Sep 05 2005
هوای آزاد هم ممنوع شد!
پلیس کوهستان، جمعه این هفته راه را بر کسانی که جهت راهپیمائی به کوههای شمال تهران رفته بودند، در گلوگاه های مختلف بست. این گلوگاه ها در پنج مركز كوهستانى تهران؛ دركه، دربند، ولنجك، جمشيديه و دارآباد و به بهانه تامین امنیت ایجاد شده بود و عملا امنیت و آزادی کوهستانی مردم را سلب کرد.
این خبری است که در سایت پیک نت درج شده (لینک مستقیم ندارد، خبر روی صفحه اول است). جسته و گریخه در باره پلیس کوهستان اینجا و آنجا خوانده بودم فقط با خودم می گفتم این هم از آن پروژههایی است که رژیم مقداری زور میزند و بعد در آن شکست میخورد و همه چیز به حال اولش باز خواهد گشت.
آیا واقعا چنین خواهد شد!؟ گمان نمیکنم. در این چند ماه گذشته مخصوصا بعد از انتخابات یاس در من شدیدا خانه کرده. معمولا یاس در زندگی من هیچ جایگاهی ندارد چونکه در زندگی با چنان مشکلاتی دست و پنجه نرم کردهام که هر مشکل کوچکی مرا به سادگی مایوس نمیکند، البته اگر کارزاری باشد که به خودم مربوط شود اینجا اما این کارزار یک نفره نیست و آنهایی که باید در آن شرکت کنند یک نفر و دو نفر نیستند. اینجا اراده ملتی درکار است که گویا در خواب زمستانی عمیقی فرو رفته و خیال از خواب بیدار شدن هم ندارد.
این مساله فقط به پلیس کوهستان مربوط نمیشود، این مساله در هر گوشه و کنار جامعه ایران وجود دارد. نگاه کنید به وضع سانسور اینترنت. مدتها بود رژیم به چپ و راست میزد تا سانسور را بر اینترنت زور چپان کند، آنها میبستند و ما باز دور میزدیم در چنین مبارزهای همیشه یکی برنده خواهد شد یکی بازنده. یا رژیم مجبور میشد دست از سانسور بردارد یا ملت دست از دور زدن فیلتر بردارند.
این اواخر چنین به نظر میرسد که رژیم در این زمینه هم دارد برنده میشود. چرا!؟ برای اینکه ملت ایران توقع دارد لقمه را جویده در دهانشان بگذارند. توقع دارند جورج بوش بیاید با بیل و کلنگ جامعه از هم پاشیده ایران را برایشان مرتب کند، خرابی ها را آباد کند و بعد هم مثل یک خانه نوساز کلید را بدهد دست ملت ایران و برود پی کارش.
متاسفانه چنین اتفاقی هیچگاه نخواهد افتاد اگر اتفاقی بناست بیفتد باید از طرف خود ملت عملی شود.
همه میدانیم که در این مساله سانسور هیچ نوع هماهنگی وجود ندارد به همین خاطر هم بوده که تا امروز رژیم موفق به سانسور کامل نشده بود. این مشکل را اگر کاربران اینترنت میخواستند و ارادهای برای از بین بردن آن داشتند تا کنون هیچ اثری از سانسور باقی نمانده بود. همگی میدانند که فلان آیاسپی بیشتر از آن یکی سانسور میکند با این حال میبینیم عدهای میروند و از همان آیاسپی سرویس میخرند که بیشتر سانسور میکند گاهی اوقات از خودم میپرسم که این چه منطقی است که عدهای دارند! با یکی چت میکردم میگفت وبلاگت را آیاسپی من سانسور کرده سپس ادامه داد بیشتر سایتها و وبلاگها را این آیاسپی سانسور کرده. از او پرسیدم مساله این وبلاگ فکسنی من نیست مساله این است که چرا از آیاسپی سرویس میخری که بیشترین سانسور را اجرا میکند؟ پاسخی نداشت بدهد. همگی پارس آنلاین را به عنوان سردسته سانسورچیها میشناسند ولی هنوز این آیاسپی نه تنها در قید حیات است بلکه رشد قابل توجهی هم کرده! چرا؟ راستی از خودتان پرسیدهاید چرا چنین آیاسپی هنوز در قید حیات است!؟ در دنیای غرب چنین آیاسپی همان هفته اول ورشکسته شده بود و رفته بود پی کارش، در ایران اما ملت بی خیال از همه چیز و همه جا باز هم میروند از همان آیاسپی سرویس میگیرند چرا؟ آیا ملت گرفتار مازوخیسم جمعی شده؟ واقعا چگونه است که چنین شرکتهایی قادرند دوام بیاورند؟ اگر کسی پاسخی برای این سوال دارد مرا هم مطلع کند. بیشتر از دوسال است که سایتهایی را برای مبارزه با سانسور راه انداختهام هر از مدتی یکی از آنها را سانسورچیها پیدا و آنرا فیلتر میکنند دریغ از یک میل ناقابل که استفاده کنندگان این سایتها برایم بفرستند و خبر بدهند که سایت سانسور شده! من هم دیگر خسته شدهام. راستی چرا من که در دنیای آزاد راحت زندگی میکنم باید جوش بخورم برای ملتی که بی خیال از همه این مشکلات به زندگیاش ادامه میدهد؟
راستاش را بگویم!؟ من از تحلیل این وضع عاجزام.
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 9:51 pm در بخش: آزادی بیان
5 پیام |
به نظر من نبايد کاملا نا اميد شد به هر حال اگر از طريق وبلاگ شما و زحماتتون يک نفر هم به آگاهی برسه کافيه و اون يک نفر هم ميتونه يک يا چند نفر ديگه را آگاه کنه.مردم ما قبل از اينکه مشکل ساختار حکومت داشته باشند مشکلات فرهنگی بی شماری دارند ومن فکر می کنم از بين بردن اين مشکلات کاری به مراتب سخت تر است که جز با همت و تلاش میسر نیست.پس خواهش می کنم شما هم نا امید نباشید.
من ۱۰ سال قبل به اين نتيجه شما رسيدم. بعدش گفتم خلايق هر چه لايق. ولی همان طور گه گيسو گفت بايد مردم را نسبت به خرافات آگاه کرد بی آنکه اميد به عوض شدن يک شبه آنان داشت. انتظار زياد از عوام نبايد داشت.
دقيقا!
مشکل عمده ما اينست که متاسفانه تعداد عواممان زياد است و نخبگانمان هم از بسياری از مردم عادی کوچه و بازار عقبتر!
سال گذشته با نيما راشدان چت ميکردم و او معتقد بود که چيزی که ما داريم فرهنگ نيست بلکه ضد فرهنگ است و تا زمانيکه مردم بطور کامل با دين اسلام خداحافظی نکنند هيچ ييشرفتی در زمينه فرهنگی نخواهيم داشت.
او معتقد بود که دموکراسی و فرهنگ يک چيز کاملا وارداتی است و حتی از حمله نظامی به ايران برای وارد کردن دموکراسی حمايت کرد.
از او يرسيدم که مگر ميشود در عرض مدت زمان بسيار کوتاه و با زور اسلحه مردم را دموکرات کرد که جوابش اين بود: با ۵۰۰۰۰۰۰ دلار تبليغات ميتوان مردم را دموکرات کرد.
شما تا چه حد با نظرات او موافقيد؟
مشکلي که در طول قرنها ايجاد شده با يکي 2 سال زحمت کشيدن حل شدني نيست!
مردمي را که هنوز خودشان حقوق خودشان را قبول ندارند،نمي توان به اين سادگيها رهايي بخشديد.
در مورد پارس آنلاين هم خسن آقاي عزيز،ما توي ايران زندگي ميکنيم،نه يک کشور ديگر که اگر از يک ISPخوشت نيامد خيلي راحت بروي سراغ يکي ديگر!
در ايران تعداد ISPهايي که دست کم سرعت داشته باشند و هر روز سرور هاشان مشکل نداشته باشد ازانگشتان يک دست هم کمتر است!
به همين دليل کنار گذاشتن پارس آنلان و سراغ بقيه(مثلا البرز) رفتن کار ساده اي نيست!
هر چند که همه اشان سرو ته يک کرباسند و فيلترينگ تقريبا در همه انها مشابه است!
من عاجز نيستم چون ببين زنده ياد احمد كسروي 70 سال پيش چي گفته …… ما نيك اگاهيم كه حيدر عمواوغلي هاوعلي موسيوهاوشريف زاده هاوميرزا جهانگيرها كه با ان جنبش بر خاسته بودند,از حال گرفتاري هاي ايران درميان همسايگان نيرومند وازمند,نا اگاه نمي بودند ودر راه استقلال وازادي اين كشو ر به هرجانفشاني اماده ميبودند.انان در يك جا اشتباه ميكردند,ازگرفتاري ها والودگي هاك توده ها نااگاه ميبودند ومي پنداشتند اگر ريشه استبداد كنده شود وقانون اساسي به كار افتد,توده مردم به راه پيشرفت مي افتند,در حاليكه درد اصلي,جهل ونا اگاهي مردم بود . ….احمد كسروي ترورشده قتل هاي زنجيره اي 60 سال پيش!!!!.
Posted by khodam at June 25, 2005 09:41 AM