Aug 31 2016
چنین زاده می شوند امامزادها در ایران
دو برادر دهاتی بودند و یک خر داشتند. هر روز صبح از ده محصولات ده را بار خر میکردند و میبردند شهر میفروختند و شب هنگام بازگشت از شهر، محصولات شهری را میخریدند با خود به ده میبردند و میفروختند.
روزی در راه بازگشت از شهر خر مُرد. دو برادر خر را در کنار جاده بین ده و شهر خاک کردند و سر قبر خر نشسته میگریستند. اهالی منطقه که عبور میکردند از این دو پرسیدند چه اتفاقی افتاده! یکی از دو برادر که کمی رند تر بود پاسخ داد امامزادهای اینجا مرد و ما او را دفن کردیم. بعد هم شروع کردند به چاخان کردن در باره معجزات این امامزاده. مردم ساده هم پولی برای صدقه میانداختند. دو برادر که دیدند این دکان خوبی است. بنای یک امامزادهای ساختند و خود هم شدند مسئول آن.
کار و بار آنها چندان خوب شد از کار تجارت بهتر.
روزی برادری که کمتر عاقل و رند بود یک گوسفند خرید و برای امامزاده نذر کرد و آنرا بین عابرین توضیع کرد. وقتی برادر رند وزرنگ نذر و هدیه برادر احمق خود را برای امامزاده دید. به او گوشزد کرد که الاغ جان یادت رفته این همان خر خودمان بود دفن کردیم!
خلاصه اینکه امامزاده و نذر و نیاز دکان دونبشی است که آخوند و مفتی و رند دست از سر آن برنخواهند داشت.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 5:40 pm در بخش: اجتماعی,اسلام و مسلمین,سیاسی,ملای حیلهگر,نقد اسلام
پیام |