May 08 2002
مزرعهء سبزفلك ديدم وداس
مزرعهء سبزفلك ديدم وداس مه نو
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
گفتم اي بخت بخسبيدي و خورشيد دميد
گفت با اين همه از سابقه نوميد مشو
بچه كه بودم ، مرغهاي خانگي را در حياط خانه به هنگام آب خوردن تماشا ميكردم كه پس از نوشيدن آب براي راحتتر پايين دادن آنچه كه نوشيده بودند ، سر خود را بطرف آسمان بالا ميگرفتند. مادرم ميگفت كه آنها دارند شكر آن چيزي را ميكنند كه در اختيارشان قرار گرفته و حيات آنها را تضمين ميكند. ميپرسيدم اگر آنها آب نداشته باشند چه؟ چگونه در صدد يافتن آب ميباشند؟ پاسخ ميداد كه براي اينكار ما آدميان وجود داريم تا وسايل راحتي آنها را فراهم آوريم. آنزمان پاسخ قانع كننده اي برايم ميبود گرچه همزمان اين پرسش را نيز برايم پيش ميآورد كه اگر ما براي آسايش آنها هستيم پس چرا آنها را كشته وتناول مينماييم ؟ ولي اين پرسش را هيچگاه مطرح نميكردم علي الخصوص كه ميدانستم كه براي كودكي كه گرسنه ميشود ، بسيار هم غذايي خوشمزه هستند و با وجود اين دلم برايشان ميسوخت.
كودكان امروزي با مسايل با ديد انتقادي بيشتري نگاه ميكنند تا ما در زمان كودكيمان واين سير تكاملي بشريت است ، تا انسانها را به پيش ببرد وگرنه هميشه در جاي خود درجا ميزديم. تجاربي را كه ما كسب كرده ايم ، منطقي است كه اگر فرزندانمان مورد استفاده قرار دهند. زايداتش را بزدايند و از موارد مثبتش استفاده مفيد بعمل آورند تا خساراتي را كه ما محتملاُ با شيوه زندگي بخصوص و در شرايط مخصوص خودمان متحمل گشتيم دوباره تجربه و درك نكنند وگرنه از جامعه بشري عقب ميمانند و اين نيز درست ميباشد كه هرچيز الزاماُ نيازي به تجديد شدن و جايگزين ندارد تا آنكه زمانش فرارسد و يا اينكه وجود آن تواءم با بهمراه آوردن مشكلات مخصوص بخود بوده باشد كه انجام اصلاحاتي را لازم مينمايد. پندارم كه همه نيز بر اين امر مقر ميباشند.
با اين مقدمه چيني ميخواستم راستش چيز ديگري را تعريف كنم و پرسش خود را طرح نمايم.
چندي پيش بهنگام تشنگي از فرزندم كه مشغول بازي كردن بود درخواست ليواني آب براي نوشيدن كردم. چيزي نگذشت كه اين خواهش مرا برآورده و متقابلاُ از من پرسيد كه آيا بر اين امر واقفم كه او نيز اگر بنوبه خود در آينده در چنين حالتي قرار گيرد قدرت مطرح كردن چنين درخواستي را از فرزند خود نخواهد داشت؟ تعجب زده و كنجكاو خواستار توضيح بيشتر شدم زيرا كه ميدانستم او چنين مسايلي را بي هيچگونه دليل و فكري مطرح نميكند. پاسخ داد خيلي ساده ، بخاطر مي آوري كه كشور ما چندين سال پي در پي دچار خشكسالي و كمبود آب بود بگونه اي كه همه ما بطور مستقيم يا غيرمستقيم از آن متظرر گشتيم؟ گفتم بلي. گفت و بزرگسالان هر كدام بگونه اي بنا به توان فكري خود چاره اي انديشيده بودند كه چگونه بر اين مشكل پيروز گرديم؟ گفتم درست است هر كس سعي بر آن داشت تا بوسع توان فكري خود درد را چاره اي يابد. پرسيد امسال حال چنين نبود و باران به اندازه كافي باريد. گفتم بلي. پرسيد از آنهمه نظر و چاره جويي چه ماند و خشكسالي بعدي را كه در اين گوشه دنيا كم هم اتفاق نمي افتد چه پيشگشيري كرديم و چه در نظر داريم؟ آيا اين حدس من درست است كه با اين چاره انديشي و دورنگري كه ما داريم و اين افزايش نفوس و اينكه هر چه را تجربتاُ تا بحال از دست داديم جبران كردن نتوانستيم، من نتوانم همان را از فرزندم مطالبه كنم كه تو از فرزندت كردي؟ ترسم كه خود در عذاب باشد بي آبي باشد.
امضا،
دورنگر
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 3:38 pm در بخش: اسلام و مسلمین