21 May 2002

اين هم قسمتی از سخنان

نوشته:     :::       Comments Off on اين هم قسمتی از سخنان

اين هم قسمتی از سخنان گهربار معاون نيروی انتظامی ايران و يک کمی هم از حُسن آقا.
روز دوشنبه بيستم می، اميرعلی اميری، معاون نيروی انتظامی ايران زندان های ايران را به هتل تشبيه کرده و خواستار سخت گيری بيشتر و اعمال تنبيه های سخت تر در مورد زندانيان شد. حُسن آقا: پس بگو برای چی چی هست، بيخود نيست توريستها کمتر ميرن ايران.
وی از جمله پيشنهاد کرده است که به زندانيان اجازه داده نشود بيش از چهار ساعت به طور مداوم بخوابند. حُسن آقا: تا اگر قبلآ روانی نبودند، حتمآ بعد از اوامر ملوکانه حضرت مير غضب روانی خواهند شد. در آنصورت جامعه دزد تحويل ميدهد و دزد روانی تحويل ميگيرد. بهتر بود اسم اين آقا رو ميگذاشتن مير غضب.
اين مقام انتظامی گفت: “اگر دست يک دزد قطع شود، او ديگر هيچ وقت دزدی نخواهد کرد.”حسن آقا: يکی نيست از اين امير آقا بپرسه پس چرا رهبر هنوز دزده با اينکه ملت چندسال پيش دستشو چلاق کرد.
خبرنگار حُسن آقا در مورد جواب دندان شکن آخر اين امير محترم از اهالی شهيدپرور يکی از محله های تهران نظر خواهی کرده که در زير ميخوانيد.
حاجی بازاری: والا از ما ميپرسيد، بنظر ما دودول محکومين رو هم اگه ميبريدن بهتر بود، چون در اون صورت ديگه فحشا هم از جامعه برچيده ميشد.
خبرنگار: آقا ميتونم نظر شما رو هم بپرسم
عابر: بفرم داداش
خبرنگار: اسم؟
مرتضی قصاب
خبرنگار: شما قصاب محله هستيد؟
مرتضی قصاب: نه داداش ما از اَن سار حزب الله هستيم به قوه خدا.
خبرنگار: نظرشما در مورد اين موضوع چی هستش؟
مرتضی قصاب: داداش ما مطيع امر رهبريم هرچی امر کنن ما چاکريم.
خبرنگار: خوب اين درست شما امر رهبر رو اطاعت ميکنيد ولی نظر خودتون رو ميخواستم بدونم.
مرتضی قصاب: والا ما که اين چيزا سرمون نميشه هرچی رهبر بگن ما ميکنيم.
خبرنگار: خوب فرض کنيم رهبر از شما خواستن که اينهارو يک گوشمالی بدين، شما چکار ميکننين؟
مرتضی قصاب: به مولا اون روز تيکه بزگشون گوششونه.
خيلی متشکرم.

Comments Off on اين هم قسمتی از سخنان   |    |     |     

20 May 2002

ما هنوز يی گُهی نخورديم

نوشته:     :::       Comments Off on ما هنوز يی گُهی نخورديم

ما هنوز يی گُهی نخورديم آقوی بيغرض يک نامه فدايت شوم برمون فرستادن که ای آقا شما هم که درست برعکس تمام پرنسيپهای دمکراسی عمل ميکنی و الله و بل لله. که چي شده، هيچی آقو مارو کشيده به فحش که اين چرت وپرتها چی چی هست که مينويسی، يک روز بند ميکنی به بيضه ی اسلام يک روز مچ پوی اين جوونارو ميگيری که نه سن و سالشون به توميخوره نه هم قد وقوارشون. گفتم ای آقا دلم خونه از بچگی اين هرام زاده ها لقت به بيضه ی ما زدن حالو بيزار ما بزنيم تو بيضه ی اينا.
برش تريف(به لحجه قشنگ شيرازی يعنی تعريف) کردم که کاکو ما اولين دفعه که بااين جور اراذل در افتاديم که تو هنوز کودکستان ميرفتی، ماجراش رو براش تريف کردم، بهش گفتم:
زمانهای خيلی قديم وقتی ما تازه داشت عقل مون به يک چيزهايی ميرسيد به آقوی معلم دينی گفتم آقا معلم جان شما به جوی اي همه توضيح مسايل دينی، اول بری ما ثابت کن که خدا وجود داره، بعد برو سر چمي دونم، نماز و روزه و غسل و از اين اراجيف، تا اگر کسی از ما به خدا ايمان نياورد اينهمه دردسر ياد گيری اينگونه اراجيف را بخودش ندهد.بيخودی نبود بابای بيچاره ما ميگفت “تو کلت بوی خوروش سبزی ميده” منظور همان قرمه سبزی هست. اين آقوی بيغرض هم اون آقا معلم رو ميشناسه و شايد هم عيبی نداشته باشه که بنده اسم اين آقارو اينجا ببرم حتمآ تا حالو اين آقا معلم مرده و به بهشت هم رفته. گفتم کا کو آقوی يزدانی که يادت هست. اين جناب من رو يک سال از زندگی عقب انداخت بری چی چی بری يک سوال. بابوی ما(به لحجه شيرازی يعنی پدر) هميشه به من ميگفت ” که اين زبان سرخ دهد سر سبز به باد ” ماهم هی رو (هی رو به لحجه شيرازی يعنی مرتبآ)مسخره بازی درميوورديم و ميگفتيم زبون ما سرخ نيست و سرمون هم سبز. ديدی که عاقبت يک سال از عمر عزيز و شريفمون رو از ما گرفتن. گرچه شانس آورديم که همش رو ازمون نگرفتن، يک عده بخت برگشته تر از ما بودن همشو ازشون گرفتن (منظورم عمرشون هست). حالو بازم ميگی لقت تو تخم اين هروم زاده ها نزن، بازم ميگی پاچه ی اينارو نگير قربونت برم اگه ما نگيريم اينا ميگيرن، اگه ما نزنيم اينا ميزنن. مگه تو همين مهد دمکراسی نيست مگه به نازی های اروپا اجازه ميدن که هر غلتی دلشون خواست بکنن. قبل از اينکه اينا پرچم يزيدشون رو ور دارن، همه ميريزن سرشون که ديگه از ای هوس ها بسرشون نزنه.
دمه همه گرم

Comments Off on ما هنوز يی گُهی نخورديم   |    |     |     

20 May 2002

سنده سگ از همونهايی که

نوشته:     :::       Comments Off on سنده سگ از همونهايی که

سنده سگ
از همونهايی که آقای سردوزامی راجع بهشون نوشته بودند، البته از يک نوع بدبو ترش.
وب لاگيستهايی که اين روزها در مورد hack شدن وب لاگ آزاده سپهری و چنتای ديگه که گويا اين چنتای ديگه خودشون قبلآ ادعا کرده بودند که وب لاگ آزاده سپهری رو hack کردند.
خوب رابطه اين hack کردن و سنده سگ آن هم از نوع بو بدش چيچی هست؟ گوشکنين تا بگم. بقول ما شيرازی ها حالو برتون چوق(به لحجه شيرازی يعنی چوب) ميکنم تو گه تا بو گندش بيشتر دربيات.
اولآ کسی که يک هکر درست وحسابی باشه امکان نداره خودش رو لو بده، اين جوجه هکر ها که اينهمه لاف ميزنن معمولآ همون طوری که از اسمشون پيداست (جوجه)، اينا معمولآ يک کسی که يک چيزی بلده ميارن تا گه کاريی هارو براشون بکنه، بعد اينا بشينن لافشو بزنن، يا بقول حُسن آقا چسناله ميکنن اين يک.
دويوم هکرهای درست و حسابی معمولآ تحصيلات ندارن همگی خود آموخته هستند پس اين آقايی که لاف ميزنه که بنده در رشته کارشناسی ارشد تحصيل ميکنم فکر ميکنم يک کمی زيادی لاف ميزنه.
سيوم تو هيچ دانشگاهی که سرش به تنش بيرزه راهای هکری بکسی ياد نميدند و اگر هم ياد بدن بيشتر برای پيشگيری از هکر ها هست نه برعکس. البته ممکنه يکی از اين تحصيلکرده های دانشگاه هم ناباب از آب دربياد.
حالو برگرديم به اون موضوعی که اول مطرح شد همانا سنده سگ.
همان طوری که همگی مستحضر هستيد، آقايانی که مملکت ما رو اداره ميکنن مثل سگ پاچه ی اين ملت بدبخت رو گرفتن و ول نميکنن، پس ميشه بهشون گفت سگ، گرچه سگ حيوانیيت با شرف و بنده اصلآ قصد توهين به سگ را ندارم. اين جونورا هرجاهم که ميرن از خودشون يک توله سگی جا ميگذارند. اين توله سگ ها هم هر کجا راه ميرن يک سنده ای رد پايی از خود باقی ميگذارند. مايوس نباشيند از قرار کشفياتی که حُسن آقا کرده همين روزهاست که در ايران يک برنامه سگ کشی درست و حسابی راه ميفته که بيا و ببين.
به اميد جشن سگ کشان در ايران

Comments Off on سنده سگ از همونهايی که   |    |     |     

20 May 2002

فکر کردم قبل از خوابيدن

نوشته:     :::       Comments Off on فکر کردم قبل از خوابيدن

فکر کردم قبل از خوابيدن تا يادم نرفته يک جوک از حسنی ملای خرفت براتون تعريف کنم بعد برم بخوابم:
توضيح: بری قشنگی مطلب قسمتهای توضيح که از من هست را برنگ آبی خواهيد خواند.
حسنی مريض ميشه ميره پيش دکتر
حسنی: دکتر جان من اونجاش درد ميکنی. بد ورندارين اين بی زبون منظورش دهنش هست
دکتر: دهنتون رو باز کنين و بگين آآآآ لطفآ.
حسنی: آآآآآ
دکتر: ببنديد
حسنی: خب دکتور چيکار کنی؟ بيچاره ميخواد بگه چيکار کنم
دکتر: مرض شما علاج داره ولی دارو نداره.
دکتر: ولی من يک رژيم غذايی بشما ميدم تا شما خوب بشين.
دکتر: روز شنبه ها هويج نخورين.
حسنی: همين؟ اهرم بگير مرتيکه
دکتر: : نخير.
دکتر: روز دوشنبه ها سيب زمينی نخورين.
حسنی: سيب زمينی دوست نداری.
دکتر: روز سه شنبه و چهار شنبه ها برنج نخورين.
دکتر: روز پنجشنبه ها سالاد نخورين
دکتر: و مخصوصآ روز جمعه ها گه زيادی نخورين.

Comments Off on فکر کردم قبل از خوابيدن   |    |     |     

19 May 2002

سخنان گهربار آيت الله مشکينی

نوشته:     :::       Comments Off on سخنان گهربار آيت الله مشکينی

سخنان گهربار آيت الله مشکينی رو که حتمآ خوانده ايد، منظور من آن سخنان گهرباری است که ايشان درمورد انتخاب رهبر از جانب خدا، و اينجور اراجيفی که چند هفته پيش بخورد ملت دادند. ايشان نکته ای را که فراموش کرده يا حداقل گمان ميکنند که مردم فراموش کرده اند، اين است که با اينگونه اراجيف بنيان لرزان جمهوری لجن را لرزانتر ميکنند، گرچه از نظر نگارنده اين اراجيف بيشتر نشان دهنده اين امر است که حکومت عدل علی در حال فرور ريختن است و موقعيت اين بيچارگان شباهت به مفلوکی را دارد که در باتلاقی درحال دست و پا زدن است، بی آنکه بداند باتلاق جای دست و پازدن نيست، زيرا هرچه بيشتر دست و پا زدی بيشتر در باتلاق فرو ميروی و عاقبتی جز مدفون شدن در لجن زار را عاقتبی نيست. آين آخوند مفلوک بی گمان بر اين باور است که ملت امروز همانند عهد عتيق از از علم و دانش بی بهره اند تا ملائی با دوکلاس سواد خواندن و نوشتن بتواند بفريبتشان و به حکومت ننگين خود ادامه دهد. ايشان بيگمان آنقدر مست قدرت شده اند که فراموش کرده اند شورايی که ايشان رهبری آن را ميکنند بر طبق قانون اساسی منتخب مردم است و در يک حکومت قانونی، ايشان قبل از اينکه به اين اراجيف گويی ها دچار شوند از اريکه قدرت به پايين کشيده ميشدند.
مفلس بيچاره نميداند که اينگونه اراجيف گويی ها بود که ملت را چنان دشمن خونی رژيم قبلی کرد که حوادثی را که همگی ميدانيم در پی داشت. در خاتمه چشمه ای از خشم ملت را که نگارنده خود با چشم روئيت کرده است برای گوش کر افرادی همچون مشکينی بيان ميکنم گرچه ميدانم مستان قدرت نمی بينند و نه ميشنوند و نه حس ميکنند زيرا که مستند، مست قدرت.
چندماهی قبل از انقلاب که تاريخ آن را بدرستی بخاطر ندارم، طبق معمول هر روز آن روزگار، دوستم به روال هر روز بمن تلفنی ساعت و محل تظاهرات را که بنابود در شيراز بوقوع بپيوندد خبر داد و باهم قرار گذاشتيم تا در ساعت معينی باهم به جمعيت بپيونديم.
آن روز برعکس روزهای ديگر از ملاهای هدايت کننده تظاهرات خبری نبود، بر اساس اطلاعاتی که داده شد اينان جهت جلسه ای در قم بودند. تظاهرکنندگان بر طبق روال معمول از خيابانهايی بايد گذر ميکردند، نکردند. چونکه بر اساس يک قرارداد نانوشته بنا بر اين بود که تظاهرکنندگان از عبور در جلو مرکز ستاد که در فلکه ستاد واقع بود و همچنين از مقابل ساواک اجتناب ورزند. تظاهرکنندگان آنروز هنگامی که به مقابل فلکه ستاد رسيدند اول با يورش به مجسمه شاه که در ميان فلکه بود آن را سرنگون کردند، سپس با عبود از مقابل اداره ساواک حمله به اين مرکز هم شروع شد. پس از درگيريهای چند ساعته وکشته شدن 4 نفر، عاقبت ساواک شيراز بعنوان اولين اداره ساواک به اشقال ملت در آمد. در پايان درگيریها سرهنک زروان معاونت ساواک به دست تظاهرکنندگان اسير شد. عده ای او را که از وحشت داشت جان تهی ميکرد، کشان کشان بطرف ميدان ستاد ميبردند و شعار ميدادند که او را ميخواهند در ميدان شهر بدار بکشند. در اين ميان جوانی بيست و چند ساله از ميان انبوه جمعيت بجلو آمد و بافرياد گفت: “دار نيازی نيست من خود جان اين خائن را ميگيرم” و بلافاصله با پاره آجری به سر مفلوک بيچاره کوبيد و او را در دم کشت. جناب آقايان حضرات ملا شما که خود شاهد خشم ملت بوده ايد، بايد بهتر از ديگران بدانيد که عاقبت کار شما بد تر از رژيم قبلي ست، چون جنايتهای شما جنايات آن يکی را کمرنگ کرده است.
پاينده ايران

Comments Off on سخنان گهربار آيت الله مشکينی   |    |     |     

18 May 2002

اين خبر هم چند لحظه

نوشته:     :::       Comments Off on اين خبر هم چند لحظه

اين خبر هم چند لحظه پيش به دفترحُسن آقا رسيد: حُسن آقا ياداوری ميکند که پيگيری های حُسن آقا عاقبت نتيجه داد:
سازمان زندان‌ها حضور سيامك پورزند در بازداشتگاه تحت نظارت خود را تاييد كرد.
به دنبال پي‌گيري خبرنگار حقوقي ايسنا براي مشخص شدن وضعيت سيامك پورزند كه شائبه‌هايي در مورد محل نگهداري او بوجود آمده بود، روابط عمومي سازمان زندان‌هاي كشور با ارسال نمابري پاسخ داد كه نامبرده تحت نظر اين سازمان نگهداري مي‌شود.
در متن اين نمابر تاكيد شده است :”متهم آقاي پورزند در بازداشتگاه تحت نظر سازمان زندانها نگهداري مي‌شود”.

Comments Off on اين خبر هم چند لحظه   |    |     |     

18 May 2002

گزارش اختصاصی از طهران خبرنگار

نوشته:     :::       Comments Off on گزارش اختصاصی از طهران خبرنگار

گزارش اختصاصی از طهران
خبرنگار اعزامی حُسن آقا به بلاد اسلامی در طهران مرکز ظهور امام زمان گزارش ميکند که در محافل خبری نزديک به بيت سايه و رابط امام زمان گفته ميشود دليل موادی شدن سايه امام زمان ،شرارت های سردار سازندگی ميباشد. قضيه از اين قرار است که در دوران پيشروی اصلاح طلبان نزديکی بفهمی نفهمی بين اين دوبزرگوار بوجود آمده بود ، قبل از هر چيز خبرنگار حُسن آقا گوشزد ميکند که منظور از نزديکی آن گونه نزديکی نيست که معمولآ طلبه ها با همديگر دارند ، بلکه يک نوع نزديکی غير مقاربتی ميباشد. برگردم به موضوع گزارش، گويا سردار سازندگی چون خود رادر تنگناهايی ميديده که در گزارش خبرنگار اعزامی حُسن آقا اشاره ای به اين تنگناها نشده. از قرار شنيده ها به سايه امام زمان اصرار وافر ميکند که برای راحت شدن از اينهمه استرس کار شاق رهبری بهتر است که روزانه مقداری سناتوری يا اگر گير نيامد افقانی استعمال نمايند . باز گوشزد ميکنيم که خدای ناکرده مردم فکر بد نکنند اين استعمال از اون نوع استعمال نيست که ايادی استکبار جهانی گمان ميکنند بلکه نوع عرفی آن ميباشد، يعنی همانا از راه دهن . تا گزارش يادم نرفته برگردم به اصل گزارش، و گويا با توبميری، من بميرم، ملت بميره ، رهبر آخر العمر زمانی که قسم جان ملت را ميشنود با اکراه زياد هر از گاهی يک مقدار کم همراه سردار سازندگی استعمال ميکرده اند. از قرار شنيده های خبرنگار اعزامی حُسن آقا، يکی از دلايل ضعف رهبری در همين اواخر ناشی از اين ماده جان سوز است. البته همين منابع درگوشی به خبرنگار اعزامی حُسن آقا گفته اند که گويا اين گونه فعاليتهای بيت رهبری به زمانی برميگردد که ايندو باهم دست دردست داده بودند تا جگرگوشه امام امت (منضور خبرنگار اعزامی حُسن آقا امام امت اصلی است)، را به اين گونه کارهای ناشايست وادار کنند. در پستوهای همان محافل کسی از نزديکان امام امت (جديد) به خبرنگار اعزامی حُسن آقا بصورت درگوشی گفته که گويا پس از اينکه افرادی که گفته ميشود از نزديکان به اميرکبير (جديد) هستند، پسر امام امت (قديم) را چيزخور کرده اند ، امام امت (جديد) بطور يک نفره و تنهايی از استرس ملوکانه ميکاهند، که اين خود باعث رنجش روح ملوکانه ميباشد.. از قرار شنيدها که بدست ما رسيده (معلوم نيست که چرا شنيده بدست ميرسه نه به گوش) از پنج شنبه گذشته که اين خبر بوسيله پيک مخصوص به دفتراخبار حُسن آقا رسيد.، گويا خبرنگار اعزامی حُسن آقا مفقود شده و باز شنيده شده که اين خبرنگار ملعون را در گوشه و کنار شهر در حال لوات ديده اند!!.
تا خبرهای بعدی چنانچه خبرنگار حُسن آقا سر از اداره اماکن در نياورد و قرار وسيقه 30000000000000000 به اين گندگی براش صادر نکنند، حتمآ باز هم خبرهای شنيدنی به فلان (گوش )همگی خواهيم رساند.

Comments Off on گزارش اختصاصی از طهران خبرنگار   |    |     |     

« نوشته های جدیدتر - نوشته‌های قمدیمی تر »

اخبار و مطالب خواندنی