Dec 03 2016
مرگ کاسترو در کوبا و عیان شدن فاجعه در ایران
مرگ کاسترو بحث های زیادی را بین فعالین ایرانی در اینترنت دامن زد و این بحث و گفتگو ها یک پدیده ناپیدا را برای بعضی آشکار و هویدا کرد.
باور نمیکردم که در ایران امروز و پس از 38 سال حکومت آخوندی که شباهت زیادی به حکومت کاسترو در کوبا دارد. هنوز هستند جمعیت زیادی از ملت ایران که درک درستی از دیکتاتور و حکومت های خودکامه و دیکتاتوری ندارند!
جماعت زیادی از کاربران ایرانی روی نت پس از مرگ کاسترو عزا گرفته بودند و چنان از او پشتیبانی و برای او شیون زاری و گریه میکردند که آدم یاد اعضای حزب توده میافتاد.
این فاجعه وقتی بیشتر خودنمایی میکند که میدانیم عموما طبقه آگاه تر جامعه است که به اینترنت دسترسی دارد و عموما جوانان و بخش مدرن جامعه در محیط اینترنت فعال هستند.
اکثر این سینه چاکان کاسترو هم دو زمینه را برای دفاع از او مورد استفاده قرار می دهند. یکی حق آموزش مجانی برای همه و دومی حق بیمه درمانی برای همه.
این جماعت گویا یادشان رفته انقلاب سفید شاه را که با آن میخواست حداقل در زمینه آموزش و پرورش و بهداشت انقلابی بپا کند که واقعا هم کرد. فرستادن سپاه دانش و بهداشت به روستا و ساختن هزاران مدرسه و مرکز درمانی اگر نگوییم یک انقلاب اساسی بود، یقینا میتوانیم بگوییم طرف سعی خودش را کرد. اگر جامعه آمادگی نداشت نباید شاه را مقصر دانست. نیت شاه از این کار درست و خوب بود. اگر پس از این پروژه هم باز عده زیادی بیسواد بودند نباید او را به تنهایی مقصر دانست.
اگر فکر میکنید که انقلاب آموزشی، بهداشتی در کوبا را کاسترو به تنهایی و یک تنه انجام داده که شما چنین از او برای این دو کار دفاع میکنید و او را مردی بزرگ مینامید! باید بگوییم که از مسائل و مشکلات اجتماعی هیچ نمیدانید. هیچ رهبری در هیچ کجای دنیا به تنهایی قادر نیست یک معضل و مشکل عظیم اجتماعی مثل آموزش و پروش را به تنها حل کند یا تخریب کند. یقینا رهبران جامعه در حل کردن مشکلات جامعه موثر هستند. ولی اینکه همه گناه را به گردن رهبر جامعهای بیندازیم یا تمام افتخارات کاری را به رهبر نسبت بدهیم کمال نادانی و بی خردی است. اگر در ایران حکومت دیکتاتوری مستقر است بخشی از این تقصیر مسئولش مردم هستند و نه به تنهایی سید علی خامنه ای را باید مقصر دانست. بدون مظلوم هیچ ظالمی وجود نخواهد داشت. این دو مکمل یک دیگرند.
حکومت کاسترو اگر چنین خوب و مامانی بود پس از چه جهت است که فقر بنیان جامعه کوبا را فرا گرفته است. ملتی که از گرسنگی درحال فنا شدن است آموزش و پرورش مجانی به چه دردش میخورد! شاید بهداشت مجانی بکارش آید آن هم به دلیل کمبود تغذیه سالم و مریض و ذلیل شدن ملت ولی یقینا آموزش و پرورش در یک کشور گرسنه در اولویت نخواهد بود.
ممکن است عدهای بگویند، انتقاد و استدلال کنند که خوب پس برای چنین کشور گرسنهای آزادی بیان و دموکراسی هم در اولویت نیست و چندان نیازی به این دو نیست. در این باره باید گفت که آزادی بیان و دموکراسی دقیقا برای دسترسی به همه آن ایده آل هایی که شما دنبالش می دوید مورد نیاز است. با داشتن این دو میتوان دولتمردان گستاخ، سرکش و دیکتاتور را سر جایشان نشاند و بطور مثال به قاضی القضات حکومت اجازه نداد پول ملت را به حسابهای شخصی خود سرازیر کند و از سود میلیاردی آن برای خود ملت دست به توطئه بزند.
نگاه کنید به رفتار حکومت در برابر پدیده آزادی بیان در ایران. به محض اینکه یک روزنامه نگار با شهامت جرات میکند زیر عبای آخوندی را بالا بزند و دزدی و جنایات آنها را به نمایش بگذارد او را به غل و زنجیر میکشند تا کس دیگری جرات نکند چنین کند! به همین دلیل هم به نظر من مهم ترین و اساسی ترین نیاز هر جامعهای حتی پیش از سیر کردن شکم ملت نیاز به آزادی بیان است. آزادی بیان تنها وسیلهای است که با آن میتوان راه جامعه به جلو هموار کرد.
با داشتن آزادی بیان به مرور میتوان ان جی او های مردمی راه انداخت. از آن پس استقرار ارکان حکومتی مدرن بپا کرد. این ابزار اولیه مهم تر از هر رکن دیگری در جامعه است. اگر روزی ملت ایران به این دو چند رکن مهم دست یافت یقینا دیگر نیازی به جنگیدن برای رسیدن به پاییهای ترین حقوق خود نخواهد بود، همه آنها دیگر به سادگی در دسترس خواهد بود.
پ.ن.:
توی گویی تنها ما نیستیم که هیئت سینه زنی فیدل کاسترو داریم
خانم سگولن رویال هم هچنین
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 1:17 pm در بخش: آزادی بیان,سیاسی
4 پیام |
آفرین حسن اقا.
گرامی خُسن آقا
انتقاد و خرده گیری شما برمرده پرستی از یکسو و نبود آزادی در کوبا از سوی دیگر بجاست اما با اینکه سیستم کوبا را با حکومت دله دزدان مسلمان در ایران سنجیده ای همرای نیستیم، دولت کوبا کجا مردمش چاپیده و لقمه از دهان مردم دزدیده است، کدامین کوبایی کلیه اش برای خرج زندگی به حراج گذاشته است، کودکان کار در کدامین شهر کوبا دیده شده اند، از سیستم بهداشت همگانی کوبا نوشته اید و آنرا ناچیز شمرده اید از کشورهای شمال اروپا(دولتهای رفاه با سیستم های سوسیال دمکرات) که بگذریم در کدامین کشور جهان سیستم بهداشت همگانی مانند کوبا را سراغ دارید، از زمان شاه گفته اید خنده دار است بهداشت همگانی وجود نداشت آموزش و پرورش هم پیشکش، اگر بخواهی سپاه بهداشت و دانش را برابر با بهداشت همگانی و آموزش رایگان جا بزنی که دیگر هیچ. یادمان باشد گیریم که اگر دولت کوبا در دست دارو دسته کاسترو نیافتاده بود، در بهترین حالت کشوری از قماش دیگر کشورهای آمریکای لاتین می بود با جوخه های مرگ برای کودکان کار، فقر و فلاکت همگانی و حکومت های نظامی پی در پی.
درود،
متاسفانه سیستم های وراثتی دیکتاتوری آنقدر طولانی هستند که حتی اگر دستاوردی هم داشته باشند در طول زمان مضمحل می شود.
البته قسمتی از مشکل هم به تغیر جهان مربوط می شود روند اتفاقات و تغیرات بسیار تند شده و کشتی (دولتها) را کشتیبانی دگر لازم می شود.
دوره ای که کاسترو به قدرت رسید، افکاری مترقی تر از زمان و جامعه خودش داشت. منتهی آنقدر در قدرت ماند تا گندید. چرخش قدرت بجز جلوگیری از جذب فساد این حسن را هم دارد که مانع از گندیدگی راس مملکت می شود.
همینطور که در ایران ربع قرن حکومت آیت الله خامنه ای (که او را با توجه به سن و تربیتش فردی بسیار منعطف می دانم. مقایسه شود با سایر روحانیون هم رده) از او خواه ناخواه موجودی مزاحم ساخته، -فراتر از عملکردش- در عمر حکومت او در یک کشور دموکرات حداقل 4 بار ریاست جابجا شده و چون هر بار بازگشت به رای مردم است چنین عقب ماندگی حکومت نسبت به مردم پیدا نمی کند.
بگذریم.
کاسترو در زمان جهان سوسیالیست ماند و کشورش را نگه داشت در صورتی که سایر کشورها گذشتند و تا آخرین نفس ماند و ماند و در نهایت میراثی از عقب ماندگی و فقر برجا گذاشت.
شخصا اعتقاد دارم اگه بفرض نتوان سیستم معیوب رهبری ایران را کنار گذاشت راه حل انتخاب روحانیون پیری باشد که بیش از یک دهه به باقی عمرشان نمانده باشد! شاید که در این چرخش مرگ اندود قدرت فساد و گندیدگی رخ ندهد.
مانی درودبر خسن جان. مدتها بود از برگشت و مطالعه سایت و نوشته های خوبت دور بودم. تا امروز. متا سفانه خیلی کم می نویسی. موضوع برای نوشتن زیاد هست. هر چند نو شته هایت بسیار درست و دلپذیر و عمیق است. ..یاد شعر کم گوی و گزیده گوی چون در افتادم. به هر حال پیروز باشی. نوشته ات در مورد کا سترو کاملا درست و حساب شده بود. متا سفانه بخش روشنفکران ما یا مغزشان با عرض معذرت کجکی شده یا کجکی فکر می کنند. نمونه اش این دو عزیز شمر و ارسین.شمر فکر می کند چون کاسترو دزد نبود با اخوند فرق می کرد و لاجرم حکومتش هم با حکومت جانوران اخوند فرق داشته!! نه عزیز کاسترو دزد نبود اما با حکومت بسیار مخرب 50-60 ساله همان فلاکتی را برای ملت بدبختش رقم زد که خامنه پفیوز و خمینی دجال برای ایران رقم زدند. اخر چه فرقی می کند؟ فرض کن کاسترو دزد بود خوب پول چند ویلا و حسا بهایی در بانک را هم به این سیاست های احمقانه 60 ساله اش اضافه میکرد.انوقت شبیه اخوندا می شد؟ نه عزیز بحث دزدی نیست که؟ بحث 60 سال کشوری را به سمت نکبت بردن است. شصت سال توهم که چه بشود؟ با امپریالیسم بجنگد؟ لابد در این شصت سال امریکای جهان خوار را نقش زمین کرد؟ هان؟ دستاورد کا سترو چی بود؟ تازه نقش مخرب کاسترو در سیاست های جنبش های ازاد یخواهانه هم بسیار مخرب بوده! چون او الگوی سازما نهای چپ و راست هپروتی شد. دوست محترم دیگر ارسین خان می فرماید :دوره ای که کاسترو به قدرت رسید، افکاری مترقی تر از زمان و جامعه خودش داشت. منتهی آنقدر در قدرت ماند تا گندید. …(جل الخالق!) چه افکار مترقی ای؟ یکمشت اموزه های احمقانه کمونیسم و اقتصاد برنامه نداشته ان خیلی مترقی بود؟ ایا مسیر پنجاه – شصت ساله اخیر دنیای معاصر را امریکا درست جلو امد یا کوبا و کره شمالی و جمهوری اسهالی( در این تاریخی که دارم می نویسم اسهال خونی شدید بی درمان گرفته) و حتی کشور زهوار در رفته روسیه که هیچی بارش نیست؟ اصلا این یک جمله مغلطه هست. هیچ فکر مترقیانه ای نیست که پشت بندش پیشرفت نباشد. اگر این افکار زمینه ترقی خوا هانه یا بهتر بگیم ترقیانه داشت، کارش به اینجا نمی کشید. بنظر من هم کاسترو با عرض معذرت از هوا خوا هانش گهی بود مانند همین اخوندای نفهم گه. البته حیف گه. اسم گه را هم خراب کردیم.