Sep 25 2007
خانه از پای بست ویران است
دیروز خبری را از قول بیبیسی نقل کردم که تیتر زده بودند: “احمدی نژاد: در ایران همجنسگرا نداریم”.
پس از اینکه بحثهای مختلف را در باره همین یکی جمله ریاست جمهور محترم! این طرف و آن طرف خواندم، فهمیدم که خیر ایشان فرمودهاند “در ایران همجنس باز نداریم” ولی بیبیسی برای اینکه گِل روی گُه آقا احمد آقای ما کرده باشد، برداشته بود تیتر را کرده بود “همجنس گرا”. البته بعد تر، آخرهای شب وقتی برای اطمینان رفتم دوباره چک کردم دیدم تیتر را عوض کردهاند و نوشتهاند “همجنس باز”.
نزدیک بود با مشاهده این بازیهای بچه گانه با واژهها از خنده روده بر بشوم.
قربانتان گردم در آن دیار فلک زده هیچ کس هیچ حق و حقوقی ندارد، که مثلا همجسگرا ها باید داشته باشند. این بحثها برای فاطی تنبان نمیشود!
در مملکتی که فقر و گرسنگی، بیچارگی و فلاکت، مرگ و نیستی و اعتیاد، از در و دیوارش میبارد و ادبار سرطان گونه آخوندی همه سلولهای آن دیار فلک زده را فرا گرفته، صحبت از این مسائل و بحث بر سر استفاده از این واژه یا آن واژه دردی را از ما دوا نمیکند، که درست برعکس هوش و حواس همه را هم از اصل مساله منحرف میکند.
در مملکتی که قبل از روی کار آمدن حکومت سرطانی ملایی، ارزش واحد پولی اش “تومان” در مقابل قوی ترین واحد پولی دنیا “دلار” 7 تومان بوده و امروز به مرز هر دلار 1000 تومان رسیده. در مملکتی که تقریبا همه نوع آزادیهای فردی وجود داشته و حالا حتی رنگ شورت خانمها را هم علما تعیین میکنند. در مملکتی که ملتش به راحتی میتوانست به همه جای دنیا مسافرت کنند، بدون اینکه کسی نگاه چپش بکند، حالا امروز حتی کشورهای عربی هم توی مملکتشان راهمان نمیدهند. در چنین مملکتی و با چنین دولتی اصولا نباید حرف از حقوق همجنسگرا یا چمی دانم حقوق زنان یا اقلیت ها زد. در آن دیار فلک زده هیچ کس بجز ملا و مفتی هیچ حق و حقوقی ندارد.
اینجاست که واقعا باید گفت:
خانه از پای بست ویران است … خواجه در بند نقش ایوان است
18 پیام |
salam hasan agha,
ghorbane zaboonet.
Man be nobe khodqam azat tashakor mikonam va az in ke hamfekri digar peida kardam khoshhalam.
harfhaye dishabesh por az arajife hamishegish bood. delam mikhast be tore osooli tooye dahanesh bezanan, vali moteasefane hanooz in donya por az adamaye sahl engar hast.
wow, damet garm ba in pyame bala baraye doshnam nevisha!!!!!!!!!
behtar az in nemishe!
Keif kardam az tahe del!!!
be omide shadi va sarnegooni molla o molla doost!!!!!!!!
“ONLY FOR EXPORT”
yaro Ahmaghinejad mige Homo tooye IRAN nist, pas in hame tooye Feyzieye Qom toolid mishe, baraye Saderate.
با درود به حُسن آقای گل گلاب
ما در طول تاریخ جمهوری اسلامی فقط دو تا “همجنس باز” داشتیم که آنها را سه ماه پیش در مشهد اعدام کردند.
این مفعولینی را شما با انواع عمامه سیاه و سفید می بینید و میشناسید فقط در بچگی و جوانی یه چند باری گول خوردند وگرنه آخوند و ثقه الاسلام و حجه الاسلام و آیت الله نمیشدند. کسانی هم دست این اربابان را میبوسند از خجالت و شرمی هست که نسبت به گذشته خودشون داشتند
بابا اینقدر حرص نخور ! میمیری ها !!!!!!!! بذار کارشونو بکنن همه چی حساب کتاب داره من و تو نه سر پیازیم نه ته پیاز . به موقعش خودش بخواد بشه میشه نخواد بشه هم هر چی هوار بزنی نمیشه . این رسم سیاسته . زندگیتو بکن . اینا رو خودشون روز اول آوردن خودشونم میبرن . همه چی تاریخ مصرف داره . بی دلیل هم این بوزینه رو نمیارن آمریکا . حساب و کتاب داره بالام جان . حرص نخور اینقدر !!!!
از نگاه آخوندها، در ایران اصلاً انسان نداریم. هر چه هست مسلمان است.
من به عنوان یک همجنسگرای ساکن تهران انکار وجود خود را توسط رئیس جمهور کشورم در دانشکاه کلمبیا به شدت محکوم میکنم
خدا پدرتو بیامرزه.کاش شما اونجا بودی و عین این کلمات رو تو اون دانشگاه می گفتی.
خیلی باحاله که رییس جمهور یک مملکت راست راست وجود دو شهر قزوین و شهرضا رو انکار می کنه.
حسن آقا این یکی خوراک خودته. اینو برام رو مسنجر فرستادم. البته ترجیح می دادم شمر پاسخ این پیام رو بده ولی شمر رو این روزها راحت نمیشه پیدا کرد.
اينو يکي براي من فرستاده : من يک دختري هستم دکترا از معالجه ي من نا اميد شده بودند خواب ديدم که حضرت زينب(س) آبي در گلويم ريخت و من خوب شدم و از من خواست که اين معجزه رو بنويسم و پخش کنم اول به دست کا رمندي رسيد و اعتماد نکرد و همسرش را از دست داد بعد به دست مردي رسيد که اعتماد کرد 45 ميليون به دست اورد ولي پخش نکرد فرزندش را از دست داد اگر شما به حضرت زينب اعتماد داريد اين رو پخش کنيد من که از ترسم سند تو آل کردم
آقا شمیبل به این خانم پاسخ بده:
شما به دکتر اشتباه مارجعه کردید. در حقیقت شما باید به روانپزشک مراجعه می کردید.
تازه اگر حضرت زینب آبی داشت بریزه توی گلوی این دختر چرا همون آبو نریخت توی گلوی بریده حسین شهید که جون بگیره و سرش رو سر نیزه شمر نکنند!؟
Khob hasan ,
maalumeh chera narikht tuye galuye borideh hosein.
Baraye inkeh mirikht birun wa hadar miraft.
Akheh in cheh soali bud keh kardi?
shimbil khan, be in esmet nemiyad enghadr tarsuu bashi…nickname khodeto az farda sarbaaze gomnam bezari bishtar mikhore
Doctor, Bisavadi Maro Bebakhsid vali tafavot “Hamjens-gra” ba “hamjens-baz” chiyee? Jofteshon az in kalamat ultra modern Farhangestan Farsi Hastand ke az 1370 be invar ja oftadan va hardoshon be “Homosexual” refernce dade mishand… hala yeki ada atvar darmiyaree ke .. eyva… hamjensbaz moadelee “Fag” ast, va Hamjensgara Moadelee “Homosexual”… vali begzarim… Hamjensgaraha bahamdegigee Eshghb-BAZI nemikonand?
جواد آقا غربتی! نیازی نیست که دکترا داشته باشیم برای اینکه فرق همجنس باز و همجنسگرا رو درک کنیم. توی فرهنگ لغات هم هرچی میخواد نوشته باشه فرقی در اصل مساله نمیکنه.
همجنس باز مترادف میشه با بچه باز، خانم باز ووو دیگر بازها و در فرهنگ زبان فارسی این واژهها که با “باز” ترکیب شده همگی از یک بار منفی برخوردار هستند.
امیدوارم تونسته باشم شما را از جوادی و غربتی گری نجات داده باشم!!
حسن آقا
ماشاله ماشاله خيلي متخصص توي اين مملکت در اين رشته داريمها و همه هم اهل نظر و صاحب راي.
بابا جان لب کلام ميشه اين همجنس بازان و يا همجنس گرايان و يا همجنس متمايلان و نميدونم ديگه همجنس چي چي ها در ايران همان حقوقي را دارند که در کشورهاي متحد آمريکا در منطقه يعني عربستان و پاکستان و جمهوري اسلامي تازه نجات يافته و دموکرات شده افغانستان دارند. حالا ديگه نميدونم اگر بده پس براي همه بده اگر هم خوبه پس براي همه خوبه.
گر حکم شود که مست گيرند
در شهر هرآنچه هست گيرند.
البته سوءتفاهم نشه. بنده به گفته هاي رئيس جمهور محترم هيچگونه علاقه و دلبستگي ندارم. بنده خدا خودش هم نميدونه که چي ميگه. رندان با شناخت کامل از اوضاع و رفتار دولتمردان ايراني و پيش بيني دقيق از گامهاي بعدي که ايشان ميخواهند بردارند، دامي گذاشتند و بساط سفسطه اي پهن کردند و يلان ما هم با دميدن در شيپور هپل و هپو با ملاج يک شيرجه دبش زدند توي بحر منطق و برهان وگرنه دل رندان گرامي براي همجنس نميدونم چي چي هاي منطقه نسوخته. بلکه خرده حساب بازي با يلان هنوز باقيمانده و گردان دوطرف مشغول رد و بدل صورتهاي حساب به يکديگر ميباشند.
حالا هم ديگه خسته شدم و دارم ميرم.
حرف های گوه هر بار منو سانسور کردی !!!!!
دکتر سیروس شمیسا، فروردین 1327 در رشت متولد شد. ابتدا چند سالی در دانشگاه شیراز، پزشکی خواند. اما بعد تغییر رشته داد و ضمن تحصیلات حوزوی، لیسانس ادبیات فارسی گرفت. پس از آن وارد دوره دکتری ادبیات فارسی دانشگاه تهران شد و در سال 1357 از رساله خود نزد دکتر خانلری دفاع کرد. پس از اتمام دروس دانشگاهی، ضمن ادامه تحصیلات حوزوی، به تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی پرداخت و به عضویت گروه زبان و ادبیات فارسی آن دانشگاه در آمد .
دکترسیروس شمیسا پژوهشگر و نویسندهای است با بیش از 40 عنوان کتاب و مقالاتی بیشمار. عناوین برخی از کتابهای او عبارتند از: آشنایی با عروض و قافیه، سیر غزل در شعر فارسی، سبکشناسی شعر، نگاهی به فروغ، نقد ادبی، داستان یک روح (بررسی روانکاوانه بوف کور) بایونگ و هسه (ترجمه) و سیروس در اعماق (داستان)
«شاهدبازی در ادبیات فارسی» کتابی است که به موضوع همجنسگرایی مردانه در ادبیات فارسی (به ویژه شعر) از دوره غزنویان تا اوایلِ دوره پهلوی میپردازد. این کتاب در سال 1381 در ایران منتشر و بلافاصله ممنوع شد.
كتاب در هشت فصل و بر حسب دورههای تاریخی تدوین شده است. در فصل اول اسمها و اصطلاحات شاهدبازی و انواع آن را مرور میکنيم. در فصل چهارم بحث در مورد صوفیان و شاهدبازی است و در فصلهای دیگر با شاعران، نمونه شعر و نثر هر دوره تاریخی آشنا میشویم. این دورهها عبارتند از: غزنویان، سلجوقیان، خوارزمشاهیان، تیموریان، صفویه، افشاریه، زندیه، دورهی قاجار و پهلوی.
«شاهدبازی در ادبیات فارسی» نخستین (و تا به امروز، تنها) کتابی است که به چنین پژوهشی دست زده است. مؤلف، بر اساس شواهد گوناگونی که بیشتر از نظم و کمتر از نثر برگزیده، نظریه خود را به اثبات میرساند که «… معشوق شعر فارسی … غالباً و عمدتاً مرد است، نه زن 1» و «فقط بخش کمی از اشعار قدماست که میتوان در آنها به ضرس قاطع معشوق را مؤنث قلمداد کرد.»
دکتر شمیسا در این کتاب پژوهشی و ارزشمند خود، تلاش دارد شاهدبازی و همجنسگرایی را مورد بررسی قرار داده و نشان بدهد كه «شاهدبازی … حداقل هزار و اندی سال در ایران سابقه دارد.»
«عشق مرد به مرد در طول تاریخ از دیدگاههای مختلف با اسمها و اصطلاحات مختلفی مطرح شده است: شاهدبازی، نظربازی، جمالپرستی، لواط، لواطه، اِغلام، کار، بچهبازی و …» همچنين «به شخص مفعول، معشوق، اَمرد، مابون، شاهد، منظور، مفعول، کودک، مخنث، نوخط، بیریش، پسر، ساده، سادهرخ، ابنهای … گفتهاند.» چنان که «به شخص فاعل، غلامباره، جمالپرست، صورتپرست، بچهباز، موزون … گفتهاند.»
به نظر دکتر شمیسا، شاهدبازی در ایران دو آبشخور داشته: یونانی و ترکی. عشق مرد به مرد در رساله معروف افلاطون («ضیافت» یا «مهمانی») به تفصیل مورد بحث قرار میگیرد. این فلسفه ابتدا وارد فلسفه ایران و از آنجا به عرفان ایران راه پیدا کرد و «زیبارویان گواه یا دلیل جمال حق تعالی فرض شدهاند.» گونه جنسی آن، پس از ورود ترکها به ایران رواج یافت. و از این طریق دو گونه ادبیات پدید آمد: ادبیات عاشقانه و ادبیات پورنوگرافیک.
دکتر شمیسا معتقد است از آنجا که زن در جامعه حضور نداشته و در خانه محبوس مانده بود، نمیتوانسته مثلاً ساقی شود تا بتواند مورد خطاب شاعر قرار بگيرد. و نیز «رسم خطاب به پسرکان زیباروی از سنتهای دیرینه شعر فارسی از رودکی تا بهار است. اصولاً خطاب به زن یا دختر نامعمول بوده و خلاف ادب شمرده میشده. به همین جهت است که در سراسر دیوان حافظ حتی یکبار لفظ «دختر» بهکار نرفته.» «جز در اشعار سبک خراسانی که در آن صراحتاً لفظ پسر و نظایر آن آمده است، در اشعار ادوار دیگر مخصوصاً سبک عراقی، یعنی اشعار امثال حافظ و سعدی، زبان مانع است که خواننده عادی پی به مذکر یا مؤنث بودن معشوق ببرد.»
غیر از حمام که «اساساً … یکی از مکانهای مناسب برای دیدار عاشق و معشوق مذکر و فاعل و مفعول بوده» از دیگر مراکز ِ «امردبازی» قهوهخانهها بودهاند.
شاهدبازی نه در ایران باستان سابقه داشته و نه در قرون اولیه ورود اسلام به ایران. از دوره سامانیان که ترکان، اندک اندک وارد مقامات لشکری میشوند، شاهدبازی رشد یافته و رواج میگیرد. در دوره غزنویان که ترکنژاد بودند. لواط نزد آنان مرسوم و عشق مرد به مرد، امری عادی تلقی میشد. عشق سلطان محمود غزنوی به غلام ترکش، ایاز مشهورترین سند در این مورد است که البته شاعرانی چون مولانا از آن تفسیر معنوی میکنند. معشوق در شعر شاعران این دوره چون عنصری و منوچهری و به ویژه فرخی، مذکر است. این عشق (البته به لحاظ عشق عرفانی) در ادبیات فارسی بازتاب گستردهای یافته است و حافظ و مولانا و سعدی به آن اشاره دارند.
در دوره سلجوقیان و خوارزمشاهیان این روند ادامه مییابد. در کنار سنایی و انوری، معروفترین شاعر هزلگوی دوران سلجوقیان، سوزنی سمرقندی است. «از این دوره اسنادی در دست است که در ایران به صورت پنهانی، امردخانههایی دایر بوده و کسانی در مقابل دریافت وجه، منازل خود را در اختیار فاعل و مفعول قرار میدادند.»
در دوره مغولان که اوج عرفان ایران است، صوفیان به دو دسته تقسیم میشوند: «قلیلی از آنان مانند ابن عربی و شهابالدین سهروردی و شمس تبریزی و مولانا، اَمردبازی را نمیپسندیدند و دسته دیگر که اکثریت با آنان بود، شاهدباز بودند.» البته در بین صوفیان و در خانقاهها، شاهدبازی و لواط رواج داشت و «یکی از اسناد مهم در این باب مطالبی است که ابولفرج ابن جوزی، از وعاظ معروف قرن ششم در کتاب تلبیس ابلیس آورده است.»
سعدی چه در گلستان و بوستان و چه در «هزلیات، المضاحک و خبثیات» حافظ در غزلها و عبید زاکانی در «اخلاق الاشراف» و رساله «صدپند» نیز به نظربازی پرداختهاند. «احتمال دارد ساقی حافظ نیز همواره یا غالباً پسر بوده باشد.»
در دوره تیموریان، زوال شدت بیشتری مییابد. «شاعر معروف این دوره جامی است که به شاهدبازی علاقه داشت.» در همین دوره است که «یک کتاب اختصاصی در باب شاهدبازی تالیف شد و آن کتاب مجالسالعشاق است.»
پس از آن به دورهی صفویه و زندیه میرسیم. نه تنها «نباید پنداشت که در حکومت به ظاهر مذهبی صفویان، تغییری در خلق و خوی مردم نسبت به لواط روی داده باشد» بلکه امردخانههای تأسیس شد که حکومت به صورت رسمی از آنها مالیات میگرفت و «یکی از مشاغل دربار آن دوره، شغل لعاب زدن به ماتحت امردان بود تا پادشاه با آنان راحتتر نزدیکی کند و به آن شخص لعابچی میگفتند.» «شاه اسماعیل صفوی که برای گروهی حکم رهبر طریقت و شریعت را داشته است» خود به شدت لواطگر بوده.
کتاب تاریخی «رستمالتواریخ» گویاترین سند از سقوط اخلاقی جامعه در دوران حکومت صفویه و زندیه است. تا جایی که حتی دیپلماتها و سفرای خارجی هم از تجاوز جنسی در امان نبودند.
در دورهی قاجاریه سیر نزولی شتاب بیشتری میگیرد: «به عنوان مثال میتوان به دیوان قاآنی شیرازی رجوع کرد و در آن نمونههای متعددی از بچهبازی را به راحتی یافت.» شاعر معروف اواخر قاجار و اوایل پهلوی ایرج میرزا است که اشعارش نیاز به معرفی ندارد.
و سرانجام به دوران پهلوی میرسیم که در آن گرچه «شاهدبازی در دوره پهلوی هم کم و بیش رایج بوده، اما در ادبیات آن دوره منعکس نشده است و اندک اندک به سبب رشد فرهنگ و حضور زن در جامعه، از عادات و رسوم مردم رخت بربست.»
«شاهدبازی در ادبیات فارسی» کتابی است برای آشنایی و آگاهی بیشتر نسبت به گوشهای از تاریخ اجتماعی و ادبی ایران که هنوز جای پژوهش بسیار دارد. دقت نگارنده در کاوش در مهجورترین اسناد موجود ستودنی است. همان گونه که در ابتدا اشاره رفت، این کتاب متاسفانه چند روز پس از چاپ ممنوع اعلام شده است.
کتابشناسی: شاهدبازی در ادبیات فارسی، تألیف دکتر سیروس شمیسا، 280 صفحه، انتشارات فردوس، تهران 1381