Feb 03 2003
آيا جنگي در خواهد گرفت؟
آيا جنگي در خواهد گرفت؟ ( بخش دو)
اينكه چگونه اوضاع به چنين جائي كشيده شد، پرسشي است بسيار بجا و در خور تاْمل كه نويسنده اين سطور نميتواند به تنهائي پاسخگوي آن باشد و تنها به مطرح كردن نكاتي ميپردازد كه از خاطر او گذشته و شايد نيز بطور عمومي هم قابل تفحص باشد.
پس از جنگ كره و بدنبال آن ويتنام و همزمان با آخرين ماجراجوئي نظامي فرانسه در شمال آفريقا، ايالات متحده آمريكا به دو نكته اساسي در سطح جهاني پي برد كه ارزش آنرا داشتند تا بيشتر موشكافي و كنكاش شوند.
يك : كشورهاي كمونيستي كه غالباْ از طرف شوروي حمايت ميشدند، بخاطر ماهيت اقتصادي نظامهاي خويش و روابط توليدي خود، قادر نيستند خود را در گير جنگهاي فرسايشي سنتي نمايند زيرا كه از پس هزينه هاي آن بر نمي آيند و اينرا تاريخ بعدها نيز به اثبات رسانيد. ضمن اينكه اينگونه جنگها كه خود ايالات متحده نيز از آن تجربه هاي تلخي داشت براي آمريكا هم از ديدگاه اقتصادي چندان گوارا نميبود هرچند كه آمريكا ميتوانست نسبت به رقبا از نفسي طولاني تر استفاده كند. اين نكته را بعداْ بيشتر خواهم شكافت.
دو : مردم كشورهاي اروپائي و در عين حال متحد كشور آمريكا در قبال پيمان ورشو قلباْ راضي بودند از امور نظامي كه در ميان ايشان چهره كريهي پيدا كرده بود، بدور باشند و بيشتر بنگرند تا معضلاتي كه به دخالت مستقيم يا غير مستقيم نيروهاي مسلح و انجام مانورهاي زميني و دريائي نياز دارند، توسط آمريكائيها بانجام برسند. صرفنظر از اينكه اعتماد دروني عميقي نيز بيكديگر نداشتند و اين درست همان خلاْئي بود كه آمريكا براي قبضه كردن كامل كارهائي كه در آينده نقش كليدي ميتوانستند كه ايفا نمايند بدان احتياج داشتند . همزمان بايد نيز بيان كرد كه اقتصاد ويران اروپاي پس از جنگ نيز بخودي خود نميتوانست كه تقبل چنين اقداماتي را بكند، بدون آنكه خطري كه در صورت افتادن در رقابت مستقيم نظامي با آمريكا و همزمان شوروي براي از كار افتادن كامل صنايع و اقتصاد پيش ميآمد، از ديد خود بدور دارد.
حال براي اينكه رابطه بين نكته يك و دو را بيشتر دريابيم، بايستي كه اين دو نكته را با هم ادغام نموده و عوامل و عواقب جنبي آنرا بيشتر بررسي كنيم.
از يكطرف كشورهاي كمونيستي كه آنها را چندان هم نميتوان دستكم گرفت فشار ميآورند و از طرف ديگر كشوري بمانند ايالات متحده كمابيش داوطلبانه مبارزه و مقابله با اين فشارها را بعهده ميگيرد و در قبال آن ظاهراْ تنها خواستار برسميت شناختن مشروعيت كارهايش در سطح بين المللي از طرف متحدينش و سازمان ملل متحد ميباشد و همچنين اينكه متحدين اينگونه اقدامات را از نظر مالي تاْمين و پشتيباني نمايند و كمابيش چيزهائي را نديده بگيرند. اين كار تا زمانيكه اتحاد جماهير شوروي وجود خارجي داشت ادامه يافت زيرا كه اروپائيها به اينگونه تن آسائي سياسي و نظامي خو كرده بودند و آنرا راحت ميافتند بدون اينكه عواقب احتمالات را در نظر داشته باشند.
ادامه دارد
خوش نظر
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 10:25 pm در بخش: بدون دسته بندی