمرار و تداوم بزرگترین موج دستگیری و سرکوب و سانسور و فیلترینگ بر روی شبکه اینترنت در جهان میباشد که در ایران جریان دارد. دهها وبلاگنویس که در حیطه حیات فردی خود اقدام به وبلاگ نویسی مینمودهاند از طرف دستگاه قضایی ایران دستگیر و شکنجه شده و هم اکنون در زندان به سر میبرند. تهدید جانی ؛ احضار به بازجویی و شلاق زدن وبلاگ نویسان و تحت فشار قراردادن آنها برای شرکت در مصاحبههای تلویزیونی برای ابراز ندامت و اقرار به جرمهایی از قبیل جاسوسی و فساد اخلاقی جزو روش های معمول دولت ایران برای مقابله با وبلاگ نویسان ایرانی است. در مواردی اتهاماتی مانند توهین به سران نظام جمهوری اسلامی و ارتداد به وبلاگ نویسان وارد میشود که مجازاتهای سنگین و اعدام را در پی دارد. بعنوان مثال مجتبی سمیعی نژاد دو سال است که به جرم وبلاگ نویسی در زندان به سر میبرد و اتهامات مختلفی از جمله توهین به پیامبر- توهین به سران نظام به او وارد شده است. چهار وبلاگ نویس قمی پس از دستگیری مجبور شدند که زیر شکنجه در مصاحبههای تلویزیونی به جاسوسی برای دولت های بیگانه اعتراف کنند . احمد سراجی وبلاگ نویس ایرانی به جرم تبلیغ علیه نظام در زندان تبریز به سر میبرد و ماه پیش سی ضربه شلاق را تحمل کرد. محمدرضا نسب عبداللهی هم خودش و هم همسر باردارش به جرم وبلاگ نویسی دستگیر شدند.
علاوه بر سرکوب وبلاگ نویسان سانسور وبلاگها و سایتهای اینترنتی که قبلا به طور پراکنده انجام میشد اکنون به طور سیستماتیک به شرکت دلتا گلوبال سپرده شده است و بسیاری از سایتهای خبری و شخصی در ایران مسدود شدهاند.
ایران با اقدامات سرکوب گرایانه دولت جمهوری اسلامی تبدیل به بزرگترین زندان روزنامه نگاران و وبلاگ نویسان شده است. متاسفانه آزادی بیان و حقوق بشر در ایران تا بحال قربانی معاملات اقتصادی شدهاند و ما مصرانه خواستان پایان بخشیدن به این چرخه شوم هستیم . ما از جامعه بینالمللی میخواهیم که نقض شدید حقوق بشر و آزادی بیان در ایران را محکوم کنند و مفاد زیر را در راس خواستههای خود از دولت جمهوری اسلامی ایران قرار دهند:
– پایان بخشیدن به موج سانسور و فیلترینگ اینترنت و وبلاگها
– رعایت مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر که در آن آزادی بیان به عنوان حق اولیه هر انسان خاطرنشان شده است
– آزادی بی قید و شرط وبلاگ نویسان زندانی و پایان بخشیدن به زندانی و شکنجه کردن وبلاگ نویسان
کانون وبلاگ نویسان ایران (پنلاگ)
در بخش: آزادی بیان