09
Mar
2007
امروز یکی از دوستان قدیمی را به خاک سپردند.
24 سال پیش اولین باری که دیدمش 16 ساله بود. مثل غزالی وحشی توی خیابونهای پاریس این طرف و اون طرف میجهید. موهایش طلایی وچشمانش پر از عشق و محبت بود. هرچه گشتم در نگاهش هیچ ناپاکی ندیدم. چشمانم تیزبین است باور کنید! کوچکترین ناپاکیها را میبینم.
دو سال پیش با همان چهره خندانش خبر ناگوار بیماریش را داد، گفت که سرطان گرفته. شش ماه پیش دعوتمان کرده بود به چهلمین سال تولدش. چهرهاش هیچ فرقی نکرده بود، همان پاکی را در چهرهاش دیدم، این بار اما پر بود از انبوهی درد و غم، غم دو فرزندش. میگفت از مردن نمیهراسد، ولی برای دو پسراش نگران است. در آغوشم گرفتماش و گریستم. آخرین باری بود که دیدماش. امروز حتی شهامت همراهیاش را نداشتم، تمام روز را گریستم.
ای دوست بیا تا غم فردا نخوريم
وين يکدم عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازين دير کهن در گذریم
با هفت هزار سالگان سر بسریم
پ.ن.:
سپاس بی پایان از همه دوستان که محبت کردند و پیام محبت آمیز در پیامگیر گذاشتند.
در بخش: گوناگون
08
Mar
2007
دو سه روز گذشته هر چی فکر کردم برای تبریک روز 8 مارس چی بنویسم موفق نشدم، حتی یک دلیل هم برای تبریک این روز به زنان پیدا کنم.
وقتی زنان کشورم را به زنجیر میکشند، به زندان میاندازند، شکنجه میکنند و تحقیرشان میکنند، جایی برای تبریک باقی نمیماند.
این مساله زن و آزادی زن را گویا عدهای بد درک کردهاند. آزادی دادنی نیست آزادی را باید ستاند. کسی چیزی را به شما پیش کش نمیکند باید آستین بالا بزنید و آزادی خود را بستانید باید برای هر سنگر آن آگاهانه فداکاری کنید.
این مبارزه را هم باید از خود شروع کنید. در خانه و خانواده خود گسترش بدهید و تازه آنوقت است که ممکن است این آزاد سازی به جامعه هم گسترش پیدا کند.
وقتی فرزندی را به دنیا میآورید و او را پرورش میدهید از همان روز آغاز باید او را چنان تربیت کنید که این آزادیهای خواست شما را به رسمیت بشناسد و به آن احترام بگذارد. وقتی خود را اسیر مذهب، آن هم مذهب اسلام که از اساس ضد آزادی و ضد زن است میکنید، عاقبتی به جز وضعی که امروز گرفتار آن هستید منتظر شما نخواهد بود.
خلاصه سخن اینکه آزادی را باید از درون خود بدست بیاورید، جامعه اطراف شما چیزی را به شما پیشکش نخواهد کرد، جامعه شما آئینهای است از رفتار و کردار شما.
پس تا روز آزادی زن از بندهای خود بافته، تسلیت مرا بپذیرید.
در بخش: اجتماعی, حقوق بشر
04
Mar
2007
حتما شما هم سخنرانیهای خمینی را به خاطر دارید که مدام هشدار میداد که باید مواظب اسلام آمریکایی بود؟ گاهی اوقات هم هشدار میداد که از اسلام متحجرین بپرهیزید. اسلامی را که او میپسندید و مد نظر داشت چیزی نبود بجز چکیدهای از مغز بیمار خودش.
امروز اما پدیده اسلام آمریکایی و متحجر بهتر خودنمایی میکند نه اینکه خیال کنید که حرف خمینی درست بود خیر چیزی نبود که از مغز معیوب خمینی ترشح شود و کوچکترین حقیقتی در آن نهفته باشد. دلیل اینکه گفتههای او امروز به حقیقت بدل شده این است که نیاز روزگار سردمداران رژیم را به این راه کشانده.
آنهایی که به اسلام آمریکایی گرایش پیدا کردهاند نوچههای پراگماتیک خمینی هستند که به این درک رسیدهاند که برای حفظ قدرت باید به قدرت خارجی (آمریکا) تکیه کنند و آنهایی که به اسلام متحجر روی آوردهاند همانها هستند که هنوز افکار خمینی را پیگیری میکنند و از همان بی عقلی، بی منطقی و بی خردی خمینی بهره میبرند و لایههای عقب افتاده جامعه را نمایندگی میکنند.
اینکه عدهای از سردمداران رژیم به اسلام آمریکایی پیوستهاند از پیش هم قابل پیشبینی بود. بر کسی پوشیده نیست که رژیمی که از مردم روی برگرداند دیر یا زود چارهای نخواهد داشت جز اینکه به قدرتهای خارجی تکیه کند. آن گروه دیگر هم اگر میبینید هنوز از آمریکا دوری میجوید به این دلیل است که لایههایی از جامعه (لایههای عقب افتاده) از آن حمایت میکنند. همان لایههایی که در سفرهای استانی رئیس جمهوری، از او حمایت میکنند و برای یک وعده غذا یا یک لیوان چای یا شربت به میدان میآیند و دست و پا تکان یا شعار میدهند.
اینکه میبینید این روزها آقایان دست به افشا گری میزنند یا گاهی اوقات محرمانه ترین رازهای رژیم را که قبلا به بیرون درز نمیکرد امروز به راحتی در سایتهای این یا آن گروه برملا میشود به این خاطر است که جدالی جانکاه در میان این دو گروه در حال انجام است.
اینها چیزی نیست جز نشانههای فروپاشی و پایان عمر این رژیم. وقتی شهرام جزایری اینچنین بی پرده *حقایقی را افشا میکند و همزمان میتواند به راحتی از کشور فرار کند، نشان از همان جدالی دارد که در بالا نوشتم، جدال بین اسلام آمریکایی و اسلام متحجر.
جالب است وقتی خبرهای بازتاب را پیگیری میکنید میبینید بیشترین افشاگریها را این سایت انجام میدهد. جالب تر اینکه آقای رضایی در برنامه تلویزیونی که چند هفته پیش در آن شرکت داشت برای اولین بار پس از سوال پیچ شدن بوسیله مجری برنامه افشا کرد که فرزند دلبندشان که چند سال پیشتر به آمریکا پناهنده شده بود، سال گذشته به ایران بازگشته و در ایران مشغول زندگی معمولی است!!
* اگر مطلب حذف شد میتوانید آنرا از اینجا بخوانید.
در بخش: سیاسی
02
Mar
2007
این چرندیات را آقای عیسی سحرخیز، روزنامه نگار نزدیک به جناح اسهال طلب می فرمایند!
یکی نیست از حضرت عیسی اسهال طلب بپرسد “چرا خامنه ای باید چنین خریتی را مرتکب شود!؟
خامنه ای در مشکل ترین دوران حکومت ننگین خود قرار دارد و این 28 سال گذشته این دو جلاد (خامنه ای و رسمنجانی) مهرههای اصلی رژیم آخوندی بودهاند و هر دو دست در دست هم ایران را به نابودی کشیدهاند.
آقای خامنهای انسان باهوشی است هم او و هم مخالفینش میدانند که هر کدام از مهرههای اصلی رژیم که از میدان خارج شود نیرویی از این رژیم کاسته خواهد شد.
داستان اسهال طلبی و هاشمی و خامنهای همگی داستان قدرت رژیم است. اگر خامنهای به خاتمی اجازه داد تا مدت هشت سال ملت را سرکار بگذارد با توافق های پشت پرده هاشمی، خامنهای و دیگر مهرههای اصلی رژیم بود. اسهال طلبها از روز اول اسهال طلبی چیزی بجز مهر هاشمی و خامنهای نبودهاند. اینها همگی مثل یک گروه تاتر دانه دانه به روی صحنه میآیند و وقتی نقششان را اجرا کردند از صحنه خارج میشوند و به پشت صحنه میروند تا نفس تازه کنند برای صحنههای بعدی. هدایت کننده این تاتر تراژیک هم کسی نیست بجز خامنهای و هاشمی. پس این چرندیاتی که آقای عیسی سحر خیز فرمودهاند چیزی بجز رد گم کردن و آدرس عوضی دادن نیست.
هدف امروزی رژیم و گفتههایی از این دست که آقای سحر خیز فرمودهاند، فقط و فقط مظلوم نمایی برای رسمنجانی است تا بتوانند در این مرحله او را با همه وزن اش وارد صحنه تاتر جمهوری اسلامی کنند. این مهره ها باید به مرور روی صحنه بیایند و از صحنه خارج شوند، اگر بازیگری زیاد تر از سهمیهاش روی صحنه بماند دل تماشاگر (ملت) را خواهد زد و این بازی متوقف خواهد شد، پس برای ادامه این بازی، نیاز است که بازیگران به ترتیب روی صحنه بیایند و به ترتیب اجرای نقش کنند.
خارج از دستور:
متاسفانه امروز هم وبلاگ خُسن آقا پنچر شد. دوستان باید ببخشید، این سرور خُسن آقا هم مثل خود خُسن آقا یک جنازهای است که بیا و ببین. بیچاره سرور معظم خُسن آقا یک پی سی قراضهای است 9 ساله. در حقیقت این یک پی سی بوده که قدیمهای خودم از آن استفاده می کردم البته با یک ویندوز 98، حالا که باز نشسته شده سرور روی آن سوار کردهام، بیچاره باز هم هنوز انجام وظیفه میکند، گرچه گاهی اوقات سرنگون می شود ولی باور کنید حالا حالا ها ازش کار خواهم کشید، جان سخت است مثل خود.
در بخش: ملای حیله گر
27
Feb
2007
آخوند خرعلی دستور فرمودهاند که هفت هشت روز تعطیلات برای غدیر خم در مجلس تصویب شود!!
وقتی که پانزده شانزده ساله بودیم، یکی از تفریحهای ما این بود که سوار دوچرخه میشدیم و اگر آخوند مفلوکی را مثل این خزعلی مافنگی میدیدیم، از پشت سر با یک حمله گازانبری میزدیم زیر عمامه آخوند و آنرا پخش خیابان میکردیم. گاهی اوقات هم ضربه ما به خطا میرفت و بجای عمامه، خود آخوند مفلوک پخش خیابان میشد.
یقینا این روزها جوانهای بیچاره ایرانی نمیتوانند از این نوع تفریحها داشته باشند ولی این به آن دلیل نیست که آخوندها مفلوک نیستند و وسیلهای برای تفریح، درست برعکس این روزها لذت چنین کاری یقینا بیشتر از دوران ماست. شاید هم همان رفتار ما باعث شده که این عجوبههای خلقت چنین عقدهای شدهاند. آخه دوران جوانی ما کسی برای این مافنگیها تره هم خورد نمیکرد چه رسد به اینکه اجازه دخالت در امور کلان مملکتی را به اینها بدهند. فکرش را بکنید اگر بخواهند دستور این مردک احمق را به اجرا بگذارند یقینا اقتصاد ورشکسته مملکت اسلامی ورشکسته تر خواهد شد.
گرچه جوانهای امروز نمیتوانند زیر عمامه آخوندها بزنند ولی میتوانند با برگذار کردن هرچه با شکوه تر جشن های ایرانی مثل چهارشنبه سوری و عید نوروز حسابی اعصاب این اراذل را خط خطی کنند، به شکلی بجای زدن زیر عمامه اینها میتوانند بزنند زیر باورهایشان.
در بخش: ملای حیله گر
26
Feb
2007
وقتی اینجا و آنجا میبینم که عدهای از وبلاگ نویسهای فارسی زبان در باره اسکار نوشتهاند خندهام میگیرد! خنده که چه عرض کنم، همان گونه که قبلا هم نوشته بودم من وقتی از چیزی شدیدا عصبانی میشوم خندهام میگیرد! درست خواندید هیچ چیز من مثل آدمیزاد نیست حتی عصبانیتام!
یکی نیست از این حضرات بپرسد چه اسکاری چه کشکی!؟ ایران بحرانی را در پیش رو دارد که تا امروز حتی حمله مغول هم با آن برابری نخواهد کرد. اگر حملهای رخ دهد چنان زیرساختهای ایران را نابود خواهند کرد که تا 100 سال دیگر هم ملت ایران روی خوشی نبینند. با این حال عدهای هنوز در خم یک کوچهاند.
آن از رئیس جمهور مافنگی ملت اسلام زده که هر روز یک چرندی میگوید و آتش بیار معرکه شده و این هم از جوانان مثلا اینترنت گرد ما که گویی خواب خرگوشی همه را فرا گرفته.
اسکار و انرژی اتمی یا هر کوفت زهرماری از این دست به چه درد ملتی میخورد که بیش از 10 میلیون از جمعیتاش زیر خط فقر زندگی میکند.
در بخش: بحران اتمی، جنگ
22
Feb
2007
امشب ساعت 18:00 بوقت اسلو خانم گوینده خبر سیانان هنگام شروع اخبار، بعد از سلام علیک فرمودند “اخبار ساعت 20:30 بوقت عراق و 20:00 بوقت تهران را به عرض شما میرسانیم.
خدا قوت بدهد!
از این هم بدتر خبرهای چند روز گذشته است، همه خبرها در باره ایران است، یا به طریقی به ایران مربوط میشود. از این هم نگران کننده تر خبرهای مربوط به استفاده تروریستهای عراقی از بمبهای شیمیایی است، شیمیایی که چه عرض کنم مقداری کلرین را با نوعی از بمبهای دست ساز همراه میکنند که هنگام انفجار ملت بدبخت را مسموم میکنند (دچار مشکلات تنفسی میکنند). درست انگار آقایان بوش و شرکاء تاتر تراژیکی را که از قبل نوشتهاند دارند صحنه به صحنه بدون نقص کارگردانی میکنند. خاطرتون میآید؟ از روز اولی که آقای بوش دستور شروع جنگ سلیبی شان را بر علیه محور شرارت با حمله به افغانستان صادر فرمودند، استدلال ایشان از همان اول این بوده که “از این میترسند که خدای ناکرده سلاحهای کشتار جمعی بدست تروریستها بیفتد!”. حالا همان ترس آقای بوش به “واقعیت!!” پیوسته است.
یقینا در چند روز آینده هم آمریکاییها یک ایرانی را با چهار تا و نصفی سطل کلورین در مرز ایران و عراق دستگیر خواهند کرد، آنوقت سناریو برای حمله تکمیل خواهد شد.
حالا باز آقایان خامنهای و احمقی نژاد به چرند گویی خود ادامه بدهند و رجزخوانی بکنند، درست به همان روشی که ملا عمر و صدام حسین کردند. دود این رجزخوانیها تنها به چشم ملت ایران خواهد رفت. آقایان که دیر یا زود باید عازم جهنم بشوند، فرقی برایشان نمیکند که صدها هزار نفر از ملت بدبخت ایران را هم با خودشان ببرند.
در همین رابطه بخوانید:
نگرانی از تجهیز شورشیان به سلاح شیمیایی در عراق.
این هم خبر سیانان
خامنه ای: وضعیت ایران فوق العاده نیست
در بخش: بحران اتمی، جنگ