May
10
2004
ماه نوامبر که رفته بودم ایران مثل همیشه شبها با خانواده دور هم جمع میشدیم و با خوردن چند قوطی آبجو و چند پیک ودکا شروع به چرندگویی میکردیم یکی از شبها به خانمها یک پیشنهاد دادم، گرچه شوخی بود ولی نزدیک بود کار دستمان بدهد. شوخی از این قرار بود که به خانمها پیشنهاد […]
May
09
2004
از اینکه کوتاه می نویسم باید مرا ببخشید سرم شدیدآ گرم کاری است که وقت پاسخگویی ندارم. اگر همین چند خط را هم می نویسم برای آن است که حمل بر بی ادبی نشود. آقا جان ما اصلآ با کسی دشمنی نداریم. داستان را کوتاه می کنم. شما در زوزه نوشته بودید سیاسی نمی نویسید! […]
May
08
2004
عدهای چنان احمقاند که خودشان هم نمیداند که احمقاند این یک مشکل بسیار بزرگی میشه برای چنین موجوداتی. برای چنین موجوداتی با این مختصات فقط میتوان گریست.
May
07
2004
یک نگاهی به این عکسها بیندازید بعد هم شرح حال عکسها و صحبتهایی که در این گردهمایی انجام شده را در زیر بخوانید. شرح عکس شماره یک: هاشمی رسمنجانی: ما که از تلاشهای شما راضی هستیم حالا محض اطمینان هم که شده از این بختالنثرهم یک سوالی بکنید ببینید چی چی میگه. شرح عکس دوم: […]
May
07
2004
عزیزجان هر که هستی قربان دستت من را درگیر اینگونه بحث های بچه گانه نکن. اهداف من را همه دربالای وبلاگم خواندهاند، من تغییری در اهدافم ندادهام و هنوز در همان راه قدم برمیدارم . من هیچ مشکلی نه با اروتیک دارم نه با سکس، درست برعکس خیلی هم از هر دو مقوله لذت میبرم […]
May
05
2004
گرفتار عجب عاقبتی شدهایم گویا همه این عقوبت را مدیون دین کثیف اسلام هستیم. مگر دلیل دیگری هم میتونه داشته باشه؟ چیزی که منو کلافه میکنه این مساله است که حتی کسانی رو که فکر میکنید عقایدی شبیه عقایدتون دارند یک مرتبه شما رو شوکه میکنند. این مساله در این مدتی که وبلاگ مینویسم بیشتر […]
May
04
2004
بحثی بین شوالیه ویک شهروند افغان درگرفته هاله زحمت کشیده همه رو اینجا جمع کرده خواندن آنرا به همه توصیه میکنم. بهمین دلیل هم مجبور شدم دوباره در این باره بنویسم. هموطن عزیز نوشته شما را با رنج فراوان خواندم. مینویسم با رنج فراوان زیرا نگاه شما به شهروندان افغان درست به همان شکلی است […]