Mar 30 2002
امروز دوباره طبع شعری من
امروز دوباره طبع شعری من گل کرده بود، رفتم سراغ حافظ ديدم ارزاع نميشم، بعدش رفتم سراغ نيما باز هم نه، آخر سر رفتم سراغ سی دی اشعار شاملو که بوسيلهء خود او دکلمه شده ، اولين باری که با اسعار شاملو آشنا شدم حدودآ 25 سالی ميشه، قبل از اون به ادبيات علاقه ای نداشتم با اينکه سه تا کاست از شاملو رو يکی از رفقا بمن هديه داد چون ميدانست اهل مطا لعه نيستم به من اين کاستا رو داد تا شايد علاقمند به مطالعه بشم. راستش رو بخواهيد اثر خودش رو کرد. بخاطر همين از اون روز تا امروز مريد شاملو شدم. دين و ايمان من شده البته بايد گفت که شاملو جای خيام رو نميگيره ولی اين دوتا مکمل همديگه هستند. زيادی حرف زدم (ببخشيد نوشتم) اينهم شعر شاملو که من رو امروز ارزاع کرد:
برای خاطر تو
دستانم را با درختان گره خواهم زد
و در انتهای سبز رُشت
با نور در افق پيامی خواهم نوشت
می دانم در ياد خواهی خواند
برای خاطر تو
در چشمانم هزار ستاره ميکارم
ميدانم سبز خواهند شد
برای خاطر تو
بر فراز سه تيغ جانهای سوخته در فرم آتش عشق
معبدی ميسازم و ماه را به نگهبانی آن خواهم گماشت
برای خاطر تو
در آتش دان صبح آتشی از ايثار برمی افروزم
می دانم پايدار خواهد ماند
برای خاطر تو
از شکسته های دل گلدانی از زمان ميسازم
و خود را به تمامی در آن ميکارم
می دانم خون خواهم خورد
رُشت خواهم کرد
سبز خوام شد
برای خاطر تو
از صمد خواهم خواست که همهء ماهيان قرمز را بتقيان در برابر تکرار فرا بخواند
ميدانم فرا خواهد خواند
برای خاطر تو
زره زره خورشيد را در شب افشان خواهم کرد
ميدانم دوست خواهی داشت
برای خاطر تو
فضا را از صدا پر خواهم کرد
ميدانم منفجر خواهد شد
برای خاطر تو
پرندگان جهان را به ميهمانی پرواز در آسمان آبی انديشه های خود فرا ميخوانم
برای خاطر تو
آب درياها را به خوابگه مورچگان خواهم بست
و خواب از ديدگان خفتهء خفتگان اين قرن مبتلا خواهم تکاند
ميدانم موج بر خواهد خواست
بيدار خواهند شد
برای خاطر تو
يأس را در ميهمانی اميد بدار خواهم زد
غم را در سالگرد تولدی ديگر برای سرور وداع خواهم گفت
برای خاطر تو
اميد خواهم داشت
سرود خوام خواند
شعر خواهم گفت
برای خاطر تو
خود را بدار عشق مياويزم
و حرف آخرم اينست
دوستت دارم برای هميشه آزادی
نوشته: خُسن آقا در ساعت: 9:10 pm در بخش: بدون دسته بندی