Aug 28 2002

چه ميكنيم، چه ميخواهيم ،

نوشته:     :::       Comments Off on چه ميكنيم، چه ميخواهيم ،

چه ميكنيم، چه ميخواهيم ، چرا ميخواهيم ،با كه و چگونه؟
(قسمت دوم)
(قسمت اول)
نوشتن در مورد كشورهاي همجوار چندان راهگشاي ما نخواهد بود، زيرا اينان نيز از چند قرن پيش به همان بلايي گرفتارند كه ما نيز دچارش هستيم معهذا در ادامه نوشتار ناگزير اشاراتي به آنها خواهد شد. بهتر است ابتدا جغرافياي سياسي اقتصادي و استراتژيك منطقه را بررسي و منافع جهاني و همكيشان منطقه اي ايشان را مطرح نماييم تا زودتر به پايان سخن برسيم.
همگان ميدانند كه با فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، دستيابي به ذخاير عظيم نفت وگاز در حوزه درياي خزر و ديگر جمهوريهاي سابق شوروي ميسيرتر گشت.
اين منابع عظيم، حياتي و سوق الجيشي انرژي گرچه براي مردم منطقه پديده جديدي بودند ولي براي غرب و بخصوص آمريكا چندان چيز ناشناخته اي هم نبود. گزارشهاي موثق و مطمئني در دست ميباشند كه لااقل آمريكا از اوايل دهه شصت سده گذشته به طور مطمئن از وجود اين منابع اطلاع حتمي و كافي داشته و هميشه ميدانسته است كه با روند پيشرفت هاي صنعتي و خارج از كنترل براي غرب كشورهايي مانند چين، هند و حتي اتحاد جماهير شوروي كه نزديكي بلامنازع جغرافيايي با اين حوزه هاي انرژي دارند، روياي جهان پهلواني و يكه تازيش به حقيقت نخواهد پيوست، مگر اينكه حضور فيزيكي فعال در منطقه داشته باشد. اما حضور قاطعانه و پرقدرت اتحاد جماهير شوروي ( كه به نوبه خود در جهان بلعي و سركوب خشن و غير دموكراتيك كشورهاي ماهواره اي و متحد خويش دست كمي از استعمارگران قرون هژده و نوزده نداشت) و حضور هيچ گونه رقيبي را آنهم با اين نزديكي در كنار خود بر نميتابيد نيز چيزي نبود كه به سادگي بتوان از كنارش گذشت.
كسانيكه از تز و دكترين برژينسكي در مورد كمر بند سبز پيرامون شوروي كمابيش آگاهي دارند، شايد راحت تر بتوانند كه منظور نويسنده را دريابند. تزي كه در اوايل دهه هفتاد مطرح و از اواسط همان دهه با همكاري سازمانهاي خبري و وزارت امور خارجه آمريكا و پشتيباني مستقيم انگليس در حال پياده شدن بود و دامنه فعاليتها و گسترشش را تا به امروز در منطقه خاورميانه و قفقاز ميتوان دنبال كرد.
فرق سياست غرب با كشورهايي مانند كشور ما اينستكه در غرب برنامه ريزيها انجام گرفته و طراحيهاي سياسي تكميل ميگردند و سپس در انتظار موقعيت مناسب ميمانند تا آنها را پياده نمايند. اين طرحها هيچوقت يكطرفه نبوده و تنها از يك زاويه ديد مورد بررسي قرار نميگيرند. در آنها بر روي اقليتهاي كوچك منطقه اي كه در ابتدا عمدتاْ منفور عموم نيستند ولي نيز اين حسن را براي آنها دارند كه به تنهايي قادر به حفظ قدرت نميباشند، شديدا” حساب ميگردد. افسانه حمايت از گروههاي دموكراتيك و مردمي كشورهاي منطقه از سوي ايالات متحده، قصه زيبايي بيش نيست كه خواننده آنرا براي مدتي به رويا فرو ميبرد. هدف زدون آشوب از چهره سياسي كشورها نيست بلكه اداره آن بسوي اهداف خودي ميباشد. بهترين مدعاي اين گفته شايد جمله اي از تالبوت معاون وزير خارجه آمريكا در سال 1997 باشد كه گفت : رفع تنشهاي موجود بايد وظيفه شماره يك ما در اين منطقه تلقي شود ، زيرا هم پيش شرط و هم نتيجه بهره برداري از منابع انرژي ، رفع تنشهاست. نه رفع تنش، بلكه اداره تنشها در جهت حفظ منافع سرمايه داران و كشورهايشان.
منافع آمريكا ايجاب ميكند كه از سر بر كشيدن رقيب تازه در مناطق اتحاد جماهير شوروي پيشين يا هر جاي ديگر جلوگيري شود. رقباي احتمالي چه كشورهايي ميتوانند باشند؟
شوروي ، كه به سادگي حاضر نيست تا نفوذ سنتي خود را در منطقه از دست بدهد و حضور نظامي آمريكا عملاْ پشت مرزهايش كه تا دو دهه پيش ديوار آهنين ناميده ميشدند، شديداْ مضطربش كرده و نيز بخوبي آگاه است همكاري و همگامي بلاواسطه با آمريكا نيز چاره دردش را نميكند.
روسها ميراث خوار خاطره اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي ميباشند كه آخرين كنش موثرش در منطقه، ورود نظامي به افغانستان بود. هر چند كه بزرگاني معتقدند كه اين حضور نظامي دقيقاْ از سوي آمريكا برنامه ريزي، طراحي، تحريك و به طور ضمني نيز تاْئيد گرديده بود ( نظير همان انگيزه اي كه در مورد صدام حسين و يورش عراق به كويت بدست ميدهند)، ولي اين نيز اگر هم درست باشد، خاطر مردمان منطقه را تسكين نميدهد و به همين خاطر در صدد دلجويي از جمهوريهاي سابق خويش و تا حد امكان كشورهاي منطقه برآمده اند تا شايد بدينوسيله از نفوذ بيشتر آمريكا جلوگيري و ممانعت نمايند. ايالات متحده بنوبه خود اين را نمي پسندد. واينبرگر معاون وزير دفاع وقت آمريكا اظهار داشت كه اگر روسها موفق به تسلط بر حوزه درياي خزر شوند، اين پيروزي برا ي مسكو مهمتر از گسترش ناتو براي غرب خواهد بود و اين خود عمق ماجرا و كششها و روابط پيدا و نهان همه جانبه را توضيح ميدهد.
از سوي ديگر روسيه در راه تجكيم سرمايه داري ملي بالاخص و سرمايه داري بين المللي تا حد محدود گام بر ميدارد و همزمان بفكر باز سازي و مدرنيزه كردن ارتش فرو پاشيده خويش ميباشد. اگر اين دو گام به نتيجه مثبت برسند ، شوروي ميتواند كه در منطقه براي خود جاي باز نموده و حداقل نظر مثبت جمهوريهاي سابق خويش را جلب نمايد.
آريو برزن ‎

نوشته: در ساعت: 1:51 am در بخش: بدون دسته بندی

Comments Off on چه ميكنيم، چه ميخواهيم ،  |           

Comments are closed.

اخبار و مطالب خواندنی